eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
240 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
در پیروی راه و رسم شهدا... حاج اصغر بهترین معلم هست برامون! چرا؟ چون رفیقش حاج محمد شهید میشه، نمیاد تهران برای وداع و تشییع! حاج قاسم فرمانده ی عزیزش، شهید میشه نمیاد مراسم هایی که برگزار میشه... به نظرتون حاج اصغر اون موقع کجا بود؟ حاج اصغر به عنوان یه رزمنده و به عنوان یک انسانِ رهرو، رهرو بودن و رزمندگی رو بر می گزینه... حال حاج اصغر یک رزمنده بود، ما بعد از اینکه این عزیزان شهید شدن؛ حالا رزمنده نبودیم و از وظایف خود می دونستیم که این مراسمات شرکت کنیم و توفیقمون بود... بعد از ان چه وظیفه ای گردنمون هست؟ رهرویی یا فقط گریستن و نگریستن و ابراز ارادت؟ شهید رضا نادری بر روی مزارش تکلیف ما رو روشن کرده... : «ای برادر کجا میروی؟ کمی درنگ کن! آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو‌ گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟ ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی‌کرد.» آیا فقط شعار است و لفظ؟ خیر... ما ملت امام حسینیم چون ملت شهادتیم؛ یعنی برای راه اسلام و (ع) حتی از جانمان و دلبستگی هایمان می گذریم. همان اصغرها، محمدها، وووو شهدای عزیزمان از ابتدای خلقت تا انتها... به قول شهید باکری جنگیدن برای خدا عقب نشینی نداره... ❤️ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🌱 اگر میخواهی عاشق چیزی بشوی، با عمل و رفتار عاشق شو! اگر میخواهی عاشقِ حسین (ع) بشوی، هر روز صبح در یک ساعت مخصوص بگو: ... بگو: حسین جانم میخواهم به تو عادت کنم تا عاشق تو بشوم تا به تو عارف بشوم... عادت میتواند عشق را در وجود انسان بیاورد... ✍ 🍎🌿 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 🍎در آغوش همسر شهید، دختر ۲۰ روزه‌ی شهید قرار دارد. همسر شهید از آقا خواست که در گوش فرزندش اذان و اقامه بگوید. آقا نیز رو به جمعیت مردان گفت که بچه را از مادرش بگیرند. آقا شروع کرد در گوش راست اذان گفتن. به گوش چپ که رسید گویا نوزاد هوشیار شده بود و کم‌کم داشت تقلّا می‌کرد که رهبری آهسته‌آهسته او را تکان دادند تا مجدداً آرام شود... ✨نوبت به تحویل قرآن‌ها و هدایا می‌رسد؛ همسر شهید به همراه سه فرزند کم‌سن و سالش پیش می‌آیند؛ همسر به آقا می‌گوید: 🌷دایی شهید، شهید انقلابِ؛ عموی شهید، شهیدِ جنگِ. خود شهید هم که در سوریه به شهادت رسید؛ دعا کنین که بچه‌هامون برن قدس رو آزاد کنن. و آقا می فرمایند که "دعای مجاهدت می کنم براشون." ؛ کلمه ای است که رهبر انقلاب سال هاست بر آن تاکید دارند، مجاهدتی که از باکری ها و همت ها و خرازی ها و سلیمانی ها و زین‌الدین ها آغاز شد و به حججی ها و بلباسی ها و سیاوشی ها و دهقان ها رسید. 👌کلمه ای که شاید بهتر باشد از لحاظ به آن نگاه کنیم؛ مجاهدت این ملت از بین نمی رود، بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود... ✍روایتی از دیدار خانواده شهید مدافع حرم محمد بلباسی با رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۳۹۵/۹/۱ به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، و فرهنگ و هنر @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_نوزدهم گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان
✍️ چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد : «می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم : «باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد : «جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید : «شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید : «این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد : «مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
Shab28Safar1398[01].mp3
17.9M
▪️🍃 رفتی و دست مهربانت رفت در خاک رفتی و از داغت عزادارند افلاک با خویش بردی آن نگاه مهربان را آن رحمت جاری و پاک و بیکران را ▪️ شهادت (ص) @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃 شهــادت . . . خطِ پایان عاشقی است... شهادت : ۱۰ سال پس از مجروحیت مصادف با شب شهادت (ص) و (ع) ۱۳۹۷ 📸حرم رضوی زمستان۱۳۸۷ @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 کم کم حـسـادت می‌کنـم مـن بـه عـراقـی هـا من طالب صحن تو ام خواهان نمی‌خواهی؟ ✍سید محسن حبیب اله پور 🍎🌿 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹🍃 ▪️خطاب به سیاسیون کشور... نکته‌ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم: چه آنهایی [که] خود را می‌نامند و چه آنهایی که . آنچه پیوسته در رنج بودم اینکه عموماً ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم، بلکه فدا می‌کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می‌کنید و هر جدلی با هم دارید، اما اگر عمل شما و کلام شما یا مناظره‌هایتان به نحوی کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما مغضوب نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید؛ مرزها را کنید.  ✍فرازی از وصیت نامه @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊