eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ (http://axnegar.fahares.com/axnegar/iLTSs04arqD8Iq/2242087.jpg) بسم رب الشهدا خاطره مادرشهید مصطفی صدرزاده سال اول #ازدواج_مصطفی بود ،یک روز نشسته بودیم گفتم :مصطفی الان بهترین هدیه چیه ؟ گفت: باهم #کربلا بریم خیلی جالب بود و سریع جور شد.🌹 باهم کربلا رفتیم ،خیلی خوش گذشت البته جدا از یک سری #مشکلاتی که بین راه پیش اومد. مصطفی از بچگی خیلی بد ماشین بود. کاملا انرژی اش گرفته میشد ولی از اون جای که مصطفی خیلی خوش مسافرت بود هرازگاهی یه لطیفه ایی می گفت، 🌹 ولی خیلی #بی_حال شده بود ، چون خیلی در مسیر توقف داشتیم. به مرز که رسیدیم پیاده شدیم که بازرسی کنن افرادی که بازرسی میکردن جزء گروهک #منافقین بودن تا مصطفی رو دیدن برای بازرسی بردنش، همه نگران شدیم مشکوک شدن گفتن این یا پاسدار یا#بسیجی استرس تمام وجودمون گرفت ، مصطفی و چندتا از دوستاشو برای بازجویی بردن ،در اون لحظه آنقدر به ما #سخت گذشت . که فقط #متوسل شدیم به چهارده معصوم وبعد از باز جویی بچه ها را آزاد کردن با تمام سختیهاش سفر پر استرس وخاطر انگیزی برامون شد . وقتی چهره بی حالشو یادم میاد خیلی بیقرارش میشم تمام اون استرس ها درمقابل این فراق قطره ایی ازدریاست.... #شهید مدافع حرم بی بی زینب #شهید_مصطفے_صدرزاده #سید_ابراهیم #شهید تاسوعا 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🚩🏴 طعنه میزنند که این ها چه فایده دارد؟ نمیدانند این روضه های ما، ، میکند سالروز رحلت (س) بر همه و جهان تسلیت باد به یاد ی آن کوه های استوار خداوند در زمین که نگذاشتند دست حرامی به حرم نوه پیامبر برسد.. به حرم یک .. سلام خدا بر و سیدالشهدای 💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاءالله کرونا رو شکست میدیم میریم مرحله بعدی 😂😂😂😂 حال هوای بسیجیا موقع ضدعفونی کردن شهر همینقدر ساده و باحال بعله اینجوریاس✌️😎 پشتمون حرف زیاده 😄😄 جماعت باید این شکلی بمونه والا✌️😎
مثقال_ذره | 💠امیر المومنین (علیه السلام) مى فرماید : بدترین گناهان، گناهى است كه گنهكار، آن را كوچك بشمارد.💠 🔰در قیامت نوبت حساب کردن مثقال ذرّه هاست... درشت ها که حساب کردن ندارند ! 🌪 مثقال ذرّه🔍 که می گویند؛ همان چند لحظه ای که بوی توتمام مردی رابه هم میریزد...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: 🔺موج هاى بلا را با دعا برگردانيد اِدفَعوا أمواجَ البَلاءِ بِالدُّعاءِ
💠طمع‌کار در بند ذلت گرفتار است. 📒
✅شرح و تفسیر حکمت ۲۲۶ نهج‌البلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻 ✨طمع معمولا به معناى به چیزى است که انسان و غالباً به دست دیگران است شخص طمع‌کار براى به دست آوردن آن باید در مقابل این و آن کند و طناب بر گردن خویش نهد، شاید به مقصود برسد و شاید هم نرسد. 💠به تعبیر دیگر طمع ریسمانى نامرئى است که انسان بر گردن خود مى‌نهد و سرِ آن را به دست کسى که از او طمع دارد مى‌‌سپارد و همچون برده یا حیوانى در اختیار او قرار مى‌گیرد. ❇️نقطه مقابل طمع است که انسان را از همگان و و او را حفظ مى‌کند. 🔺اضافه بر این‌ها، اموال و مقامات و اشیایى که مورد طمع طمع‌کاران است؛ در بسیارى از موارد است، به همین دلیل طمع‌کار براى رسیدن به آن عمرى دست و پا مى‌زند و چه بسا ناکام از دنیا برود در حالى که سرمایه عمر خود را از دست داده، نه به مقامى در دنیا رسیده و نه در پیشگاه خدا منزلتى دارد. 🔹در حدیث معروفى که ملاصالح مازندرانى در شرح اصول کافى آورده است، مى‌خوانیم: «کسى که قناعت پیشه کند مى‌شود، و کسى که طمع بورزد خواهد شد».
شهید مصطفی صدرزاده
☑️ بخـش چـھـارم ✅ #از جریمه ی سید ابراهیم برای غفلت از شهدا بگین .... ✍️جریمه ایشان برای دعا برای
☑️ بخـش پنجـم ✍️✍️دوسوال که جوابشان باقی ماند ✍️ایشون ظهر تاسوعای سال۹۴در حلب سوریه به شهادت رسیدند و نحوی شهادتشان فقط یک تیر تک تیرانداز به قلبشان بود ✅ 🗣البته از پشت داخل ی روستا ✍️✍️در وصیت نامه شان که در عید فطر سال ۹۲ نوشته شده بود نوشتند که این ماه مبارک که گذشت دل ما سوخت دل امام زمان بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا نگه داشته نشد خواهران و برادران ماهواره و فرهنگ کثیف غرب راهی به جزآتش دوزخ ندارد از ما گفتن....... ✅در حین تدفین شهید بزرگوار گفتین که میدانم زنده ای مصطفی با تو زندگی میکنم ... .جمله ی قوی ای بود ... ✌️ ✍️وزندگی میکنیم ایشون هستند بیشتر از قبل بدون رفتن به منطقه و گشت و......... ✅عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران و سرکار خانم صدرزاده بنده اخیرا مطلبی خوانده بودم که ایشون با الگو گیری از شهید ابراهیم هادی، نام جهادیشون رو سید ابراهیم گذاشته بودن؛ ممکنه ارتباط این دو شهید و تاثیر آقا ابراهیم رو در زندگی همسرتون توضیح بدین. متشکرم😕😑 ✍️ارادت زیادی به شهدا و شهید ابراهیم هادی داشتند ولی اسم جهادیشان از اسم پدر بزرگم گرفتند ایشان سید ابراهیم بودند و اهل ضرب المثل برای هرکاری که همین یاد آوری ضرب المثل ایشان باعث این نام جهادی شد ✅خانم صدرزاده، اگه هنوز رو خط هستین، از خدمتتون خداحافظی میکنیم و ممنونیم که دعوت گروه رو پذیرفتید🙏 برای همه مون دعا کنید، و سلام مخصوص به فاطمه جان و آقا محمدعلی برسونید🙏🌸 ✅سرکار خانم صدر زاده ...بزرگواری کردید و به سوالات متعدد با سعه ی صدر جواب دادید .آجرک الله ✍️ممنون از دعوتتان و عذر خواهی که اگر سوال جواب داده نشد چون حجم سوالات زیاد بود و ممنون که مزاحم وقت شما بزرگواران شدم ✅ ممنون از مشارکتتون در گروه مدافعان حرم انشاء الله اجر شهدا رو ببرید از همراهی کاربران محترم هم تشکر می شود در این شب و روز های دعا و اجابت ازادی سرزمین های اسلامی،ازادی اسرا.... روایی حاجت شرعی کل شیعه را از خداوند منان خواستاریم. با تشکر از محترم و همچنین سپاس از شما دوستان به خاطر همراهی تان 🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺
عمریست مثل پیله به خود می تنیم ، آه ........ اما دریده اند شهیــ🌷ـــدان حجاب را ، فرق است بین ما و شهید ای عزیز من ، او سمت آب رفته، ولی ما سراب را . . .
👈👈 خاطره از ابویاسین، پدر شهیدی که خواب فرزند شهیدش رو کنار اباعبدالله دید 👉👉👉 این خاطره رو سید ابراهیم در جواب سوال ما که ازش پرسیدیم تا حالا شده از خودتون بپرسید چرا تو سوریه میجنگید یا چرا باید بیاییم یه کشور غریب گفت. قبل از گفتن این خاطره جواب داد تو مدتی که در سوریه هستیم خدا نشونه هایی رو جلوی چشممون گذاشت که عزممون رو برای موندن راسخ تر کرد، نمونش خاطره ی ابویاسین روزی در حرم حضرت رقیه نشسته بودیم. ابویاسین مانیتورینگ حرم حضرت رقیه(س) است و پسرش از اعضای حزب الله بود که مدتی پیش شهید شد. عکس پسرش را در گوشی تلفن همراهش نشان‌مان داد. گفتم کمی از یاسین که شهید شده است تعریف کن. فضای خوبی بود شروع کرد به تعریف و گریه کردن. گفت یک هفته قبل شهادت، یاسین پیشم آمد و گفت که خواب امام زمان(عج) را دیدم. امام زمان لیستی در دست داشت که نام من هم جزو لیست بود. پدر برایم دعا کن تا شهید شوم و این لیست، لیست شهدا باشد. من هم برایش دعا کردم. پدرش با گریه می‌گفت: یک هفته بعد شبی خواب دیدم آقا امام حسین(ع) سر یاسین را روی پایش گذاشته و او را می‌بوسد و با جام زیبایی به او آب می‌دهد. با گریه از خواب بیدار شدم تا نماز صبح صبر کردم. نماز صبح را خواندم و دیگر خوابم نبرد تا اینکه ساعت حدودا 9 صبح تلفن زنگ زد و خبر شهادت یاسین را دادند. درست همان جایی که امام بوسیده بود، تیر اصابت کرده بود. ✅ کانال (با نام جهادی )
در‌راه‌رسیدن‌به‌تو‌گیرم‌ڪه‌بمیرم🍃 اصلا‌به‌تو‌افتاد‌مسیرم‌ڪه‌بمیرم❣️ ⠀ ⠀ ⠀ ✍️هروقت‌‌خواستےگناه‌ڪنے، این‌‌سوال‌روازخودت‌بپرس... مَّا لَکُم لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارَا..!؟ «شماراچه‌شده‌است‌ڪه‌براے‌ﷲ شأن‌ومقام‌وارزشےقائل‌نیستید..!؟ ۱۳✨ • •|روزانه ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ ﷲَ الَّذِے لا إِلَهَ إِلّا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» ❣️امام‌صادق‌علیه‌السلام از‌پیامبر‌نقل‌مےڪنند:) ماه‌رجب‌،ماهِ‌استغفار‌امت‌من‌است. جانمونیم از غافله عُشاق. امام‌زمان‌داره‌یاراشو‌جمع‌میڪنه نڪنه‌غفلت‌ڪنیم! همین ڪه نشستے با خودت تڪرار ڪن:) «أَسْتَغْفِرُ ﷲَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» .
آرامشی داشتند از جنس و یقین دارم این آرامش را از به غنیمت برده بودند... الهی...! به حق بچشان به روح از ما مناجات با خودت را...
... ای شهید...! عشقِ تو مثل هوای دَم صبح است؛ تازه‌اَم می‌کند... کافیست کمی تو را نفس بکشم، کافیست ریه‌اَم را از دوست داشتنت پُرکنم... دستم را بگیر...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخاطر شهدا از همین حالا شروع کن...
شهید مصطفی صدرزاده
☑️ بخـش پنجـم ✍️✍️دوسوال که جوابشان باقی ماند ✍️ایشون ظهر تاسوعای سال۹۴در حلب سوریه به شهادت رسیدن
🌹بسم رب الشهدا🌹 به قلم بعد از طرح عملیات و بررسی و شناسایی منطقه،شب اول ماه رجب قرار شد عملیات بشه... با گردانها عازم نقطه ی رهایی شدیم یه پادگان ارتش بود که وقتی رسیدیم حدود یکساعت قبل از اذان مغرب بود. .بچه ها تا جمع و جور شدن، اذان شد چون مسیر عملیات طولانی بود و باید سریع حرکت میکردیم فرصتی برای اینکه از روی خطر جمعی غذا بخوریم نبود... همونجوری با پوتین و فرادا نماز رو خوندیم و بعضی هم ظرفهای یه بار مصرف غذا در حالیکه اینطرف و اونطرف میرفتن،در دستشون بود و هول هولکی و نصفه نیمه غذا رو خوردن و بعضی هم حتی فرصت شام خوردن پیدا نکردن... بعد سید ابراهیم گفت سریعتر نیروها رو حرکت بدیم. قرار شد از سه محور حرکت کنند... یه محور ما بودیم... یه سری جیره خشک که شامل چند دونه خرما، بیسکوییت،چند دونه شکلات و یه بطری کوچک آبمعدنی،توی نایلونهای اصطلاحا زیپ دار بود، بین بچه ها توزیع کردیم... طبق نقشه ای که داشتیم، باید حدود 20 کیلومتر راه رو با کلی تجهیزات طی میکردیم تا به نقطه ی مورد نظر برسیم... .هر نفر حدود 20 کیلو تجهیزات انفرادی، شامل جلیقه ی ضد گلوله، سرامیک،کلاه کامپوزیت،خشابهای اضافی، بمبهای دستی و...همراه داشت... همون ابتدای حرکت پس از طی حدود یک کیلومتر صدای انفجاری به گوش رسید (یکی از رزمنده ها پاش رفت روی مین ضد نفر و از مچ قطع شد)... .سردار حاج حسین بادپا فرمانده ی محورمون بود که همراه ما و با گردان ما بود... سید ابراهیم گفت فلانی تو ستون کشی، باید انتهای گردان رو داشته باشی و خودش طبق معمول سر ستون و جلودار بود... هر چی بهش گفتم منم با خودت جلو میام قبول نکرد و گفت همینی که میگم انجام بده... . خلاصه با اکراه قبول کردم و راه افتادیم... چون شب اول ماه قمری بود و تو آسمان تقریبا مهتابی نبود و ظلمت همه جا رو فرا گرفته بود و تنها نوری که وجود داشت، نور مردان خدا بود... به سختی حتی یک متری جلوت رو میدیدی،انتهای ستون که معمولا اونایی که توان کمتری داشتند عقب میموندن... و عوارض ناجور زمین مثل قلوه سنگها و پستی بلندی های شدید و همچنین تجهیزات سنگین کار رو خیلی دشوار میکرد ... 💠🔰💠🔰💠🔰💠🔰 ✅کانال ( با نام جهادی )