❤️🍃
زمین به دور خودش چرخ می زند تا که
نشان دهد به سماوات کربلایت را
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#عصرتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_هجدهم قدمی عقب رفتم و تیزی نگاه هیزش داشت جانم را میگرفت که صدای بسمه در
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نوزدهم
گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت میبارید که با صدایی آهسته خبر داد : «ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاهمان میکردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد #عملیاتی همراهمان آمده است.
بسمه روبندهاش را پایین کشید و رو به من تذکر داد : «تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بیاختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد : «کل #رافضیهای داریا همین چند تا خونوادهایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!»
باورم نمیشد برای آدمکشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این #شیعیان قند آب میشد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد : «همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو بههم بریزیم، دیگه بقیهاش با ایناس!»
نگاهم در حدقه چشمانم از #وحشت میلرزید و میدیدم وحشیانه به سمت حرم قُشونکشی کردهاند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقبتر آماده ایستاده و با نگاهش همه را میپایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز میخواند : «امشب انتقام فرحان رو میگیرم!»
دلم در سینه دست و پا میزد و او میخواست شیرم کند که برایم اراجیف میبافت : «سه سال پیش شوهرم تو #کربلا تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو میگیرم! تو هم امشب میتونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!»
از حرفهایش میفهمیدم شوهرش در عملیات #انتحاری کشته شده و میترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدمهایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید : «چته؟ دوباره ترسیدی؟»
دلی که سالها کافر شده بود حالا برای حرم میتپید، تنم از ترس تصمیم بسمه میلرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد : «فقط کافیه چارتا #مفاتیح پاره بشه تا تحریکشون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همهشون رو میفرستن به درک!»
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹بیانات مقام معظم رهبری، #شهید_احمد_کاظمی، #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی و محسن رضایی در خصوص #شهید_مهدی_باکری
آقامهدی :
جنگیدن برای خدا که عقب نشینی نداره...
حاج قاسم :
فرماندهی در جنگ ما امامت بود نه هدایت...
التماس دعا...😔💔
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
در پیروی راه و رسم شهدا...
حاج اصغر بهترین معلم هست برامون!
چرا؟
چون رفیقش حاج محمد شهید میشه، نمیاد تهران برای وداع و تشییع!
حاج قاسم فرمانده ی عزیزش، شهید میشه نمیاد مراسم هایی که برگزار میشه...
به نظرتون حاج اصغر اون موقع کجا بود؟
حاج اصغر به عنوان یه رزمنده و به عنوان یک انسانِ رهرو، رهرو بودن و رزمندگی رو بر می گزینه...
حال حاج اصغر یک رزمنده بود، ما بعد از اینکه این عزیزان شهید شدن؛ حالا رزمنده نبودیم و از وظایف خود می دونستیم که این مراسمات شرکت کنیم و توفیقمون بود...
بعد از ان چه وظیفه ای گردنمون هست؟
رهرویی یا فقط گریستن و نگریستن و ابراز ارادت؟
شهید رضا نادری بر روی مزارش تکلیف ما رو روشن کرده... :
«ای برادر کجا میروی؟
کمی درنگ کن!
آیا با کمی گریه و یک فاتحه شما بر مزار من و امثال من مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشته ایم از یاد خواهی برد یا نه؟
ما نظاره گر خواهیم بود که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهیکرد.»
آیا #ما_ملت_امام_حسینیم فقط شعار است و لفظ؟
خیر...
ما ملت امام حسینیم چون ملت شهادتیم؛ یعنی برای راه اسلام و #امام_حسین (ع) حتی از جانمان و دلبستگی هایمان می گذریم. همان اصغرها، محمدها، وووو شهدای عزیزمان از ابتدای خلقت تا انتها...
به قول شهید باکری جنگیدن برای خدا عقب نشینی نداره...
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور❤️
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱
اگر میخواهی عاشق چیزی بشوی،
با عمل و رفتار عاشق شو!
اگر میخواهی عاشقِ حسین (ع) بشوی،
هر روز صبح در یک ساعت مخصوص بگو: #صلی_الله_علیک_یااباعبدالله ...
بگو: حسین جانم میخواهم به تو عادت کنم تا عاشق تو بشوم تا به تو عارف بشوم...
عادت میتواند عشق را در وجود انسان بیاورد...
✍ #استاد_پناهیان
🍎🌿
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
🍎در آغوش همسر شهید، دختر ۲۰ روزهی شهید قرار دارد. همسر شهید از آقا خواست که در گوش فرزندش اذان و اقامه بگوید. آقا نیز رو به جمعیت مردان گفت که بچه را از مادرش بگیرند. آقا شروع کرد در گوش راست اذان گفتن. به گوش چپ که رسید گویا نوزاد هوشیار شده بود و کمکم داشت تقلّا میکرد که رهبری آهستهآهسته او را تکان دادند تا مجدداً آرام شود...
✨نوبت به تحویل قرآنها و هدایا میرسد؛ همسر شهید به همراه سه فرزند کمسن و سالش پیش میآیند؛ همسر #شهید_محمد_بلباسی به آقا میگوید:
🌷دایی شهید، شهید انقلابِ؛ عموی شهید، شهیدِ جنگِ. خود شهید هم که در سوریه به شهادت رسید؛ دعا کنین که بچههامون برن قدس رو آزاد کنن. و آقا می فرمایند که "دعای مجاهدت می کنم براشون."
#مجاهدت؛ کلمه ای است که رهبر انقلاب سال هاست بر آن تاکید دارند، مجاهدتی که از باکری ها و همت ها و خرازی ها و سلیمانی ها و زینالدین ها آغاز شد و به حججی ها و بلباسی ها و سیاوشی ها و دهقان ها رسید.
👌کلمه ای که شاید بهتر باشد از لحاظ #علم_فیزیک به آن نگاه کنیم؛ مجاهدت این ملت از بین نمی رود، بلکه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود...
✍روایتی از دیدار خانواده شهید مدافع حرم محمد بلباسی با رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۳۹۵/۹/۱ به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، و فرهنگ و هنر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_نوزدهم گنبد روشن #حرم در تاریکی چشمانم میدرخشید و از زیر روبنده از چشمان
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیستم
چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله میکشید و نافرمانی نگاهم را میدید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بیرحمانه #تهدیدم کرد : «میخوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه #ترکیه رو میده و عقدت میکنه!»
نغمه #مناجات از حرم به گوشم میرسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمیداشت که مظلومانه زمزمه کردم : «باشه...»
و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمیشد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد #خدا باشد که مرتب لبانش میجنبید و #قرآن میخواند.
پس از سالها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانیام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت میخواستم وارد حرم دختر #حضرت_علی (علیهالسلام) شوم که قدمهایم میلرزید.
عدهای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای #نوحه از سمت مردان به گوشم میرسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانیام را پاره کرد.
پرچم عزای #امام_صادق (علیهالسلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بیشرمانه صدایش را بلند کرد : «جمع کنید این بساط #کفر و شرک رو!» صدای مداح کمی آهستهتر شد، زنها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید : «شماها به جای قرآن مفاتیح میخونید! این کتابا همه شرکه!»
میفهمیدم اسم رمز عملیات را میگوید که با آتش نگاهش دستور میداد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم میلرزید و زنها همه مبهوتم شده بودند.
با قدمهایی که در زمین فرو میرفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید #قربانی این معرکه میشدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید : «این نسخههای کفر و شرک رو بسوزونید!»
دیگر صدای #روضه ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمتمان آمدند و بسمه فهمیده بود نمیتواند این جسد متحرک را طعمه تحریک #شیعیان کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوریکه نالهام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم.
روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم میپیچیدم و صدای بسمه را میشنیدم که با ضجه ظاهرسازی میکرد : «مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای #تیراندازی، خلوت صحن و حرم را شکست...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
Shab28Safar1398[01].mp3
17.9M
▪️🍃
رفتی و دست مهربانت رفت در خاک
رفتی و از داغت عزادارند افلاک
با خویش بردی آن نگاه مهربان را
آن رحمت جاری و پاک و بیکران را
▪️ #روضه شهادت #حضرت_محمد (ص)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
باز
آینه و آب و سینیِ چای و نبات
باز پنج شنبه
و یاد شهدا با صلوات
🌷مزار مطهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊