🕊#پرواز
روایت شهادت روحانی فدائی حرم، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
قسمت بیست و هشتم
🍃بعد از ظهر لارا و یارا به همراه روان آمدند پیش مان. لارا گفت که دیروز از مدل حجاب ما خیلی خوشش آمده. یکی از روسری هایم را برایش آوردم تا امتحان کند. وقتی آن را سر کرد، ظاهرش زمین تا آسمان تفاوت کرد. معصوم تر به نظر می آمد. یارا هم با اینکه تمایلی به حجاب نداشت اما از دیدن این صحنه به وجد آمد و او هم آن را امتحان کرد.
با اینکه تبلیغات دنیای کفر در آن منطقه بسیار قوی بود و از تمام نیروها و امکانات برای سرگرم شدن مردم به دنیا و امور مادی استفاده می شد، اما احساس می کردم عطش خاصی نسبت به دین و حقیقت معنوی آن وجود دارد. انگار فطرتشان بدنبال گمشده ای باشد و حالا نشانه ای از آن می بینند.
🍃وقتی محمدآقا را درباره اشتیاق لارا به حجاب در جریان گذاشتم و از او راهنمایی خواستم، بعد از اینکه مرا کلی تشویق کرد برایم گفت در مدتی که آنجا فعالیت می کرده متوجه این امر شده و سعی کرده بصورت غیر مستقیم، مسیر درست را به کسانی که به دنبالش هستند، نشان دهد.
من که احساس تکلیف کرده بودم، دوست داشتم در این میان سهم کوچکی داشته باشم. برایم گفت که از دوستانه ترین راه وارد شوم و کم کم ارتباطم را با آن ها محکم کنم. من هم تصمیم گرفتم تا جایی که می توانم در اینباره کوتاهی نکنم.
ادامه دارد...
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
عزیزان من حالا دستهایی بلند شده و زینبهایی غریب و تنها ماندهاند و حسینی در میدان نیست. امیدوارم کسانی باشیم که راه او را ادامه دهیم و از زینبهای زمانه و حرم او دفاع کنیم...
فرازی از وصیت نامه #شهید_بابک_نوری_هریس
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلم قرآن سخت گیر به روایت تصویر 🥰
فقط خط کشی که کنارشه 😉
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
📖 #سه_دقیقه_در_قیامت
#صدقه
#فصل_دوازدهم
#قسمت_سوم
جوان پشت ميز به من گفت: آن عقرب مأمور بود كه تو را بكشد، اما صدقه اي كه آن روز دادي، مرگ تو را به عقب انداخت!
همان لحظه فيلم مربوط به آن صدقه را ديدم. يادم افتاد عصر همان روز، خانم من زنگ زد و گفت: فلاني كه همسايه ماست، خيلي مشكل مالي دارد. هيچي براي خوردن ندارند. اجازه دارم از پولهايي كه كنار گذاشتي مبلغي به آنها بدهم؟
گفتم: آخه اين پولها براي خريد موتور است. اما عيب نداره. هر چقدر ميخواهي به آنها بده.
جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحاني كه لگد خورد؛ ايشان در آن روز كاري كرده بود كه بايد اين ضربه را ميخورد. ولي به نفرين ايشان، پاي تو هم شكست. (۱)
بعد به اهميت صدقه دادن و خيرخواهي براي مردم اشاره كرد. البته اين نکته را بايد ذکر کنم به من گفته شد که صدقات، صله رحم، نماز جماعت و زيارت اهل بيت و حضور در جلسات ديني و هر کاري که خالصانه براي رضاي خدا انجام دهي جزو مدت عمرت حساب نشده و باعث طولاني شدن عمر ميگردد.
---------------------------
۱) آيه ۲۹ سوره فاطر ميفرمايد: "كساني كه كتاب الهي را تلاوت ميكنند و نماز را بر پا ميدارند و از آنچه به آنها روزي داده ايم پنهان و آشكار انفاق ميكنند، تجارت (پرسودي) را اميد دارند كه نابودي و كساد در آن نيست."
يا حديثي كه امام باقر (ع) فرموده اند: صدقه دادن، هفتاد بلا از بلاهاي دنيا را دفع ميكند و صدقه دهنده از مرگ بد رهايي مي يابد.
ادامه دارد....
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
منطق سلطنت طلبا....!!
#حجاب🍃
پ.ن: ادامه متن پایین عکس هست.
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🍃
"پنج شنبه" است...
می شود محضِ رضایِ خدا،
نگاهت را خیراتِ دلم کنی؟
یادشان با صلوات💐
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔉 زمزمۀ دعای #کمیل
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
#شب_جمعه🌱
التماس دعا🤲🌹
@AbozarBiukafi_ir
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌱
عرش معلاى خدا نیست که هست
بحث تو از همه افلاک جدا نیست که هست
بیجهت نیست که او خـونِ خداوند شده
نـام او ذکـر جـلالـهَ ست و سـوگـنـد شده
✍آرمان صائمی
📸خضیر فضاله
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
✨چشمهایم را که باز کردم، نگاهم افتاد به هماتاقیهایم. هرکدام روی تختی دراز کشیده بودند و نوزاد کوچکی توی بغلشان بود. پرستار تا چشمش به من افتاد، با نوزادی آمد توی اتاق و رو به من گفت: «بیا! این پسرِ لاغرمردنیتو بگیر.»
✨بعد آرام توی گوشم گفت: «ماشاءالله به گلپسرت. شش کیلو وزنشه! روشو کنار نزن که یه وقت چشم نخوره. انشاءالله خیرشو ببیني.»
😇تو دلم قند آب میشد وقتی به گونههای سرخ و موها و ابروهای بورِ پسرم نگاه میکردم. اسمش را قبلا انتخاب کرده بودیم، توی روضههای حضرت علیاصغر.
🍃بعد از ظهر بود و از بیمارستان برگشته بودیم که حاجعزیز آمد خانه. چشمش که به اصغر کوچکمان افتاد، گل از گلش شکفت. توی خانه گاز نداشتیم. یک آتش درست کرد و بساط قیمه راه انداخت تا بهخاطر به دنیا آمدن پسرمان همه محله را دعوت کند.
#روایت_مادر_معزز_شهید
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊