eitaa logo
❮شـھیـد عـلـی خلیلی❯
1.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹📘🌹📗🌹📙 ♥️ 📚 💟آقای خامنه ای! آقای خامنه‌ای!💟 پس از رحلت امام خمینی (ره)، نمایندگان مجلس خبرگان بلافاصله گرد هم آمدند تا رهبر آینده را مشخص نمایند. نخست، وصیت نامه امام راحل قرائت شد. معظم‌له در وصیت خود، کسی را برای این امر مهم معین نفرموده بودند. پس از پایان یافتن قرائت وصیت نامه، مجلس خبرگان وارد بحث انتخاب رهبری شد. نوعاً بحث‌ها این بود که با توجه به قانون اساسی، رهبر یکی باشد یا شورای رهبری شکل بپذیرد. اکثریت نمایندگان، شورای رهبری را مطرح کردند و سپس در خصوص تعداد اعضای شورا سه نفر، پنج نفر و هفت نفر بحث شد. آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان بود، ولی بیش‌تر جلسات را آقای هاشمی رفسنجانی به عنوان نایب رئیس، اداره می‌کرد. آقای هاشمی پس از آن‌که درباره شورای رهبری بحث شد، گفت: مذاکرات کافی است، حالا رای بگیریم که کشور یک رهبر داشته باشد یا باشورای رهبری اداره بشود. با توجه به این‌که بیش تر گفت‌و گوها در خصوص شورای رهبری، تعداد اعضای آن و افرادی که می‌توانند در آن شورا عضو باشند، شکل پذیرفته بود؛ انتظار می‌رفت،‌ نمایندگان به شورای رهبری رأی بدهند، لیکن علی رغم این مباحث، تک رهبری رأی آورد. سپس بحث شد که چه کسی رهبر باشد؟ با شروع این موضوع، از سمت چپ و راست مجلس صدا بلند شد که این موضوع دیگر بحث نمی‌خواهد؛ معلوم است؛ آقای خامنه‌ای! آقای خامنه‌ای! سپس بانک تکبیر در فضای مجلس طنین افکند. همه اعضای خبرگان در آن روز احساس کردند که این، کارِ خدا بود. بعد هم رأی گیری آغاز شد و مقام معظم رهبری با رأی اکثریت قاطع خبرگان ملت،‌ تایید شدند. آیت الله محمد علی موحدی کرمانی✍️ 💞ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀ @shahidegheirat ❀••••❈✿🌹✿❈••┈••❀
❮شـھیـد عـلـی خلیلی❯
قࢪاࢪِ شبانگاھ #ناے_سوختہ📚 #قسمت_بیستم #فصل_سوم : زیارت کربلا♥️ دوستانش بارها از او شنیده بودند که
☕️| هر‌شب یڪ فنجاݩ ࢪماݩ 📚 : زیارت کربلا💟 «هر سال اربعین🏴 موقع سفر🎒 که میشد یه کاروان🚎 راه می‌انداختیم، واقعا واسه اینکه بیست‌ سی نفر بیان تلاش می‌کرد،😊 بعضی‌ها مدیون خلیلی بودند چون هر طوری بود پول💶 جور می‌کرد، اصلا مهم نبود کی بود، من که رفیقش بودم یا یکی از دانش آموز👱🏻‍♂ هیئت🏴، غیرمستقیم کمک می‌کرد یا پول💷 رو می‌داد یکی بده بهش یا پول💶 رو می‌داد به مسئول کاروان👳🏻‍♂ که دیگه از طرف پول نگیره، مثلاً قراره هرکی ۳۰۰ تومان بده نهصد تومان می‌داد و سه نفر رو هم را حساب می کرد، می گفت مدارک💳 بیارن.» دوست داشت توی زیارت سنگ تمام بگذارد، که از شدت معنویت کارش یه جورهایی به ریاضت می‌کشید، آنقدر که دوستانش یارای همراهی اش را نداشتند. –ای بابا! دیوونم کرد؛ ول کنید بابا اینو، این بیخودی برگشته اینور آب! –علی جون! راست می‌گه؟🤨 اینطور که معلومه تو مال این دنیا نیستی! ما رو چه به این همه ریاضت!؟ این کار مال شما شهدای زنده اس.🙃 –خوب مگه بد می‌گم!؟ تو و زیارت (ع) می‌گن خوردن غذاهای لذیذ🍕 مکروهه، خب این شکماتونو چند روز نگه‌دارین نمی‌میرین که!🙃 ناسلامتی اومدین یه‌کم سختی بکشین. هنوز حرفش تمام نشده که بوی کباب داغ کار خودش را کرد. –به به! کباب!😋 آقا خیلی التماس دعا!😇 ما که رفتیم شما هم برو عبادت.🤲🏻 لب‌های لبخند می‌زد، در حالی که صدای خنده او بریده بریده و گرفته، از حنجره شنیده می‌شد. اما شاید تمامی ریاضت ها به او کمک کرد تا دوماه پایان حیاتش را راحت‌تر سپری کند، دو ماه بدون لذت چشیدن حتی جرعه‌ای آب🚰 و یا لقمه‌ای غذا.😔 از روزی که با آن همه جراحت برای بار دوم به دامن مادرش برگشت دو سال به او مهلت داده شد؛ سفر به غنیمت دوران طلایی🌟 عمر او شد و او خوب می‌دانست این فرصت را حتی لحظه‌ای نباید از دست داد.💫 یکی از دوستانش می گفت: «ما رفته بودیم حرم (ع)🌼 ساعت یک و دو شب با آقا نشسته بودیم مدح (ع) می‌خوندیم🤲🏻 و مناجات می‌کردیم،😇 نزدیک نماز صبح📿 بود بچه‌ها داشتن برای نماز شب خودشونو آماده می‌کردن، گفت: من می‌رم تو حرم یه دقیقه یک کاری دارم شما باشید انشاءالله بعد نماز همدیگه‌رو می‌بینیم،😊 وقتی را برای مناجات با خدا می گذاشت و به یقین خلق و خوی زیبای او😍 و شادابی🌱 و سرزندگی اش هم از همین ارتباط عاشقانه❤️ او با خدایش بود و واقعا ترک نمی‌کرد.»☔️ ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat*📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯