🔘 زندگینامه شهید والامقام سردار #مهدی_احسان_نیا جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_سوم
📌 «مهدی» پس از اخذ دیپلم طبیعی بلافاصله در کنکور سراسری دانشگاه شرکت کرد و با بهرهمندی از هوش سرشار و معلومات فراوان خویش، در سال ۱۳۵۸ در رشته پزشکی دانشگاه شیراز قبول شد
🔖 با توجه به اندیشههای اسلامی و روحیه انقلابی که مهدی از آن بهرهمند بود، وی در زمره اولین افراد فدایی و پاکبازی قرار گرفت که فریاد ستمستیز خود را علیه رژیم ستمشاهی سرداده و مردم را به قیام عمومی بر ضد سلطه نامشروع حکومت شاه فرا خواندند.
💢 «مهدی» شور برپایی حکومت قسط و عدل اسلامی در دل داشت و در راه قیام برای آن از هیچ خطر و تهدیدی دلهره نداشت. او مفهوم زندگی را این میپنداشت که در راه عقاید و آرمانهای اصیل اسلامی خویش مبارزه کند و تا رسیدن به آرمان هایش اندکی عقب نشینی نمی کرد. در چشم و دل مهدی، زندگی در پرتو حکومت طاغوت و در فضای ذلت و سکوت و اختناق، حتی از مرگ هم حقیرتر بود. آسایش قلب عاشق و پرشور «مهدی» تنها در پس خطراتی که وی را به هدف الهیاش نائل میکرد، امکان داشت.
🔰 او حرکت و مبارزه و تلاش را خودِ زندگی میدانست و در غیر این صورت، حیات و هستی برایش نامفهوم و بیارزش تلقی میشد.
💢 انقلاب با فداکاری و جانفشانی جوانان مؤمن و دلبری چون مهدی با شتابی خیره کننده به پیروزی رسید و تار و پود رژیم دو هزارو پانصد ساله ستمشاهی را از هم گسست.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #پنجمین_شهید 🔰 ۵. سر
🌷 زندگینامه شهید والامقام سردار #مسعود_فتحی جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_اول:
💢 شهید مسعود (محمدعلی) فتحی در فروردین ۱۳۴۰ در خانوادهای مذهبی و سنتی در شهر اهواز متولد شد. هنوز سه سال از عمر این نهال تازه روییده نگذشته بود که پدر و حامی خود را طی یک حادثه رانندگی در جاده مشهد-تهران از دست داد. در این حادثه علاوه بر پدر، خواهر و برادران و عمه او نیز جان باختند. لیکن آنچه در این حادثه انسان را به شگفتی وا میدارد این است که علیرغم اینکه مادر و برادر وی هم در این حادثه زخمی شدند ولی او صحیح و سالم از ماشین به بیرون پرتاب شد و بدون اینکه صدمهای ببیند زنده ماند زیرا خداوند تقدیر کرده بود تا او بماند و روزی در اوج سعادت در خیل سربازان امام زمان (عج) درآمده و بهترین نوع رفتن را که شهادت است انتخاب کند.
🔸پس از وفات پدرش، مادرش که زنی دلسوخته و فداکار بود، همه عمر خود را فدای نگهداری و تربیت او و برادرش کرد.
🔹شهید فتحی در مدرسه از لحاظ اخلاقی شاگردی نمونه و الگو بود و پس از طیکردن دوران دبستان و راهنمایی وارد دبیرستان شد و مرحله تازهای از زندگی را آغاز نمود.
#ادامه_دارد ...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #ششمین_شهید 🔰 ۶. سرد
🌷 زندگینامه شهید والامقام #حسینعلی_حیدری از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_اول:
🔺 شهید #حسینعلی_حیدری در دوم بهمن ماه ۱۳۴۱ در محله جمشید آباد در شهر آبادان به دنیا آمد. پدرش کارگر شرکت نفت بود. او با اینکه در جامعهی ناسالم و آن روز زندگی میکرد اما به اجرای مسائل شرعی اهمیّت می داد. به همین سبب حسینعلی نیز همچون دیگر افراد خانه با نماز و قرآن و مسائل شرعی آشنا شد.
🔸 حسینعلی به فراگیری علوم و دانش روز علاقهمند بود. او علاوه بر مسائل دینی، در خصوص یادگیری دروسی که در مدرسه تدریس میشد نیز تلاش میکرد.
🔹 شهید حیدری قبل از شروع جنگ تحمیلی، سال سوم دبیرستان را میگذراند و همیشه جزء دانش آموزان ممتاز مدرسه بود.
به دنبال بازنشستگی پدر، تابستانها برای تأمین مخارج خانواده به کار میپرداخت تا باری از هزینههای مادی را به دوش بکشد.
🔺 به دنبال رحلت پدر در سال ۱۳۵۶ به جدیت خود افزود و به تربیت برادران و خواهران کوچکتر خود پرداخت و در همان سال با سازمان "پیکار با بیسوادی" همکاری داشت...
#ادامه_دارد ...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #هفتمین_شهید 🔰 ۷. سر
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_اول:
💢 شهید والامقام عباس(سیامک) علیزاده در یک روز گرم تابستان و در یک خانواده تقریباً پرتعداد و از نظر معیشتی متوسط در سال ۱۳۳۵ به دنیا آمد. دوران طفولیت را مثل بسیاری از مردم آن زمان در سادگی ولی سرشار از محبت خانوادگی گذراند.
🔹با توجه به استعداد قابل وصفی که در ورزش داشت، خیلی زود توانست توجهها را به خود جلب کند و در بازی های محلی خودی نشان دهد. شاید وجود برادر بزرگترش در باشگاه مهمی مثل شاهین و حتی مربیگری مرحوم دهداری موجب درخشش وی شد.
🔸مردم خوزستان درخششهای بسیاری از شهید علیزاده دیده بودند و در آن دوران مربی وی مرحوم دهداری بود و او را در این مسیر کمک کرد.
◀️ شهید علیزاده ابتدا به تیم جوانان خوزستان و سپس به تیم ملی جوانان دعوت شد. به همین دلیل برای ادامه مسیر زندگی ورزشیاش راهی تهران شد تا در سایه همان برادر که حالا در تیم ملی بزرگسالان هنرنمایی می کرد، بتواند راه او را ادامه دهد. برای این کار لازم بود ابتدا خدمت سربازی را طی کند. و به همین دلیل به خدمت اعزام شد. دوران خدمت شهید علیزاده با ابتدای حرکت های انقلاب مصادف شد و او نیز به صفوف سایر مردم پیوست.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_دوم:
🔻با پیروزی انقلاب اسلامی، عباس در کمیتههای محلی به حفظ و حراست از انقلاب مشغول شد. قبل از شروع جنگ تحمیلی به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ تحمیلی به سوسنگرد اعزام شد و رشادت هایی از خود نشان داد.
🟡 با سقوط خرمشهر کلیه نیروهای آبادان از سوسنگرد و هویزه به آبادان آمدند تا از سقوط شهر جلوگیری کنند. مردم غیور آبادان توانستند طی دویست و هفتاد روز مقاومت کرده و از این شهر دفاع کنند و به همراه سایر رزمندگان سپاه اسلام، سابقه درخشانی از خود در تاریخ به جای گذاشتند.
🔹 شهید علیزاده همچنان که به رشادتهای خود ادامه میداد، در عملیات فتحالمبین به درجه جانبازی نائل شد اما با تلاش خود را برای عملیات بیت المقدس آماده کرد تا در آزادی خرمشهرِ قهرمان هم سهیم باشد.
🔸 در بهار سال ۱۳۶۳ به اتفاق تعداد دیگری از رزمندگان عازم کرمانشاه شد و در قرارگاه نجف و در معاونت طرح و عملیات مشغول به کار شد. شهید علیزاده طی مأموریتی به قرارگاه تاکتیکی مریوان اعزام شد و در آنجا انجام وظیفه کرد.
🔴 در اواخر تابستان قرار شد که تمامی کادر قرارگاه نجف به خوزستان رفته و در قرارگاه کربلا مشغول شوند. این مسئله نشان از این داشت که حتماً قرار است عملیاتی در جنوب صورت بگیرد و همین امر خوشحالی مضاعفی برای تمامی بچهها و مِن جمله شهید علیزاده به وجود آورد.
🔺 قرارگاه تاکتیکی در شهر آبادان ایجاد شد و اکثر بچههای عملیاتی به آبادان رفتند و کارهای شناسایی منطقه عملیاتی والفجر هشت نیز آغاز شد. چون این کارها باید به صورت صددرصد محرمانه صورت میگرفت، کار برای بچههای آبادان کمی مشکل بود، چراکه پرسنل سپاه آبادان مطلع بودند که آنها به غرب کشور رفتهاند و اگر متوجه میشدند که به آبادان آمدهاند، متوجه میشدند که حتما عملیاتی در این منطقه صورت خواهد گرفت. اما با تعهدی که رزمندگان داشتند، این مسئله لو نرفت.
◀️ هر چه به عملیات نزدیکتر میشدیم، بی قراری شهید علیزاده هم بیشتر میشد. تا اینکه لحظه موعود فرا رسید. بنا به تدبیر شهید بزرگوار حاج احمد سیافزاده، قرار شد تعدادی از نیروهای عملیات به همراه نیروهای تک پر به آن سوی اروند بروند و تعدادی هم در این طرف بمانند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_سوم:
🔰 نام شهید علیزاده هم جزء کسانی بود که باید در این سمت، یعنی خاک خودمان میماند و این مسئله به شدت او را آزار داد.
⏺ یکی از دوستان، دو روز بعد از عملیات رفته بود سری به او بزند، وقتی برگشت به حاج احمد گفت: فکری برای علیزاده بکنید، آنجا دارد دیوانه می شود و مرتب گریه و زاری میکند. وقتی حاج احمد متوجه شد، گفت، بسیار خب به ایشان بگویید بیاید این طرف. فاصله ارسال پیام تا آمدن علیزاده حتی به ساعت هم نرسید.
🟪 برای همه جای تعجب داشت که چگونه با توجه به ازدحام اسکله و دوری مسافت، خودش را به این سرعت به این طرف آب رساند.
🔈 ادامه روایت را از زبان نزدیکترین دوستش میشنویم:
شبی که شهید علیزاده به قرارگاه آمد، چون من چندین بار برای ثبت گزارش و آگاهی از آخرین وضعیت آرایش نیروها در خط به جلو رفته بودم، به من گفت: "اگر خواستی جلو بروی، حتماً من را هم با خودت ببر. شب را در کنار هم خوابیدیم. شهید علیزاده موقع خواب خیلی خروپف میکرد ولی عجیب بود آن شب به حدی راحت خوابیده بود که چندین بار من شب بلند شدم و ترسیدم برایش اتفاقی افتاده باشد.
🟩 معمولاً بچهها نماز را به جماعت میخواندند و هر بار یک نفر جلو میایستاد و بقیه به او اقتدا میکردند. شهید علیزاده هیچگاه حاضر نبود امام جماعت شود، ولی آن روز تا یکی از بچهها گفت: عباس برو جلو تا نماز را بخوانیم، بدون هیچ حرفی رفت و همگی نماز را به او اقتدا کردیم. بعد از نماز مجدداً به من گوشزد کرد که یادت نرود اگر خواستی جلو بروی، من را نیز حتماً با خودت ببر.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
💢 معرفی شهدای واحد طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس #هشتمین_شهید 🔰 ۸. سر
🌷 زندگینامه شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_اول
🔻شهید والامقام محمود(امیر) درخشان در اسفند ماه ۱۳۴۴ در خانوادهای مذهبی پای بر این دنیای خاکی نهاد. وی که در دوران تحصیلش فردی کوشا و مستعد بود توانست با نمرات خوب دورههای ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت طی نماید.
🔸 دوران دبیرستان ایشان مصادف با سالهای بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شد که وی در حین تحصیل در مراسمهای اجتماعی و انسانی و نهادهای انقلابی نظیر جهاد سازندگی و بسیج مستضعفین و انجمن اسلامی مسجد شرکت فعال داشت.
🔹 نماز جماعت و نماز جمعه او ترک نمی شد. به خانوادههای شهدا مرتب سرکشی و در مراسم و تشییع جنازه آنها شرکت میکرد. وی دیپلم خود را درحالی که در جبهه حضور داشت در آذرماه ۱۳۶۲ کسب نمود. شهید درخشان در طول زندگی کوتاه اما پربار خود ساده و بی تکلف بود.
🔺 در راه خدمت به خدا و مردم عزمی استوار و ارادهای آهنین داشت. او در برابر سختیها و فشارها فرزند رمضان بود و در برابر هجوم دشمنان فرزند محرم. واقعاً گفتن و نوشتن درباره کسی که زاهد شب بود و شیر روز مشکل است...
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگینامه شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_دوم
💢 وصف رشادتهای وی در جبهه و عملیاتهای مختلف و در صحنه نبرد با دشمنان داخلی و تواضع و فروتنی و دینداری و شب زنده داریهای او ساعتها وقت میخواهد.
🌐 آری محمود درخشان پاسدار رشید امام زمان(عج) پس از عمری مبارزه و تلاش به آرزوی دیرین خود رسید. دشتهای دهلران، هویزه، بستان، شوش و مهران و آبهای هورالعظیم و کوههای سر به فلک کشیده کردستان شاهد حماسه و ایثار و فداکاری این عاشق دلسوختهی الله بود. او به راهی که می رفت اعتقاد داشت و مسئلهای غیر از آن نمیتوانست ذهن او را اشغال کند. او اهمیت زیادی به اجرای دقیق مستحبات و انجام ندادن مکروهات داشت. به امام خمینی(ره) علاقه عجیبی داشت و همیشه اسم امام را به بزرگی میبرد و تمام هستی خود را وقف جنگ نموده بود و کمتر به مرخصی می آمد چون به گفتهی خود وی نمیخواست که علاقه به خانواده او را از انجام وظیفه الهی خود که همانا جنگ تا رفع فتنه بود، باز دارد...
🔅 محمودِ عزیز در حالی که از لحاظ درسی بسیار زرنگ بود و حتی میتوانست در بهترین رشته دانشگاهی قبول شود؛ اما فکر میکرد ممکن است تحصیل، او را از عشق به جبهه باز دارد به طوریکه در سال ۱۳۶۲ در آزمون تربیت معلم در رشته دینی و عربی با برادر شهید خود عبدالله اسدی قبول شدند که هر دو در مکتب دیگری تربیت معلمی را آموختند و حتی شهید در پاسخ به اظهارات خانوادهاش که به وی می گفتند برای ثبت نام فعلاً به شهر بیا و بعداً به جبهه برو، طی نامه ای می گوید: ...
❇️ چطور می توانم جبهه را ترک کنم در حالی که اینجا کسانی بودهاند که مدتها با هم بودهایم و اینک به خدایشان پیوستهاند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگینامه شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_سوم:
🔰 هر وقت از عملیاتی سالم باز میگشت میگفت: من لیاقت شهید شدن را ندارم و گرنه تا به حال رفته بودم. شهید درخشان که در سال ۱۳۶۰ در سن نوجوانی به صورت بسیجی توفیق حضور در جبهه را پیدا می کند، حضور خود را استمرار داده و برای تثبیت حضورش در جبهه در سال ۱۳۶۳ پاسدار وظیفه گشته و پس از گذراندن خدمت خود در تیپ امام حسن(ع) برای اینکه بتواند حضور بیشتری در جبهه داشته باشد در سال ۱۳۶۵ به واحد طرح و عملیات قرارگاه کربلا میرود و با وجود آن که مدت زیادی در این سمت نبود(حدود ۴ ماه)، اما آن قدر از خود رشادت و دلاوری نشان می دهد که مسئولینِ واحد، افسوس میخوردند چرا از چنین نیرویی تا امروز در این سطح در خدمت جنگ استفاده نشده است.
🔹 در مدتی که در طرح و عملیات بود، حضورش مصادف با دو عملیات مهم کربلای ۴ و ۵ بود. در این مدت تنها دو مرتبهای که به مرخصی آمد به اجبار و به دستور فرمانده واحد عملیات بود و درحالی که ۵ روز قبل از شهادتش مأموریت وی به پایان رسیده بود و باید به عقب بر می گشت اما با التماس تقاضا میکند که چون عملیات میخواهد شروع شود در معاونت بماند.
🌷 سرانجام این شهید نظر کرده به وجه الله در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۰۷ محمود پس از شش سال نبرد با بعثیهای کافر در منطقه کربلای ۵ به آرزوی دیرینه خود رسید و به دوستان شهیدش پیوست و دوستان و خانواده را در فقدانش عزادار نمود.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان:
#قسمت_اول:
🔆 او آمد، محمود درخشان را میگویم. قرار بود با ما در یک سنگر، کار عملیات قرارگاه کربلا را به فرماندهی #احمد_سیافزاده انجام دهیم.
❇️ بچههای عملیات قرارگاه، حدود پانزده نفر میشدیم که در قرارگاه تاکتیکی کار میکردیم. از همان نگاه اول که به چهرهاش انداختم مهربانی خاصی را در چشمهایش مشاهده کردم. محبت در نگاهش موج میزد. چه زیبا حرف میزد، بیادعا؛ انگار اگر جانش را هم بخواهد بدهد در راه خدا، در قبالش چیزی از خدا نمیخواهد. انگار ممنون است که خدا قبولش کرده، تا آنجا در کنار بچههای عملیات باشد.
💠 حاج احمد سیاف به این آسانی نیرو قبول نمیکرد. در انتخابش خیلی دقت میکرد. ولی محمود درخشان که آمد انگار خدا او را فرستاده بود، بیدرنگ قبولش کرد. گویی همان نگاه نافذ محمود، احمد را هم مجاب کرده بود.
⭕️ کار ما در قرارگاه تاکتیکی عملیات، کار کالک و نقشهکشی و بخشی طرحریزی و بخشی دیگر کارهای عملیاتی بود. کار ما این بود که چشم فرماندهان خود باشیم. اخبار و اطلاعاتی که به فرماندهی میرسید از جمله وضعیت خط مقدم و پیشروی، وضعیت خاکریزها و جادهها، ترکشگیرها و خلاصه آنچه از طبیعی و مصنوعی در روی زمین بود و بر عملیات میتوانست تأثیر بگذارد، ما باید با نگاه عملیاتی آنها را از نزدیک میدیدیم و به فرماندهان منتقل میکردیم، تا آنها در کنار سایر اطلاعات دریافتی، در مدار اطلاعاتی قرار دهند و درستترین اخبار و نتیجهگیری را از میدان نبرد واقعی به دست آوردند.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان: #قسمت_اول: 🔆 او آمد، محمود درخشان را میگویم
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان:
#قسمت_دوم:
💢 #شهید_سیاف هیچوقت بچههای عملیات را تنها به خط نمیفرستاد، چون نگران این بود اگر یکی زخمی یا شهید شود، دیگری باشد که بتواند از حال و روز او خبر بیاورد.
من و شهید محمود درخشان در یک تیم موتوری با هم قرار گرفتیم. منطقه عملیات کربلای ۵ مدام در حال تغییر و تحول و بعضا دست به دست شدن توسط نیروهای خودی و دشمن بود و بچهها دو نفر دو نفر مدام به خط رفته و وضعیتهای جدید را میآوردند.
🔻 من و محمود هم مدام همین کار را میکردیم. و من از این که در این کار با محمود درخشان همراه میشدم خیلی خوشحال بودم. البته نه اینکه اگر با بقیهی بچههای عملیات میرفتم، ناراحت بودم؛ نه اصلا" اینطور نبود ولی محمود درخشان یک چیز دیگری بود.
🔸 در آن کوران جنگ و عملیات و آتش شدید دشمن که لحظهای قطع نمیشد و مدام جادههای عقبهی خودی و مراکز تجمع نیروهای ما را هدف قرار میداد. حرکت، آن هم با موتورسیکلت، بدون حفاظ، کار سادهای نبود و حتی بعضی اوقات از جاهایی سر در میآوردیم که هنوز دشمن کاملا" از آن جا پاکسازی نشده بود و یا در حال پیشروی بود.
🔹 شرق بصره به گونهای قلب صدام بود، به همین خاطر شدیدترین پاتکهای زرهی و پیاده را در آنجا انجام میداد. شدیدترین آتشهایی که در کمتر عملیاتی ریخته شده بود، در زمین کم عمق و عرض کربلای ۵ اجرا میشد.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان: #قسمت_دوم: 💢 #شهید_سیاف هیچوقت بچههای عملیات
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان:
#قسمت_سوم
🔻شهید محمود درخشان در کار خودش استاد بود. نگاه عملیاتی او به وضعیتهای مختلف صحنهی نبرد، همیشه بهترین و دقیقترین وضعیتها را به دست میآورد.
💢 یک بار که با محمود به خط رفتیم، داخل یک چالهی توپ افتادیم که از روی آن عبور کردیم. من متوجه شدم که محمود آنقدر از پشت سر من به آسمان بلند شد که زانوهایش به شانههای من خورد ولی باز هم میگفت: "اکبرزاده برو، برو که لحظهی درنگ کار ما را بینتیجه میگذارد."
🔅 ناگفته نماند که بچههای عملیات قرارگاه، توجیهترین نفرات از نظر شناخت به منطقه عملیاتی محسوب میشدند، به همین خاطر #شهید_سیافزاده و حاج #احمد_غلامپور هر کس را که میخواستند به منطقه عملیات توجیه کنند، با بچههای عملیات همراه میکردند.
🔘 روزی یک گروه فیلمبرداری را به من و شهید درخشان سپردند و گفتند: اینها را ببرید، میخواهند از نهر جاسم فیلمبرداری کنند. من و محمود آنها را به نهر جاسم بردیم، ناخودآگاه شهید درخشان در کادر دوربین فیلمبرداران قرار گرفت. یک بار دیدم که او پشت به دوربین کرد تا از او فیلمبرداری نکنند. به محمود گفتم چرا این کار را کردی؟ در پاسخ گفت: این زمین را من آزاد نکردهام که از من به جای فاتحین این زمین فیلمبرداری کنند و در تلویزیون نشان دهند.
▪️نمونههای اخلاص او یکی دو تا نبود، آنقدر مخلص و با خدا بود، که قلم نمیتواند حتی بخشی از کارهای او را به رشته تحریر درآورد.
🔺عملیات کربلای ۵ چندین و چند روز ادامه داشت. یک شب که میخواستیم استراحت کنیم، آنقدر خسته بودیم که مثل جنازه میافتادیم، ولی خستگیناپذیری شهید درخشان چیز دیگری بود. کمتر دیدم نماز شب او ترک شود.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh