#خاطرات_شهدا🌷
🔰شهیدی که در میلاد حضرت زینب (س) گرهگشایی میکند
🌷شهید «کیومرث (حسین) نوروزی فر»، اول مرداد سال 1341 در #سمنان به دنیا آمد. پدرش درجهدار ارتش بود که در سال 57 خود را پیش از موعد #بازنشسته کرد.
🌷حسین دو سال از تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در تهران گذراند و تحصیلات دبیرستانی را در سمنان با بهترین رتبه در رشته #ریاضی به پایان رسانید و در دانشگاه اصفهان پذیرفته شد اما از دانشگاه به بسیج و بعد #سپاه رفت.
🌷نبوغ و استعداد سرشارش سبب شد تا در #خط_مقدم جبهه گرهگشای مشکلات شود، عملیاتهای متعدد و بزرگ والفجر مقدماتی، والفجر 3، محرم، خیبر، بدر و مخصوصاً عملیات والفجر 8 شاهد توانمندیهای او بودند.
🌷شهید حسین (کیومرث) نوروزی و برادرش میثم (ایرج) از اوایل انقلاب تا هشت سال دفاع مقدس جزء فعالین #انقلابی بودند. مادر این دو شهید میگوید «یکبار که هر دوشان از جبهه به خانه برگشتند، به آنها گفتم «حداقل یکیتان برود، یکی بماند».
میثم سکوت کرد و حسین سر تکان داد و گفت: «مادر تا کفر هست جبهه و جهاد هم هست» دیگر حرفی نزدم...».
🌷میثم در عملیات «والفجر 3» در کنار حسین به #شهادت رسید. حسین که فرمانده گردان بود، بعد از پایان عملیات، بر بالین برادر شهیدش نشست. بعد هم برای #خاکسپاری برادرش به سمنان رفت و بلافاصله به منطقه برگشت.
🌷سرانجام حسین نوروزیفر با مسئولیت فرمانده و قائم مقام گردان موسی بن جعفر (ع) در 22 بهمن 1364 در منطقه امالرصاص و طی عملیات «والفجر 8» با اصابت #ترکش به بدن، سر و پا به شهادت رسید و پیکر مطهرش در امامزاده یحیی سمنان آرام گرفت.
🌷حسین قبل از عملیات والفجر 8 #ازدواج کرد. همسرش میگوید: «شب قبل از رفتن به جبهه گفت: «فردا میروم. شما بمانید تا برگردم». دلم گرفت، گفتم شما که به #شهادت خودت آگاهی چرا اینطور حرف میزنی؟ جواب داد: «قول میدهم تا دو - سه ماه دیگه بیایم. «طبق گفته خودش دقیقاً سه ماه بعد پیکرش را آوردند.»
🌷مادر شهید نوروزی میگوید: حسین وقتی که به جبهه اعزام شد، همسرش باردار بود. گفته بود «اگر بچهمان پسر شد، اسمش را بگذارید حسین و اگر دختر شد، #زینب». او در عملیات «والفجر 8» شهید شد. مدتی بعد از شهادت پسرم، دخترش «زینب» به دنیا آمد.
🌷دختر شهید میگوید: «پدرم در ایام #ولادت_حضرت_زینب (س)، عجیب بذل و بخشش میکند». زینب نوروزی که شش ماه پس از شهادت پدرش به دنیا آمده، میگوید «برخی از آشنایان و مردم شهر ماهها در انتظار #شب_میلاد حضرت زینب (س) هستند تا در این روزها عیدی و #حاجت خود را از او بگیرند.»
#شهید_کیومرث_نوروزی_فر🌷
شادی روحش #صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍎#عکس_سه_نفره
👈آخرین روزهای دی ماه 1365 بود.
#گردان_حمزه که ما در آن بودیم، در #خط_مقدم #ارتفاعات_قلاویزان در #مهران، مستقر بود.
🌩آن روز #دوربین را آوردم تا از بچه ها #عکس بگیرم.
رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام #عکس بیندازم.
🌩دست بر قضا، امینی که سنگرشان اواسط کانال بود، آمده بود آن جا.
ناگهان فکری به ذهنم رسید. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند.
🌩هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم #عکس بگیرم، گفتم:
- یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟"
که گفتم:
- خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1347 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
🌩ده روز بیشتر نگذشت که ما را از #مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه.
🌩دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 18 ساله که در #مهران ازشان #عکس گرفته بودم، به #شهادت رسیدند.
از #عملیات که برگشتیم، 3 نسخه از این #عکس در قطع بزرگ چاپ کردم و برای خانواده هایشان بردم.
💥از چپ به راست:
* 🌷#ستار_امینی: #شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 عملیات کربلای 5 #شلمچه. مزار: #بهشت_زهرا (س) قطعۀ 29 ردیف 23 شمارۀ 5
* 🌷#احمد_بوجاریان: #شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 عملیات کربلای 5 #شلمچه. خاکسپاری: 17 تیر 1375 مزار: #بهشت_زهرا (س) قطعۀ 28 ردیف 43 مکرر شمارۀ 20
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_چهارم
💚از شهدا و فرهنگ شهادت میگفت❤️
🔥#فتنه_داعش👿
👈مي گويند#تاريخ مرتب#تكرار مي شود،فقط اسم ها عوض مي شود،وگرنه بسياري از اتفاقات سال ها و قرن هاي گذشته، با نام هايي جديد#تكرار ميگردد.از روزي كه⚡#بيداري_اسلامي منطقه ي ما را فراگرفت،🔥#آمريكا و🔥#اسرائيل با كمك#حاكمان_فاسد_منطقه،يك نوع#كودتا را در كشور#سوريه به راه انداختند.
🌷@shahidabad313
🌟آنان مي خواستند وانمود كنند كه#سوريه هم مانند#تونس و#ليبي و#مصر و#بحرين و ... درگير⚡#بيداری_اسلامي شده!اما#تفاوت آشكار#بحران_سوريه با ديگر كشورها، حضور تروريست هاي صدها كشور در قالب#قيام_مسلحانه ضد دولت#سوريه بود!
⚘@pmsh313
🌟شكي نبود كه دولت مردمي#سوريه تاوان#حمايت از#محور_مقاومت را پرداخت مي كرد.تروريست هاي سوري صدها انسان بي گناه را فقط به جرم#حمايت از#دولت_قانوني اين كشور به خاك و خون كشيدند.آنچه كه ما از#خوارج زمان☀️#امير_المؤمنين_علي(علیه السلام) شنيده بوديم در رفتار اين⚡#قوم_وحشي مشاهده كرديم.دولت هايي كه ادعا مي كردند نظام#سوريه ظرف شش ماه نابود خواهد شد، شاهد بودند كه گروه هاي مردمي به حمايت از دولت#سوريه برخواستند.
🌷@shahidabad313
🌟مدتي بعد خشن ترين گروه هاي مسلح در غالب دولت اسلامي#عراق و#شام (با نام#داعش) اعلام موجوديت كرده و حملات گسترده اي را آغاز كردند.
آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند.كارهايي از اين قوم سر زد كه تاريخ از نوشتن آن#شرم دارد!اما همه مي دانستند كه⚡#اسرائيل و حامي هميشگي آن يعني⚡#آمريكا عامل اصلي ايجاد و حمايت⚡#داعش هستند.
⚘@pmsh313
🌟اوايل سال 1393⚡#داعش توانست در#عراق براي خودش زمينه ي#نفوذ را فراهم كند.سپس شهر#موصل و چندين منطقه ي ديگر با#خيانت نيروهاي وابسته به⚡#صدام، به اشغال⚡#داعش درآمد. آنان هزاران#شيعه و#سني را تنها به جرم مخالفت با نظرات⚡#داعش اعدام كردند.
🌷@shahidabad313
🌟اوضاع#عراق عجيب و غريب شد.☀️#آيت_الله_سيستاني#حكم_جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد#شيعه و#سني آماده ي مبارزه با⚡#داعش شدند.🌷#هادي در اين ايام در حوزه ی☀️#نجف مشغول#تحصيل بود.با اعلام#حكم_جهاد، از مسئولان نيروهاي مردمي (حشدالشعبي) تقاضا كرد كه با#اعزام او به جبهه ي نبرد با⚡#داعش موافقت كنند. اما مسئول نيروها كه از دوستان🌷#هادي بود با#اعزام او مخالفت كرد.
⚘@pmsh313
💢او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از☀️#حرم به كشور#سوريه#اعزام شود اما مخالفت شده بود.اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد.🌷#هادي توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند.او از زماني كه در#ايران بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد#فيلم و#عكس از برنامه هاي🌷#شهدا و ... از كارهاي او بود.
🌷@shahidabad313
💢حالا همين برنامه ها را در قالب نيروهاي مردمي#عراق آغاز كرده بود.تهيه ي#فيلم،#خبر و#عكس از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي. 🌷#هادي هر جا قدم مي گذاشت از🌷#شهدا مي گفت؛ از🌷#ابراهيم_هادي، از🌷#شهيد_دين_شعاري و...
⚘@pmsh313
🍂او براي#رزمندگان و فرماندهان#حشد_الشعبي از خاطرات🌷#شهيدان#دفاع_مقدس مي گفت و آنها را با🌷#فرهنگ_شهادت آشنا مي كرد.آنها تشنه ي #فرهنگ_انقلابي بسيجيان ما شده بودند.اين#عطش باعث شد كه فرماندهان#حشد_الشعبي از🌷#هادي بخواهند براي تهيه ي#چفيه و#پيشاني_بند و#پرچم راهي#ايران شود.
🌷@shahidabad313
🍂آنها مبلغي حدود#صد_ميليون_تومان در اختيار🌷#هادي قرار دادند تا براي تهيه ي اين اقلام به#ايران برگردد.آنقدر در#عراق به او
#اعتماد پيدا کردند که اين مبلغ#پول را به او دادند و خواستند هر چه سريع تر، اين#اقلام_فرهنگي به کساني که در#خط_مقدم جنگ عليه#داعش هستند برسد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_هشتم
💚عاشق گمنانی❤️
🍃 #تفکر_فرهنگی✨
✔️راوی:سید کاظم و دوستان عراقی شهید
👈اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت هاي #فرهنگي و افرادي که کار فرهنگي به خصوص در🕌#مسجد را#تجربه کرده باشند، در هر کار و مسئوليتي وارد شوند، ديدگاهها و تفکرات#فرهنگي خودشان را بروز مي دهند.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي نيز همين گونه بود. او در زمينه ي کارهاي#فرهنگي و#اردويي تجربيات خوبي داشت.
در همان ايامي که در کنار#رزمندگان_عراقي با⚡#داعش مبارزه مي کرد، برخي طرح هاي#فرهنگي را ارائه کرد که نشان از روحيه ي بالاي#فرهنگي او بود.
⭐يک بار پيشنهاد داد براي يکي از مراسمات#عيد، براي#رزمندگان#حشد_الشعبي#هديه تهيه کنيم.ما هم اين کار را به خود🌷#هادي واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين مرکز#فرهنگي هديه ي خوبي تهيه کرد.🌷#هادي در کل سه بار به مأموريت هاي نظامي#حشد_الشعبي#اعزام شد. در عمليات آزادسازي منطقه ي بلد در کنار نيروهاي#خط_شکن بود.
🌷@shahidabad313
💢فرمانده او با آنکه علاقه ي خاصي به🌷#هادي داشت، اما خيلي از دست او#عصباني مي شد! مي گفت اين پسر خيلي#مهربان و#دلسوز است اما#ترس را نمي فهمد در مقابل نيروهاي⚡#داعش بدون#ترس جلو مي رود، هر چه مي گوييم#مراقب باش اما انگار متوجه نمي شود، اين#رزمنده شجاعانه جلو مي رود و راه را براي بقيه ي نيروها باز مي کند.
🌷#هادي نه#ترس را مي فهميد و نه#خستگي را ...
يک بار#فرمانده محور جلوي خود🌷#هادي اين حرفها را زد،🌷#هادي وقتي اين مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد#ترس داشت، ما با🌷#شهادت#ازدواج کرده ايم.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي به عنوان تصويربردار به جمع آن ها پيوسته بود، او تصاوير و فيلم هاي خاصي را از نزديک ترين نقطه به#سنگر تکفيري ها تهيه مي کرد.
از ديگر کارهاي او رساندن#آب و#تغذيه به نيروهاي درگير در#خط_مقدم بود.اما مهم ترين کار#فرهنگي🌷#هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي#حشد_الشعبي در ايام☀️#اربعين بود.
🌷#هادي اصرار داشت کارهاي#فرهنگي#رزمندگان_عراقي به اطلاع مردم و#شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي☀️#اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين کار تشخيص داد.واقعاً هم تفکر#فرهنگي او جالب بود.🌷#هادي يک چادر در نيمه راه☀️#نجف به🌷#کربلا راه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير#نبرد با⚡#داعش را با چينش مناسب در مقابل ديد زائران🌷#کربلا قرار داد.
🌷@shahidabad313
💢برادر ناجي مي گفت:🌷#هادي براي اين#نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار عقب بود و کاروان ها از راه مي رسيدند.🌷#هادي گفت که شب ها کمتر بخوابيم و کار را به نتيجه برسانيم.طي چند شبانه روز🌷#هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد و مخاطب بسياري داشت.اما همين که #نمايشگاه آغاز شد،🌷#هادي به☀️#نجف برگشت!او#عاشق_گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين#نمايشگاه مهم کار او بوده.
⭐بعد از تجربه ي موفق اين#نمايشگاه به سراغ#سيد_کاظم آمد.🌷#هادي طرح جديدي براي برگزاري#نمايشگاه دستاوردهاي#نبرد با⚡#داعش در☀️#نجف آماده کرده بود. مي خواست در يک فضاي مناسب کار#فرهنگي را گسترش دهد.اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي#مقدس براي آيندگان#ثبت شود و همزمان بايد به ديد#عموم مردم رسانده شود.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي روي اين#طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان#حشد_الشعبي با اين دليل که#نيرو و شرايط برگزاري اين#نمايشگاه را ندارند،#طرح را به#تعويق انداختند تا اينکه🌷#هادي براي بار آخر راهي#مناطق_عملياتي شد.اما مهم ترين کار#فرهنگي که از🌷#هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به#ايران برگشت.
🌷#هادي تعداد زيادي#چفيه و#پيشاني_بند با نام#مقدس☀️#يا_فاطمه_الزهرا (علیها السلام) آماده کرد و با خودش به#عراق آورد.او مي دانست بهترين کار#فرهنگي براي#رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات#معصومين(ع)، به خصوص#مادر_سادات،☀️#حضرت_زهرا(علیها السلام)، است.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_یک
💚در خط مقدم❤️
✔️راوی:محمد رضا ناجی
👈از مؤسسه ي#اسلام_اصيل با🌷#هادي آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون آمد و بيشتر مشغول#درس بود. ما در#ايام_محرم در🕌#مسجد_هندي☀️#نجف همديگر را مي ديديم.بعد از مدتي بحران⚡#داعش پيش آمد.🌷#هادي را بيشتر از قبل مي ديدم. من در جريان#نمايشگاه_فرهنگي با او همکاري داشتم.يک روز مي خواستم به منطقه ي عملياتي بروم که🌷#هادي را ديدم. او اصرار داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با🌷#هادي حرکت کرديم.
🌷@shahidabad313
🍁او خيلي آماده و خوشحال بود. انگار گمشده اش را پيدا کرده. در آنجا روي يک کاغذ نوشته بود:#عاشق_مبارزه با صهيونيست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.بعد از چند روز راهي شهر#شيعه نشين «بلد» شديم. اين شهر محاصره شده بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.اين مسير تحت اشراف تک تيراندازهاي⚡#داعش بود. هر کسي نمي توانست به راحتي وارد#شهر_بلد شود.
⚘@pmsh313
☀️#صبح به نيروهاي#خط_مقدم ملحق شديم.🌷#هادي با اينکه به عنوان تصويربردار آمده بود، اما يک#سلاح در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف را آنجا از🌷#هادي گرفتيم.همان جا ديدم که🌷#هادي پيشاني بندهاي زيباي☀️#يا_زهرا(علیها سلام) را بين#رزمندگان پخش مي کند.آن روز در تقسيم غذا بين#رزمندگان کمک کرد. خيلي خوشحال و سر حال بود.
🌷@shahidabad313
💢مي گفت: جبهه ي اينجا حال و هواي#دفاع_مقدس ما را دارد. اين بچه ها مثل بسيجي هاي خود ما هستند.🌷#هادي مدتي درمنطقه ي عمليات#بلد حضور داشت. در چند مورد پيش روي و حمله ي#رزمندگان حضور داشت وخاطرات خوبي را از خودش به#يادگار گذاشت.
در آن ايام هميشه#دوربين در دست داشت و مشغول فيلم برداري و عکاسي بود.
⚘@pmsh313
💢يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک#دکل مخابراتي هست که#پرچم⚡#داعش بالاي آن نصب شده. بيا برويم و#پرچم را پايين بکشيم.گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين#پرچم نزديک مي شود تا او را بزنند.در ثاني شما تجربه ي بالا رفتن از#دکل داري؟ اين#دکل خيلي بلند است.
ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام ندهد.
🌷@shahidabad313
🌟#عمليات_بلد تمام شد و اين شهر آزاد شد.🌷#هادي تقاضاي#اعزام به☀️#سامرا داشت. رفتم و کار#اعزام او را انجام دادم. با او راهي منطقه ي☀️#سامرا شده و به#زيارت رفتيم.سه روز بعد با هم به يک منطقه ي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطره ي⚡#داعش بود. من و برخي#رزمندگان، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً مي ترسيديم. 🌷#هادي شجاعانه جلو مي رفت و فرياد ميزد: لاتخاف، لاتخاف ماکوشيئ... نترس، نترس چيزي نيست.ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از#صبح تا#عصر در آنجا#محاصره شديم.
⚘@pmsh313
🌟خيلي#ترس داشت. نمي دانستيم چه کنيم اما🌷#هادي خيلي#شاد بود! به همه روحيه مي داد.#عصر بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي#بغداد شديم. بعد هم☀️#نجف رفتيم و چند روز بعد🌷#هادي به تنهايي راهي#سامرا شد.ما از طريق شبکه هاي اجتماعي با هم در#ارتباط بوديم. يک شب وقتي با🌷#هادي صحبت مي کردم گفت: اينجا اوضاع ما#بحراني است! من امروز در يک قدمي🌷#شهادت بودم.
🌷@shahidabad313
💎او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها⚡#منفجر شد. من بالاي پشت بام#خانه بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط#خانه خودش را⚡#منفجر کرد و... چند روز بعد🌷#هادي به☀️#نجف برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقه ي مقداديه رفت. از آنجا هم راهي☀️#سامرا شد.دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با🌷#هادي تماس گرفتم و گفتم: کي برمي گردي؟ گفت: ان شاءالله#مصلحت ما☀️#شهادت است! من هم گفتم اين هفته پيش شما مي آيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که🌷#هادي🌷#شهيد شده.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مصاحبهای مربوط به سال ۱۳۸۵ با سردار شهید حسن طهرانی مقدم که در آن پرده از رازی بزرگ برداشته میشود! #ایران_قوی #خط_مقدم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ماجرای دیدار رهبر معظم انقلاب و شهید حسن طهرانی مقدم در دوران جنگ.mp3
4.47M
🎙ماجرای دیدار رهبر معظم انقلاب و #شهید_حسن_طهرانی_مقدم در دوران جنگ
راوی : حاج محمد برادر شهید🎤
#خط_مقدم
#ایران_قوی🇮🇷
نشر صوت : ۱۳۹۰.۰۹.۳۰
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✫⇠#خاکریز_اسارت
✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت ششم: خون شهید پاکه یا نجس؟
🍂پیرمردی خوش سیما و کوشا توی مقر بود. خیلی زحمتکش و دلسوز بود. همه جور کارای خدماتی و تدارکات تا تخلیه شهدا به پشت جبهه رو انجام میداد. روز آخری که اونجا بودیم ، یه لنکروز پر از پیکر پاک شهدا به مقر رسید و نیاز بود جنازه ها به ماشین دیگه ای منتقل بشه. ساعتی نبود که آمبلانسا و لنکروزا تعدادی شهید و زخمی رو نیارن مقر. دشمن وجب به وجب منطقه رو با گلوله های سنگین توپ و خمپاره شخم میزد. پیرمرد بچه ها رو صدا زد و تعدادی رفتیم کمکش کنیم. یکی از بچه بسیجیا از من پرسید حاج آقا خون شهید نجسه یا پاک. من گفتم : شهید طهارت معنوی داره ولی خون نجسه فرقی نمی کنه خون شهید باشه یا ادمای معمولی.
🍂پیرمرد سریع حرف منو قطع کرد گفت نه خون شهید پاکه. میخاستم ادامه بدم و دلیل بیارم که به من اشاره کرد چیزی نگم. منم به احترام سن و سالش ساکت شدم و ادامه ندادم. کار که تمام شد منو کناری کشید وگفت: پسرم، اینا جگرگوشه های مردمند و سریع باید تخلیه بشن و بدست خونواده ها برسن. معلوم نیست یه وقتی اتفاقی نیفته و دشمن پاتک نکنه و این جنازه ها بمونن. گفتم درسته ولی توی این شرایط نماز خوندن با بدن و لباس خونی ایرادی نداره و باطل نیست. گفت بله ولی بعضی از بچه ها احتمال داره احتیاط کنند و وسواس بخرج بدن و از ترس خونی شدن لباس و بدنشون تعلل کنند و تاخیر تو کار تخلیه پیکر شهدا صورت بگیره. گفتم حق باشماست.
🍂اونجا فهمیدم همه چیز درس خوندن و احکام ظاهری نیست. گاهی مصالحی وجود داره که انسان ناچاره#مصلحت اندیشی بکنه. بعضی وقتا با خوم فک می کنم واقعا افرادی که اینجور خدماتو تو جبهه انجام میدادند چه اجر و پاداشی پیش خدا داشتند. جهاد همش اسلحه بِدَس گرفتن و جنگیدن نیست. خیلیا بودند که ارزش کارشون بیشتر از رزمنده هایی بود که در خط مقدم می جنگیدند. اگه زحمات اینا نبود اصلا رزمنده ها نمی تونستند توی#خط_مقدم بجنگند و مقاومت بکنند. اون روزا شلمچه کربلای ایران بود و خاکِ جای جای این منطقه با خون شهدا و زخمیا معطر و تزیین شده بود. ای کاش مسئولین قدر این مجاهدتا و خونایی که نهال انقلاب رو بارور کرد و این امانت رو به گردن آنها سپرد، بدونند و به پاس آن مجاهدتا و خونا ، بجای نزاعهای مخرب و مال اندوزی و چسبیدن به کرسی های ریاست ، صادقانه به این ملت شریف و نجیب#خدمت کنند و نزارند کمر مردم زیر بار گرونی و تورم شکسته بشه...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت پنجاه و سوم
شهــــامت♡
🌷 منزل پدرم با پدر شهید رو به روی همدیگر قرار داشت و فقط یک جاده بینمان جدایی انداخته بود محمّد برزگر پس از پایان مقطع ابتدایی در روستا وارد حوزۀ علمیّه شد. بنده به خاطر شرایط زندگی نتوانستم ادامه تحصیل دهم و بنابراین شغل معماری را برگزیدم
🍃دنیایمان با محمّد فرق داشت.
صدای زنگ خدمت سربازی به گوش رسید. به خدمت سربازی رفتم و آموزش های لازم را سپری کردم و همراه با سایر سربازان از پادگان به منطقۀ جنگی جنوب کشور اعزام شدم.
🌷دیده ها را نمی شود گفت و شنید، همه جا صدای توپ و خمپاره بود رزمندگان به استقبال مان آمدند،
ناگهان دستی به شانه ام خورد و شنیدم: سلام علیکم! برادر خوش آمدی.
🍃برگشتم پشت سرم را نگاهی انداختم و با کمال تعجّب چشمم به محمّد برزگر؛ همسایه.ام افتاد همدیگر را به آغوش کشیدیم. با دیدن محمّد، کوهی از سؤال در ذهنم پدیدار شد.
🌷پرسیدم محمّد خودتی، تو مگر طلبه نیستی؟ شنیده ام که کاشان درس میخوانی، پس اینجا چه میکنی؟ خندید و گفت: علم بی عمل مثل کندوی بی عسل است،
اجازه بده برادر، صورتت را ببوسم بعد تمام سوالات را پاسخ می دهم،
🍃همسایه! از شما خواهشی دارم اینکه کسی متوجّه طلبه بودنم نشود. با تعجّب پرسیدم: محمّد چرا با لباس روحانیّت نیامدی؟ پاسخ داد: چون اگر با جامۀ روحانیّت می آمدم مرا به عنوان مبلّغ در پشت خطّ نگه می داشتند و در نتیجه نمیتوانستم جلو بیایم و در#خطّ_مقدّم در عملیّات های گوناگون شرکت کنم پس استدعا می کنم نگذاری کسی پی به ماجرا ببرد
🌷با هم چند ساعتی در منطقۀ#فکّه قدم زدیم. محمّد شاداب و پرانرژی سخن می گفت ولی من احساس خستگی میکردم پایم تا زانو در خاک های رملی فرو رفته بود و اذیّتم می کرد. محمد بسیار مهربان بود و با جان و دل مرا با منطقه آشنا و تمام جزییات کار را برایم روشن کرد. بچه ها با او احساس راحتی می کردند،#شجاعت او قابل توصیف نیست
🍃بنده حدود پنج ماه در منطقۀ جنگی با شهید برزگر هم رزم بودم و این روزها از بهترین روزهای عمرم است. عملیّات«والفجر مقدّماتی » با هم بودیم. گر چه هوا بسیار سرد بود ولی شور و شوق بین بچه ها منطقه را گرم میکرد، از ترس خبری نبود. محمّد شوخ طبع بود و همیشه خودش را شهید اعلام میکرد.
🍃محمّد برای رزمندگانی که کم سواد یا بیسواد بودند نامه می نوشت تا خانوادۀ این عزیزان را از نگرانی در بیاورد،بهمن ماه عملیات والفجر مقدّماتی در منطقۀ فکه آغاز شد.
🌷خون و خمپاره تنها چیزی بود که میدیدیم ولی محمّد با همان لبخند همیشگی اش آمادۀ رفتن به خطّ بود. پرسیدم: پسر! جنگ است؟محمّد در کمال خونسردی سر به آسمان برداشت و گفت: میبینی برایمان نقل و نبات می ریزند خیلی تشنۀ شهادتم، کاش در این مهمانی نقل، نباتی و شربت گوارایی هم به ما برسد.
🍃گفتم: شوخیت گرفته، از این نقلها که بخوریم کارمان تمام می شود.پاسخ داد: چه بهتر!! کارمان اینگونه تمام ،شود خیلی تشنۀ سعادتم، انشاءالله یک لیوان شربت گوارا به دستم می رسد از صحبت هایش سر در نمی آوردم.
🌷حمله کردیم و پس از سه روز به مقرّ برگشتیم.
طبق معمول محمّد باند زخمی ها را تعویض کرد و پوشاک رزم کهن سالان را همراه با لباس و پوتین خاک خورده اش در پادگان شست ولی برخلاف همیشه دیگر خبری از لبخند محمّد نبود، گوشه گیر شده و زانوی غم در بغل گرفته بود و اشک می ریخت
🍃 پس از پایان مرخّصی وقتی به منطقه آمدم و چند ماه بعد او را دیدم و دوباره با هم در جبهۀ جنوب هم رزم شدیم و این بار در عملیّات« والفجر۱ » عازم شدیم
یک هفته ای درگیر حمله بودیم وسرانجام هنگام عملیّات از ناحیۀ کتف مجروح شد. مهربانی او را فراموش نمی کنم، خیلی هوایم را داشت. به جای دیگران پست می داد و احکام شرعی را برای رزمندگان توضیح می دادتنها خواهشش از بنده این بود که کسی متوجّه طلبه بودن او نشود...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯