#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هشتم
💕 #گم_گشته🍃
✔️راوی:حجت الاسلام سميعي
👈سال 1384 بود كه💧#كادر_بسيج#مسجد_موسي_ابن_جعفر (علیه السلام) تغيير كرد. من به عنوان#جانشين_پايگاه انتخاب شدم و قرار شد#پايگاه را به سمت يک#مركز_فرهنگي سوق دهيم.در اين راه🌷#سيد_علي_مصطفوي با راه اندازي🌷#كانون_شهيد_آويني كمك بزرگي به ما نمود.
⚘@pmsh313
🌿مدتي از راه اندازي#كانون_فرهنگي گذشت. يك روز با#سيد_علي به سمت#مسجد حركت كرديم.به جلوي#فلافل_فروشی_جوادين (ع) رسيديم.🌷#سيد_علي با جواني كه داخل#مغازه بود سلام و عليك كرد.
🌿اين پسرک حدود شانزده سال سريع بيرون آمد و حسابي ما را تحويل گرفت.#حجب و حياي خاصي داشت. متوجه شدم با🌷#سيد_علي خيلي#رفيق شده.وقتي رسيديم#مسجد، از🌷#سيد_علي پرسيدم: از كجا اين پسر را ميشناسي؟
🌿گفت: چند روز بيشتر نيست، تازه با او آشنا شدم. به خاطر خريد#فلافل، زياد به مغازه اش ميرفتيم.گفتم: به نظر پسر خوبي مي ياد.چند روز بعد اين#پسر همراه با ما به اردوي#قم و#جمکران آمد.در آن#سفر بود كه احساس كردم اين پسر،#روح بسيار پاكي دارد. اما کلا مشخص بود که در درون خودش به دنبال يك#گمشده ميگردد!
🌷@shahidabad313
🌿اين حس را سالها بعد كه حسابي با او#رفيق شدم بيشتر#لمس كردم. او مسيرهاي مختلفي را در زندگي اش#تجربه كرد.🌷#هادي راه هاي بسياري رفت تا
به#مقصد خودش برسد و گمشده اش را پيدا كند.من بعدها با🌷#هادي بسيار#رفيق شدم. او خدمات بسيار زيادي در حق من انجام داد كه گفتني نيست.
🌿اما به اين#حقيقت رسيدم كه هادي با همه ي مشكلاتی كه در#خانواده داشت و بسيار سختي ميكشيد، اما به دنبال#گمشده_دروني خودش ميگشت.براي اين حرف هم دليل دارم:
در#دوران_نوجواني#فوتباليست خوبي بود، به او می گفتند: *🌷#هادي دِل پيه رو* 🌷#هادي هم دوست داشت خودش را بروز دهد.
🌿كمي بعد#درس را رها كرد و ميخواست با#كار كردن، گمشده ي خودش را پيدا كند.بعد در جمع بچه هاي#بسيج و#مسجد مشغول فعاليت شد.🌷#هادي در هر عرصه اي كه وارد ميشد بهتر از بقيه كارها را انجام ميداد.در#مسجد هم گوي#سبقت را از بقيه ربود.
⚘@pmsh313
🌿بعد با بچه هاي هيئتي#رفيق شد. از اين#هيئت به آن#هيئت رفت. اين دوران، خيلي از لحاظ#معنوي#رشد كرد، اما حس ميكردم كه هنوز گمشده ي خودش را نيافته.بعد در اردوهاي#جهادي و اردوهاي🌷#راهيان_نور و#مشهد او را ميديدم. بيش از همه فعاليت ميکرد، اما هنوز ...
🌿از لحاظ#كار و#درآمد_شخصي هم وضع او خوب شد اما باز به آنچه ميخواست نرسيد.بعد با بچه هاي قديمي#جنگ#رفيق شد. با آنها به اين#جلسه و آن#جلسه ميرفت. دنبال🌷#خاطرات_شهدا بود.
🌿بعد#موتور_تريل خريد، براي خودش كسي شده بود. با برخي بزرگترها اينطرف و آنطرف ميرفت. اما باز هم ...تا اينكه پايش به#حوزه باز شد. كمتر از يك سال در#حوزه بود. اما گويي هنوز ... بعد هم راهي#نجف شد.#روح نا آرام🌷#هادي، گمشده اش را در كنار مولایش#امير_المؤ_منين (ع) پيدا كرد.
💥او در آنجا#آرام گرفت و براي هميشه#مستقر شد...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_پنجم
💚اهل ذکر،دائم با وضو،❤️
🍃 #ویژگی_ها✨
👈اين سخنان را از خيلي ها شنيدم. اينکه🌷#هادي ويژگي هاي خاصي داشت. هميشه💧#دائم_الوضو بود. #مداحي مي کرد.اکثر اوقات ذکر#سينه_زني#هيئت را مي گفت.
🌷@shahidabad313
💢#اهل_ذکر بود. گاهي به#شوخي مي گفت: من دو هزار تا#يا_حسين(علیه السلام) حفظ هستم. يا مي گفت: امروز هزار بار ذکر#يا_حسين(علیه اسلام) گفتم، #عاشق امام حسين (علیه السلام) و گريه براي ايشان بود.
⚘@pmsh313
💢واقعاً براي ارباب با سوز 💧#اشک مي ریخت.
#اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسي از او تعريف مي کرد، خيلي بدش مي آمد. وقتي که شخصي از زحمات او #تشکر مي کرد، مي گفت: #خرمشهر را خدا آزاد کرد!
💢يعني ما کاري نکرده ايم. همه کاره خداست و همه ي کارها براي خداست. حال و هوا و خواسته هايش مثل #جوانان همسن و سالش نبود. دغدغه مندتر و جهادي تر از ديگر #جوانان بود.انرژي اش را وقف #بسيج و کار فرهنگي و #هيئت کرده بود. در آخر راهي جز #طلبگي در #نجف پاسخگوي غوغاي درونش نشد.
🌷@shahidabad313
📍من شنيدم که دوستانش مي گفتند:🌷#هادي اين سال هاي آخر وقتي#ايران مي آمد، بارها روي صورتش#چفيه مي انداخت و مي گفت: اگر به نامحرم #نگاه کنيم راه🌷#شهادت بسته مي شود.
⚘@pmsh313
📍خيلي دوست داشت به#سوريه برود و از#حرم #حضرت_زينب (علیها السلام) دفاع کند. يک طرف ديوار خانه را از بنري پوشانده بود که رويش اسم #حضرت_زينب (علیها السلام) نوشته شده بود. مي گفت نبايد بگذاريم #حرم عمه ي سادات، دست تروريستها بيفتد.
🌷@shahidabad313
💢وقتي مي خواست براي نبرد با #داعش برود، پرسيديم #درس و #بحث را مي خواهي چه کني؟ گفت: اگر🌷#شهيد نشدم، درسم را ادامه مي دهم. اگر🌷#شهيد شوم، که چه بهتر خدا مي خواهد اينگونه باشد.
🔰در ميان فيلم ها به#خدا_حافظ_رفيق خيلي علاقه داشت. سي دي#فيلم را تهيه کرد و براي #خانواده پخش نمود.خواهرش مي گفت: من مدت ها فکر مي کردم🌷#هادي هم مثل آدم هاي درون #فيلم، هر شب با #موتور و با دوستانش به🌷#بهشت_زهرا (علیها السلام) مي رود. صحنه هاي اين فيلم همه اش جلوي چشمهاي من است.
🌷@shahidabad313
💎همه اش نگران بودم مي گفتم نکند شباهت هاي🌷#هادي با محتواي#فيلم اتفاقي نباشد!
🌷#هادي مثل ما نبود که تا يک اتفاقي مي افتد بيايد براي همه تعريف کند. هيچ وقت از اتفاقات نگران کننده حرف نميزد.#آرامش در کلامش جاري بود.
⏺برادرش مي گفت: «نمي گذاشت کسي از دستش ناراحت شود اگر دلخوري پيش ميآمد، سريعاً از#دل طرف درمي آورد.🌷#هادي به ما مي گفت يکي از خاله هايمان را در#کودکي ناراحت کرده، اما نه ما چيزي به خاطر داشتيم نه خاله مان.ولي همه اش مي گفت بايد بروم#حلاليت بطلبم. هيچ وقت#دوست نداشت کسي با دلخوري از او جدا شود.»
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_ششم
💚همه زندگی پول نیست❤️
🍃 #شاگرد_امام_صادق_علیه_السلام(۱)✨
💢شهريور 1390 بود. توي🕌#مسجد نشسته بوديم و با🌷#هادي و#رفقا#صحبت مي كرديم.
⚘@pmsh313
🍂#صحبت سر ادامه ي#زندگي و#كار و#تحصيل بود.#رفقا مي دانستند من طلبه ي حوزه ي علميه هستم و از من سؤال مي كردند.آخر بحث گفتم: آقا 🌷#هادي شما توي همان#بازار_آهن مشغول هستي؟
🌷@shahidabad313
🌴#نگاه معني داري به چهره ي من انداخت و بعد از كمي مكث گفت: مي خوام بيام بيرون!
گفتم: چرا؟ شما تازه توي#بازار_آهن جا افتادي، چند وقته اونجا كار مي كني و همه قبولت دارن.
🌴گفت: مي دونم. الان #صاحبكار من اينقدر به من #اعتماد داره كه بيشتر كارهاي بانكي را به من واگذار كرده. اما...
⚘@pmsh313
🌴سرش رو بالا آورد و ادامه داد: احساس مي كنم #عمر من داره اين طوري #تلف مي شه. من از بچگي #كار كردم و همه شغلي رو هم #تجربه كردم. همه كاري رو بلدم و #خوب مي تونم #پول در بيارم. اما همه ي #زندگي #پول نيست. #دوست دارم #تحصيلات خودم رو ادامه بدم.
💢نگاهي به صورت🌷#هادي انداختم و گفتم: تا جايي كه يادم هست، #دبيرستان شما تمام نشده و #ديپلم نگرفتي.
🌷#هادي پريد تو حرف من و گفت: دارم تو #دبيرستان#دکتر_حسابي غيرحضوري #درس مي خوانم. چند واحد از سال آخر #دبيرستان مانده بود كه به زودي #ديپلم مي گيرم.
⚘@pmsh313
💢خيلي خوشحال شدم و گفتم:🌼#الحمد_لله، خيلي خوبه، خب برو دنبال #دانشگاه. برو #شركت كن. مثل خيلي بچه هاي ديگه.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي گفت: اين كه اومدم با شما #مشورت كنم به خاطر همين ادامه تحصيله، حقيقتش من نمي خوام برم #دانشگاه به چند علت.
⚘@pmsh313
🍀اولاً مگه ما چقدر #دكتر و #مهندس و #متخصص مي خوايم. اين همه#فارغ_التحصيل داريم، پس بهتره يه درسي رو بخونم كه هم به#درد من بخوره هم به#درد جامعه.
🍀در ثاني اگر ما #دكتر و #مهندس نداشته باشيم، مي تونيم از #خارج وارد كنيم. اما اگه امثال🌷#شهيد_مطهري نداشته باشيم، بايد چي كار كنيم.
تا آخر حرف🌷#هادي را خواندم. او خيلي جدي تصميم گرفته بود وارد #حوزه شود. براي همين با من #مشورت مي كرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی
💚دقیق بودن در حلال و حرام❤️
👈راوی از دوستان شهید
✨ #احتیاط🍃
🍎سال اول🌷#طلبگي_هادي بود. يك روز به او گفتم: مي داني شهريه اي كه يك#طلبه مي گيرد، از 💥#سهم_امام_زمان (عج) است.با#تعجب نگاهم كرد و گفت: خُب شنيدم، منظورت چيه؟!گفتم: بزرگان #دين مي گويند اگر طلبه اي #درس نخواند، گرفتن 💥#پول_امام_زمان (عج) براي او #اشكال پيدا ميكند.
🌷@shahidabad313
🌴كمي #فكر كرد. بعد از آن ديگر از حوزه ي علميه #شهريه نگرفت! با #موتور كار مي كرد و هزينه هاي خودش را #تأمين مي كرد، اما ديگر به سراغ💥#سهم_امام_زمان (عج) نرفت.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي طلبه اي#سخت_كوش بود. در كنار#طلبگي فعاليت هاي مختلف انجام مي داد. اما از مهمترين ويژگي هاي او #دقت در#حلال و#حرام بود.
⚘@pmsh313
🌴او بسيار #احتياط مي كرد؛ زيرا #بزرگان راه رسيدن به #كمال را #دقت در #حرام و #حلال مي دانند.
🌴او به نوعي #راه_نفوذ_شيطان را بسته بود. هميشه #دقت مي كرد كه كارهايش #مشكل_شرعي نداشته باشد.
🌷@shahidabad313
🌴به #بيت_المال بسيار #حساس بود، حتي قبل از اينکه💥#ساکن_نجف شود.يادم هست گاهي در پايگاه #بسيج #درس مي خواند، آخر شب كه كار #بسيج تمام مي شد از دفتر پايگاه #بسيج بيرون مي آمد! او در راهرو، كه بيرون از #پايگاه بود، مشغول #مطالعه مي شد.
🌴شرايط خانه به گونه اي نبود كه بتواند در آنجا #درس بخواند. براي همين اين کار را مي کرد.
داخل راهرو لامپ هايي داريم که شب نيز روشن است.🌷#هادي آنجا در سرما مي نشست و#درس مي خواند!
🌷@shahidabad313
🌴يك بار به🌷#هادي گفتم: چرا اينجا#درس مي خواني؟ تو حق گردن اين#پايگاه داري، همه ي در و ديوار اينجا را خود تو بدون گرفتن#مُزد#گچکاری كردي. همه ي تزئينات اينجا كار شماست. خب بمون توي#پايگاه و#درس بخوان. تو كه كار خلافي انجام نمي دي.
🌷#هادي گفت: من اين #درس رو براي خودم مي خوانم. درست نيست از نوري که هزينه اش را#بيت_المال پرداخت مي كند استفاده کنم. از طرفي چون مي دانم اين لامپ ها تا صبح روشن است اينجا مي مانم.
🌷@shahidabad313
🌴اما بيشترين#احتياط او درباره ي#غذا بود. هر غذايي را نمي خورد. البته دستور#دين نيز همين است. برخي از بزرگان به غذايي كه تهيه مي شد#دقت مي کردند.
🌴در#قرآن نيز با اين عبارت به اين موضوع تأكيد شده: پس انسان بايد به غذاي خودش (و اينكه از چه راهي به دست آمده) بنگرد. «سوره عبس / آیه 34»
در#تهران وقتي غذايي تهيه مي کرديم مي گفت: از کجا آمده؟ چه کسي پخته؟وقتي مي گفتيم پخت #مادر است خوشحال مي شد، اما غذاهاي ديگر را خيلي #تمايل به خوردنش نداشت.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_دو
💚زندگي لذت بخش در كنار مولا علی(ع) ❤️
✨ #تحمل_مشقات🍃
👈در حكايات تاريخي بارها خوانده ام كه#زندگي در شهر#نجف براي طلبه هاي#علوم_ديني همواره با #تحمل_مشقّات و سختي ها همراه است.
🌷@shahidabad313
📍برخي ها معتقد بودند كه اگر كسي مي خواهد همنشيني با مولاي متقيان#امير_المؤمنين(علیه اسلام) داشته باشد بايد اين سختي ها را #تحمل كند.
🌷#هادي نيز از اين #قاعده مستثنا نبود. وقتي به #نجف رفت، حدود يک سال و نيم آنجا ماند.#تابستان 1392 و#ماه_رمضان بود كه به#ايران بازگشت. مدتي پيش ما بود و از حال و هواي #نجف مي گفت.
💎همان ايام يک شب توي🕌#مسجد او را ديدم. مشغول صحبت شديم.🌷#هادي ماجراي اقامتش را براي ما اينگونه تعريف کرد:
من وقتي وارد #نجف شدم نه آن چنان پولي داشتم و نه كسي را مي شناختم كمي زندگي براي من سخت بود.
🌷@shahidabad313
🍂دوست من فقط توانست برنامه ي حضور من را در #نجف هماهنگ كند. روز اول پاي #درس برخي #اساتيد رفتم. #نماز_مغرب را در #حرم خواندم و آمدم بيرون.كمي در خيابان هاي $نجف دور زدم. كسي آشنا نبود. برگشتم و حوالي #حرم، جايي كه براي مردم #فرش پهن شده بود، خوابيدم!
⚘@pmsh313
📍روز بعد كمي#نان خريدم و غذاي آن روز من همين #نان شد. پاي #درس_اساتيد رفتم و توانستم چند #استاد_خوب پيدا كنم.
📍#مشكل ديگر من اين بود كه هنوز به خوبي تسلط به #زبان_عربي نداشتم. بايد بيشتر #تلاش مي كردم تا اين مشكلات را برطرف كنم.چند روز كار من اين بود كه #نان يا بيسكويت مي خوردم و در كلاس هاي #درس حاضر مي شدم.
🌷@shahidabad313
📍شب ها را نيز در محوطه ي اطراف#حرم مي خوابيدم. حتي يك بار در يكي از كوچه هاي #نجف روي #زمين خوابيدم!
🍂سختي ها و#مشقّات خيلي به من فشار مي آورد. اما زندگي در كنار مولا بسيار لذت بخش بود. كم كم #پول من براي خريد#نان هم تمام شد! حتي يك روز كمي#نان_خشك پيدا كردم و داخل ليوان #آب زدم و خوردم.
🌷@shahidabad313
🌴#زندگي بيشتر به من فشار آورد. نمي دانستم چه كنم. تا اينكه يك بار وارد #حرم مولاي متقيان شدم و گفتم:
آقا جان من براي تكميل #دين خودم به محضر شما آمدم، اميدوارم #لياقت_زندگي در كنار شما را داشته باشم. ان شاءالله آنطور كه خودتان مي دانيد #مشكل من نيز برطرف شود.
🌴مدتي نگذشت كه با لطف خدا يكي از مسئولان #سپاه_بدر را، كه از متوليان يک مؤسسه ي اسلامي در #نجف بود، ديدم.ايشان وقتي فهميد من از بسيجيان #تهران بودم خيلي به من #لطف كرد. بعد هم يك #منزل_مسكوني بزرگ و قديمي در اختيار من قرار داد.
🌷@shahidabad313
🍂شرايط يكباره براي من #آسان شد. بعد هم به عنوان #طلبه در حوزه ي #نجف پذيرفته شدم. همه ي اينها چيزي نبود جز #لطف خود آقا#امير_المؤمنين (علیه السلام).
📍هرچند خانه اي كه در اختيار من بود، قديمي و بزرگ بود، من هم در آنجا تنها بودم.خيلي ها جرئت نمي كردند در اين خانه ي تاريك و قديمي #زندگي كنند، اما براي من كه جايي نداشتم و شب هاي بسياري در #كوچه و #خيابان خوابيده بودم محل خوبي بود...
🌷@shahidabad313
🌷#هادي حدود دو ماه پيش ما در#تهران بود. يادم هست روزهاي آخر خيلي دلش براي #نجف تنگ شده بود. انگار او را از #بهشت بيرون كرده اند. كارهايش را انجام داد و بعد از#سفر_مشهد، آماده ي بازگشت به #نجف شد.
💥بعد از آن به قدري به#شهر_نجف وابسته شد كه مي گفت: وقتي به#زيارت_كربلا مي روم، نمي توانم زياد بمانم و سريع بر مي گردم #نجف.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_سوم
💚زندگی در نجف را دوست داشت❤️
🍃 #ساکن_نــجف✨
👈مي گفت: آدمي كه💥#ساكن_نجف شده نمي تواند جاي ديگري برود. شما نمي دانيد#زندگي در#كنار_مولا چه لذتي دارد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي آنچنان از#زندگي در💥#نجف مي گفت كه ما #فكر مي كرديم در بهترين هتل ها#اقامت دارد!
🌴اما لذتي كه به آن اشاره مي كرد چيز ديگري بود.🌷#هادي آن چنان غرق در معنويات💥#نجف شده بود كه نمي توانست چند روز#زندگي در#تهران را تحمل كند.در مدتي كه#تهران بود در🕌#مسجد و پايگاه#بسيج حضور مي يافت.هنگام حضور در#تهران احساس راحتي نميكرد!
🌷@shahidabad313
🌴يك بار پرسيدم از چيزي ناراحتي!؟ چرا اينقدر گرفته اي؟گفت: خيلي از وضعيت#حجاب خانم ها توي#تهران ناراحتم. وقتي آدم توي#كوچه راه ميره، نمي تونه سرش رو بالا بگيره.بعد گفت: يه💥#نگاه_حرام آدم رو خيلي عقب مي اندازه. اما در #نجف اين مسائل نيست. شرايط براي#زندگي_معنوي خيلي مهياست.
⚘@pmsh313
🌷#هادي را كه مي ديدم، ياد بسيجي هاي#دوران_جنگ مي افتادم. آنها هم وقتي از#جبهه بر مي گشتند، علاقه اي به ماندن در#شهر نداشتند. مي خواستند دوباره به#جبهه برگردند.البته تفاوت #حجاب زنان آن موقع با حالا قابل گفتن نيست!
🌷@shahidabad313
🍂خوب به ياد دارم از زماني که🌷#هادي در💥#نجف ساکن شد، به اعمال و رفتارش خيلي#دقت مي كرد.شروع كرده بود برخي رياضت هاي#شرعي را انجام مي داد. #مراقب بود كه كارهاي#مكروه نيز انجام ندهد.
📍وقتي در#نجف ساکن بود، بيشتر شب هاي#جمعه با ما تماس مي گرفت.اما در ماه هاي آخر خيلي تماسش را کم کرد. عقيده ي من اين است که ايشان مي خواست خود را از#تعلقات_دنيا جدا کند.شماره #تلفن_همراه خود را هم عوض کرد. مي خواست دلبستگي به#دنيا نداشته باشد.
🌷@shahidabad313
📍مي گفت شماره را عوض کردم که#رفقا تماس نگيرند.مي خواهم از حال و هواي اينجا خارج نشوم.
خواهرش مي گفت:🌷#هادي براي اينكه ما ناراحت نشويم هيچ وقت نمي گفت در💥#نجف سختي کشيده، هميشه طوري براي ما از اوضاعش تعريف مي کرد که انگار هيچ مشکلي ندارد.فقط از#لذت حضور در#نجف و#معنويات آنجا مي گفت.#آرزو مي كرد كه روزي همه با هم به#نجف برويم.
⚘@pmsh313
🍂يک بار در#خانه از ما پرسيد: چطور بايد#ماکاروني درست کنم؟ ما هم يادش داديم.
طوري به ما نشان داد که آنجا خيلي راحت است، فقط مانده كه براي دوستان طلبه اش#ماكاروني درست كند.
🌷@shahidabad313
🍂شرايطش را به گونه اي توضيح مي داد که#خيال ما راحت باشد.هميشه اوضاع#درس خواندن و طلبگي اش را در#نجف#آرام توصيف مي کرد.وقتي به#تهران مي آمد، آن قدر دلش براي💥#نجف تنگ مي شد و براي بازگشت لحظه شماري مي کرد كه #تعجب مي كرديم. فکر هم نمي کرديم آنجا شرايط سختي داشته باشد.
🌷#هادي آن قدر زندگي در💥#نجف را دوست داشت كه مي گفت: بياييد همه برويم آنجا#زندگي کنيم. آنجا به آدم#آرامش واقعي مي دهد. مي گفت #قلب_آدم در#نجف يک جور ديگر مي شود.
🌷@shahidabad313
⏺بعضي وقت ها#زنگ مي زد مي گفت#حرم هستم، گوشي را نگه مي داشت تا به#حضرت_علي (علیه اسلام)#سلام بدهيم.او طوري با ما#حرف مي زد که دلواپسي هاي ما برطرف و خيالمان#آسوده مي شد.
💎اصلاً فکر نمي کرديم شرايط🌷#هادي به گونه اي باشد كه#سختي بكشد#فکر مي کردم🌷#هادي چند سال ديگر مي آيد#ايران و ما با يک#طلبه با#لباس_روحانيت مواجه مي شويم، با همان#محاسن و#لبخند هميشگي اش.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_چهارم
💚دو تصویر در اتاق شخصی❤️
#اهانت_به_رهبر✨
👈از زماني كه به#عراق رفت و در💥#نجف ساكن شد،نگرش خاصي به موضوع💥#ولايت_فقيه پيدا كرد.به ما كه در#تهران بوديم مي گفت:شما مانند يك🐟#ماهي كه قدر🏝#آب را نمي داند، قدر💥#ولايت_فقيه را نمي دانيد. مشكل كار در اينجا نبود بحث💥#ولایت_فقیه است.
🌷@shahidabad313
♨️لذا#آمريكا بر گُرده ي اين مردم سوار است و هر طور مي خواهد عمل مي كند.خوب يادم هست كه ارادت🌷#هادي به💥#ولي_فقيه بسيار بيشتر از قبل شده بود.
🌴هر بار كه مي آمد، پوسترهاي💥#مقام_معظم_رهبري را تهيه مي كرد و با خودش به💥#نجف مي برد.
🌷@shahidabad313
⏺در اتاق شخصي او هم دو تصوير بزرگ روي ديوار بود.تصوير💥#مقام_معظم_رهبري و در زير آن پوستر🌷#شهيد_ابراهيم_هادي.
⚘@pmsh313
🌷#هادي در آخرين سفري كه به#تهران داشت ماجراي عجيبي را#تعريف كرد. او به نفوذ برخي از عمامه هاي#انگليسي و افراد ساده لوحي كه از دشمنان#اسلام#پول مي گيرند تا#تفرقه ايجاد كنند اشاره كرد و ادامه داد: مدتي قبل شخصي مي آمد #نجف و به جاي #ارشاد طلبه ها و... تنها كارش اين شده بود كه به#مقام_معظم_رهبري #اهانت کند!
🌷@shahidabad313
🌴او انگار #وظيفه داشت تا همه ي مشكلات#امت اسلامي را به گردن ايشان بيندازد. من يکي دو بار #تحمل کردم و چيزي نگفتم.بعد هم به جهت#امر_به_معروف چند كلامي با ايشان #صحبت كردم و او را #توجيه كردم، اما انگار اين آقا نمي خواست چيزي بشنود! فقط همان جملاتي كه اربابانش براي او #ديكته كرده بودند#تكرار مي كرد!
🍂من درباره ي خيانت هاي#آمريكا و#انگليس، به خصوص در #عراق براي او#سند آوردم اما او قبول نمي كرد!
🌷@shahidabad313
🍂روز بعد و بار ديگر اين آقا شروع به#صحبت كرد. دوباره مشغول#اهانت شد، نمي دانستم چه كنم.گفتم حالا ديگر وظيفه ي من اين است كه با اين آقا #برخورد كنم، چون او#ذهن طلبه ها را نسبت به حضرت آقا #خراب مي كند.
⚘@pmsh313
💎#استخاره کردم با اين#نيت كه مي خواهم اين آقا را #خوب بزنم، آيا #خوب است يا نه؟#خيلي_خوب آمد.
🌷@shahidabad313
💎وقتي که مثل هميشه شروع كرد به حضرت آقا #اهانت کند، از جا بلند شدم و ...#حسابي او را زدم. طوري با او برخورد کردم که ديگر پيدايش نشد. از آن جايي که من هيچ گاه با هيچ کس بحثي نداشتم و هميشه با طلبه ها مشغول#درس بودم وسرم به کار خودم بود. بعد از اين اتفاق، اين موضوع براي همه #عجيب به نظر آمد.
💎هر کس من را مي ديد مي گفت:🌷#شيخ_هادي ما شما را تا به حال اينگونه نديده بوديم. شما که اصلاً #اهل_دعوا و درگيري نيستي؟ چه شد که اينقدر #عصباني شدي؟ مگر چه#اهانتي به شما کرده بود؟
🌷@shahidabad313
🌲من هم براي آنها از بحث #تفرقه و كارهايي كه برخي #عالم نماها براي #ضربه_زدن به#اسلام استفاده مي كنند گفتم. براي آنها شرح دادم كه چندين شبكه ي ماهواره اي وابسته به يك #عالم در كشور #انگليس فعال است و تنها كاري كه مي كند ايجاد #وهن نسبت به #شيعه و #تفرقه بين فرقه هاي اسلامي است.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_سی_و_پنجم
💚طلبه لوله کش،با حالات معنوی❤️
✨ #اسلام_اصیل🍃
🍏راوی؛محمد حسین طاهری
👈مؤسسه اي در💥#نجف بود به نام#اسلام_اصيل كه مشغول كار چاپ و تكثير جزوات و كتاب بود. من با اينكه متولد💥#قم بودم اما💥#ساكن_نجف شده و در اين مؤسسه كار مي كردم.
🌷@shahidabad313
🌴اولين بار🌷#هادي_ذوالفقاري را در اين مؤسسه ديدم. پسر بسيار #با_ادب و#شوخ و#خنده_رويي بود.
🍂او در مؤسسه كار مي كرد و همان جا#زندگي و#استراحت مي كرد.#طلبه بود و در#مدرسه_كاشف_الغطا#درس مي خواند.
🌷@shahidabad313
💎من ماشين داشتم. يك روز پنجشنبه راهي💥#كربلا بودم كه🌷#هادي گفت: داري مي ري🌷#كربلا؟گفتم: آره، من هر#شب_جمعه با چند تا از رفيق ها مي ريم، راستي جا داريم، تو نمي خواي بياي؟گفت: جدي ميگي؟ من#آرزو داشتم بتونم هر#شب_جمعه برم💥#كربلا.
⚘@pmsh313
💎ساعتي بعد با هم راهي شديم. ما توي راه با#رفقا مي گفتيم و مي خنديديم،#شوخي مي كرديم، سربه سر هم مي گذاشتيم اما🌷#هادي#ساكت بود.بعد اعتراض كرد و گفت: ما داريم براي💥#زيارت_كربلا ميريم. بسه، اين قدر#شوخي نكنيد.
🌷@shahidabad313
🌱او مي گفت، اما ما گوش نمي كرديم.براي همين رويش را از ما برگرداند و بيرون جاده را#نگاه مي كرد. به💥#كربلا كه رسيديم، ما با هم به#زيارت رفتيم.اما 🌷#هادي مي گفت: اينجا جاي#زيارت دسته جمعي نيست. هركي بايد تنها بره و تو حال خودش باشه، ما هم به او محل نمي گذاشتيم و كار خودمان را مي كرديم!
⚘@pmsh313
🌴در مسير برگشت، باز همان روال را داشتيم. #شوخي مي کرديم و مي خنديديم.🌷#هادي مي گفت: من ديگر با شما نمي آيم، شما قدر 💥#زيارت_امام_حسين (علیه اسلام) آن هم#شب_جمعه را نمي دانيد.اما دوباره هفته ي بعد كه به#شب_جمعه مي رسيد از من مي پرسيد؟ كي مي ري💥#كربلا؟
🌷@shahidabad313
🌷#هادي گذرنامه ي معتبر نداشت، براي همين، تنها رفتن برايش #خطرناك بود. دوباره با ما مي آمد و برمي گشت.اما بعد از چند هفته ي ديگر به#شوخي هاي ما توجهي نداشت. او براي خودش مشغول#ذكر و#دعا بود.
🌲توي💥#كربلا هم از ما جدا مي شد. خودش بود و 💥#آقا_ابا_عبدالله (علیه السلام). بعد هم سرساعتي كه معين مي كرديم مي آمد كنار ماشين. روزهاي خوبي بود.🌷#هادي#غير_مستقيم خيلي چيزها به ما #ياد داد.
🌷@shahidabad313
⏺يادم هست🌷#هادي خيلي آدم#ساده و#خاکي بود. در آن ايام با دوچرخه از محل مؤسسه به#حوزه ي علميه مي رفت. براي همين از او ايراد گرفته بودند.
مي گفت: براي من مهم نيست كه چه مي گويند. مهم #درس خواندن و حضور در كنار💥#مولا_علي (علیه السلام) است.
🍂مدتي كه گذشت از كار در مؤسسه بيرون آمد! حسابي مشغول #درس شد. عصرها هم براي مردم مستحق به صورت#رايگان#كار مي كرد.به من گفت: مي خوام#لوله_كشي#ياد بگيرم! خيلي از اين مردم#نجف به آب#لوله_كشي احتياج دارند و#پول ندارند.
🌷@shahidabad313
🍂رفت پيش يكي از دوستان و كار#لوله_كشي هاي جديد با#دستگاه_حرارتي را ياد گرفت.آنچه را كه براي#لوله_كشي احتياج بود از#ايران تهيه كرد. حالا شده بود يك طلبه ي#لوله_كش!
⚘@pmsh313
🐟يادم هست ديگر شهريه ي طلبگي نمي گرفت. او #زندگي زاهدانه اي را آغاز كرده بود.يک بار از او پرسيدم: تو كه#شهريه نمي گيري، براي كار هم#مُزد نمي گيري، پس براي#غذا چه مي كني؟گفت: بيشتر روزهاي خودم را با #چاي و#بيسكويت مي گذرانم!
💥با اين حال، روزبه روز#حالات_معنوي او بهتر مي شد. از آن طلبه هايي بود كه به فكر#تهذيب_نفس و عمل به #دستورات_دين هستند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل
💚طهارت درونی❤️
✨ #دست_سوخته🍃
✔️راوی: سید روح الله میر صانع
👈از بالاترين ويژگي هاي🌷#آقا_هادي كه باعث شد در اين سن كم، ره صدساله را يك شبه طي كند#طهارت_دروني او بود.
♦️بر خلاف بسياري از انسان ها كه#ظاهر و#باطن يكساني ندارند،🌷#هادي بسيار پاك و صاف و بدون هر گونه ناپاكي بود.حرفش را مي زد و اگر اشكالي در كار خودش مي ديد، سعي در برطرف نمودن آن داشت.
🔹️يادم هست اواخر سال 1390 آمد و در حوزه ي#كاشف_الغطا☀️#نجف مشغول#تحصيل شد.بعد از مدتي كار پيدا كرد و ديگر از#شهريه استفاده نكرد.
آن اوايل به🌷#هادي گفتم: نمي خواي#زن بگيري؟
مي خنديد و مي ً گفت: نه، فعلاً بايد به#درس و#بحث برسم.
🔹️سال بعد وقتي درباره ي#زن و#زندگي با او#صحبت مي كردم،#احساس كردم بدش نمي آيد كه#زن بگيرد. چند نفر از طلبه هاي#هم_مباحثه با🌷#هادي#متأهل شده بودند و ظاهراً در🌷#هادي تأثير گذاشته بودند.
🍂يك بار سر شوخي را باز كرد و بعد هم گفت: اگر يه وقت مورد خوبي براي من پيدا كردي، من حرفي براي#ازدواج ندارم.از اين#صحبت چند روزي گذشت. يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي#اربعين به#بصره بروم و مسير طولاني#بصره تا#كربلا را با پاي#پياده طي كنم.
🍂با توجه به اينكه كارت#اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما🌷#هادي تصميم خودش را گرفته بود.آن روز متوجه شدم كه💥#پشت_دست🌷#هادي به صورت خاصي#زخم شده، فكر مي كنم حالت#سوختگي داشت.#دست او را ديدم اما چيزي نگفتم.
🌷#هادي به#بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت:#سيد امروز رسيديم به☀️#نجف،#منزل هستي بيام؟گفتم: با كمال ميل، بفرماييد.
🌷#هادي به#منزل ما آمد و كمي#استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد،با هم شروع به#صحبت كرديم.🌷#هادي از#سفر به#بصره و پياده روي تا☀️#نجف تعريف مي كرد،اما#نگاه من به#زخم_دست🌷#هادي بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود!
🔮صحبت هاي🌷#هادي را قطع كردم و گفتم: اين#زخم_پشت_دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان#اصرار مي كردم.بالاخره توانستم از زير#زبان او حرف بكشم!
⭐مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي#اذيت شده بود.مي گفت كه#شيطان با#شهوت به سراغ من آمده بود.من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم!
🍁من#مات_و_مبهوت به🌷#هادي#نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه🌷#هادي از#آتش_شهوت دور شود.#آتش_دنيا را به جان خريد تا#گرفتار#آتش_جهنم نشود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_یک
💚احسان به خلق❤️
✨ #دوست🍃
✔️راوی:حاج باقر شیرازی
👈حدود پنجاه سال اختلاف سني داشتيم. اما#رفاقت من با🌷#هادي حتي همين حالا كه🌷#شهيد شده بسيار زياد است! روزي نيست كه من و خانواده ام براي🌷#هادي#فاتحه نخوانيم. از بس كه اين#جوان در#حق ما و بيشتر خانواده هاي اين محل#احسان كرد.
🌷@shahidabad313
☘من كنار🕌#مسجد هندي🏛#مغازه دارم.#رفاقت ما از آنجا آغاز شد كه مي ديدم يك#جوان در انتهاي🕌#مسجد مشغول#عبادت و#سجده شده و#چفيه اي روي سرش مي كشد!موقعي كه#نماز آغاز مي شد، اين#جوان بلند مي شد و به صف#جماعت ملحق مي شد.نمازهاي اين#جوان هم بسيار#عارفانه بود.
⚘@pmsh313
🔹️چند بار او را ديدم. فهميدم از طلبه هاي با#اخلاص☀️#نجف است. يك بار موقعي كه مي خواست#مُهر بردارد با هم مواجه شديم و من#سلام كردم.اين#جوان خيلي با#ادب جواب داد.روز بعد دوباره#سلام_و_عليك كرديم.
🌷@shahidabad313
♦️يكي دو روز بعد ايشان را دوباره ديدم. فهميدم#ايراني است. گفتم: چطوريد،#اسم شما چيست؟ اينجا چه#كار مي كنيد؟نگاهي به چهره ي من انداخت و گفت: يك بنده ي#خدا هستم كه مي خوام در كنار☀️#امير_المؤمنين (علیه السلام)#درس بخوانم.
⚘@pmsh313
🍂كمي به من برخورد.او جواب درستي به من نداد، گفتم:من هم مثل شما#ايراني هستم، اهل#شيراز و پدرم از علماي اين شهر بوده،مي خواستم با شما كه هم#وطن من هستي#آشنا بشم.
🌷@shahidabad313
🍂لبخندي زد و گفت: من رو🌷#ابراهيم صدا كنيد. تو اين #شهر هم مشغول #درس هستم. بعد خداحافظي كرد و رفت.اين اولين #ديدار ما بود. شايد خيلي برخورد جالبي نبود اما بعدها آنقدر رابطه ي ما نزديك شد كه🌷#آقا_هادي رازهايش را به من مي گفت.
🌷@shahidabad313
🍁مدتي بعد به مغازه ي ما رفت و آمد پيدا كرد. دوستانش مي گفتند اين#جوان طلبه ي سخت كوشي است، اما#شهريه نمي گيرد.يك بار گفتم: آخه براي چي#شهريه نمي گيري؟گفت: من هنوز به اون#درجه نرسيدم كه از#پول☀️#امام_زمان (عج) استفاده كنم. گفتم: خُب#خرجي چي كار مي كني؟ خنديد و گفت: مي گذرونيم...
⚘@pmsh313
💎يك روز🌷#هادي آمد و گفت: اگه كسي كار#لوله_كشي داشت بگو من انجام مي دم، بدون#هزينه. فقط تو روزهاي آخر#هفته.گفتم: مگه بلدي!؟ گفت: ياد گرفتم، وسايل لازم براي اين كار رو هم تهيه كردم. فقط#پول لوله را بايد بپردازند.گفتم: خيلي خوبه، براي#اولين_كار بيا خونه ي ما!
🌷@shahidabad313
⭐ساعتي بعد🌷#هادي با يك گاري آمد! وسايل#لوله_كشي را با خودش آورده بود.خوب يادم هست كه چهار شب در#منزل ما كار كرد و كار#لوله_كشي براي آشپزخانه و حمام را به پايان رساند. در اين مدت جز چند ليوان#آب هيچ چيزي نخورد.
🔮هر چه به او#اصرار كرديم بي فايده بود. البته بيشتر مواقع#روزه بود.اما🌷#هادي يا همان كه ما او را به اسم🌷#ابراهيم مي شناختيم هيچ مزدي براي#لوله_كشي خانه ي مردم☀️#نجف نمي گرفت و هيچ چيزي هم در#منزل آنها نمي خورد!#رفاقت ما با ايشان بعد از ماجراي#لوله_كشي بيشتر شد ...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_ششم
💚ديدگاهش دنيوي نبود❤️
🍃 #آخرین_حضور✨
✔️راوی:خانواده شهید
🌟خواهرش مي گفت: گاهي از☀️#نجف زنگ می زد مي گفت به چيزي نياز پيدا کرده، ما سريعاً برايش تهيه مي کردم و مي فرستاديم.#ماه_رمضان که آمده بود آلوچه و چيزهاي ترش خريده بودم! رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها#افطار کند!
🌷@shahidabad313
🍭مي گفت: آنقدر در☀️#نجف چيزهاي شيرين خورده ام كه الآن دوست دارم چيزهاي ترش بخورم. به خاطر همين خوردني هاي ترش برايش به☀️#نجف مي فرستادم.
⚘@pmsh313
⚡آخرين باري که به#تهران آمد،#ايام_عرفه و تقريباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق🌷#هادي خيلي تغيير كرده بود. احساس مي كرديم خيلي بزرگتر شده.
🌷@shahidabad313
⚡آن دفعه با مقدار زيادي#پول نقد آمده بود! هر روز#صبح از#خانه بيرون مي رفت و شبها بر مي گشت.بعد هم به دنبال خريد لوازم مورد نياز نيروهاي مردمي#عراق بود. طراحي#پرچم، تهيه ي#چفيه و#سربند و ... از كارهاي او بود.
⚘@pmsh313
⚡مقدار زيادي پارچه ي زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کرديم و آنها را بريديم.پارچه ِ ها باريك باريك شد.🌷#هادي اسامي☀️#حضرت_زهرا(علیها السلام) را رويشان چاپ کرد و از آن ها سربندهاي قشنگي درآورد. همه ي آن سربندها را با خودش به☀️#نجف برد.
🌷@shahidabad313
⚡در آخرين حضورش در#تهران، حدود هشتاد نفر از بچه هاي کانون🕌#مسجد به#مشهد رفتند.در آن سفر🌷#هادي هم حضور داشت، زحمات زيادي کشيد. او يکي از بهترين نيروهاي اجرايي بود. اين#مشهد آخرين خاطره ي رفقاي مسجدي با🌷#هادي رقم زده شد.🌷#هادي وقتي در☀️#نجف مشغول#درس و#کار بود، مانند ديگر#جوانان اين توانايي را در خودش ديد که تشکيل#خانواده دهد و مسئوليت خانواده ي جديدي را به دوش بگيرد.
⚘@pmsh313
⭐به اطرافيان گفته بود اگر مورد خوبي سراغ دارند به او معرفي کنند.🌷#هادي هم مثل همه ملاک هايي براي#انتخاب_همسر در ذهنش داشت.ملاک هاي او بر خلاف برخي#جوانان_نسل_جديد، ملاک هاي خاص و خدايي بود. ديدگاهش دنيوي نبود. او به فراتر از اين چيزها مي انديشيد.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي دلش مي خواست همسرش#حجاب_کامل داشته باشد. مي گفت دوست ندارم همسرم به شبکه هاي اجتماعي و تلويزيون و...#وابستگي_غلط داشته باشد.🌷#هادي اخبار را پيگيري مي كرد، اما به راديو و تلويزيون#وابستگي و#علاقه نداشت.وقتش را پاي سريال ها و فيلم ها#تلف نمي كرد. مي گفت خيلي از اين برنامه ها وقت#انسان را#هدر مي دهد.
⚘@pmsh313
💢از نظر او#زندگي بدون اين ها زيباتر بود. چند جايي هم در☀️#نجف براي#خواستگاري رفته بود اما...بار آخر با پدرش#صحبت كرد و گفت: بايد#عيد_نوروز با من به☀️#نجف بياييد. من رفته ام#خواستگاري و از من خواسته اند با خانواده ات به#خواستگاري بيا.
🌷@shahidabad313
📌روزهاي آخر كارهاي خودش را هماهنگ كرد. حدود هزاران #چفيه براي#حشد_الشعبي خريد. چندين هزار#پرچم و#پيشاني_بند هم طراحي و چاپ کرد و با خودش برد.خواهرش مي گفت: آخرين بار وقتي🌷#هادي به☀️#نجف رفت، يک#وصيتنامه با دست خط کاملاً معمولي که پاک نويس هم نشده بود داخل#كمد پيدا كرديم.
⭐در آنجا نوشته بود: حجاب هاي امروزي بوي☀️#حضرت_زهرا (علیها السلام) نمي دهد حجابتان را زهرايي کنيد.پيرو خط#ولايت_فقيه باشيد. اگر دنبال اين#مسير باشيد، به آن چيزي که مي خواهيد مي رسيد همان طور که من رسيدم. راهپيمايي نُه دي يادتان نرود.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه
💚انسان الهی❤️
✔️راوی:شیخ محمد صبیحاوی و....
👈من همه گونه#انسان ديده ام. با افراد زيادي برخورد داشته ام. اما بدون#اغراق مي گويم كه مثل🌷#شيخ_هادي را كمتر ديده ام.#انسان مؤمن، صالح، عابد، زاهد، متواضع، شجاع و... او براي جمع ما#خير_محض بود.
🌷@shahidabad313
💢اين سخنان، نه به خاطر اين است كه او🌷#شهيد شده، ما🌷#شهيد زياد ديده ايم. اما🌷#هادي انسان ديگري بود. به همه ي دوستان روش ديگري از#زندگي را آموخت. او#انسان بزرگي بود، به خاطر اينكه#دنيا در چشمش كوچك بود. به همين خاطر در هر جمعي وارد مي شد#خير_محض بود.
⚘@pmsh313
💢بسياري از روزها را#روزه دار بود، اما دوست نداشت كسي بداند. از#خنده زيادي به خاطر#غفلت از#ياد_خدا گريزان بود، اما هميشه#لبخند برلب داشت. تمام#صفات_مؤمنين را در او مي ديديم.
هميشه به ما#كمك مي كرد. يعني هركسي را كه#احتياج به#كمك داشت ياري مي كرد.
🌷@shahidabad313
💢يكبار براي#منزل خودم يك#تانكر خريدم و نمي دانستم چگونه به#خانه بياورم، ساعتي بعد ديدم كه🌷#هادي#تانكر را روي كمرش بسته و به#خانه آمد! او آنقدر در حق من برادري كرد كه گفتني نيست.
💢بعضي روزها از او#خبر نداشتيم، او#مريض بود و ما بي خبر بوديم.#دوست نداشت كسي بداند! از#مشكلات و از امور دنيايي حرف نمي زد، انگار كه هيچ مشكلي ندارد. اما مي دانستيم كه اينگونه نيست.
🌷@shahidabad313
🌟#خوب#درس مي خواند و زود#مطلب را مي گرفت. خوب مي فهميد. در كنار دروس حوزوي، فعاليت هاي بسياري انجام مي داد.يكبار در☀️#مسير_كربلا با او همراه بودم.#متواضع اما بشاش و خنده رو بود. از همه ديرتر مي خوابيد و زودتر بلند مي شد.
⚘@pmsh313
💎كم خوراك و كم خواب بود.#اهل_عبادت و#زيارت بود. وقتي به كنار#حرم معصومين(ع)مي رسيد ديگر در حال خودش نبود.#همه_فن_حريف بود. در#نبرد و#مبارزه،#مرد_ميدان_جهاد و به نوعي#فرمانده بود، در ديگر كارها نيز همينطور.
💢#خاكي و افتاده بود. بارها ديدم كه سيني چاي را در دست دارد و به سمت برخي نيروهاي ساده مي رود.#عاشق زيارت☀️#شب_جمعه در☀️#كربلا بود. وقتي هم كه🌷#شهيد شد، چهار روز پيكرش گم شده بود، البته اين حرف ها بهانه است.🌷#هادي دوست داشت يك شب جمعه ي ديگر به☀️#كربلا برود كه خدا دعايش را#مستجاب كرد.روز يكشنبه🌷#شهيد شد و☀️#شب_جمعه در🌷#كربلا و☀️#نجف تشييع شد.درست در اولين روز🌷#فاطميه!
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_یک
💚در خط مقدم❤️
✔️راوی:محمد رضا ناجی
👈از مؤسسه ي#اسلام_اصيل با🌷#هادي آشنا شدم. بعد از مدتي از مؤسسه بيرون آمد و بيشتر مشغول#درس بود. ما در#ايام_محرم در🕌#مسجد_هندي☀️#نجف همديگر را مي ديديم.بعد از مدتي بحران⚡#داعش پيش آمد.🌷#هادي را بيشتر از قبل مي ديدم. من در جريان#نمايشگاه_فرهنگي با او همکاري داشتم.يک روز مي خواستم به منطقه ي عملياتي بروم که🌷#هادي را ديدم. او اصرار داشت با من بيايد. همان روز هماهنگ کردم و با🌷#هادي حرکت کرديم.
🌷@shahidabad313
🍁او خيلي آماده و خوشحال بود. انگار گمشده اش را پيدا کرده. در آنجا روي يک کاغذ نوشته بود:#عاشق_مبارزه با صهيونيست ها هستم. من هم از او عکس گرفتم و او براي دوستانش فرستاد.بعد از چند روز راهي شهر#شيعه نشين «بلد» شديم. اين شهر محاصره شده بود و تنها يک راه مواصلاتي داشت.اين مسير تحت اشراف تک تيراندازهاي⚡#داعش بود. هر کسي نمي توانست به راحتي وارد#شهر_بلد شود.
⚘@pmsh313
☀️#صبح به نيروهاي#خط_مقدم ملحق شديم.🌷#هادي با اينکه به عنوان تصويربردار آمده بود، اما يک#سلاح در دست گرفت و مشغول شد. چند تصوير معروف را آنجا از🌷#هادي گرفتيم.همان جا ديدم که🌷#هادي پيشاني بندهاي زيباي☀️#يا_زهرا(علیها سلام) را بين#رزمندگان پخش مي کند.آن روز در تقسيم غذا بين#رزمندگان کمک کرد. خيلي خوشحال و سر حال بود.
🌷@shahidabad313
💢مي گفت: جبهه ي اينجا حال و هواي#دفاع_مقدس ما را دارد. اين بچه ها مثل بسيجي هاي خود ما هستند.🌷#هادي مدتي درمنطقه ي عمليات#بلد حضور داشت. در چند مورد پيش روي و حمله ي#رزمندگان حضور داشت وخاطرات خوبي را از خودش به#يادگار گذاشت.
در آن ايام هميشه#دوربين در دست داشت و مشغول فيلم برداري و عکاسي بود.
⚘@pmsh313
💢يک روز من را ديد و گفت: آنجا را ببين. يک#دکل مخابراتي هست که#پرچم⚡#داعش بالاي آن نصب شده. بيا برويم و#پرچم را پايين بکشيم.گفتم شايد تله باشد. آنها منتظرند ببينند چه کسي به اين#پرچم نزديک مي شود تا او را بزنند.در ثاني شما تجربه ي بالا رفتن از#دکل داري؟ اين#دکل خيلي بلند است.
ممکن است آن بالا سرگيجه بگيري. خلاصه راضي شد که اين کار را انجام ندهد.
🌷@shahidabad313
🌟#عمليات_بلد تمام شد و اين شهر آزاد شد.🌷#هادي تقاضاي#اعزام به☀️#سامرا داشت. رفتم و کار#اعزام او را انجام دادم. با او راهي منطقه ي☀️#سامرا شده و به#زيارت رفتيم.سه روز بعد با هم به يک منطقه ي درگيري رفتيم. منطقه تحت سيطره ي⚡#داعش بود. من و برخي#رزمندگان، خيلي سرمان را پايين گرفته بوديم. واقعاً مي ترسيديم. 🌷#هادي شجاعانه جلو مي رفت و فرياد ميزد: لاتخاف، لاتخاف ماکوشيئ... نترس، نترس چيزي نيست.ما آنقدر جلو رفتيم که به دشت باز رسيديم. از#صبح تا#عصر در آنجا#محاصره شديم.
⚘@pmsh313
🌟خيلي#ترس داشت. نمي دانستيم چه کنيم اما🌷#هادي خيلي#شاد بود! به همه روحيه مي داد.#عصر بود که راه باز شد و برگشتيم. از آنجا با هم راهي#بغداد شديم. بعد هم☀️#نجف رفتيم و چند روز بعد🌷#هادي به تنهايي راهي#سامرا شد.ما از طريق شبکه هاي اجتماعي با هم در#ارتباط بوديم. يک شب وقتي با🌷#هادي صحبت مي کردم گفت: اينجا اوضاع ما#بحراني است! من امروز در يک قدمي🌷#شهادت بودم.
🌷@shahidabad313
💎او ادامه داد: يک انتحاري پشت سر ما در ميان نيروها⚡#منفجر شد. من بالاي پشت بام#خانه بودم که بلافاصله يک انتحاري ديگر در حياط#خانه خودش را⚡#منفجر کرد و... چند روز بعد🌷#هادي به☀️#نجف برگشت. زياد در شهر نماند و به منطقه ي مقداديه رفت. از آنجا هم راهي☀️#سامرا شد.دو تن از دوستانم با او رفتند. دوستان من چند روز بعد برگشتند. با🌷#هادي تماس گرفتم و گفتم: کي برمي گردي؟ گفت: ان شاءالله#مصلحت ما☀️#شهادت است! من هم گفتم اين هفته پيش شما مي آيم تا با هم فيلم و عکس بگيريم.اما چند روز بعد روز دوشنبه بود که از دوستان شنيدم که🌷#هادي🌷#شهيد شده.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_دوم
💚ابراهیم تهرانی❤️
✔️راوی: حاج باقر شیرازی
👈چند روزي بود كه🌷#هادي را نمي ديدم. خبري از او نداشتم. نمي دانستم براي جنگ با⚡#داعش رفته.در🕌#مسجد هندي همه از او تعريف مي كردند؛ از#اخلاق_خوب،#لب_خندان و مهم تر اينكه با#لوله_كشي آب، در#منزل بيشتر مردم، يك#يادگار از خودش گذاشته بود.
🌷@shahidabad313
💢يكي دو بار هم به او زنگ زدم. اما برنداشت. توي گوشي نام او را به عنوان «🌷#ابراهيم_تهراني» ثبت كرده بودم.خودش روز اول گفته بود من را🌷#ابراهيم صدا كنيد. بچه ي#تهران هم بود.براي همين شد#ابراهيم_تهراني.
⚘@pmsh313
💢تا اينكه يك روز به🕌#مسجد آمد. خوشحال شدم و سلام عليك كرديم. گفتم:🌷#ابراهيم_تهروني كجايي نيستي؟ مي دانستم در حوزه ي علميه هم او را اذيت كرده اند. او با#دوچرخه به#حوزه و براي كلاس مي رفت، اما برخي افراد با اين كار مخالفت مي كردند.با اينكه#درس و#بحث او#خوب بود و حسابي مشغول#مطالعه بود، اما چون در كنار#درس مشغول#لوله_كشي بود، بعضي ها مي گفتند يك#طلبه نبايد اين كارها را انجام دهد!
🌷@shahidabad313
💢خلاصه آن روز كمي#صحبت كرديم.من فهميدم كه براي#جهاد به نيروهاي#حشد_الشعبي ملحق شده.آن روز در خلال صحبت ها احساس كردم در حال#وصيت_كردن است. نام دو#سيد_روحاني را برد و گفت: من به دلايلي به اين دو نفر كم محلي كردم. از طرف من از اين دو نفر#حلاليت بطلب.بعد يكي از اساتيد خودش را نام برد و گفت: اگر من برنگشتم، حتماً از فلاني#حلاليت بطلب. نمي خواهم كينه اي از كسي داشته باشم و نمي خواهم كسي از من#ناراحت باشد.
⚘@pmsh313
💢مي دانستم آن#شيخ يك بار به#مقام_معظم_رهبري#توهين كرده بود و...او همين طور#وصيت كرد و بعد هم رفت.يك#پيرمرد_نابينا در محل داشتيم كه🌷#هادي با او#رفيق بود. او را تر و خشك مي كرد. حمام مي برد و...هميشه هم او را با خودش به🕌#مسجد مي آورد.🌷#هادي سراغ او رفت و با هم به🕌#مسجد آمدند.
🌷@shahidabad313
💢بعد از#نماز بود كه ديگر🌷#هادي را نديدم. تا اينكه هفته ي بعد يكي از دوستان به🕌#مسجد آمد و خبر🌷#شهادت او را اعلام كرد.من به اعلاميه ي او#نگاه كردم. تصوير خودش بود اما نوشته بود:🌷#شيخ_هادي_ذوالفقاري. اما من او را به نا🌷#ابراهيم_تهراني مي شناختم.بعدها شنيدم كه يكي از دوستان🌷#شهيد او «🌷#ابراهيم_هادي» نام داشت و🌷#هادي به او بسيار علاقه مند بود.
⚘@pmsh313
💢خبر را در🕌#مسجد اعلام كرديم. همه ناراحت شدند. پيكر🌷#هادي چند روز بعد به🌟#نجف آمد. همه براي#تشييع او جمع شدند.وقتي من در#خانه گفتم كه🌷#هادي🌷#شهيد شده، همه ي خانواده ي ما#ناراحت شدند. همسرم گفت: مي خواهم به جاي مادرش كه در اينجا نيست در#تشييع اين#جوان شركت كنم.
🌷@shahidabad313
💢بسيار#مراسم_تشييع با شكوهي برگزار شد. من چنين#تشييع با شكوهي را كمتر ديده ام.پيكر او در همه ي🌟#حرمين#طواف داده شد و اين گونه با شكوه در ابتداي☀️#وادي_السلام به#خاك سپرده شد.از آن روز تا حالا هيچ روزي نيست كه در#منزل ما براي🌷#شيخ_هادي⭐#فاتحه خوانده نشود،هميشه به ياد او هستيم.#لوله_كشي آب#منزل ما#يادگار اوست.
⚘@pmsh313
📌يادم نمي رود. يك هفته بعد از🌷#شهادت خوابش را ديدم.در#خواب نمي دانستم🌷#هادي🌷#شهيد شده. گفتم: شما كجايي، چي شد، نيستي؟
لبخندي زد و گفت:☀️#الحمد_لله به آرزوم رسيدم
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_شصت(آخر)
💚وصیت نامه❤️
(🌷#هادي با اينكه سه ماه در مناطق مختلف عملياتي حضور داشت اما فقط يك هفته قبل از🌷#شهادت دست بر#قلم برد و#وصيت_نامه خود را اينگونه نگاشت) :
✍اينجانب🌷#محمد_هادي_ذوالفقاري#وصيت مي کنم که من را در#ايران#دفن نکنند. اگر شد، ببرند🌟#امام_رضا(علیه السلام)🔃#طواف بدهند و برگردانند و در🌟#نجف و🌟#سامرا و🌟#کربلا و🌟#کاظمين🔃#طواف بدهند و در💥#وادي_السلام#دفن کنند.
🌷@shahidabad313
⬅️دوست دارم نزديک🌟#امام باشم و همه ي#مستحبات انجام شود.در داخل و دور#قبر من#سياهي بزنند و#دستمال گريه ي#مشکي و ... مثل#تربت بگذارند.داخل#قبر من مثل🌱#حسينيه شود و اگر شد جايي که سرم مي خورد به#سنگ_لحد، يک اسم☀️#حضرت_زهرا (علیها السلام) بگذارند که اگر سرم خورد به آن#سنگ، آخ نگويم و بگويم☀️#يا_زهرا(علیها السلام)
⚘@pmsh313
⬅️بالاي سر من#روضه و#سينه_زني بگيرند و موقع#دفن من،#پرچم بالاي قبرم قرار بگيرد و در زير#پرچم من را#دفن کنيد.زياد☀️#يا_حسين(علیه السلام) بگوييد و براي من#مجلس_عزا نگيريد، چون من به چيزي که مي خواستم رسيدم. براي☀️#امام_حسين(علیه السلام) و☀️#حضرت_زهرا(علیها السلام)#مجلس بگيريد و#گريه کنيد.
🌷@shahidabad313
⬅️(من را) رو به#قبله صحيح#دفن کنيد... روي سنگ قبرم#اسم من را نزنيد و بنويسيد که اينجا#قبر يک#آدم_گناهکار است.يعني؛#العبد_الحقير_المذنب و يا مثل اين.#پيراهن_مشکي هم بگذاريد داخل#قبر.
وصيتم به مردم#ايران و در بعضي از قسمت ها براي مردم#عراق اين است که من الان حدود سه سال است که خارج از کشورم#زندگي مي کنم، مشکلات#خارج_کشور بيشتر از#داخل_کشور است، قدر کشورمان را بدانند و پست سر🌟#ولي_فقيه باشند.
⚘@pmsh313
⬅️با#بصيرت باشند؛ چون همين🌟#ولي_فقيه است که باعث شده#ايران از#مشکلات بيرون بيايد.از #خواهران مي خواهم که حجابشان را مثل#حجاب🌟#حضرت_زهرا(علیها السلام)#رعايت کنند، نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجاب ها بوي🌟#حضرت_زهرا(علیها السلام) نمي دهد.از برادرانم مي خواهم که غير#حرف_آقا حرف کس ديگري را#گوش ندهند
🌷@shahidabad313
⬅️#جهان در حال#تحول است،#دنيا ديگر طبيعي نيست، الان دو#جهاد در پيش داريم، اول#جهاد_نفس که واجب تر است؛ زيرا همه چيز لحظه ي آخر#معلوم مي شود که🔥#اهل_جهنم هستيم يا🌴#بهشت.حتي در#جهاد با دشمن ها احتمال مي رود که طرف#کشته شود ولي🌷#شهيد به حساب نيايد، چون براي هواي نفس رفته#جبهه و اگر براي هواي نفس رفته باشد يعني براي#شيطان رفته و در اين حال چه فرقي است بين ما و#دشمن! آنها#اهل_شيطان هستند و ما هم#شيطاني.
⚘@pmsh313
⬅️#دين خودتان را#حفظ کنيد، چون اگر☀️#امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بيايد#احتمال دارد روبه روي🌟#امام باشيم و با#امام#مخالفت کنيم.🌟#امام_زمان(عج) را تنها نگذاريد.من که عمرم رفت و#وقت را از دست دادم. تا به خودم آمدم ديدم که خيلي#گناه کردم و پل هاي پشت سرم را شکسته ام و راه#برگشت ندارم.
🌷@shahidabad313
⬅️بچه هاي#ايران و#عراق، من دير فهميدم و خيلي#گناه و کارهاي بيهوده انجام دادم و يکي از دلايلي که آمدم🌟#نجف به خاطر همين بود که پيشرفت کنم.🌟#نجف شهري است که مثل#تصفيه_کُن است که گناه ها را به#سرعت از آدم مي گيرد و جاي گناهان#ثواب مي دهد. اين#مولاي_ما#خيلي_مهربان است.
⚘@pmsh313
⬅️همچنين مي خواهم که مردم#عراق از#ناموس و#وطن خودشان و مخصوصاً حرم ها#دفاع کنند و#اجازه به اين#ظالمان ندهند و مردم#عراق مخصوصاً#طلاّب🌟#نجف در اين#جهاد شرکت کنند، چون ديدم که#مدافع هست لکن#کم است، بايد#زياد شود.و مطمئنم که اين ها (دشمنان)#کم هستند و فقط با يک#هجوم با#اسم🌟#حضرت_زهرا(علیها السلام) مي شود#کار اين مفسدها را#تمام کرد و#منتظر
_ظهور شويم.
🌷@shahidabad313
⬅️بهتر است که#دست_به_دست همديگر دهيد و اين غده ي#سرطاني را از بين ببريد. براي من خيلي#دعا کنيد؛ چون خيلي#گناهکارم و از همه#حلاليت بگيريد.#وصيت من به#طلاب اين است که اگر براي رضاي خدا#درس مي خوانند و#هدف دارند،بخوانند. اگر اين طور نيست نخوانند.چون مي شود#کار_شيطاني. بعد شهريه ي🌟#امام را هم مي گيرند؛ ديگر#حرام_در_حرام مي شود و#مسئوليت دارد.اگر مي توانند#درس بخوانند (و ادامه بدهند) البته همه اش#درس نيست،🌱#عبوديت هم هست بايد مقداري از#وقت خود را صرف#عبادت کنند؛ چون طلبه اي با تقوا#کم داريم اول تزکيه ي#نفس بعد#درس.
⚘@pmsh313
🍁اي داد از#علَم_شيطاني.#دنيا_رنگ
_گناه دارد، ديگر نمي توانم زنده بمانم. ان شاءلله☀️#امام_حسين(علیه السلام) و☀️#حضرت_زهرا(علیها السلام) و☀️#امام_رضا(علیه السلام) در#قبر مي آيند...
⚡#والسلام⚡
🍎#پایان
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📚کتاب#از_قفس_تا_پرواز
💢خاطرات#شهید_محمدعلی_برزگر
🍂قسمت هفتاد و یک
📝باغ انگـــــور♡
🌱روزی بنده و جمعی از دوستان هم محلّی تصمیم گرفتیم جهت تفریح به تفرّجگاه انتهای روستا برویم
شهید برزگر هم با ما همراه شد. در طول مسیر از کنار استخر پر آبِ قنات روستا گذشتیم تا اینکه به محدودۀ تاکستان روستا رسیدیم، هنگام پیاده روی و گفت وگو با رفقا، صدایی آشنا از دور به گوش رسید: خدا قوّت.
🌷نگاهی به اطرافم انداختم و گوش هایم را تیز کردم، صدای عموی مرحومم؛ حاج احمد آقا بود که با خدا قوّت گفتنش ناخواسته ما را به سمتِ باغش کشاندم از خستگی مسیرمان را به طرف باغش تغییر دادیم.
به قصد احوال پرسی با حاج احمد آقا وارد باغ و گرم گفت وگو شدیم و مقصد را فراموش کردیم دهان مان از شدّت تشنگی خشک شده بود ولی رویّمان نشد انگوری از باغ حاج عمو بچینیم،
🌱مهم ترین چیزی که ولع ما را برای خوردن انگور دو چندان می کرد نحوۀ خوردن حاج احمد بود که خوشه ای انگور در دستش گرفته بود و حبّه حبّه در دهانش میگذاشت و با ما صحبت می کرد، بدون اینکه تعارفی به ما بکند.
🌷صحبت مان طولانی شد و سخن از ارکان دین شد، حاجی سمت ما رو کرد و گفت: خب حالا شما که این قدر جوان های با شور و شعوری هستید بگویید اصول دین را هم بلدید .همه سکوت کردیم از میان ما محمّد اعلام آمادگی برای پاسخ کرد و جواب عمو را داد
سپس شهید اشاره ای به انگور دست حاج احمد کرد و گفت: پنجمین اصل هم همین انگور دستتان است، شما که انگورت را خوردی ولی روز رستاخیز باید جواب دلِ آب رفتۀ ما را هم بدهی.
🌱حاج احمد خندید و گفت: اصلاً یادم رفته بود به شما میوه#تعارف کنم. بعد هم از جا برخاست و مقداری انگور از باغش چید و پذیرایی مان کرد. شهید گفت: همین تاکستان،#معاد را در نظر انسان تکرار میکند، فصل پاییز که میشود؛ طبیعت خشک و مرده میشود ولی در فصل بهار طبیعت زنده می شود و به ما انسانها#درس زنده شدن می دهد...
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯