eitaa logo
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
217 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
128 ویدیو
8 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📍یاد و خاطره امام راحل(ره)، شهدا، جانبازان، آزادگان، فرماندهان و رزمندگان هشت سال دوران دفاع مقدس گرامی باد. 🔖 سی و یک شهریورماه هر سال، یادآور رشادت‌ها و دلاوری‌های مردم عزیزمان در برابر دشمن بعثی است که به نمایندگی از ابرقدرت‌ها و مستکبرین عالم، جنگی تمام عیار را علیه مردم بی‌دفاع اما شجاع و مقتدر کشور عزیزمان آغاز کردند. 🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ از کتاب نوشته مرور خواهیم نمود. : 🔅 روز سی و یکم شهریور ۱۳۵۹ ارتش عراق حمله سراسری خود را به پنج استان کشور آغاز کرد. احمد و یارانش آن روز در حال اقامه نماز ظهر و عصر بودند که فرودگاه اهواز بمباران شد. آن‌ها بلافاصله خودشان را به فرودگاه رساندند. ♻️ روی باند فرودگاه چاله هایی به وجود آمده بود. وقتی کاسه‌های چتر را دیدم دانستم هواپیماهای عراقی با بمب‌های چتردار باند فرودگاه را هدف قرار داده‌اند تا بمب‌ها را با دقت بیشتر هدایت کنند. هیاهویی بود. نمیدانستیم آیا این حادثه است یا جنگ؟ هنوز جنگ با این وسعت را باور نداشتیم. ساعت دو بعد از ظهر که رادیو را روشن کردیم فهمیدیم فرودگاه تهران را زده‌اند. ساعت هشت شب امام(ره) پیام داد و تازه دانستیم جنگی جدی اتفاق افتاده... ✅ 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ از کتاب نوشته مرور خواهیم نمود. 🔰 عراق دوازده لشکر را به سوی پنج استان کشور روانه کرد که از این تعداد پنج لشكر سهم استان خوزستان بود. حالا دیگر درگیری‌های پاسگاه با پاسگاه نبود، حركت لشکرهای زرهی متجاوز خبر از جنگی بزرگ می‌داد. 🔅 حمله عراق به ایران با لشکرهای زرهی صورت گرفت. تانک را برای ۱۰ کیلومتر پیشروی درست نکرده‌اند. برای ۱۰ کیلومتر حتی به خودرو هم نیازی نیست. وقتی تانک‌های یک کشور به حرکت در می‌آیند به این معنی است که میخواهند یک کشور را بگیرند. 💠 در جنگ جهانی اول و دوم هم همین طور بود؛ در جنگ جهانی دوم وقتی آلمان تانک‌های خود را به حرکت درآورد تا ظهر لهستان و چک اسلواکی را گرفت. البته آن کشورها کوچک بودند. هلند، بلژیک و لوگزامبورگ را با عبور از جنگل‌های آردن با هم گرفت و بعد به فرانسه رسید. ⚜ تانک‌ها و نفربرهای ارتش عراق در مجموع دوازده لشکر به حدود پنج هزار دستگاه می‌رسید. هر لشکر بیست هزار تا بیست و دو هزار نفر نیرو دارد، اگر آن‌ها را پنج لشکر هم حساب کنیم صدهزار نفر می‌شدند... ‌... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 📌 برگرفته از دست‌نوشته‌های سردار : 💢 دیگر گروه‌های داوطلب و مردمی یا از سپاه‌های شهرستان‌های کشور آمده بودند یا مردمی بودند که بعضا مسلح هم بودند ولی اسلحه آن‌ها به کار جنگ نمی‌آمد و اصولا اسلحه‌خانه‌های ارتش و سپاه در تیر آن‌ها را نداشت. مثلا خشاب اسلحه‌ی برنو و ام یک بیشتر از پنج تیر جایی نداشت. ⚜ یکسری نیروها از شهرهای یاسوج، گچساران، دهدشت و... به اهواز آمده‌ بودند که وضعیت‌شان دیدنی بود. 📍 با همان لباس محلی لری و کلاه مشکی به سر آمده بودند. ‌... 🆔 @shahid_sayafzadeh
👈👈👈 ادامه 🔰 این نیروها در یک حمله‌ی عراق به شهر اهواز همه مجروح و زخمی شدند و هر چه تیر داشتند به هوا شلیک کردند. بعد از حمله‌ی هوایی دیگر تفنگ‌های آن‌ها خالی شده بود و تقاضای مهمات داشتند. اینجا بود که فهمیدیم با چه مشکلی مواجه هستیم؛ آموزش نیروهای مردمی و داوطلب! ⏰ بعد از ۲۴ ساعت تصمیم گرفتیم این برادران را سوار مینی بوس کنیم تا تلفات بیشتری ندادیم مردم را به عقب و شهرهای‌شان برگردانیم. مسئولیت این‌کار را آقای برعهده گرفت. البته خود این برادران هم می‌گفتند این جنگ نامردیست و قرار نشد که ما را از هوا به رگبار ببندند؛ ما برای جنگ تن به تن به اهواز آمده‌ایم.... 🔸 خب اینجا معلوم بود که خیلی قدیمی فکر می‌کردند و از ارتش‌های جدید کاملا بی‌خبر بودند و مشخص بود که اصلا سربازی هم نرفته‌اند. 🔻سایر گروه‌های اعزامی از خرم آباد به سرپرستی برادر بودند که در جریان انتخاب منطقه‌ی عملیاتی هر روز به یک منطقه می‌رفتند تا اینکه در ناهارخوری سپاه شوش هنگام صرف ناهار توسط اصابت توپ یا خمپاره به داخل سالن به شهادت رسید و چون لیدر و شجاع آن‌ها بود، بعد از شهادتش سایر اعضای گروه نیز به خرم آباد بازگشت. 🔹 روزهای نخست جنگ وضعیت آشنایی نیروهای مردمی با مسئله جنگ و آموزش‌ها و امکانات شرایط ابتدایی و منحصر به فرد خود را داشت که رفته رفته این مسئله رو به بهبودی می‌رفت... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مس
👈👈👈 : 🔆 کسانی که سن‌شان به ما می‌خورد قطعا یادشان هست که سپاه ما اصلاً این جوری نبود که ما از درون آن نیروی زمینی و هوایی و دریایی و قدس و مقاومت ایجاد شود؛ و یا فرمانده‌ی کل سپاه و سایر فرماندهانش درجه‌دار باشند! ✳️ لذا ما یکسال زمان می‌خواستیم تا این سپاه را تبدیل کنیم به آن وضعیتی که در ادامه می‌بینید. 🔸 همزمان درگیری داخلی هم داشتیم؛ در سطح قائم مقام رهبری، در سطح ریاست جمهوری در سطح نخست وزیر در سطح قوی ترین گروه‌های سیاسی مثل [سازمان]منافقین و... 🔷 ما در این سطح درگیر بودیم و امروز داستان‌های آن‌ها را دارید می‌خوانید که بنی صدر چه شد، بازرگان چه شد، منافقین چه شدند، کمونیست‌ها چه شدند، توده‌ای ها چه شدند... تازه ما تا مدتی حتی با هم زندگی هم می‌کردیم... ... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از خاطرات و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔴🔴🔴 🔻 یکی از مسیرهایی که اهواز را به طور مستقیم تهدید می‌کرد محور بستان بود. ارتش عراق با عبور از مرز چزابه برای دستیابی به بستان، سوسنگرد و حمیدیه مانعی جدی بر سر راه خود نداشت. آنها هشتم مهر سال ۱۳۵۹ به نزدیک حمیدیه رسیدند. سقوط حمیدیه به معنی ورود دشمن به دروازه اهواز بود. 🔸حمیدیه یکی از کانون‌های جنگ در خوزستان بود. لشکر ۵ عراق که از طلاییه حمله کرده بودند باید در منطقه حمیدیه به لشکر ۹ عراق الحاق میشدند تا پس از آن بتوانند راهی اهواز شوند. این گره مواصلاتی خیلی مهم و استراتژیک بود. ارتش عراق به نزدیک حمیدیه رسید. مسئولیت محور بستان را برعهده گرفتم که به نظرم مستقیم ترین محور بود. گرفتن بستان، سوسنگرد و حمیدیه سخت نبود. باید تصمیم گرفته میشد در مقابل آنها حرکتی صورت بگیرد... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔴🔴🔴🔴 🔻ساعت ۴ بعد از ظهر روز هشتم مهرماه [مسئول آموزش سپاه خوزستان] به مقر عملیات آمد. بچه‌ها را جمع کرد و مثل عملیات‌های دستگيری روی یک صندلی رفت و برای بچه‌ها شروع به صحبت کرد که دشمن در حال رسیدن به اهواز است. از سوسنگرد عبور کرده دارد به حمیدیه می‌رسد؛ باید قبل از این که دشمن به حوالی اهواز برسد جلوی او را بگیریم. ما که یک جان بیشتر نداریم چه فرقی میکند کجا فدای اسلام و انقلاب شود. 🔺 بچه‌ها حرف ایشان را تأیید کردند. قرار شد با فرماندهی به سمت حمیدیه برویم آن جا کمین کنیم و به عراقی‌ها ضربه بزنیم. با چند ماشین خود را به حمیدیه رساندیم. غروب نیروها چند دسته شدند در ابتدای جاده حمیدیه سوسنگرد. 🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مس
👈👈👈👈 🔹بچه ها دو طرف جاده مستقر شدند. طرف راست، بیابان بود ولی طرف چپ جاده مقداری درخت گز بود که حالت جنگلی داشت. جلوی این درخت‌ها به سمت سوسنگرد زمین کشاورزی بود که به تازگی شخم خورده و آبیاری شده بود. قرار بود بچه‌ها بدون هیچگونه حرکتی آن جا مستقر شوند و چند نفر به شناسایی بروند؛ ساعت که از ۱۲ شب گذشت حمله صورت گیرد. عراقی‌ها به نزدیکی ما رسیده بودند. صدای خودروها و حرف زدن آن‌ها به گوش می‌رسید ولی معلوم نبود چه می‌گویند و چه کار می‌کنند. خیلی زود معلوم شد که تانک‌های عراقی به آنجا رسیده‌اند. 🔸 آن‌ها به ستون از کنار جاده به سمت اهواز در حال حرکت بودند که به همان زمین کشاورزی می‌رسند؛ زمین شخم زده و آبیاری شده موجب می‌شود دو دستگاه از تانک‌ها و یک خودروی پر از مهمات تانک در این زمین فرو برود... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. ⏰️ ساعت دو نیمه شب نهم مهر ۱۳۵۹، این واقعه[شبیخون غیوراصلی] را به گلف گزارش کرد. 🖌 ساعت ۲۱ همان روز این گزارش را به فرماندهی کل سپاه مخابره کرد: از: سپاه اهواز به: مرکز فرماندهی تاریخ: ۱۳۵۹/۷/۹ 📌طبق خبر حاصله از اهواز بنابر اظهار برادر سیاف مسئول عملیات اهواز ساعت دو بعد از نیمه شب نهم مهرماه سال ۱۳۵۹ سی نفر از برادران پاسدار اهواز برای آزادی پاسگاه‌های اطراف حمیدیه که در تصرف عراق بود کاملاً خود را برای شهادت آماده نموده و شبانه تا قلب دشمن پیش می‌روند و با سلاح‌های انفرادی و آرپی جی ۷ بعد از نماز صبح که خود نیروهای عراق مشاهده می‌کردند ولی تشخیص نمی‌دادند حمله را آغاز نموده و ضربه‌ی سنگینی به دشمن وارد نمودند. 🔸 در این حمله بیست و دو تانک و دو کامیون مهمات آرپی جی ۷ از دشمن به غنیمت گرفته شد و دوازده نفر نیز اسیر شدند ولی چهار نفر از پاسداران که قبلاً در حمیدیه به اسارت عراقی‌ها در آمده بودند دست و پای بسته تیرباران شده بودند و چون دشمن فرار کرد و گرای آن محل را داشت با خمپاره شروع به تیراندازی کرد که یکی از کامیون‌های مهمات آرپی جی ۷ و دو دستگاه تانک منفجر شد و منهدم گردید و برادر نیز شهید شد... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از کتاب به قلم : : ❌ به محمود[مراداسکندری] گفتم ادامه نده برگردیم ولی محمود رفت بالا و پشت فرمان قرار گرفت. یکباره یک خمپاره روی مهمات خورد و ماشین شعله‌ور شد. دیگر از او خبری نشد. بعد از عقب نشینی عراقیها به سمت ماشین رفتیم. جسد محمود سوخته و جمع شده داخل ماشین بود. یک جفت کفش تکواندو مشکی به صورت نیم سوخته پایش بود؛ جنازه اش را به اهواز منتقل کردیم. 🔅فردای آن روز به خبر رسید که عراقی ها از تنگه چزابه خارج شده‌اند و قصد دارند بار دیگر حمله خود را سازماندهی کند. 💢 او[علی شمخانی] به احمد پیغام فرستاد که با نیروهایش به شهر بستان بروند و مانع پیشروی دشمن به بستان، سوسنگرد، حمیدیه و اهواز شوند. . 🔰 با نیروهای عملیات اهواز حرکت کردیم؛ حدود هشتاد نفر بودیم وارد بستان شدیم. بهترین جایی که می‌توانستیم مستقر شویم مسجد بستان بود. مردم از اهواز امکانات می‌آوردند و به خط مقدم و به مسجد تحویل می‌دادند... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. 🔸 شب‌ها استراحت می‌کردیم و روزها در بیرون شهر مستقر می‌شدیم. شناسایی صورت گرفته نشان می‌داد که عراقی‌ها عمده قوای خود را روی ارتفاعات الله اکبر مستقر کرده‌اند. قرار این بود که با این نیروها که تقویت می‌شدند به تپه‌های الله اکبر حمله کنیم؛ از پشت تنگه چزابه را ببندیم و ضربه نهایی را به عراقی‌ها وارد کنیم. 🔺 اصلی با آقای از اهواز حرکت کردند که خود را به بستان برسانند و نیروهای ما را با خودشان هماهنگ کنند که فردا شب وارد عمل شویم. احمد غلامپور، علی غیور اصلی، آقای ویسی و حسین نظیری پنج نفری شبانه با یک جیپ آهو با چراغ خاموش حرکت کردند... 🔅 محورها به هم نزدیک بود و چراغ خودروها را روشن نمی‌کردند. بین راه تصادف کردند و غیور اصلی شهید شد. با شهادت آقای شمخانی بیشتر احساس تنهایی کرد. آقای غیور اصلی از دست رفته بود و محور حمله در بستان و سوسنگرد ضعیف شد. 🔻 روزی شد که عراقی‌ها نزدیک نورد رسیدند؛ هیاهوی بزرگی شد؛ وضع اهواز بهم ریخت. پس از این ماجرا، آقای شمخانی به من گفت محور بستان را تحویل بده، خودت به اهواز بیا، همه کارها از هم پاشیده شده؛ بیا ببینیم باید چکار کنیم... 🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سال‌گشت ، خاطرات سردار شهید حاج زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از بیانات، دست‌نوشته‌ها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم را منتشر خواهیم نمود. در ابتدای ورود به اهواز دانست که بار زمین مانده جبهه‌ها، شناخت دشمن است. کسی اطلاعات دقیق ندارد که بتواند رفتار عراقی‌ها را تحلیل کند. او بنیان اطلاعات‌عملیات را گذاشت و با استفاده از نیروهای بومی شروع به شناسایی کرد. 🔅 کمتر از دو هفته پس از شروع جنگ دست اتفاق و حسن را در کنار هم قرار داد تا توان و تجربه عملیاتی احمد با شناخت و اطلاعات حسن شبیخونی را علیه ارتش متجاوز شکل دهد؛ به‌خصوص که احمد پس از فقدان به دنبال اجرای شبیخونی نظیر عملیات حماسی بود. 🔺 در همان روزها به عملیات اهواز آمد. پیراهن سپاهی و شلوار معمولی تنش بود. گفت چه قدر نیرو داری؟ گفتم یک اتوبوس پاسدار دارم. 🟣 با گروهی از سپاه هویزه مترصد عملیات علیه عراقی‌ها بود. گفت من هم قدری نیرو دارم. دو اتوبوس پاسدار از اصفهان آورده بود. هم گروهی از سپاه حمیدیه داشت. بیشتر نیروهای عرب سپاه اهواز برای کار می‌کردند... 🆔 @shahid_sayafzadeh