قدر یعنی...؟ - @Ostad_Shojae.mp3
8.64M
#استاد_عالی
#استاد_شجاعی
• فلسفه شب قدر چیست؟
• در این شب چه اتفاقی میافتد که از هزار ماه ارزشمندتر است؟
• چرا آدمها با دعاهای یکسان، اجابتهای یکسان دریافت نمیکنند؟
• عالی ترین تقدیرات در کجا آمده که آنرا بیاموزیم و بخواهیم؟
🌠 ویژه #ليلة_القدر
@shahid_mostafasadrzadeh
🌺🍃🌺🍃🌺
🌺🍃🌺
🌺
🌺بسم رب الشهداء والصدیقین🌺
#شناسنامه_افغانی_شهید_صدر_زاده
💠آقا مصطفی به هر دری میزد تا بتونه خودشو به سوریه برسونه تا از حرم آل الله در برابر تکفیری های تا دندان مسلح دفاع کنه از یک طرف دیگر محاصره دو شهر شیعه نشین نبل و الزهرا که بیشتر اونها از سید های جعفری هستن نمیذاشت خواب به چشم های آقا مصطفی بنشینه سخت درگیر بود تا به سوریه بره اون زمان هم دولت ایران جلوی اعزام به سوریه گرفته بود آقا مصطفی مجبور شدند برن عراق و از کشور دومی وارد خاک سوریه بشن بعد از اعزام در ایام محرم هیچ هییتی نرفتن تاشب هفت محرم که وارد یه حسینیه میشن که بیشتر اونها از رزمنده های فارسی زبان افغانی بودند به اسم تیپ فاطمیون که اون زمان تازه در زبان ها افتاده بود آقا مصطفی به هر دری میزد تا وارد این تیپ شهادت طلب بشه حتی خودشون با ابو حامد حرف زدن آخه شهید ابو حامد میگفتن که ما نمیتونیم برادرای ایرانی داخل تیپ راه بدیم شهید صدر زاده هم گفتن که#اون_دنیا_مگه_ازت_میپرسن_ایرانی_هستی_یا_افغانی_ما_برای_خدا_میجنگیم بالاخره هر جور شد وارد فاطمیون شدند خودشون رو شبیه افغانی ها کردند شناسنامه افغانی گرفتن تا وارد لشگر فاطمیون بشن....
ادامه دارد...
#سید_ابراهیم
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🌺
🌺🍃🌺
🌺🍃🌺🍃🌺
✅کانال
#شهید_مصطفی_صدرزاده
( با نام جهادی #سیدابراهیم)
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای حصار همسر شهید مصطفی صدرزاده...
و نحوه باخبر شدنشون از شهادت همسرشون
@shahid_mostafasadrzadeh
دیروز حضرت اقا در دیدار با دانشجویان از اقا مصطفی گفتن...😍😢
حالا مثلاً فرض کنید یک جوان بسیجی در نزدیکی تهران تلاشی دارد، فعّالیّت دارد، مثل شهید مصطفیٰ صدرزاده. دو سه کتاب دربارهی ایشان نوشته شده که من خواندهام؛ خب آنجا آدم میبیند که چطور بیتاب است در کار کردن و حرکت کردن. انسان اینها را نگاه کند و پیش برود.
@shahid_mostafasadrzadeh
44.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی بلند میشی آرپیجی بزنی...
ادامشو از زبان سید ابراهیم بشنوید...
@shahid_mostafasadrzadeh
سوال:
همانگونه که عموم ملت در انتخابات ریاست جمهوری و نمایندگان مجالس شورای اسلامی و خبرگان رهبری شرکت میکنند؛ چرا برای به رای گذاردن قانون اساسی و اصول حاکمیتی شراکت داده نمی شوند؟!
پاسخ:
مشورت گیری از جمله اوامری بوده که خدایتعالی بنابر دلیل عقلی به آن امر نموده است و پیغمبرش را به آن ملزم داشته: وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر
اما سوال اینجاست که حدود امر به مشورت «رفراندوم» به چه نحوی است؟
برای پاسخ به سوال مذکور می بایست که ابتدا به فلسفه مشورت «رفراندوم» اشاره شود؛ فلسفه آن از دو حالت خارج نیست:
1.کشف مجهول و وصول الی الواقع
2.جلوگیری از مورد مذمت واقع شدن
براساس تقسیم فلسفه مشورت به موارد مذکور در میابیم که گاهی مشورت گیری در مسائلی بوده که نیاز به نظریات تخصصی عام دارد و در اینگونه موارد نمی شود از عقول و آراء عموم افراد بهره گرفت «لَا یُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَهِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَهِ» و این مورد در واقع همان کشف مجهول و وصول الی الواقع است و گاهی نیز اینچنین نبوده و محل ابتلاء به گونه ای است که اگر در مشورت دچار ضرر هم شویم از باب قاعده عقلی قبح ترجیح مرجوح بر راجح ضرر را پذیرفته و جلوگیری از مذمت و سرزنش می کنیم و اموری را در معرض رفراندوم قرار می دهیم همچون:
انتخابات ریاست جمهوری
مجلس شورای اسلامی
و از این قبیل انتخابات که مردم از جهت کلی در امور کشورداری با انتخاب نمایندگانی، خود را شریک سود و زیان ها قرار می دهند.
اما اموری هستند که آن امور اقتضا می کنند که حاکم اسلامی و حتی حُکّام بلاد غیر اسلامی بنابر سیره عقلاء و بالخصوص ارتکاز عقلاییه از به مشورت گذاشتن امور کارشناسی عام به نحو مشارکت عمومی اجتناب کنند حتی اگر مذمت و سرزنش قشر عظیمی را بهمراه داشته باشد؛ چرا که در اینگونه موارد حفظ مصالح نظام اولویت دارد که عقول عموم مردم از تشخیص برخی مصالح بدلایلی ناتوان است «وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» واین به آراء عموم قرار ندادن بنابر قواعد ذیل است:
1.قاعده وجوب دفع ضرر محتمل
2.قاعده حرمت اختلال نظام معیشتی
3.قاعده وجوب حفظ نظام اسلام و مسلمین
4.قاعده وجوب حفظ حکومت اسلامی
5.قاعده لاضرر و لاضرار
که مبادا مسلمین به دلیل ضعف در تشخیص رای صحیح دچار خسرانی جبران ناپذیر شوند.
بنابر همین امر مهم در بخشی دیگر خدایتعالی امر می کند که در امور کارشناسی و وصول الی الواقع از کارشناسان سوال و مشورت شود: فَسْئلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُونَ
طبق قرائنی که در آیه فوق وجود دارد در میابیم که در اموری که نیاز به تخصص است و در میان عموم ملت مصادیق عدیده ای از لاتَعْلَمُونَ وجود دارد و می بایست به اَهْلَ الذِّکْرِ مراجعه کنیم و خود را بخاطر محاسبات غلط و فضای رسانه ای مسموم در دام اشتباهی قرار ندهیم که قابل جبران نباشد اگرچه هزینه های سنگین بهمراه داشته باشد!
و همچنین که در عبارت قرآنی وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْر که امر به مشورت شده پیغمبر اکرم بنابر شان نزول و عبارات قبل و بعد چنین فهم می گردد که پیغمبر اکرم در مسائل عمومی که درک آن مسائل برای عموم قابل فهم است و از جهتی نیز منجر به اضراری که اصل حاکمیت را دچار آسیب نمیکند امر به رفراندوم شده اند و نه در مسائل شخصی و کارشناسی.
نکته ای دیگر که حائز اهمیت است و باید به آن توجه داشت این بوده که هدف از مشورت در حقیقت رسیدن به صلاح و اصلح است و طبق سیره عقلاء در هر حاکمیتی یکسری اصول و اموری وجود دارند که حُکّام بنابر حفظ مصالح و دفع مفاسد هرگز آن اصول را به رای حتی کارشناسان عام نیز نخواهند گذاشت چه رسد به رفراندوم عمومی! چرا که باعث لغو و آسیب جدی به حاکمیت خواهد شد همچنانکه که خداوند حکیم در سوره احزاب به حفظ این اصول اگرچه مخالف میل عموم مردم باشد تاکید می ورزد: وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ
براساس آیه مذکور و همچنین قواعدی که در مورد دوم گذشت لازم می آید که حاکم اسلامی و نخبگان جامعه اسلامی از بعضی اصول به جد محافظت کنند؛ همچون: قانون اساسی کشور و هرگز در معرض رای عموم و کارشناسان عام قرار ندهند.
اما باید توجه داشت که کارشناسی بر اساس آنچه گذشت در امور حاکمیتی بر 2 قسم است:
1.کارشناسی عام
2.کارشناسی خاص
کارشناسی عام در مواقعی مورد استفاده قرار می گیرد که استناد به آراء عموم مردم که از هر نوع اندیشه و سطح فکری در آنها هستند، ضرری محتمل را بهمراه داشته باشد اما کارشناسی خاص که توسط نخبگان هر جامعه ای انجام می گیرد هنگامی است که امور حاکمیتی محتاج به پویایی و پیشرفت و مانع زدایی باشد؛ همچون بازنگری در مواردی از قانون اساسی که اولا پویایی و ارتقاء نظام محتاج به آن باشد و ثانیا بازنگری شامل مواردی نیست که باعث اختلال در حفظ نظام شود و این مورد در حقیقت برعهده نخبگان فقاهی می باشد.
بر این اساس رای گیری ها و رفراندوم ها از سه صورت خارج نیستند:
یکم: آراء عموم ملت
دوم: آراء کارشناسی عام
سوم: آراء کارشناسی خاصی((نخبگان فقاهی))
بدینرو اموری که مورد رفراندوم و رای گیری واقع می شوند نیز بر سه قسم کلی تقسیم می گردند:
یکم: اموری که مشورت در آن را می توان به رای عموم ملت گذاشت اگرچه انتخابی غلط داشته باشند؛ همچون: ریاست جمهوری
دوم: اموری که مشورت در آن را باید در معرض کارشناسی عام قرار داد؛ همچون: امور انتظامی و نظامی، سلامت و بهداشت
سوم: اموری که بنابر مصالح و مفاسدی که دارد؛ بایستی از به معرض گذاشتند رای عمومی و حتی کارشناسی عام حفظ نمود چرا که اینگونه امور بحثی خاص الخاص هستند و نیاز به نظریات کارشناسی خاص و بعبارتی دیگر نیاز به نظرات فقاهی دارد؛ ازینرو بر عهده حاکم اسلامی و نخبگان جامعه اسلامی بوده که به ضرس قاطع از اینگونه امور محافظت کنند؛ همچون: قانون اساسی کشور
نکتة: در مورد سوم همانگونه که در سابق اشاره کردیم؛ بازنگری باید در مواردی صورت بگیرد که اولا قانون جدید باعث ارتقاء و پیشرفت حاکمیت شود و ثانیا باعث ایجاد اختلال در حفظ نظام و امور مسلمین نشود و در نهایت باید پس از بازنگری به رضایت و امضای ولی فقیه رسیده تا مشروعیت حاصل شود.
در نتیجه هیچگونه تضادی وجود نداشته در اینکه اگر مردم در انتخابات ریاست جمهوری شراکت کردند اما در امور کارشناسی عام شراکت داده نشدند؛ بگوییم: آزادی از آنها سلب شده! چُنین نیست؛ بلکه از جمله وظایف حاکمیت است که مردم را از شراکت هایی که ضرر قابل توجهی برای آنها در آینده بهمراه دارد دور نگهداشته و بستری را توسط نخبگان و متخصصین به نمایندگی از ملت فراهم کنند تا آنان به نیابت از عموم در مسائل کارشناسی شرکت کنند و همچنین در مواردی چون: به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی کشور که منشا آن در زمان کنونی رسانه های دشمن بوده برای ایجاد کردن اختلال در حفظ نظام و حاکمیت اسلامی؛ ازینرو بر عهده حاکم اسلامی و جامعه نخبگانی می باشد که با تشخیص مصالح و مفاسد به ضرس قاطع از اصول محافظت کرده و اجازه دخالت به هیچ صنف کارشناسی عامی را ندهند و به طریق اولی به عموم مردم با انواع تفکرات و سلیقه های خاص چنین اجازه ای داده نشود.
والله العالم و الهادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الشهدا
خاطره مادرشهید مصطفی صدرزاده
سال اول #ازدواج_مصطفی بود ،یک روز نشسته بودیم گفتم :مصطفی الان بهترین هدیه چیه ؟
گفت: باهم #کربلا بریم خیلی جالب بود و سریع جور شد.🌹 باهم کربلا رفتیم ،خیلی خوش گذشت البته جدا از یک سری #مشکلاتی که بین راه پیش اومد. مصطفی از بچگی خیلی بد ماشین بود. کاملا انرژی اش گرفته میشد
ولی از اون جای که مصطفی خیلی خوش مسافرت بود هرازگاهی یه لطیفه ایی می گفت، 🌹
ولی خیلی #بی_حال شده بود ،
چون خیلی در مسیر توقف داشتیم. به مرز که رسیدیم پیاده شدیم که بازرسی کنن افرادی که بازرسی میکردن جزء گروهک #منافقین بودن تا مصطفی رو دیدن برای بازرسی بردنش،
همه نگران شدیم مشکوک شدن گفتن این یا پاسدار یا#بسیجی استرس تمام وجودمون گرفت ،
مصطفی و چندتا از دوستاشو برای بازجویی بردن ،در اون لحظه آنقدر به ما #سخت گذشت .
که فقط #متوسل شدیم به چهارده معصوم وبعد از باز جویی بچه ها را آزاد کردن
با تمام سختیهاش سفر پر استرس وخاطر انگیزی برامون شد . وقتی چهره بی حالشو یادم میاد خیلی بیقرارش میشم
تمام اون استرس ها درمقابل این فراق قطره ایی ازدریاست....
#شهید مدافع حرم بی بی زینب
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#سید_ابراهیم
#شهید تاسوعا
@shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🔴 #قسمت_اول
#مصاحبه_با_خانواده #شهید_فـاتح
#مدافع_حرم_شهید_رضا_بخشی
#جانشین_لشگر_غیور_فاطمیون
🔴دو سال پیش وقتی پیکر اولین شهید فاطمیون به دلیل حضور اقوامش راهی مشهد شد و در بهشت رضا(ع) به خاک سپرده شد؛ ابتدای محله گلشهر مشهد، یک ماشین نیروی انتظامی ایستاده بود که تعدادی مهاجر افغانستانی که به صورت غیرقانونی وارد خاک ایران شده بودند را دستگیر کرده و برای طی مراحل اداری و انتقال به خاک افغانستان به اردوگاه سنگبست میبرد. چند سرباز که برای گذراندن دوره دوسالهشان لباس نظامی بر تن کرده بودند وقتی حجم افغانستانیهای متکثر در تشییع پیکر یک شهید را دیده بودند، شوکه شده بودند و دو نفر از آنان به میان جمعیت رفته بودند و دانه دانه کارت مهاجرت، تشییعکنندگان را بررسی میکردند. برای مهاجرانی که قلبشان در سوگ شهیدشان شکسته بود، تحمل این اقدام ولو در ظاهر قانونی خیلی سنگین بود. این اقدام در ظاهر قانونی به دلیل اجرا در زمان نامناسب رنگی غیرانسانی و غیر اخلاقی داشت.
فرمانده انتظامی منطقه بعد از شنیدن ماوقع به شدت برآشفته بود و دو سرباز خاطی را تنبیه و جریمه کرده بود. این مسأله تا به امروز رسانهای نشد. بعد از آن اشتباه و موقعیتنشناسی ولو در عمل به وظیفه اجباری، حالا ماجرا جور دیگری رقم خورده است. در زمان تشییع پیکر شهدای فاطمیون دیگر آن نگاه مرسوم چککننده گذرنامهها و کارتهای مهاجرت جایگاهی ندارد. حالا میان افغانستانیهایی -که چشمهای بادامی و ظریفشان نشانهای برای چک کردن مدارک بود- ایرانیهای زیادی هم دیده میشوند که برای تشییع شهدا و شرکت در مراسم عزاداری آنان به حرم رضوی و بهشت رضا(ع) میروند. جمع زیادی از مردم ایران پیش قدم شدند. این آغاز یک تغییر فرهنگی و ترویج نگاه انسانی به بشر افغانستانی متولد و ساکن شده در سرزمین جمهوری اسلامی است. ماجرا ادامه پیدا کرد و در روز تشییع پیکر شهیدان علیرضا توسلی معروف به ابوحامد و رضا بخشی معروف به فاتح، شهر مشهد پر شد از بنرهای تصویر فرماندهان شهید افغانستانی و امروز در مسیر تشییع شهدا، نیروهای نظامی ایران، به مناسبت ورود پیکر پاک آنان به سرزمین امام راحل(ره) مارش نظامی مینوازند. سرداران نظامی ایران سر بر تابوت شهدا گذاشته و گریه میکنند. سربازان نیروی انتظامی همراه مردم زیر تابوت شهیدان را گرفتهاند. انسانها براساس تقوایشان ارج نهاده شدهاند. اینجا زیر پای شهیدان، دیگر قومیت ملاک نیست. کملطفیها به مدد فراگیر شدن گفتمان اسلامی، انسانی و اخلاقی رهبران ایران اسلامی رو به جبران است.
40 روز از شهادت علیرضا توسلی و رضا بخشی میگذرد. فراتر از نگاههای ناسیونالیستی مرسوم باید نگریسته شود تا شهادت «فاتح» متجلی شود. خیر محمد بخشی، پدر شهید فاتح، مثل بسیاری از مهاجران افغانستانی ساکن ایران یک کارگر سختکوش است. زحمتکشی را از دستان ترک خورده و پینهبستهاش به راحتی میتوان درک کرد. در گوش خود سمعکی دارد و صبورانه به مهمانان خوشآمد میگوید. نجابت از سیمایش پیداست. جوان از دست داده اما بیتابی نمیکند. سرش را آرام پایین انداخته و به اعلامیه بزرگداشت و تشییع پیکر رضا، فرزند پنجم خود خیره میشود. هیچکس نمیداند در فکر و دل او چه میگذرد. هنوز یک هفته از بازگشت پیکر فرزندش که حالا قهرمان پذیرفته شده جامعه است، نمیگذرد. سجاد، عباس، قاسم، محمد و علی به همراه دو خواهر امروز سیاه پوش برادر میانی خود شدند. برادری که فرمانده بوده و آنها نمیدانستند و امروز وصف او را بیشتر از دوستان و نیروهایش میشنوند.
رضا و همه خواهران و برادرانش در همین مشهد و محلههای طلاب و جاده سیمان و ... به دنیا آمدند. وقتی از اصالت خانوادگیشان و اینکه ساکن کدام بخش از خاک افغانستان بودند، پرسیده میشود، عباس، برادر بزرگتر شهید میگوید: «مهم نیست، مهم این است که مسلمان و شیعه هستند. از همین خاک هستند.» قبل از انقلاب به ایران آمدند. چوبدستی تراشیده شده غلامحسین بخشی، پدربزرگ رضا را خیلیها میشناسند. مشهور است که آن را همراه با دوستانش زیر کت خود مخفی کرده و در تظاهرات قبل از انقلاب شرکت میکرد. از صبح که از خانه بیرون میزدند، بعد از تظاهرات حوالی ظهر به سمت قلعه ساختمان، نزدیکیهای جاده سرخس میرفتند و برای برنامهریزی کارهای روزهای بعد آنجا مستقر میشدند و جلسه میگرفتند. ایرانی و افغانستانی باهم علیه استبداد پهلوی متحد شده بودند. همه یک رهبر میشناختند:«خمینی». پدربزرگ انقلابی رضا بخشی هنوز در قد حیات است و هرچند به دلیل کسالت در این گفتوگو حضور ندارد، اما به گفته خانواده در جریان روزهای مقاومت رضا و آسمانی شدن او قرار گرفته است.
و اما مادر سرش را پایین انداخته است و....
#ادامه_داره ...
@shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🔴 #قسمت_اول #مصاحبه_با_خانواده #شهید_فـاتح #مدافع_حرم_شهید_رضا_بخشی #جانشین_لشگر_غیور_فاطمیون
🔴#قسمت_دوم
#مصاحبه_با_خانواده #شهید_فـاتح
#مدافع_حرم_شهید_رضا_بخشی
#جانشین_لشگر_غیور_فاطمیون
مادر سرش را پایین انداخته است و حرفی نمیزند. درباره تولد رضا میگوید: سال 1365 بود که به دنیا آمد. در همین خانه هم به دنیا آمد. سجاد بزرگترین برادر او، در دوران نوجوانی به حوزه علاقمند میشود. این علاقه را به لقمه حلالی مرتبط میداند که با عرق جبین پدرش بر سر سفرهشان آمده است. سجاد چند سالی سواد حوزوی دارد و بعد درس را رها کرده و به سراغ کار خیاطی رفته است. اما با تکیه بر همین چند سال، از گوشه و کنار برای صحبتهایش آیه و حدیث میآورد. 15-16 سالگی رضا بوده که دست او را میگیرد و او را همراه خود به حوزه علمیه حضرت قائم (عج) میبرد. حالا در روز سوم مراسم گرامیداشت شهادت فرمانده شهید، رضا بخشی، این اساتید حوزه او هستند که بر منبر میروند و در وصف او سخن میگویند. رضا در جامعهالمصطفی تحصیلات حوزوی خود را ادامه داده و مدرک لیسانس حوزوی خود را دریافت کرده است. او برای دوره کارشناسی ارشد هم پذیرفته شد و عباس، برادر شهید میگوید: «قبل از رفتن به سوریه مدتی بود که روی پایاننامه خود درباره این کشور و تحولات آن کار میکرد و امروز نتیجه کار تحقیقاتی و پژوهشها و درس خواندنهای او در دوره کارشناسی ارشد در زمانی که خودش حضور ندارد، مشخص میشود.»
فاتح، دانشجو هم بود. در دانشگاه فریمان درس خوانده بود. طبق گفته عباس، فردای شهادت رضا بوده که خیلی تصادفی از دانشگاه با منزل آنها تماس گرفته میشود و گفته میشود:«به آقای رضا بخشی بگویید، مدارک فارغالتحصیلی دوره لیسانس ایشان آماده شده است و میتوانند بیایند و مدرک خود را بگیرند.» حالا بنر تسلیت و تبریک همکلاسیها و اساتید دانشگاه برای بزرگداشت رضا بخشی به چشم میخورد. رضا بخشی، افغانستانی به دنیا آمده در مشهد امروز قهرمانی است که دانشجویان ایرانی و افغانستانی برای او در دانشگاه مراسم بزرگداشت میگیرند. جای او را خالی کرده و در وصفش سخن و خاطره میگویند.
خواهر شهید فاتح، دکترای علوم سیاسی دارد و امروز استاد دانشگاه است. او میگوید: «شهید رضا بخشی علاوه بر تسلط علمی که در رشتههای تحصیلی خود پیدا کرده بود بر زبان انگلیسی به صورت کامل مسلط بود و عربی را هم به نحو خوبی آموخته بود. آنطور که مطلع شدیم یکی از دلایل موفقیت او در سوریه و اینکه خیلی زود به عنوان معاون فرمانده انتخاب شده بودند، این بود که چنین تواناییهایی در تحلیل شرایط و ارتباطگیری داشتند.»
حرفهای خانواده شهید رضا بخشی، مشهور به فاتح، جانشین فرمانده تیپ فاطمیون که این روزها به یک تیپ با شهرت جهانی تبدیل شده است در وصف روحیات او علیرغم همه افتادگی و کتمانی که در میان خانواده داشت، بوی خاصی دارد. خانواده از موقعیت برادر «سر به مهر» خود شگفتزده هستند و همین بیآلایشی و کتوم بودن بیشترین شوک را به آنان وارد کرده است. هیچکس تصور نمیکند، برادری که چنان بیپیرایه با همه آنان بگو و بخند داشته یک نیروی زبده و توانمند در تراز یک فرمانده جنگهای چریکی و نامنظم بوده است و چنین بیادعا روزگار میگذرانده است. متن این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
* اگر موافق باشید بحث را از اینجا شروع کنیم که چه شد که شهید فاتح به سوریه رفت؟ درباره علل سفرش چیزی برای شماها گفته بود؟ چه اتفاقاتی افتاد که نظرشان بر رفتن شد؟
عباس برادر شهید: درباره رفتن به سوریه به خانواده هیچ چیزی نگفته بودند. بعد از مدتی که کارهایشان را برای رفتن آماده کرده بودند و بر تصمیمشان مصمم بودند، آن را برای من شرح دادند و به من خبر دادند که با تعدادی از دسوتانشان تصمیم بر این گرفتند که بروند. از او پرسیدم که «برای چه می خواهی بروی؟ اگر دلیلی غیر از دلایل معنوی هست، نرو». که به من گفت «حرف شما درست است و من به این تصمیم رسیدهام که باید بروم.» ما از کارهای او خبر درستی نداشتیم. او هم از جزئیاتش هیچوقت هیچ چیزی به ما نمیگفت. روزی که خبر شهادتش را به من دادند، همان شب بود که به ما گفتند اگر میخواهید بنر یا پلاکارد بزنید، بزنید «سردار شهید رضا بخشی» و آن زمان بود که ما تازه فهمیدیم ایشان در چه ردهای قرار دارند.
#در_قسمت_سوم_میخوانید ... 👇
🔴بهت خانواده شهید از کلمه #سردار
#ادامه_داره ...
✅کانال
#شهید_مصطفی_صدرزاده
(با نام جهادی #سیدابراهیم )
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بدون تعارف با خانواده شهید غیرت و ناموس، شهید حمیدرضا الداغی
@bedonetaaroff
@shahid_mostafasadrzadeh
❤️ شهید #حمیدرضا_الداغی همدانشگاهی من بود.
اواخر دههٔ هفتاد. من ارتباطات میخوندم و حمید حسابداری.
من بچه مذهبی دانشگاه بودم و اون بچه خوشتیپ دانشگاه.
ظاهراً هیچ صنمی باهم نداشتیم. ماجرای آشنایی ما برمیگشت به جنجال و نزاعی که سرِ مسابقات فوتبال دانشگاه به راه افتاد. وسط بازی تیم ما، مدافع حریف یه خطای ناجور روی من کرد. من بلند شدم و اعتراض کردم. بازیکن حریف فحاشی کرد و من یه لحظه خون به مغزم نرسید و درگیر شدم. در کسری از ثانیه، ۷-۸ نفر ریختن رو سر من و کأنه با قاتل پدرشون طرف هستن…
زیر مشت و لگد و فحاشیها، حمید رو دیدم که به هواخواهی من وارد معرکه شده و داره یکی پس از دیگری رو مینوازه… تا جایی که یادمه ورزشکار بود و حتی توی مسابقات رزمی هم اسم و رسمی داشت. دعوا که تموم شد متوجه شدم هر دوی ما رو با تیزی نشون کردن؛ من گوش راستم و حمید گوش چپ... رفتیم بیمارستان و سهم هر کدوم سه چهارتا بخیه شد و گوشهامونو پانسمان کردن. از فردا توی دانشگاه معروف شدیم به گوشبریدهها… شکایت کردیم و دادگاه برامون طول درمان برید و دیه. ۲۵۰هزار تومن برا ضارب دیه بریدن. بابای طرف اومد به التماس و خواهش که ببخشیمش. یه کارگر ساده بود که یحتمل ۲۵۰هزار تومن، حقوق چندماهش میشد. از دست پسرش شاکی بود. حمید با همون برخورد اول راضی شد و منم راضی کرد که ببخشیمش و بخشیدیمش… این ماجرا شد دلیل دوستی منِ بچه مذهبی دانشگاه با جوان اول خوشتیپ و خوشگل دانشگاه. پریشب یکی از رفقای دانشگاه بهم پیام داد که حمید الداغی به رحمت خدا رفته. دروغ نگم، اولش نشناختم تا اینکه عکسشو برام فرستاد. حالا همون جوان خوشتیپ و خوشگل دانشگاه، پشت اسمش کلمه #شهید نشسته و منِ بچه مذهبیِ پرادعا هیچ…
✍️ مهدی عرفاتی
@shahid_mostafasadrzadeh
رهبر انقلاب در دیدار معلمان:
باید هویت ایرانی و اسلامی و شخصیت ملی را در کودکان کشور زنده کنیم.
🔸 مساله زبان، ملیت و پرچم از مسائل اساسی و مهم است.
🔸 دانش آموز باید به ایرانی بودن خود افتخار کند که افتخار هم دارد.
❤️ تقویت مدارس دولتی مهم است
🔸نباید جوری باشد در کشور که وقتی گفته میشود مدرسه دولتی اولین چیزی که مقابل انسان نقش میبندد، ضعف مدرسه است.
🔸 وقتی به مدرسه دولتی کم اعتنایی کنیم، معنایش این است که اگر کسی بنیه مالیاش آنقدر نبود که بتواند در مدرسهای که شهریه میگیرد ثبت نام کند، ناچار است که تن به ضعف بدهد؛ یعنی کسی که بنیه مالی ندارد، بنیه علمی هم نداشته باشد
🔸 این بیعدالتی محض است و به هیچ وجه قابل قبول نیست
معلم، شاگرد را مثل فرزند خودش بداند
🔸معلم شاگرد را مثل فرزند خودش بداند. شما در مورد پسر خودتان، دختر خودتان چه آرزوهایی دارید؟ نمیخواهید خوشبخت باشد؟ نمیخواهید سربلند باشد؟ نمیخواهید عاقل باشد؟ نمیخواهید با سواد باشد؟ نمیخواهید رفتار او احترامبرانگیز باشد در جوامع، در خانوادهها؟ انسان راجع به بچهاش این چیزها را میخواهد. عین همینها را از این شاگردتان هم بخواهید.
🔸 در خلال درس با رفتار، با کردار، با بیان، ایمان را، صلاح را، صلاحیتهای انسانی را در این شاگرد پرورش بدهید فرض کنید فرزند خودتان است.
🔸 مسیر کنونی آموزش و پرورش یک مسیری است به سمت دانشگاه؛ یعنی این که الان هست یک دالانی است از دبستان و دبیرستان به سمت دانشگاه. آیا این ضروری است؟ واقعاً باید همه همین طور بیایند عبور کنند بروند به سمت دانشگاه؟ این ضروری است؟ این اصلاً بهرهدِه هست برای کشور؟ من چند روز قبل از این در دیدار کارگران گفتم، که ما یک تعداد زیادی دیپلمه را تبدیل میکنیم به کارشناسها و کارشناسهای ارشد بیکار و ناراضی و معترض که حق هم دارد.
🔸 این همه درس خوانده، کار مناسب درسش وجود ندارد. یعنی روی اینها باید فکر کرد، واقعاً اینها را باید ملاحظه کرد.
🔸 این فکر وجود داشته در بعضی از مسئولین کشور در گذشته که ما بیاییم آموزش و پرورش را از دولت جدا کنیم.
🔸 بدهیم دست بخشهای خصوصی بروند، این خرج سنگین و این بودجهی سنگین را از دوش آموزش و پرورش برداریم. دستشان درد نکند، برای نابود کردن کشور فکر خوبی است این. شأن تعلیم و تربیت شأن دولتی است. هیچ نظامی نمیتواند این شأن را از خودش دور کند، قابل تفکیک نیست از نظام.
🔸 تربیت و تعلیم کشور به عهدهی نظام حاکم بر این کشور است. در همهی دنیا همین جور است. یک مواردی یک استثناهایی دارد مثل همین مدارس به اصطلاح غیرانتفاعی که حالا در کشور وجود دارد. اینها موارد استثنایی است.
🔸 قانون اساسی ما هم که این را به صراحت بیان کرده. بنابراین مسئلهی برونسپاری معنیای ندارد. این شأن دستگاه حاکم قابل واگذاری نیست.
🔸برنامههای پرورشی باید در مدرسه دیده بشود، در مدارس خبر چندانی نیست. باید امور پرورشی امتداد داشته باشد تا داخل مدارس. بسیاری از مدارس معاون پرورشی ندارند، مسئول پرورشی ندارند. باید حتماً تأمین بشود.
🔸باید کار پرورشی جذّاب باشد. بچهها را فراری نباید داد. باید جوری باشد که بچهها به طرف او جذب بشوند. تقویت و هویت ملی، تقویت عشق به میهن، تقویت پرچم ملی، تعلیم سبک زندگی اسلامی و ایرانی اینها در شمار اصلیترین کارهایی است که بایستی انجام بدهیم.
🔸 بعضی از مدارس غیردولتی انصافاً ابتکارات جالبی دارند، کارهای بسیار خوبی انجام میدهند. از آن ابتکارات باید استفاده کرد لکن به مجموعهی مدارس غیردولتی هم باید نظارت داشت.
🔸 آموزش و پرورش خودش را فارغ نداند از نظارت بر این مدارس غیردولتی.
🔸 البته عرض کردم این به معنای آن نیست که آن ابتکاراتشان، کارهای نویی که انجام میدهند در بعضی از این مدارس اینها نادیده گرفته بشود یا جلویش گرفته بشود.
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- بہ یادِ ٺو بودن✨❛
زندگیم رو میسازه رِفیق ..
شهید بابک نوری ❤️
شهید مصطفی صدر زاده❤️
@shahid_mostafasadrzadeh
مشکل ما اینه:
روزانہ حاضریم ساعت ها برای فضاے مجازی و رمان هاے بی محتوا وقٺ بگذاریم
اما...
حاضرنیستیم نیم ساعت برای قرآن وقت بگذاریم💔
#التماس_تفکر
#قرآن
#امام_زمان
راننده پیک موتوری واسه مشتریا
پیتزا میبره عکس شهید
تهرانی مقدم را روی باکس
موتورش زده تا به مردم بگه
اگر الان راحت تو خونه نشستید
و پیتزا میخورید مدیون این
شهدا هستید که برای امنیت کشور
خون دادند
شادی روح شهدا
#صلوات
#پدر_موشکی
#کلام_آسمانی ❣🌸
📌 امام علی ‹ع› فرمودند:
چه بسيارند افرادى كه در بلا وسختى
قراردارند اما اين بلا وسيله اى براى ِ
آزمايش و تكامل آنهاست .
ـ
. حکمت ۲۷۳ نهج البلاغه .
@shahid_mostafasadrzadeh
#خاطره_ای_از_زبان_مادر_شهید_محمدهادی نژاد 🕊🌹🌿
چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم حضرت زینب و پسر مو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود
@Shahid_mostafasadrzadeh
#کلنا_عباسک_یا_زینب_سلام_الله_علیها 🕊🌹🌱
با ولایت تا سعادت.....
#خاطره_ای_از_سید_ابراهیم ... يه روز مرخصی خورده بوديم من وسایل سید و جمع کرده بودم و سوار ماشین شدیم تا ايشون و تا فرودگاه همراهی کنم یکی ديگه ار بچه ها هم همراهمون بود تا همراه سید به ایران بره سید برگشت به من گفت برادر من تو يه جای نوشابه يه عطر خالص از خادم حرم هدیه گرفتم ولی هر چی گشتم پیدا نکردم تو ندیدیش؟ گفتم نه سید جان چه جوري بود؟ گفت تو يه جای نوشابه بود به رنگ چایی بود گفتم نه..... يه دفعه اون دوستی که همراهمون بود گفت سید يه چيز بگم ناراحت نميشی؟ گفت نه عزیزم بگو گفت من فکر کردم اون چاییه که سرد شده انداختمش دور...... فکر میکنید سید چه برخوردی کرد؟؟ دست کرد تو جیبش پنج هزار لیر سوری که معادل پنجاه هزار تومن الانه بهش داد گفت اينو دادم به عنوان هدیه فقط بخاطر صداقتت
اشکال نداره برادر.
@shahid_mostafasadrzadeh
💠 احمدرضا بیضائي :
🌷محمودرضا ادب خاصی داشت...
البته این ادب فقط نسبت به من نبود. نسبت به همه بزرگترها، خصوصا پدر و مادرمان همینطور بود. پدرم گاهی گلایه داشت که چرا او به کرات در حالتی که نزدیک به رکوع بود، خم میشد و دستشان را میبوسید. پدرم بارها به او گفته بود این کار را نکند. مؤدب و با تقوا بود و حریم خاصی داشت که من به عنوان برادرش تا حدی میتوانستم به او نزدیک شوم و بیشتر از آن از او حیا میکردم.
🌷از نظر معنوی سلوک دائمی داشت که البته کاملاً مکتوم بود و آن را کتمان میکرد اما این سلوک در حرکات، سکنات و گفتارش ظهور کرده بود، حریمی که دورش ایجاد شده بود به خاطر همین سلوک معنوی بود که داشت. چیزی که موجب ظهور شخصیت معنوی او بشود، در گفتار و رفتارش به هیچ وجه نمود نمیکرد. تا حدی که وقتی از مسائل معنوی صحبتی میشد، به شوخی میگرفت و یا سکوت میکرد.
@shahid_mostafasadrzadeh