❤️🍃
دلم رفاقتی می خواهد
که سر بند یا زهرایم ببند
که دلم را حسینی کند
که خاکی باشد
دلم رفاقتی می خواهد
که شهیدم کند
رفاقتی تا بهشٺ
در این #شب_قدر شهدا را شفیع قرار دهیم...
شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند...
🍃🌺 #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺
هدف اصلی من از سوریه رفتن به این صورت بود که وقتی در جامعه و جمعی قرار می گیریم بحث می شود و می گوییم اگر ما زمان حضرت امام حسین (ع) بودیم حتما به کمک امام می رفتیم و با یزدیان می جنگیدیم الان هم با آن زمان هیچ فرقی نمی کند الان هم حضرت زینب نیاز دارد که مدافعانی بروند و از حرم حمایت کنند و نگذارند که یک ذره تعدی کسی بخواهد به حرم مطهر ایشان کند و طبق همین مبحث برای خود واجب دانستم که الان که موقعیت پیش امده و من می توانم در این مسیر حرکت کنم پس بروم.
🔸یک بحث دیگرش این بود که الان حدود ۱۰ سال بود که با دستگاه های زرهی رزمایش انجام می دادیم ولی دوست داشتم در صحنه نبرد اصلی قرار بگیرم و ببینم در آن صحنه اصلی چقدر می توانم مفید واقع شوم.
جانباز #مدافع_حرم رسول عبدلی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
یا رب
مقدر بنما در این شب،
یک جرعه از اخلاص،
و آن حالِ #شهیدان
در این #شب_قدر شهدا را شفیع قرار دهیم...
شهدایی که در نزد خدا و اهل بیت نامدارند...
🍃🌺 #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃
#حسین_جان
لب باز می کنم
سخنم گریه می کند
با ما چه کرده دوری ات
ای بهتر از بهشت...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃✨
🍃✨
🌸
✨به دیدار مادر و پدر این شهید رفته بودم، زمانی که میخواستم از درب منزل خارج شوم، مادر اصرار کرد که منتظر بمانم تا همرزم شهید بیاید و خاطره او را بگوید. تعجب کردم که این چه خاطرهای است که اصرار دارند همرزم شهید بگوید. همرزم شهید آمد و تعریف کرد که :
👥جمعیت زیادی در پادگان برای بدرقه آمده بودند. زمانی که اتوبوس جمعیت را میشکافت و جلو میرفت، شور و حال عجیبی داشت؛ برخی سرشان را از پنجره بیرون آورده و دست هایشان را دور گردن پدر و مادر و فرزندشان انداخته بودند.
🚌دیدیم در اتوبوس باز شد. خانم محجبهای رو به روی صندلی ما ایستاد، از باب ادب سرم را انداختم پایین، ولی متوجه شدم به شوهرش میگوید : «نمیگویم نرو، اما الان نه، تحمل دوریت را ندارم.»
😔چند دقیقه گذشت، اما گفتوگویی بین زن و شوهر رد و بدل نشد. زن فهمید عزم شوهرش برای رفتن جزم است، زد زیر گریه، دیدم بچه قنداقیاش را از زیر چادر درآورد و در آغوش همسرش گذاشت و گفت: «اگر میخواهی بروی بچهات را هم با خودت ببر.»
✨زن سریع از ماشین پیاده شد و رفت. خیلی تعجب کردیم. گفتیم حتما الان ناچارا پیاده میشود. دیدم بچه را به سینه فشرد و آرام آرام به پهنای صورت اشک ریخت، اشکها روی قنداق بچه میریخت گونهاش را روی گونه بچه گذاشت و گفت:
💔«بابا جان، خدا اباعبدالله را در کربلا با شش ماههاش خواست، ولی اینجا فقط من را میخواهد، خیلی دوستت دارم، ولی باید بروم.»
کیف را گذاشت روی صندلی، از اتوبوس پایین رفت، جمعیت را زد کنار از ماشین پیاده شد به آسمان نگاه کرد، دوباره بچه را روی قفسه سینه فشرد بوسید و بویید و او را گذاشت روی زمین، بعد هم به سرعت سوار اتوبوس شد.
🍃فکر کردیم حالا بچه چه میشود، دیدیم مادر بچه را در آغوش گرفت و چادر را روی سر خودش و بچه کشید و این آخرین وداع شهید روستا با زن و بچهاش بود....
🌱🌼
این شهدا زن و بچه را دوست داشتند، اما جاذبه خدا آنان را به جبهه کشاند؛ همان جاذبهای که باعث شد ابراهیم، اسماعیلش را به قربانگاه ببرد، همان جاذبهای که اباعبدالله (ع) را به کربلا برد، جاذبهای که حضرت زینب (س) در کاخ یزید گفت «ما رایت الا جمیلا»
✍راوی : ترابی نسب
#شهید_جعفر_روستا، شهید #دفاع_مقدس
✍defapress.ir
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃✨🍃
🏴🕊
دلتنگِ رخِ
فاطمه اش بود، علی (ع)
وقت سحر از غصه نجاتش دادند...💔😭
خدا لعنتت کنه ابن ملجم، یتیممون کردی ملعون...
اللهم العن قتله امیرالمومنین
۱۹ #رمضان، روز ضربت خوردن آقاجانمون مولاعلی (ع) در محراب نماز صبح
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان_عج
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃
حواستون هست حاج قاسم یکی یکی داره رفیقاشو گلچین میکنه؟
#شهید_ابوالفضل_سرلک
#شهادتت_مبارک 🍃❤️
اللهم الرزقنا.... 😞😞😔
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💕قبل از شروع زندگی مشترک میدانستم انتخابم مورد تأیید همه اقوام نیست. همان طور که شاید سبک فکر و زندگی هرکس مورد تأیید همه اطرافیانش نیست.
👌این را هم میدانستم که با توجه به شرایط جامعه، ممکن است با توجه به لباس خاص محمد زندگی راحتی نداشته باشم. اما ویژگیهای بارز و مثبت او همه این مسائل را جبران میکرد.
🍇محبت و مهربانی صادقانهاش و احترامی که بیتوجه به ظاهر و فکر افراد به همه میگذاشت حتی کسانی که شبیه ما فکر نمیکردند را تحت تأثیر قرار میداد.
برخی اوقات با اولین برخورد دوستانهاش، دیگران تسلیم میشدند و راه دوستی پیش میگرفتند. اینها قوت قلبم بود که انتخاب درستی داشتم. از طرفی صادقانه تحمل این سختیها لذتی هم داشت که جلب نظر مثبت خدا بود که بارها در سختیهای مختلف مزد فرمانبرداریمان را میداد و همه چیز را برایمان جبران میکرد.
#مدافع_حرم
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ به روایت همسر
خواهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹