eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
248 دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 چیزی که نمی‌دانید عمل نکنید، ادای کسی را در نیاورید. بدون علم درست وارد کاری نشوید، مخصوصاً دین؛ اول واجبات بعد مستحبات مؤکد، مثل کمک به پدر و مادر و دور و بری‌ها، نه حج و کربلا صد بار... بدون این کارها؛ هیئت و زیارت با توجه به نیاز، با توجه به دین و سیدالشهداعلیه‌السلام و فقط نیکی به پدر و مادر مستثنی است. قال الله: افضل الاعمال بر والدین و اولادها. 🌱 منبع 📲 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🥀🍃 رفاقت‌های خاص حاجی به توابین شهر محدود نبوده و شمار کسانی که مشکلات و گرفتاری‌های‌شان آنها را به حاجی پیوند زده، کم نیستند. در مجلس ختم حاجی افرادی که هیچ‌کسی آنها را نمی‌شناخت، طوری گریه می‌کردند که انگار عزیزترین آدم زندگی‌شان را از دست داده‌اند. یکی می‌گفت: «خرج دوا و دکترم را داده.» یکی می‌گفت: «هر ماه همین که حقوق می‌گرفت، با دست پر سراغ ما می‌آمد.» 📲 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
علاقه عجیبی به 🌤 داشت. چند کار را همیشه بعد از نماز صبح انجام می‌داد. اولـ🍃 سه مرتبه سلام بر (ص)، سه مرتبه سلام بر حضرت (س) و سلام و درود به ائمه،  دومـ🌷 تلاوت آیه 137 سوره مبارکه بقره، سومـ🦋 درخواست از خداوند برای سپردن رزق مادی و معنوی آن روز به دست (ع) و سپس تلاوت قرآن، می‌گفت: 🍃«وقتی رزقت دست امام رضا(ع) باشد، خیالت راحت است.»🍃 (خواهر حاج اصغر) 📲 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
🌸🍃 موقع اعزام چیزی گفتند که در ذهنم برای همیشه حک شد و همیشه در خاطرم می ماند. گفت: «هرکجا ظلمی باشد وظیفه ماست که حضور داشته باشیم.» بحث دفاع از حرم عقیله بنی هاشم (علیها السلام) را مطرح کرد. برای فاطمه از حضرت رقیه و حضرت زینب و واقعه کربلا می‌گفتند تا فاطمه بداند که اگر اتفاقی افتاد برای چه پدرش رفته است؟ کجا رفته و چرا رفته است؟ و آرمان اصلی پدرش در زندگی چه بوده؟ 🍃۱۴ دی ماه سال ۹۰ راهی سوریه شدند و دو هفته بعد هم به آرزوی دیرینه اش رسید. به خاطر شغلش همیشه نگرانی از دست دادنش، نبودنش و ندیدنش را داشتم، هر بار که به مأموریت می رفت برایش دعا می کردم تا برمی‌گشت. مأموریت آخرش حتی به فکرم هم نمی رسید که با دو هفته مأموریت، محرم را برای همیشه از دست می دهم. 🌷هر بار که به ماموریت میرفت به هر نحوی می شد من را راضی می کرد و راهی میشد. و ماموریت آخرش با صحبت هایی که کردندمن راضی از رفتنش بودم چون خود را مدافع حریم اهل البیت (علیه السلام) می دانست. طی دوهفته‌ای که سوریه بود هر روز با هم تلفنی صحبت می کردیم. یک روز قبل از شهادتش با هم صحبت نکردیم و وقتی به شهادت رسید دو روزی می شد که هیچ خبری از او نداشتم. 📲 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حاجی در دوران مجردی خیلی دوست و رفیق داشت، اما بعد از ازدواج ارتباطش را به روابط رسمی خلاصه کرد. معتقد بود کسی را که دوست دارد باید وقتش را برای او خرج کند. او اهل کادو خریدن و اهدای گل بود. حاجی خیلی شوخی می‌کرد. با خنده و مزاح محیط خانوادگی را به فضای شاد و دلنشین تبدیل می‌کرد. با اینکه سنی نداشت، اما همه آشنایان از او راهنمایی می‌خواستند. آدمی بود که احساساتش را بروز می‌داد. 📲 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹