#کلام_آسمانی ❣🌸
🌸فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب فَلَيْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم
💠چه بسا تلاش بی اندازه برای دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد ، پس هر تلاشگری به روزی دلخواه نخواهد رسید ، و هر مدارا کننده ای محروم نخواهد شد.
✍اشاره به اين حقيقت است که دست و پاى زياد هميشه درآمد بيشتر و رعايت اعتدال و ميانه روى هميشه درآمد کمتر را در پى ندارد، بلکه لطف الهى بر اين قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمايند زندگى بهتر و توأم با آرامش بيشتر داشته باشند و در ضمن، ديگران نيز اجازه پيدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گيرند و حريصان جاى را بر آنها تنگ نکنند.
📚 #نامه ۳۱
@shahid_mostafasadrzadeh
#حکیمانه❣📝
سازش کاری در محیط خانواده جزء واجبات است. نبایستی زن و شوهر تصمیم بگیرند که خودشان هر چه گفتند همان شود. آنچه خودشان میپسندند و آنچه راحتی آنها را
تأمین میکند همان بشود. نه، این طور نباید باشد. باید بنا داشته باشند که باهم سازگاری کنند. این سازگاری لازم است. اگر دیدید مقصود شما تأمین نمیشود مگر با کوتاه آمدن، کوتاه بیایید. سازگاری در زندگی، اساسِ بقایِ زندگی است و همین است که محبّت میآفریند. همین است که موجب برکات الهی میشود. همین است که دلها را به هم نزدیک کرده و پیوندها را مستحکم میکند.
#کتاب_هشتم_سیر_مطالعاتی
#کتاب_اخلاق_وتربیت
#صفحه ۶۶
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هل_من_ناصر؟❣🌴
🔴 نزدیک به ۸۰ درصد دبیرستانی های ما فکر میکنند امام زمان (عج الله فرجه) پس از ظهور اولین کاری که انجام میدهند گردن زدن است.
📽 #استاد_رائفی_پور
@shahid_mostafasadrzadeh
.:
یکی از تیکه کلامهای معروف ایشان این بود که👇
۱دونه صلوات فرستادنی که تداوم داشته باشد بهتر است از هزار صلواای که دوام نداشته باشه.
ایشان از این تیکه کلام میخواستن به ما بفهامانن که در انجام اعمال جدی باشید و مداومت به خرج دهید تا ثمره بده
راوی خاطره👇
از نوجوانان تقریبا تربیت شده مکتب شهید صدرزاده
بنده از ۱۴سالگی شهید بزرگوار رو میشناسم...
@shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (۴) ✅ #دیدار_با_حاج_قاسم 🔹 بعد از چند مدت بعضی از فرماندهان متوجه شده
﷽
📍ادامه ی فرار از آشپزخانه
(۵)
🔴 #فرمانده_عملیات_محرم
🔹 8 سال زمان کمی برای زندگی با مصطفی بود.خیلی کم بود اما از محبت مصطفی اشباع شدم. دوست داشتم که خیلی بیشتر از این با هم زندگی کنیم.
🔹سالگرد ازدواجمان را 19 شهریور در
سوریه گرفتیم. به او گفتم که دوست دارم بیست وهشتمین و سی و هشتمین سالگرد ازدواجمان را هم جشن بگیریم اما او گفت: «هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله».
🔹 آخرین دیدارمان در سوریه بود.
14 یا 15 شهریور بود که همراه فاطمه و محمدعلی به سوریه رفتیم. این دیدار را مصطفی هماهنگ کرده بود تا قبل از عملیات محرم او را ببینیم. برای اولین بار بود که به سوریه میرفتیم.
🔹 یک شب قبل از اینکه از سوریه برگردیم به او زنگ زدند و گفتند که ماموریت حلب دارد و باید به حلب برود.
🔹 آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بیسیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمندهها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد. فقط صدایش را شنیدم.
🔹شب هشتم محرم که به طور مفصل با هم صحبت کردیم برایم تعریف کرد:
چند شب قبل یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.گفتم حس خوبی به این عملیاتی که میخواهد برود ندارم؛ او به من گفت: «قرار نشد که نگران باشی چون خود بی بی فرمانده ما هستند».
🔹 روز تاسوعا. من از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم. سعی کردم که خودم را با کارهای دیگر مشغول کنم اما نشد. از صبح که بیدار شدم میخواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم اما ترسیدم که اگر بگویند «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟» و من بگویم «دیشب»، خندهدار باشد.
🔹تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را میدادند. آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند. وقتی من دیدم ایشان جواب نمیدهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است. خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است. باز گفتم نه، اگر مصطفی مجروح شده بود به من میگفتند. دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است.
🔹وقتی خبر شهادتش را به من دادند کلا این فکرها در ذهنم بود که اگر دیگر او را نبینم یا صدای مصطفی را نشنوم چطور زندگی کنم؟ اما بعد، حرفهای مصطفی در ذهنم آمد که همیشه برای من این آیه قرآن را میخواند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون. شهدا همیشه زنده هستند و نزد خداوند روزی میخورند». عند ربهم یرزقون یعنی پیش خدا هستند؛ واسطه رسیدن خیر بین بندههایی که روی زمین زندگی میکنند هستند. شهدا خیر، روزی و بر طرف شدن مشکلات را با واسطه از خدا میگیرند. هیچ وقت فکر نکنید که شهدا مردهاند.
🔴ادامه دارد...
✅ #نقل_قول_از_همسر_شهید_صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
﷽
📍ادامه ی فرار از آشپزخانه
(پایان)
🔴 #بابای_خوب_فاطمه_خانم
🔹 برای من قابل درک نبود که شهدا زنده هستند؛ ولی بعد از شهادت مصطفی، زنده بودن شهدا را درک کردم. زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم و این من را آرام می کرد. آرامشی که شاید میتوانستم به دیگران انتقال دهم.
🔹خیلیها نمیتوانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می کنم.
🔹نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه میشود. اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت؛ مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند. با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن فاطمه مهیا شود. اولین باری که فاطمه پدرش را دید خیلی به چهرهاش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود. خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبهها را خارج کنند و مهیای دیدن فاطمه شود.
🔹وقتی خانواده شهید صابری از زمان شهادت آقا مهدی تعریف میکردند، گفتند که چون مقداری بیتابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیههای آخر کنار شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود. همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی مصطفی را نشانم میدهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر مصطفایم بمانم.
🔹 سعی کردم که خیلی محکم باشم.وقتی که میخواستند مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم. از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری مصطفی را دیدم.
🔴 یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه: «میخواستی نشانم دهی که شهدا زندهاند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی»
🔹همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی».
🔹 آخرین باری که مصطفی را به صورت خصوصی دیدم تربیت بچه ها را به او سپردم. قرار بود که با هم بچهها را تربیت کنیم. از این به بعد هم باهم
تربیتشان میکنیم.
✅ #نقل_قول_از_همسر_شهید_صدرزاده
@shahid_mostafasadrzadeh
﷽
🔹 تنها کسانی شهید می شوند!
که #شهید باشند...
🔹باید قتلگاهی رقم زد؛
باید کشت!!
#منیت را
#تکبر را
#دلبستگی را
#غرور را
#غفلت را
#آرزوهای دراز را
#حسد را
#حرص را
#ترس را
#هوس را
#شهوت را
#حب_دنیا را...
🔹 باید از #خود گذشت!
🔹باید کشت #نفس را...
🔹 شهادت #درد دارد!
دردش کشتن #لذت هاست...
🔴باید #کشته شویم،تا #شهید شویم!!
@shahid_mostafasadrzadeh
#پویش_مهدوی❣
همه باهم دعای فرج به نیت فرج مولامون 🤲
#نشر_واجب
هرکس هر کانالی هر گروهی داره اصن هر رفیقی که دوسش داره اینو براش بفرسته...
@shahid_mostafasadrzadeh
#توشه_اخرت 📿
سلام خدمت رفقا!
ختم صلوات داریم نیت شهدای عزیزمون👇
#شهدای_گمنام
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_وحید_زمانی_نیا
هدیه به حضرت زهرا وجهت سلامتی وفرج اقا امام زمان(عج)
10000صلوات ان شاءالله تا غروب جمعه
تعداد ختم هاتون رو به ایدی خادم کانال اطلاع بدید اجرتون با شهدا روسفید بشید همتون ان شاءالله👇👇👇
@shahid_sadrzadeh
@shahid_sadrzadeh
@shahid_sadrzadeh
رفقا سلام!
هرکس پیج اینستاگرام داره اگر دوست داشتید پیج
@hanan_text
رو فالو بفرمایید ...
تازه شروع به کار کرده وقراره دلنوشته و وصایای شهدا وایات قران به زبان ساده نوشته بشه ...
🙏🙏🙏