eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
248 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_صد_و_سی_و_هفتم حالا در روز اول #فروردین سال 1393 و روز #نخست ع
💠 | باورش بود ولی من و مجید وقتی از خانه و آواره شدیم، جز یک دست که به تنمان بود، لباس دیگری هم نداشتیم و در این یک هفته فقط چند دست خریده بودیم. حالا همان لباسهای چرک هم گوشه خانه مانده که لباسشویی هم در کار نبود و من هم از کمر درد توانی برای شستن لباسها با دست نداشتم. مجید قول داده بود سرِ راه، پودر و لگن بخرد و همه را خودش برایم بشوید. هر لحظه که میگذشت متوجه میشدم چقدر و پایم بسته شده که حتی وسیله ای برای و پز و آشپزی هم نداشتم و شدم با مجید تماس بگیرم و سفارش یک قابلمه و یک دست و قاشق و چنگال بدهم تا حداقل بتوانیم نهار امروز را سپری کنیم. باید بلند بالایی از وسایل مورد نیاز خانه مینوشتم و انگار باید از نو برای خودم دست و پا میکردم. با یک حساب سرانگشتی باید حداقل بیش از ده هزینه میکردیم تا زندگیمان دوباره سر و سامانی بگیرد و فقط خدا میداند از مجید میکشیدم که مادرم یک سال پیش بهترین و کاملترین جهیزیه را برایم تدارک دید و حالا من امروز محتاج یک بودم و باز هم در این شرایط سخت، توکلم به پروردگار مهربانم بود. من و مجید انتخاب عاشقانه ای کرده و باید این جانبازی جسورانه را میدادیم که او به عشق به تشیع و من به هوای محبت این شوهر ، همه زندگیمان را در یک قمار عاشقانه از دست داده و باز به همین در کنار هم بودن خوش بودیم، هر چند مذاق جانم هنوز از خانواده و جدایی از عزیزانم گس بود و لحظه ای از خاطرم جدا نمیشد. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊