🎙 به مناسبت فرارسیدن چهل و چهارمین سالگشت #هفته_دفاع_مقدس، خاطرات سردار شهید حاج #احمد_سیاف زاده مسئول عملیات سپاه خوزستان در روزهای آغازین جنگ برگرفته از دستنوشتهها و کتاب جنگ شانزده ساله به قلم #سعید_علامیان را منتشر خواهیم نمود.
#قسمت_چهارم
📌 برگرفته از دستنوشتههای سردار #احمد_سیاف_زاده:
💢 دیگر گروههای داوطلب و مردمی یا از سپاههای شهرستانهای کشور آمده بودند یا مردمی بودند که بعضا مسلح هم بودند ولی اسلحه آنها به کار جنگ نمیآمد و اصولا اسلحهخانههای ارتش و سپاه در #اهواز تیر آنها را نداشت. مثلا خشاب اسلحهی برنو و ام یک بیشتر از پنج تیر جایی نداشت.
⚜ یکسری نیروها از شهرهای یاسوج، گچساران، دهدشت و... به اهواز آمده بودند که وضعیتشان دیدنی بود.
📍 با همان لباس محلی لری و کلاه مشکی به سر آمده بودند.
#ادامه_دارد ...
#روایت_احمد
#شهید_سیاف
#دفاع_مقدس
🆔 @shahid_sayafzadeh
👈👈👈 ادامه #قسمت_چهارم
🔰 این نیروها در یک حملهی عراق به شهر اهواز همه مجروح و زخمی شدند و هر چه تیر داشتند به هوا شلیک کردند. بعد از حملهی هوایی دیگر تفنگهای آنها خالی شده بود و تقاضای مهمات داشتند. اینجا بود که فهمیدیم با چه مشکلی مواجه هستیم؛ آموزش نیروهای مردمی و داوطلب!
⏰ بعد از ۲۴ ساعت تصمیم گرفتیم این برادران را سوار مینی بوس کنیم تا تلفات بیشتری ندادیم مردم را به عقب و شهرهایشان برگردانیم. مسئولیت اینکار را آقای #حسین_افقه برعهده گرفت. البته خود این برادران هم میگفتند این جنگ نامردیست و قرار نشد که ما را از هوا به رگبار ببندند؛ ما برای جنگ تن به تن به اهواز آمدهایم....
🔸 خب اینجا معلوم بود که خیلی قدیمی فکر میکردند و از ارتشهای جدید کاملا بیخبر بودند و مشخص بود که اصلا سربازی هم نرفتهاند.
🔻سایر گروههای اعزامی از خرم آباد به سرپرستی برادر #شاپور_عبداللهی بودند که در جریان انتخاب منطقهی عملیاتی هر روز به یک منطقه میرفتند تا اینکه در ناهارخوری سپاه شوش هنگام صرف ناهار توسط اصابت توپ یا خمپاره به داخل سالن به شهادت رسید و چون لیدر و شجاع آنها بود، بعد از شهادتش سایر اعضای گروه نیز به خرم آباد بازگشت.
🔹 روزهای نخست جنگ وضعیت آشنایی نیروهای مردمی با مسئله جنگ و آموزشها و امکانات شرایط ابتدایی و منحصر به فرد خود را داشت که رفته رفته این مسئله رو به بهبودی میرفت...
#ادامه_دارد
🆔 @shahid_sayafzadeh
📸 آلبوم تصاویر سردار شهید #غلامعباس_حسینی جانشین معاونت طرح و عملیات قرارگاه کربلا و نجف و مسئول واحد طرح و عملیات لشگر ویژه ۲۵ کربلا در دوران دفاع مقدس
#قسمت_چهارم
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎥 بیانات امام خامنهای درباره شهید نصرالله و قدرت حزب الله لبنان 🔸تصاویر کمتر دیده شده از دیدار شهی
🔰 زندگینامه شهید والامقام سردار حسین امامی:
#قسمت_چهارم:
🔻پس از احداث جاده زمینی، که طبعا اهمیت ترددهای آبی کمتر شده بود و به همین دلیل شهید #حسین_امامی به اتفاق چند تن از برادران دیگر واحد اطلاعات عملیات، ستاد آبادان را که از اولین ستادهای عملیات بود تشکیل دادند و مشغول به جمع آوری اطلاعات از وضعیت دشمن شدند.
💢 در طی این مدت که حسین در اطلاعاتعملیات کار میکرد در یکی از ماموریتها با عراقیها در گیر شدند و چند تن از این مزدوران را به درک واصل کردند. هنگامی که شهید امامی با دیگر برادران مشغول جمع آوری اطلاعات برای شروع عملیات ثامن الائمه(ع) بودند و با انجام این عملیات پرشکوه عراقیها از آبادان خارج و حصر آبادان شکسته شد.
🔹 سال ۱۳۶۰ شهید حسین امامی مدتی از جبهه دور بود و بعد از مدتی با دیگر عزیزان مشغول سر و سامان دادن قسمتهای پژوهشهای پرسنلی شد و سپس در جنوب به خدمت مشغول شد. مدت ۶ ماه در جبهههای زید و کوشک وطلاییه و عین خوش خدمت کرد و ضمن اینکه در این جبههها در خدمت برادران رزمنده بود به جمع آوری مدارک عملیاتهای گذشته مشغول شد.
📌خاطرهای در این قسمت به نقل از خود شهید امامی می نویسیم:
🔺در شروع عملیات والفجر مقدماتی همراه دوستانم به این جبهه رفته بودم در آنجا ما شبها برای هدایت دستگاههای مهندسی به جلو رفتیم که حتی یادم هست یک شب یکی از دستگاههای ما روی مین رفت و مختصر خسارتی برداشت در آن لحظات در آن بیابان و در تاریکی شب ناگهان صدای انفجار مین و خلاصه همه مسایلی که خود برادرها بهتر میدانند؛ انسان وقتی دقت می کند معجزههای خدا را به وضوح می بیند.
🔸جدا نگاه کنید در جایی ما باید با صدای مین شناسایی میشدیم و دشمن در صدد از بین بردن ما بر می آمد، فقط یکی از دستگاههای ما خسارتی جزیی بردارد مگر معجزه به چه می گویند؟!
🟡 آیا اینها خود نشان دهنده حمایت خدا از ما نیست.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh
📸 آلبوم تصاویر شهید والامقام #حسینعلی_حیدری از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس
💠 مسئولیتها:
🔸فرمانده بسیج سپاه آبادان
🔹فرمانده محور عملیاتی لشگر ۱۷ علی بن ابی طالب
🔺از فرماندهان ادوات نیرو دریایی سپاه پاسداران
#شهدای_عملیات
🕊 ولادت: سال ۱۳۴۱
🌹 شهادت: عملیات کربلای ۴ سال ۱۳۶۵
#قسمت_چهارم
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #حسینعلی_حیدری از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در
🌷 زندگینامه شهید والامقام #حسینعلی_حیدری از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_چهارم
#قسمت_پایانی
🔻هنوز شلمچه سوز نالههای شبانگاهی او را به یاد دارد. هنوز سوسنگرد لبخند او را فراموش نکرده است. هنوز ستارگان آسمان دهلران و مهران به یاد شبهای عملیات، منتظر نگاههای نگران و حماسی او هستند.
◽️ آری! هنوز بوی برادههای خورشید از جبهههای جنوب و غرب به مشام میرسد؛ سرزمینی که بوی خدا میدهد. آنجایی که عین عرفان است و وجود را تجلی میبخشد. آنجایی که خورشید به اندازهی چشمان سحر مهربان است.
🔘 شهید حیدری آرزوهای زیادی داشت که بزرگترین آن دیدار با امام و شهادت در راه خدا بود. به شدت به امام عشق میورزید و از همین رو سعادت دیدار امام نصیب او شد و چه زیبا بود لحظهای که در جماران از شوق دیدار امام سر از پا نمیشناخت.
🟪 حسینعلی عارفی دلباخته بود که از هیچ ظالم گردنکشی در دل ترس نداشت. به علّت وجود ترکش در کمرش نمیتوانست بنشیند و خود را به کنار ستونی رسانید تا مزاحم دیگران نباشد و ایستاده به سخنان امام گوش میداد.
🟨 وقتی از حسینیه جماران خارج شد، گفت: "به یکی از آرزوهایم رسیدم" و در ادامه سر به آسمان بلند کرد و گفت: "خدایا به یک آرزویم رسیدم. خود میدانی که دو آرزو بیشتر نداشتم که یکی از آنها را بر آورده کردی و دیگری را که شهادت در راه توست، خودت بر آورده کن."
🔺 سرانجام دعای حسینعلی حیدری در ۴ دیماه ۱۳۶۵ در شلمچه اجابت شد و با بدن خونین و معطر به دیدار مولایش حسین(ع) شتافت.
🕊یاد و نامش تا روز حساب گرامیباد.🌷
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در د
🌷 زندگینامه شهید والامقام #عباس_علیزاده از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس:
#قسمت_چهارم:
#قسمت_پایانی
🔻 تقریباً نیم ساعت بعد شهید مهدی احسان نیا داخل اتاق شد و یواش به من گفت پاشو برویم. در حالی که داشتم بند پوتین را میبستم، شهید علیزاده متوجه شد
گفت: "کجا میروی؟" گفتم: با مهدی می رویم جلو و برمیگردیم. گفت: "مگر قرار نبود با هم برویم؟" گفتم مهدی گفته خودت تنها بیا. گفت: "برو ولی خیلی نامردی چون زیر قولت زدی". گفتم: به جان محمد -پسرم که خواهرزاده او هم بود- برگشتم با هم جلو میرویم.
🔹 به اتفاق مهدی احسان نیا، ابتدا رفتیم به منطقه کارخانه نمک، چون آنجا خیلی مهم بود، گزارش استقرار دقیق نیروها را گرفتیم و برگشتیم. وقتی رسیدیم قرارگاه، رفتم سراغ عباس را از شهید حسینی گرفتم، گفت: به اتفاق آقای کریم ایوز رفتند جلو تا خبری از لشکر نجف بیاورند.
🔸خوشحال شدم که عباس هم بالاخره جلو رفت. در همین موقع شهید احسان نیا باز آمد و گفت سوار شو برویم سمت خورعبدالله، میگویند آنجا را شیمیایی زدند ببینیم چه خبر است، صحت دارد یا نه؟
🔰 رفتیم دیدیم که منطقه کاملاً آلوده است. ما هم که ماسک نداشتیم تقریباً هر دو، مقدار زیادی گاز خوردیم که این هم بعدها مسئله شد. به هر حال وقتی برگشتیم قرارگاه، به محض ورود دیدم بچهها با دیدن من متفرق میشوند. وقتی شهید حسینی که معلوم بود از گریه چشم های زیبای سبزش به قرمزی رفته بود، من را دید به طرفم آمد و گفت: بیا برویم یک کاری باهات دارم. متفرق شدن بچهها و رنگ چشمهای شهید حسینی بیانگر یک مسئله بود ولی سعی کردم خودم را گول بزنم.
🔺 شهید حسینی شروع کرد به حاشیه رفتن و صحبت کردن. دیگر نتوانستم خودم را گول بزنم. به او گفتم: کجا شهید شد؟ گفت: کی؟ گفتم: عباس! به یک باره زد زیر گریه و تمام آن وقایع یعنی خوشحالی آن از بابت برگشتن به آبادان، شور و شوقش در موقع شناساییها، گریه و بیقراریها به خاطر ماندن در آن سوی اروند و قول گرفتن از من برای رفتن به جلو و عجلهای که برای رفتن داشت، مثل پرده سینما از جلوی چشمانم عبور کرد و گفتم حالا من نامرد بودم یا تو که تنها رفتی؟ سرانجام در هشتم اسفندماه سال ۱۳۶۴ به آرزوی دیرینهاش که وصال خدا بود رسید و جاودانه شد.
🕊 پیکر مطهرش پس از طواف در مرقد ثامن الحجج علی بن موسی الرضا(ع) به آبادان برگشت و در گلزار شهدای آبادان در خانه ابدیش آرام گرفت.
🌷روحش شاد و راهش انشاالله مستدام باشد🌷
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
📸 آلبوم تصاویر شهید والامقام #محمود_درخشان از اعضای معاونت طرح و عملیات قرارگاه همیشه پیروز کربلا در دوران دفاع مقدس
#شهدای_عملیات
🕊 ولادت: سال ۱۳۴۴
🌹 شهادت: عملیات کربلای پنج/ ۷ اسفند سال ۱۳۶۵
#قسمت_چهارم
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان: #قسمت_سوم 🔻شهید محمود درخشان در کار خودش استا
🎙خاطرهی حاج #احمد_اکبر_زاده از شهید #محمود_درخشان:
#قسمت_چهارم
#قسمت_پایانی
💢 تعجب میکردم، با این همه خستگی، چقدر باید آدم عاشق و معشوق باشد که نماز شبش ترک نشود.
یکی از شبها از خستگی نای برخاستن نداشتم، صدای زمزمه و راز و نیاز #شهید_درخشان را میشنیدم که عاشقانه به درگاه معبود تضرع میکرد و من در همان حال به خواب رفتم. و این آخرین شب راز و نیاز شهید درخشان و معبودش بود.
🔸هنوز اذان صبح نگفته بودند که صدای یک گروه فیلمبردار را میشنیدم که آمده بودند من و محمود آنها را برای فیلمبرداری ببریم.
من از خستگی خوابم نمیبرد. وقتی بیدار شدم گفتند: شهید درخشان به فیلمبرداران گفته است، امروز دوستم خیلی خسته است و خوابیده، من تنها شما را برای فیلمبرداری میبرم. بردن آنها همان، و نیامدن محمود همان.
🔹تا ساعت حدود ۱۰ صبح نیامد و به مرور نگرانی بر بچههای عملیات، از نیامدن شهید درخشان چیره شد.
راه افتادیم تا دنبالش بگردیم. به اورژانس یا زهرا"سلام الله علیها" که رسیدیم از آنها پرسیدم یک گروه فیلمبردار در اینجا نیاوردهاند؟
آنها گفتند: چرا. همه فیلمبرداران در اثر بمباران هواپیمای دشمن مجروح شدهاند و یکی از بچههای عملیات که با ایشان بوده به شهادت رسیده است.
🟡 آری! معشوق، عاشقش را پذیرفته بود.
حزن و اندوه بار دیگر گروه بچههای عملیات را فرا گرفت. آخر این اسم و روش جاری بچههای عملیات شده بود که هر از چندگاهی یکی از بهترینهایش برود. و این بار مرغ سعادت بر شانهی شهید محمود درخشان نشسته بود.
🔰 پیکر محمود را به شهر خودشان منتقل کردند. بعد از چند روز قرار بود تشییع جنازه باشد.
با همهی کاری که داشتیم به اتفاق چند نفر از بچههای عملیات از جمله آقای بهداروند برای تشییع جنازه رفتیم. پیکر محمود با همان لباس رزم تشییع و به خاک سپرده شد.
🌷راه و یادش گرامی باد.🌷
🆔 @shahid_sayafzadeh
🌹سردار شهید حاج احمد سیاف زاده 🌹
🌐 روایتی از فرمانده کمیته جستجو مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح و رئیس سابق بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشه
🌐 روایتی از فرمانده کمیته جستجو مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح و رئیس سابق بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس سردار سرتیپ پاسدار سید محمد باقرزاده از نقش سردار شهید حاج #احمد_سیافزاده در عرصه راهیان نور:
#قسمت_چهارم:
💢در سال های بعد از جنگ یعنی بلافاصله بعد از جنگ شرایط خاصی بر مناطق عملیاتی جنوب حاکم بود. وضعیت اولیه کشور بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به عنوان موقعیت نه جنگ و نه صلح بود و در اصطلاح حقوقی میگفتند مخاصمه غیر فعال، آتش بس بود و صلح برقرار نشده بود و شرایط مخاصمه غیر فعال برقرار بود. یگانها در حالت آماده باش به سر میبردند و هر لحظه ممکن بود این آتش بس توسط دشمن نقض شود کما این که صدام گاهی عربده کشی هم میکرد.
🔻یادم هست بعد از رحلت حضرت امام(ره) یک تحرکاتی از جانب صدام دیده شد که به امر مقام معظم رهبری مقرر شد مواضع پدافندی تقویت شود. حدود یک میلیون متر مکعب خاک جابجا شد. برای تقویت مواضع، تیمی به سرپرستی شهید صیاد شیرازی آمدند منطقه که من خودم هم عضو آن تیم بودم، حدود ۱۱۰ نفر بودیم در روابط گوناگون که خطوط را بررسی کردیم، ۱۲۳ محور مطلب استخراج شد در مورد وضعیت خطوط پدافندی به عرض حضرت آقا رسید.
🔸 قرارگاه کربلا یکی از آن قرارگاههایی بود که به هر حال متولی اجرای این تدابیر و این ملاحظات بود. بعد از این مقطع یک فراغتی ایجاد شد، یک فرصتی ایجاد شد که در حقیقت بتوانیم پذیرای مردم در مناطق عملیاتی باشیم. البته پذیرایی نه از آن جهت که رسمی اعلام شده باشد، جسته و گریخته بعضی افراد از مساجد میآمدند. بعضی شخصیتها و دستهجات از مساجد مختلف، خانواده شهدا مخصوصاً علاقمند بودند که بیایند از نزدیک ببینند.
📍 نقاطی که بچههای تفحص مستقر بودند محل دید و بازدید شد چرا که شهدایی که پیدا میشدند در آنجا نگهداری میشدند و مردم که به منطقه میآمدند باید محلی باشد که مردم شهدا را زیارت بکنند. به همین جهت به صورت قهری هر محوری یک نقطه یادمانی برایش ایجاد شد به جز منطقه فاو[اروند] که ما آن جا کارهای تفحص نداشتیم چون در اروند خودی، شهید باقی نمانده بود ولی در مقابل، در فاو عراق ما شهید داشتیم که در زمان صدام اجازه نمیدادند ورود پیدا کنیم، لذا بعد از سقوط صدام توانستیم وارد فاو عراق بشویم و جستجوی پیکر شهدا را آغاز کنیم. البته به غیر از فاو بقیه مناطق هرجا تفحص مستقر بود یک یادمانی برپا شد؛ فارغ از این که زیرساختها برای پذیرش زائران راهیان نور آماده باشد یا نباشد.
📌 در مناطقی مثل زید، طلائیه، هور، فکه و شرهانی هر جا گروههای تفحص قرارگاهی داشتند، زائران هم آنجا جمع میشدند. در غرب کشور هم همین طور ادامه پیدا کرد. به همین خاطر و به دلیل اقبال عمومی مردم در این مقطع نیاز بود که امکانات، زیرساختها و خدمات رفاهی برای خیل عظیم زوار مهیا شود. همچنین شرایط سخت منطقه مثلا آب گرفتگیها بعضا خطرآفرین بود که پاکسازی نشده بودند. جادهها و پلها شکسته میشد و اینها را ما اهتمام داشتیم به قدر بضاعت خودمان مردم بتوانند بیایند و ما از آن ها پذیرایی میکردیم.
🔹 ولی گویاسازی عملیاتها به معنای آن چیزی که در روایتها و سخنرانیها گفته میشد مردم کم کم آشنا میشدند اما خاطراتی را که میشنیدند نیازمند کار مکتوب و علمی و تشکیل یک هسته علمی بود. کمیته مفقودین فاقد این مطلب بود، مأموریت کمیته مفقودین این نیست. همین الان هم که دارد این کار را انجام میدهد مأموریت اصلی آن این نیست. به تبع آن، خود به خود شرایطی به وجود آمد و شهید سیاف در یک برههای که ما آمدیم در بنیاد حفظ آثار کار علمی بکنیم ایشان به عنوان یک پشتیبان علمی و اطلاعاتی که اطلاعات وسیعتری نسبت به بقیه بالاخص از سایر یگانها و افرادی که نقش آفرین بودند خب قهراً حضور ایشان در این مسیر تاثیرگذار بود و کمک کرد که حلقه کار تبیین جنگ در بخش راهیان نور کاملتر به آن پرداخته شود. چیزی از قلم نیفتد و تا جایی که ممکن است شهید سیاف همه حرفهایش را اینجا نتوانست بزند بالاخره اقتضاء خاص خودش را داشت.
#ادامه_دارد...
🆔 @shahid_sayafzadeh