eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
273 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
806 ویدیو
4 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (برادر خانم حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 | پدر دسته مبل را زیر درشت و استخوانی اش، میداد تا آتش خشمش را کند و حتماً در اندیشه آرام کردن دست و پا میزد که چشم از نوریه بر نمیداشت. آنچنان به جانم افتاده و قلبم طوری به افتاده بود که فکر کردن هم از دست داده و حتی نمیتوانستم از روی تکانی بخورم که نوریه مقابلم و با لحنی بی ادبانه پرسید: "شوهرت چِش شد؟!!!" نگاه به دنبال کمکی پدر را نشانه رفت و در برابر چشمان که میخواست هر آنچه از عقده کرده بود، بر سرم خالی کند، جواب نوریه را با دادم: "نمی دونم، فکر کنم حالش خوب نیس." و پدر مثل اینکه فکری به رسیده باشد، نوریه را قرار داد: "من فهمیدم چِش شد!" و چون نگاه به سمتش چرخید، صورش را غرق چین و چروک کرد و با حالتی کلافه توضیح داد: "از بس که ! برای که رفت رو اجاره خونه، ببین چی کار میکنه!" بهانه پدر گرچه به ظاهر را متقاعد کرد و صورتش را به نیشخندی به روی من گشود، ولی دلم را در هم شکست که از روی اعتقادی قلبی و آسمانی چنین کرد و پدر برای خوشایند نوریه، دنیای مجید را بهانه کرد که من هم نتوانستم سر جایم بیاورم و با عذرخواهی کوتاهی، اتاق را ترک کردم. در تاریکی ، با حالی آشفته و قلبی شکسته پله ها را بالا میرفتم که از خانه پدر بیرون زده و میترسیدم در خانه شوهر هم دیگر جایی نداشته باشم. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊