eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
152 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
‏او هم يك مادر بود مثل مادر تو مادر من ولى وقتی پسرش پرپر شد تو از قاتلش دفاع کردی خانم افشار پس اداى دلسوزا رو درنيار... @shahid_mostafasadrzadeh
4_5933810727482556663.mp3
3.15M
مصاحبه با همسر شهید گفت میخوام برات یه خونه بخرم که هرروز به وسعت خونت اضافه بشه تنها سرمایه زندگی ما شد حسینیه @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽ در راستای عمل به 💠تقوی بدون محاسبه نفس حاصل نخواهد شد رسول اکرم❣ صلی اللّه علیه و آله به ابوذر فرمودند: "ای اباذر! کسی نمی تواند از پرهیزکاران باشد تا اینکه خود را محاسبه کند، به نوعی که شدید تر از محاسبه شریک از شریکش باشد، تا بداند خوردنی و پوشیدنی و آشامیدنی او از کجاست، از حلال است یا حرام؟ 🌾ای اباذر! هر که اهمیّت ندهد که مال را از چه راهی بدست می آورد، خداوند نیز اهمیّت ندهد او را از چه راهی وارد آتش کند." 🌺رسول خدا صلی اللّه علیه و آله فرمودند: "نفس هایتان را حسابرسی کنید، قبل از آن که حسابرسی شوید. و نفس هایتان را سبک سنگین کنید قبل از آن که سبک و سنگین شوید، و برای عرضه گاه بزرگتر آماده شوید." 📿خیلی از ماها دنبال ادامه دادن راه شهدا هستیم، دنبال عمل به آنچه آن ها عمل کردند، همه میگیم شهدا قبل از پیروزی در جهاد اصغر، در جهاد اکبر پیروز شدند... شهدا چراغ راه ما شدند... ☝️حالا وقتشه... می خواهیم به راه شهدا بریم؟ پس رفیق مجازی یا علی... اول غلبه بر نفس... محاسبه نفس و به خدمت گرفتن این نفس سرکش... التماس دعا ✋ @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
﷽ 📍ادامه ی دعوا با یکی از دوستان (۲) 🔴 #فرار_از_آشپزخانه 🔹....آن زمان ماشین نداشتیم. با آژانس به
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (۳) 🔴 🔹بعد از 45 روز که آمد برایم تعریف کرد از آشپزخانه رفته و ده روزی را با رزمندگان عراقی بوده است. و با آن هابه عملیات میرفته. 🔹رزمندگان عراقی 24ساعت عملیات می‌کردند و بعد بر میگشتند و 48 ساعت استراحت می‌کردند. مصطفی می‌گفت در این 48 ساعتی که عقب از میدان جنگ هست اذیت می‌شود. می‌گفت که چرا باید 48 ساعت بیکار باشد؟ 🔹بار دوم رفت عراق و با عراقی ها به سوریه اعزام شد.دومین ماموریتش 75روز طول کشید. بار دومی هم که با عراقی‌ها رفت بخاطر آن 48 ساعتی که استراحت داشتند از آنها جدا می‌شود و در حرم حضرت زینب (س) با رزمندگان فاطمیون آشنا می‌شود. 🔹مصطفی برای سومین اعزام می‌خواست همراه فاطمیون باشد.هر چند که حالا با رزمندگان عراقی آشنا شده بود و تقریبا دیگر مشکلی در اعزام نداشت.به همین خاطر قصد کرد به مشهد برود،منم همراه او به مشهد رفتم. اما فاطمیون رزمنده ایرانی راه نمی‌دادند. 🔹فقط اینم به عنوان یه نکته عرض کنم با اینکه سری دوم اعزامش با ابوحامد آشنا شده بود و رضایت او را هم به دست آورده بود ولی خب آنها قوانین خاص خودشان را داشتند. مصطفی مهارت خاصی در یادگیری زبان و لهجه داشت. عربی را دوست داشت و کمتر از یکی دوماه یاد گرفت. خیلی سریع لهجه افغانستانی را هم یاد گرفت. فقط باید می‌خواست و اراده می‌کرد. 🔹اما در مورد سفر مشهد... زمانی که در هتل بودیم به بهانه سر زدن به دوستان مجروحش از هتل خارج شد. رفت عکسی سه در چهاری گرفت و دیدم که این عکس با چهره او خیلی فرق می‌کند. مصطفی آدمی نبود که بخواهد محاسنش را کوتاه کند، من هم خیلی به ظاهرش حساس بودم. وقتی آمد دیدم که محاسنش را کاملا کوتاه کرده است. علتش را پرسیدم، گفت که می‌خواست عکسی بگیرد تا کسی او را نشناسد. با خنده و شوخی ماجرا را تمام کرد و من هم دیگر اصراری برای فهمیدن داستان نکردم. 🔹برای اینکه آماده‌ام کند و کم کم بطور غیر مستقیم بگوید که قصدش چیست، من را به حرم برد.آنجا با دو نفر از رزمندگان فاطمیون که با همسرانشان آمده بودند نشستیم و صحبت کردیم.در صورتی که من تصور میکردم فقط برای زیارت رفته بودیم. 🔹بعد که برگشتیم و سریع بعد با فاطمیون اعزام شد، فهمیدم که آن زمان می‌خواست غیر مستقیم من را با فضا آشنا کند. 🔹همه کارهایش را در همان سفر مشهد انجام داد... 🔴ادامه دارد.... ➖➖➖➖ ➖➖➖ @shahid_mostafasadrzadeh
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (۴) ✅ 🔹 بعد از چند مدت بعضی از فرماندهان متوجه شده بودند که آقا مصطفی ایرانی هستند ولی این زمانی صورت گرفته بود که مصطفی حالا شناخته تر شده بود و توانمندی های خودش را نشان داده بود. 🔹 از ابوحامد و فاتح، خیلی مختصر برایم گفته بود؛ مثلا لباسی که ابوحامد هدیه داده بود را آورده بود. از او پرسیدم که این لباس جدید را از کجا آورده؟ او هم گفت: «هدیه فرمانده ابوحامد است». 🔹 با دیدن عکس‌های مصطفی در جنگ بشدت استرس می‌گرفتم؛ اصلا نمی‌گذاشتم چیزی از عملیات بگوید.چیزهای مختصری از رزمنده‌ها به من می‌گفت چون خودم ظرفیت این را نداشتم که خیلی عملیاتی برایم تعریف کند. می‌دانست که وقتی می‌رود با رفتنش استرس می‌گیرم. هر وقت می‌خواست از عملیات‌های نظامی و رزمی‌اش چیزی بگوید، خودم موضوع را عوض می‌کردم یا اصلا از کنارش بلند می‌شدم. با دیدن عکس‌هایش به شدت استرس می‌گرفتم، چه برسد به اینکه بخواهد چیزی را برایم تعریف کند. 🔹 ماجرای آشنایی حاج قاسم با سید ابراهیم مصطفی چه آن زمانی که در بسیج مسجد بود و چه زمانی که به سوریه رفت، وقتی می‌خواست با بچه‌های گروه خودش کاری انجام دهد، از لفظ‌هایی استفاده می‌کرد که بچه‌ها بخندند و انرژی بگیرند. هیچ وقت لفظ‌های کتابی و فرماندهی به کار نمی‌برد. لفظی را که در جریان عملیات گفته همچین چیزهایی بوده که "جومونگ حمله...."یا"بچه های لیانگ شامپو حمله کنید...." آن زمانی که پشت بی سیم صحبت می‌کرده نمی‌دانسته که پشت بی سیم حاج قاسم هم نشسته است. 🔹مصطفی برایم تعریف کرد: «وقتی از عملیات برگشتیم من خسته بودم. بچه‌ها صدایم کردند که حاجی با شما کار دارد. با همان سرو وضع نامرتب وارد اتاق شدم و دیدم که حاج قاسم نشسته است. بچه ها معرفی‌ام کردند و گفتند که سید ابراهیم آمده است. وقتی حاجی متوجه شد که من سید ابراهیم هستم، از جایش بلند شد و همدیگر را بغل کردیم. بعد گفتند اصلا فکر نمی‌کردند که جثه و قیافه‌ام اینطور باشد. حاج قاسم گفت وقتی صدایم را پشت بی سیم شنیده فکر کرده که از آن هیکلی‌ها هستم». 🔴ادامه دارد.... ✅ ➖➖➖➖➖➖ @shahid_mostafasadrzadeh
📚 کتابی است که نویسنده آن سرکار خانم ابراهیم پور همسر هستن که از زمان اشنایی تا شهادت شهیدشون رو به نگارش دراوردند... حتما بخونید خاطرات ریز ودرشت زندگی خانوادگی هستش😊 @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 7⃣ #قسمت_هفتم 💢بعد از سقوط صدام در دهه هشتاد چندبار به کربلا رفته بودم. دریکی
📚 8⃣ ☘اینجا بود که یاد حدیث امام صادق علیه السلام افتادم:حرمت مومن از کعبه بالاتر است. 💥در لابلای صفحات اعمال خودم به یک ماجرای دیگر از آزار مومنین برخوردم، کسی از دوستانم بود که خیلی با هم شوخی داشتیم و همدیگر را سرکار می گذاشتیم. یکبار در یک جمع رسمی با او شوخی کردم و بدجوری ضایعش کردم. موقع خداحافظی از او عذرخواهی کردم او هم چیزی نگفت. 🔅روز آخر که می خواستم برای عمل جراحی به بیمارستان بروم دوباره به او زنگ زدم و گفتم: فلانی به تو خیلی بد کردم تو را یک بار ضایع کردم .بعد در مورد عمل جراحی گفتم تا گفت: حلال کردم،ان شاالله که سالم برمیگردی. آن روز در نامه عمل همان ماجرا را دیدم. ✅ جوان پشت میز گفت: این دوست شما همین دیشب از شما راضی شد، اگر رضایتش را نمی گرفتی باید تمام اعمال خوب خودت را می دادی تا رضایتش را کسب کنی. مگر شوخی است آبروی یک مومن را بردی!! ♨️می خواستم همانجا زارزار گریه کنم.برای یک شوخی بی مورد دو سال عبادت هایم را دادم. برای یک غیبت بی‌مورد بهترین اعمال خوب من محو می‌شد... 🔘چقدر حساب خدا دقیق است،چقدر کارهای ناشایست را به حساب شوخی انجام دادیم و حالا باید افسوس بخوریم. در این زمان جوان پشت میز گفت: شخصی اینجاست که ۴ سال منتظر شماست، این شخص اعمال خوبی داشته و باید به بهشت برزخی برود اما معطل شماست. با تعجب گفتم: از کی حرف میزنی؟ 🔶ناگهان یکی از پیرمرد های مسجد مان را دیدم که در مقابل هم و در کنار همان جوان ایستاد. خیلی ابراز ارادت کردو گفت: کجایی، چند سال منتظر تو هستم. بعد از کمی صحبت پیرمرد ادامه داد: زمانی که شما در مسجد و بسیج مشغول فعالیت فرهنگی بودید تهمتی را در جمع به شما زدم، برای همین آمدم که حلالم کنید. 📙آن صحنه برایم یادآوری شد که مشغول فعالیت در مسجد بودم،کارهای فرهنگی بسیج‌ و... این پیرمرد و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بودند و پشت سر من حرف می زدند که واقعیت نداشت. به من تهمت بدی زد و نیت ما را زیر سوال برد... 🔆آدم خوبی بود،اما من نامه اعمالم خیلی خالی شده بود. به جوان پشت میز گفتم: درسته ایشان آدم خوبی بوده اما من همینطوری از ایشان نمی گذرم ،دست من خالیست هرچه می توانی ازش بگیر. 🌺تازه معنای آیه ۳۷ سوره عبس را فهمیدم: "هر کسی در روز جزا برای خودش گرفتاری دارد و همان گرفتاری خودش برایش بس است و مجال این نیست که به فکر کس دیگری باشد." 🌹جوان هم رو به من کرد و گفت:این بنده خدا یک انجام داده که خیلی با برکت بوده و ثواب زیادی برایش می‌آید. یک حسینیه را در شهرستان شما خالصانه برای رضای خدا ساخته که مردم از آنجا استفاده می کنند. 🍃اگر بخواهی ثواب کل حسینیه اش را از اومی گیرم و در نامه عمل شما می گذارم تو او را ببخشی. با خودم گفتم: ثواب ساخت یک حسینیه به خاطر یک تهمت؟؟خیلی خوبه. بنده خدا پیرمرد خیلی ناراحت و افسرده شد اما چاره‌ای نداشتیم. ☘ثواب یک وقف بزرگ را به خاطر یک تهمت داد و رفت به سمت بهشت برزخی. تمام حواس من در آن لحظه به این بود که وقتی کسی به خاطر تهمت به یک نوجوان یک چنین خیراتی را از دست می دهد پس ما که هر روز و هر شب پشت سر دیگران مشغول قضاوت کردن و حرف زدن هستیم چه عاقبتی خواهیم داشت.. 💥ما که به راحتی پشت سر افراد جامعه و دوستان و آشنایان خود هر چه می خواهیم می گوییم. باز جوان پشت میز به عظمت آبروی مومن اشاره کرد و آیه ۱۹ سوره نور را خواند: کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان رواج یابد برای آنان در دنیا و آخرت عذاب دردناکی است. ✨امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه میفرمایند: هرکس آنچه را درباره مومنی ببیند یا بشنود برای دیگران بازگو کند از مصادیق این آیه است. 🍁ایستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه میکردم. یکی آمد و دو سال نمازهای من را برد. دیگری آمد و قسمتی از کارهای خیر مرا برداشت. بعدی.... بلاتشبیه شبیه یک گوسفند که هیچ اراده ای ندارد و فقط نگاه می کند من هم نگاه می‌کردم. چون هیچ گونه دفاعی در مقابل دیگران نمی شد کرد. 🌾در دنیا انسان در دادگاه از خود دفاع می‌کند و خود را تا حدودی از اتهامات تبرئه می‌کند. اما اینجا مگر می‌شود چیزی گفت؟ حتی آنچه در فکر انسان بوده برای همه نمایان است چه برسد به اعمال... ... @shahid_mostafasadrzadeh
سلام بزرگوار❤ این کار خوب را گروهی فرهنگی جهادی ،شروع کردن که الحمدلله در ایام دهه محرم خیلی از خونه ها مجلس ذکر اباعبدالله الحسین علیه السلام برقرار شد و با این کار دل مادرش فاطمه زهرا سلام علیها خوشحال شد. اگر دوست داشتید شما هم در خوشحال حضرت زهرا سلام الله علیها سهیم باشید در حد خود مبلّغ باشید و در صورت ممکن بنر را در کانال و گروهها قرار دهید. http://eitaa.com/joinchat/624623637C14c676ee87
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیست ثانیه ای با خنده‌ها و شوخی‌های سردار... + ببخشید شخصیت مهمی رو پامه! - ماشالله! فقط سفیدارو بغل میکنید دیگه حاج‌آقا؟ + سیاهارم بغل میکنیم بفرما! @shahid_mostafasadrzadeh
انا الله وانا الیه راجعون▪️ ساعاتی قبل، یار دیرین سردار سلیمانی، پدر شهید مدافع حرم حاج حسین بادپا، آقای محمد بادپا دار فانی را وداع و به فرزند شهیدش پیوست.🕊 🌷شادی روحشان صلوات @Modafeaneharaam
❣🌸 🌸فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب فَلَيْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم 💠چه بسا تلاش بی اندازه برای دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد ، پس هر تلاشگری به روزی دلخواه نخواهد رسید ، و هر مدارا کننده ای محروم نخواهد شد. ✍اشاره به اين حقيقت است که دست و پاى زياد هميشه درآمد بيشتر و رعايت اعتدال و ميانه روى هميشه درآمد کمتر را در پى ندارد، بلکه لطف الهى بر اين قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمايند زندگى بهتر و توأم با آرامش بيشتر داشته باشند و در ضمن، ديگران نيز اجازه پيدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گيرند و حريصان جاى را بر آنها تنگ نکنند. 📚 ۳۱ @shahid_mostafasadrzadeh
❣📝 سازش کاری در محیط خانواده جزء واجبات است. نبایستی زن و شوهر تصمیم بگیرند که خودشان هر چه گفتند همان شود. آنچه خودشان می‌پسندند و آنچه راحتی آنها را تأمین میکند همان بشود. نه، این طور نباید باشد. باید بنا داشته باشند که باهم سازگاری کنند. این سازگاری لازم است. اگر دیدید مقصود شما تأمین نمیشود مگر با کوتاه آمدن، کوتاه بیایید. سازگاری در زندگی، اساسِ بقایِ زندگی است و همین است که محبّت می‌آفریند. همین است که موجب برکات الهی میشود. همین است که دلها را به هم نزدیک کرده و پیوندها را مستحکم میکند. ۶۶ @shahid_mostafasadrzadeh
💚 کانال مُنتَظِران ظُهور 💚 - @yamahdi_fateme313.mp3
3.57M
🌺 پاداش کنترل چشم رعایت حیا وحجاب در آقایان 👤استاد 🔊 @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟❣🌴 🔴 نزدیک به ۸۰ درصد دبیرستانی های ما فکر میکنند امام زمان (عج الله فرجه) پس از ظهور اولین کاری که انجام میدهند گردن زدن است. 📽 @shahid_mostafasadrzadeh
.: یکی از تیکه کلامهای معروف ایشان این بود که👇 ۱دونه صلوات فرستادنی که تداوم داشته باشد بهتر است از هزار صلواای که دوام نداشته باشه. ایشان از این تیکه کلام میخواستن به ما بفهامانن که در انجام اعمال جدی باشید و مداومت به خرج دهید تا ثمره بده راوی خاطره👇 از نوجوانان تقریبا تربیت شده مکتب شهید صدرزاده بنده از ۱۴سالگی شهید بزرگوار رو میشناسم... @shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (۴) ✅ #دیدار_با_حاج_قاسم 🔹 بعد از چند مدت بعضی از فرماندهان متوجه شده
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (۵) 🔴 🔹 8 سال زمان کمی برای زندگی با مصطفی بود.خیلی کم بود اما از محبت مصطفی اشباع شدم. دوست داشتم که خیلی بیشتر از این با هم زندگی کنیم. 🔹سالگرد ازدواجمان را 19 شهریور در سوریه گرفتیم. به او گفتم که دوست دارم بیست وهشتمین و سی و هشتمین سالگرد ازدواجمان را هم جشن بگیریم اما او گفت: «هرچه خدا بخواهد؛ افوض امری الی الله». 🔹 آخرین دیدارمان در سوریه بود. 14 یا 15 شهریور بود که همراه فاطمه و محمدعلی به سوریه رفتیم. این دیدار را مصطفی هماهنگ کرده بود تا قبل از عملیات محرم او را ببینیم. برای اولین بار بود که به سوریه می‌رفتیم. 🔹 یک شب قبل از اینکه از سوریه برگردیم به او زنگ زدند و گفتند که ماموریت حلب دارد و باید به حلب برود. 🔹 آخرین باری هم که صدایش را شنیدم اما دیگر به صحبت نکشید، شب تاسوعا بود. شب تاسوعا تماس گرفتم و او مشغول صحبت با بی‌سیمش بود. منتظر ماندم تا صحبتش با رزمنده‌ها تمام شود که دیگر ارتباطمان قطع شد. فقط صدایش را شنیدم. 🔹شب هشتم محرم که به طور مفصل با هم صحبت کردیم برایم تعریف کرد: چند شب قبل یکی از دوستان او خواب حضرت زهرا(سلام الله علیها) را دیده بود. حضرت به او گفته بودند: «مرحله اول عملیات را شما پشت سر بگذارید، بعد از آن با من». مصطفی همین خواب را با آب و تاب برایم تعریف کرد.گفتم حس خوبی به این عملیاتی که می‌خواهد برود ندارم؛ او به من گفت: «قرار نشد که نگران باشی چون خود بی بی فرمانده ما هستند». 🔹 روز تاسوعا. من از صبح تاسوعا خیلی دلهره داشتم. سعی کردم که خودم را با کارهای دیگر مشغول کنم اما نشد. از صبح که بیدار شدم می‌خواستم به یکی از مسئولینش پیغام بدهم و خبری از مصطفی بگیرم اما ترسیدم که اگر بگویند «آخرین بار کی از ایشان خبر داشتی؟» و من بگویم «دیشب»، خنده‌دار باشد. 🔹تا ساعت 4 و 5 به آن مسئول پیامی نفرستادم. اگر یک زمانی خبری نداشتم و پیام می فرستادم سریع جواب من را می‌دادند. آن روز من از ساعت 4 به ایشان پیام دادم. ایشان پیام را دیدند و تا ساعت 5 جواب ندادند. وقتی من دیدم ایشان جواب نمی‌دهند مطمئن شدم که یک اتفاقی برای مصطفی افتاده است. خودم را مشغول کردم و پیش خودم گفتم که لابد مجروح شده است. باز گفتم نه، اگر مصطفی مجروح شده بود به من می‌گفتند. دیگر یک جورهایی اطمینان قلبی پیدا کردم که مصطفی بشهادت رسیده است. 🔹وقتی خبر شهادتش را به من دادند کلا این فکرها در ذهنم بود که اگر دیگر او را نبینم یا صدای مصطفی را نشنوم چطور زندگی کنم؟ اما بعد، حرف‌های مصطفی در ذهنم آمد که همیشه برای من این آیه قرآن را می‌خواند: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون. شهدا همیشه زنده هستند و نزد خداوند روزی می‌خورند». عند ربهم یرزقون یعنی پیش خدا هستند؛ واسطه رسیدن خیر بین بنده‌هایی که روی زمین زندگی می‌کنند هستند. شهدا خیر، روزی و بر طرف شدن مشکلات را با واسطه از خدا می‌گیرند. هیچ وقت فکر نکنید که شهدا مرده‌اند. 🔴ادامه دارد... ✅ @shahid_mostafasadrzadeh
﷽ 📍ادامه ی فرار از آشپزخانه (پایان) 🔴 🔹 برای من قابل درک نبود که شهدا زنده هستند؛ ولی بعد از شهادت مصطفی، زنده بودن شهدا را درک کردم. زنده بودن مصطفی را با تمام وجودم درک کردم و این من را آرام می کرد. آرامشی که شاید می‌توانستم به دیگران انتقال دهم. 🔹خیلی‌ها نمی‌توانند درک کنند و حتی شاید برایشان خنده دار باشد اما من حضور مصطفی را حس می کنم. 🔹نهایتا یک روز بعد از فوت انسان خون بدن دلمه می‌شود. اصلا زنده نیست که بخواهد خونریزی داشته باشد ولی مصطفی بعد از 7 یا 8 روز خونریزی داشت؛ مجبور شدند که دوباره غسل و کفن کنند. با آب گرم غسل دادند که پیکرش برای دیدن فاطمه مهیا شود. اولین باری که فاطمه پدرش را دید خیلی به چهره‌اش حساس شد چون داخل دهانش پنبه بود. خواست خدا این بود که دوباره خونریزی کند و پیکر دوباره شسته شود تا بتوانند پنبه‌ها را خارج کنند و مهیای دیدن فاطمه شود. 🔹وقتی خانواده شهید صابری از زمان شهادت آقا مهدی تعریف می‌کردند، گفتند که چون مقداری بی‌تابی کردند دیگر نتوانستند تا ثانیه‌های آخر کنار شهیدشان باشند و او را ببینند. همه اینها در ذهن من بود. همان اول به خودم گفتم که اگر الان ضعف نشان دهم، این آخرین باری خواهد بود که چهره خاکی مصطفی را نشانم می‌دهند اما مقاومت کردم تا در مراسم تشییع و تدفین هم بتوانم کنار پیکر مصطفایم بمانم. 🔹 سعی کردم که خیلی محکم باشم.وقتی که می‌خواستند مصطفی را داخل خانه ابدیش بگذارند، من همانجا کنار قبر نشستم و بلند نشدم. از همان ثانیه داخل را نگاه کردم و تمام مراحل خاکسپاری مصطفی را دیدم. 🔴 یک اتفاق عجیب در آخرین لحظه: «می‌خواستی نشانم دهی که شهدا زنده‌اند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» 🔹همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی». 🔹 آخرین باری که مصطفی را به صورت خصوصی دیدم تربیت بچه ها را به او سپردم. قرار بود که با هم بچه‌ها را تربیت کنیم. از این به بعد هم باهم تربیت‌شان می‌کنیم. ✅ @shahid_mostafasadrzadeh
﷽ 🔹 تنها کسانی شهید می شوند! که باشند... 🔹باید قتلگاهی رقم زد؛ باید کشت!! را را را را را دراز را را را را را را را... 🔹 باید از گذشت! 🔹باید کشت را... 🔹 شهادت دارد! دردش کشتن هاست... 🔴باید شویم،تا شویم!! @shahid_mostafasadrzadeh
❣ همه باهم دعای فرج به نیت فرج مولامون 🤲 هرکس هر کانالی هر گروهی داره اصن هر رفیقی که دوسش داره اینو براش بفرسته... @shahid_mostafasadrzadeh
📿 سلام خدمت رفقا! ختم صلوات داریم نیت شهدای عزیزمون👇 هدیه به حضرت زهرا وجهت سلامتی وفرج اقا امام زمان(عج) 10000صلوات ان شاءالله تا غروب جمعه تعداد ختم هاتون رو به ایدی خادم کانال اطلاع بدید اجرتون با شهدا روسفید بشید همتون ان شاءالله👇👇👇 @shahid_sadrzadeh @shahid_sadrzadeh @shahid_sadrzadeh
رفقا سلام! هرکس پیج اینستاگرام داره اگر دوست داشتید پیج @hanan_text رو فالو بفرمایید ... تازه شروع به کار کرده وقراره دلنوشته و وصایای شهدا وایات قران به زبان ساده نوشته بشه ... 🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیه ی بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران به خود شمایی که در این کانال هستی 🔺سخنی درباره زبان انگلیسی از امام خمینی (ره): پیشتر به زبان (خارجی) احتیاج نبود. امروز احتیاج است. باید زبان های زندهء دنیا جزء برنامهء تبلیغات مدارس باشد.... .امروز مثل دیروز نیست که صدای ما از ایران بیرون نمیرفت امروز مامیتوانیم در ایران باشیم و در همه جای دنیا با زبان دیگری تبلیغ کنیم. این رو هم بگم همونطوری که در اول گفتم اولین چیزی که یادگیری این درس را آسان میکند پشتکارو تمرین و اراده است. امروزه این زبان بین المللی در تمام رشته ها کاربرد مهمی دارد، کا میپوتر که زبان آن نیز انگلیسی است نیاز به یادگیری زبان انگلیسی دارد تا با دستورات و خطاهای آن آشنا شویم. اگر بتوانیم زبان انگلیسی را در همان پایه از تحصیل خود قوی کنیم و نکات دستوری و گرامر آن را یاد بگیریم مطمئنا در ادامه تحصیل و همینطور در رشته مورد نظر موفق خواهیم بود . 🇮🇷این گام همان گام جهانی شدن ماست 🇮🇷 🇮🇷🇮🇷🇮🇷لبیک یا خامنه ای🇮🇷🇮🇷🇮🇷 منتشر کنید هرکس عضو شود و استفاده کند لغت به لغت برای شما هم ثوابش را می نویسند @faalane_gomnam_eng
❣🌸 ۱۴۶ ❣امیر المومنین _علیه السلام _می فرماید : ✨وَحَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ بِالزَّکَاهِ، 💠و اموالتان را با زکات، حفظ کنید ✍ در مورد حفظ اموال از طریق پرداخت زکات هم از جنبه هاى ظاهرى قابل تفسیر است، هم از جنبه هاى معنوى; 🔹از نظر ظاهر مى دانیم زکات حق محرومان است هنگامى که قشر ضعیف جامعه از حقوق مسلم خود محروم شود کار به شورش ها و قیام ها بر ضد اغنیا مى کشد و اموال آنها به خطر مى افتد ✔️ از نظر معنوى نیز جاى تردید نیست که خداوند برکات خود را از کسانى بر مى گیرد که حقوق محرومان را نمى پردازند. @shahid_mostafasadrzadeh
❣📝 یعنی قانع نشدن به وضع موجود. @shahid_mostafasadrzadeh
دعای_خالصانه_برای_امام_زمان_علیه.mp3
1.83M
؟❣🌴 💢عنوان: امام حسین (ع) گفتند کیست مرا یاری کند و کسی جواب نداد؛ و امروز امام زمان (ع) ما چه می کنیم؟ 🎤 @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؟❣🌴 ⚠️شرط قبولی تمام اعمال، است. 👌خواب عجیب این پیر غلام آقا ابا عبدالله الحسین حتما ببینید. 💔 @shahid_mostafasadrzadeh