eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
269 دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
عمریست همه بی سر و سامان تو هستیم دلدادگی نوکر از ایام قدیم است سینه زن و مداح و گدا فرق ندارد هر کس به بضاعت درِ این خانه سهیم است 📝علی بهرامی @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
اون زمانا مسجد کیپ تا کیپ پر میشد، انقدر پر که خیلیا توی حیاط وایمیسادن و قران به سر میگرفتن. یادمه یکی از بچه ها که توی آشپزخونه بود و سنش کم تر بود گفت حیف شدا امشب جوشن کبیر و قرآن رو از دست دادیم. آقا مجید یه پوزخند زد و حاج اصغر رو نگاه کرد. حاج اصغر گفت ببین درسته از دست دادیم ولی این همه آدمی که اومدن بعداز اینجا میخوان برن سحری بخورن و سحری رو ما قراره بدیم بهشون و مطمئن باش نفری یدونه قبول باشه بگن، خیلی بیشتر از اونی که فکرشو میکنی به نفعت میشه. مطمئن باش امام علی (ع) هوای گریه کُناشو داره، ولی هوای خادمای گریه کناشو یه جور دیگه داره... روایت آشنایان📝 🌷 نشر مجدد به بهانه شب های قدر🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
آرمان از غیبت‌کردن و دروغ‌گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن مفصل توضیح می‌داد... و اشاره می‌کرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب شده و به چه اندازه غیرقابل بخشش است! او می‌گفت: «هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.‌..» اگر ادامه می‌دادند، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد. @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
4_5996604197322097026.mp3
2.71M
تماس با کربلا 😔😭 در شب قدر هست... حاج محمود کریمی پ.ن: دوستان این صوت مربوط به ۷-۸ سال پیش هست.... رزق امروزتون. شاید دوره ی داعش و... هست و صحن ها خلوت تره. ما قرآن سر میگیریم شب قدر، بمیرم حضرت زینب در کربلا و عاشورا دستاش رو روی سرش گذاشت.... الا لعنت الله علی القوم الظالمین @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 در دوران جواني در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهاي جمعه همگي در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامي و گشت و بازرسي و... داشتيم. در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضي وقتها، دوستان خودمان را اذيت ميكرديم! البته تاوان تمام اين اذيتها را در آنجا دادم.... برخي شبهاي جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستاني، برف سنگيني آمده بود. يكي از رفقا گفت: كسي جرئت داره الان تا انتهاي قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمي نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشي! من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خس خس صداي پاي من بر روي برف، از دور هم شنيده ميشد. من به سمت انتهاي قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحاني كه از سادات بود، شبهاي جمعه تا سحر، در انتهاي قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. فهميدم كه رفقا ميخواستند با اين كار، با سيد شوخي كنند. ميخواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقاي من فکر ميکنند ترسيده ام. براي همين تا انتهاي قبرستان رفتم. هرچه صداي پاي من نزديكتر ميشد، صداي قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولي به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالاي قبري رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود. يكباره تا مرا ديد فريادي زد و حسابي ترسيد. من هم كه ترسيده بودم پا به فرار گذاشتم. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
در باغ شهادت را نبندید به ما بیچارگان زان سو نخندید... 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام و صدای و روایت خوابی که دیده بود... «جاده ظهور همین است که در آن در حال حرکت هستید...» @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
واقعا ما خیلی خوشبخت هستیم که به برکت پیشرفت علم و .... متوجه این پیام ها میشیم. و این کمک کننده هست برای عاقبت بخیری. خدایاشکرت
بنده خدایی می‌گفت من تا چندسال پیش برای شهدا نامه می نوشتم حالا میرم نوشته هامو میخونم حسرت می خورم که چقدر خوب بودم و چقدر خراب کردم! البته بازم راه هست میشه خوب شد هنوز زنده ایم هنوز نمردیم....
شبکه ۱ - هم اکنون فیلم سینمایی اخت الرضا، عمه عزیز آقا امام جواد و خواهر امام رضا(ع) و دختر عزیز امام موسی کاظم(ع)
enc_16506784295369813128292.mp3
2.24M
تو خدایی بهت نمیاد که ناامیدم کنی سحرگاه 🌙 التماس دعا🤲🌹 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊🌺🍃 ✨فراز بیستم✨ 😭أَبْكِى لِخُرُوجِى مِنْ قَبْرِى عُرْياناً ذَلِيلاً حامِلاً ثِقْلِى عَلَىٰ ظَهْرِى أَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ يَمِينِى وَأُخْرىٰ عَنْ شِمالِى إِذِ الْخَلائِقُ فِى شَأْنٍ غَيْرِ شَأْنِى ، ﴿لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ، وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ ، وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْها غَبَرَةٌ تَرْهَقُها قَتَرَةٌ﴾ وَ ذِلَّةٌ ، ✨سَيِّدِى عَلَيْكَ مُعَوَّلِى وَمُعْتَمَدِى وَرَجائِى وَتَوَكُّلِى ، وَبِرَحْمَتِكَ تَعَلُّقِى ، تُصِيبُ بِرَحْمَتِكَ مَنْ تَشاءُ وَتَهْدِى بِكَرامَتِكَ مَنْ تُحِبُّ ، فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ مَا نَقَّيْتَ مِنَ الشِّرْكِ قَلْبِى ، وَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىٰ بَسْطِ لِسانِى ، أَفَبِلِسانِى هٰذَا الْكالِّ أَشْكُرُكَ ؟ أَمْ بِغايَةِ جَُهْدِى فِى عَمَلِى أُرْضِيكَ 💔گریه می‌کنم برای درآمدنم از قبر عریان و خوار، درحالی‌که بار سنگینی را بر دوش می‌کشم، یک بار از طرف راست و بار دیگر از جانب چپم نگاه می‌کنم، هنگامی‌که مردمان در کاری جز کار من‌اند، چه برای هرکسی از آنان در آن روز کاری است که او را بس است، 💫چهره‌هایی در آن روز روشن و خندان و خوشحال‌اند و چهره‌هایی در آن روز بر آن‌ها غبار بدفرجامی نشسته و سیاهی و خواری آن‌ها را پوشانده؛ ✨ای آقای من، تکیه و اعتمادم و امید و توکّلم بر تو، آویختنم بر رحمت توست، هرکه را خواهی به رحمتت رسانی و با کرامتت هرکه را دوست داری هدایت کنی، 🌹پس تو را سپاس بر اینکه قلبم را از شرک پاک نمودی و برای تو سپاس بر گشودن زبانم، آیا با این زبان کندم تو را شکر کنم، یا با نهایت کوشش در کارم تو را خشنود نمایم... 🌿| @shahid_hajasghar_pashapoor 🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
گوینده رادیو می گفت مثل گنجشکی که روی درخت و نحیفه و مراقبی نخوره زمین، منم حفظم کن... حرف خوبی زد.
بســ🥀ــم رب الشـ🕊ـهدا و الصدیـ🍂ـقین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔🍃 هیچ‌وقت از بودن کنار پدرشان سیر نمی شوند و خیلی وقت‌ها با وعده و وعید که چیزی برایشان بخریم راضی‌شان می کنیم که برویم خانه. مثلا یادم هست یک سال رفتیم آنجا (مزار شهید) و بچه‌ها خوابشان برد. از آن موقع مدام می‌گویند می­شود برویم پیش بابا و بخوابیم؟! خیلی به‌شان چسبیده بود... 🌱 (خواهر حاج اصغر) @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
دوستان به خاطر اختلال ایتا یه مقدار کار کانال با تاخیر شروع شد
📖 پيرمرد سيد، رد پاي مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتي وارد پايگاه شد، حسابي عصباني بود. ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرت خواهي كردم. او با ناراحتي بيرون رفت. حالا چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم. نميدانيد چه حالي بود، وقتي گناه يا اشتباهي را در نامه عملم ميديدم، خصوصاً وقتي كسي را اذيت كرده بودم، از درون عذاب ميكشيدم. گويي خودم به جاي آن طرف اذيت ميشدم. از طرفي در اين مواقع، باد سوزان از سمت چپ وزيدن ميگرفت، طوري كه نيمي از بدنم از حرارت آن داغ ميشد! وقتي چنين اعمالي را مشاهده ميكردم، به گونه اي آتش را در نزديكي خودم ميديدم كه چشمانم ديگر تحمل نداشت. همان موقع ديدم كه آن پيرمرد سيد، كه چند سال قبل مرحوم شده بود، از راه آمد و كنار جوان پشت ميز قرار گرفت. سيد به آن جوان گفت: من از اين مرد نميگذرم. او مرا اذيت كرد. او مرا ترساند. من هم گفتم: به خدا من نميدانستم كه سيد داخل قبر عبادت ميكند. جوان رو به من گفت: اما وقتي نزديك شدي فهميدي كه مشغول قرآن خواندن است. چرا همان موقع برنگشتي؟ ديگه حرفي براي گفتن نداشتم. خلاصه پس از التماسهاي من، ثواب دو سال عبادتهاي مرا برداشتند و در نامه عمل او قرار دادند تا راضي شود. دو سال نمازي كه بيشتر به جماعت بود. دو سال عبادت را دادم به (۱) خاطر اذيت و آزار يك مؤمن! __________ ۱) امام صادق (ع) فرمودند: حرمت مؤمن حتي از كعبه بالاتر است. مصاحبه با راوي اين کتاب، بارها به خاطر گريه هاي ايشان قطع شد. يادآوري اين خاطرات برايش بسيار سخت بود. ادامه دارد... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید خدا همه را ببخشد.... 🎥 برشی از سخنرانی شب نوزدهم ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵ ه.ق - حسینیه فاطمه الزهرا(س)/بامداد ۱۱ فروردین/ @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
برنامه آیت الله جاودان در حسینیه فاطمه الزهرا تهران واقع در میدان سپاه می باشد. ۱۲ فروردین (شب قدر ۲) و ۱۴ فروردین (شب قدر ۳) برنامه دارند. شبکه افق هم از ۲۲:۳۰ یا ۲۳:۳۰ پخش میشه. امکانش رو داشتید تشریف ببرید برای من و باقی دوستان هم دعا کنید عزیزان🌹
میگن زمان حضرت موسی خشکسالی اومده بوده و قرار شده همه بشینند و دعا کنند تا اینکه خدا به حضرت موسی میگه یه نفری هست توی جمعتون که ۴۰ ساله داره یه گناهی رو انجام میده تا اون توبه نکنه حاجت نمیگیرید و گرفتاری برطرف نمیشه.... پیامبر خدا حضرت موسی رو می‌کنند به مردم و این موضوع رو میگن که هرکسی هست خودش پاشه بره، اون بنده خدایی که توی جمع بوده باخودش میگه حالا چیکار کنم اگر پاشم برم همه می فهمند من بودم، نرم هم باز یه جور دیگه.... خلاصه تصمیم می گیره همونجا از ته دل توبه کنه و خدا هم گرفتاری اون جمع رو حل می کنه. پیامبر خدا به خدا میگه به من بگو کی بود؟ خدا هم به ایشون نمیگه میگه تا الان که گناه کرده بود منه خدا می دونستم، از الان توبه کرده که دیگه هیچی...
اتفاقا توی جوشن کبیر یه عبارتی داریم به اسم کریم الصفح... خدا یه جوری می بخشه که انگار اصلا دیگه اون گناه تا به حال نکرده بودی. حتی اون دنیا هم به روت نمیارن و دیگه چیزی نیست. چه خوبه پس توبه کنیم از ته دل. خدا می بخشه. البته حق الناس بحثش جداست و باید پیگیر بشیم که حل کنیم وگرنه گیر می افتیم مثل آقای سه دقيقه در قيامت....