84.Inshiqaq.16-25.mp3
2.4M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره- انشقاق 🌸
💐#آیات-16-25💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿
هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
23.mp3
24.84M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🌷🍃🌷
#کتاب_صوتی
#در_کمین_گل_سرخ🌺
#روایتی_از_زندگی
#سپهبد_شهید
#علی_صیاد_شیرازی
💐 #فصل_ سوم💐
💐#قسمت_شانزدهم💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء _ امام شهداء و اموات#صلوات⚘
جهت شنیدن صوت تفسیر قطره ای قرآن توسط حجت الاسلام والمسلمین قرائتی وکتاب صوتی در کمین گل سرخ به لینک مراجعه فرمائید.
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸
سالروز میلاد خجسته فاطمه زهرا (س) سرور بانوان جهان، عطای خداوند سبحان، کوثرقرآن، همتای امیر مومنان و الگوی بی بدیل تمام جهانیان بر همه زنان عالم و شما بزرگواران مبارک باد 🌸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
http://goo.gl/LkzVnz
انگشت مبارک رو بزنید روی لینک
🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰
بانوان عزیز میهنم روزتون مبارک
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#یاد_یاران
#سردار_دلها
#سپهبد_شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
#قسمت_چهل_و_یکم
♦️سخنرانی منتشرنشده شهید بزرگوار همدانی
وقتی سه چهارسال قبل به سوریه رفتیم باکشوری مواجه شدیم که حزب بعث آن دیوارهای آهنین و درهای پولادینی به دور خود داشت و اجازه نمی دادند ما کار کنیم. دریک ارتشی رفتیم که برای نمازخواندن تنبیه و اخراج را قرار داده بودند!
چه اتفاقی افتاد که فرمانده این نیروها امروز پشت سر حاج قاسم سلیمانی نماز جماعت می خواند و در ماه رمضان روزه می گیرد؟
چه اتفاقی افتاده که امروز وقتی به پادگان ها می رویم، فرمانده لشگر گارد، مُهر کربلا برای نماز ما می آورد.
بدانیم که اکثر اهل سنت پای کار هستند. بسیجی که ما در سوریه راه اندازی کرده ایم حدودا ۴۲ تیپ، ۱۳۸ گردان که ۳۰۰۰۰ نفرشان به ایران آمده و آموزش دیده اند از اهل تسنن هستند.
سوریه عمق استراتژیک ایران است. سوریه به نیابت از ما در حال جنگ است. ما نیروی ایرانی به آنجا نبرده ایم. ایرانیهایی که به آنجا رفته اند، مستشارند. این برادرانی که شهید می شوند، در کنار یک فرمانده ی سوری هستند.
در حلب یک جوانی را در کنار یک سرلشکر گذاشته بودیم، وقتی بعد از سه یا چهارماه که می خواست به مرخصی و پیش خانواده اش بیاید، آن سرلشکر
می گفت: وقتی این جوان می خواهد برود، انگار قلب من می ایستد !!!
📚من #قاسم_سلیمانی هستم
#ناصر_کاوه
#ادامه_دارد ...
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸
🌺 هر دختری که ام #امامت نمی شود
🌼 یا مادر پیمبر #رحمت نمی شود
💐 در مجمع خلایق حق ، #فاطمه یکی است
🌺 این #وحدت است ، شامل کثرت نمی شود
💐 ولادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها و روز #زن و #مادر مبارڪــ
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
83.Mutaffifin.01-06.mp3
2.99M
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
🌺 #درسهایی_از_قرآن 🌺
🌸 تفسیر قطره ای🌸
💐 #قرآن_کریم 💐
استاد گرانقدر
حجت الاسلام و المسلمین
#حاج_محسن_قرائتی
🌸#سوره- مطففین🌸
💐#آیات-1-6💐
💐 #التماس_دعای_فرج 💐
🌿ثواب این تفسیر هدیه به ارواح طیبه شهداء بویژه سردار حاج قاسم سلیمانی و همرزمانش - امام شهداء و اموات🌿
هر روز با تفسیر یکی از سوره های جزء ۳۰قرآن کریم
توسط استاد حجه الاسلام والمسلمین قرائتی در
👇👇👇👇👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab🇮🇷〰〰〰〰🌷
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
سلام
عرض تبریک ایام میلاد صدیقه طاهره و امام راحل و دهه فجر انقلاب اسلامي ايران عزیز
بنا داریم به این مناسبهای فرخنده بستههای معیشتی تقدیم خانوادههای تحت پوشش مسجد محل داشته باشیم.
انشاالله خدای سبحان این عیدی ناچیز را از همه همسایهها و بانیان خیر قبول فرماید.
شماره کارت:
۶۲۷۳۸۱۱۱۶۴۰۳۸۲۷۲
بانک انصار بنام برادرمان آقای سید علیرضا رجایی در خدمت شماست.
یاعلی
🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸〰🌸
به نیابت از #شهداء
روز #مادر را به #مادران_شهدا
و #همسران_شهدا
تبریک می گوییم .
#مادران_و_همسران-شهدا
💐 #روزتون_مبارک 💐
ان شاالله ما راه #پسرانتان را با #غیرت مردانه و #حجاب زنانه ادامه خواهیم داد .
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی-با-ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
هدایت شده از 🇮🇷شھدای مدافع حرم قم🇮🇷
علاقه من به مادرم و شاید هم علاقه متقابل مادر به من موجب می شود که من به جای دوسال، سه سال شیر بخورم...
آرام آرام از بغل مادر به چادربسته شده به پشت او منتقل می شوم. بعضی وقت ها از صبح تا ظهر، روی پشت او، داخل چادر بسته شده قرار داشتم و او در تمام این حال، در حال کارکردن بود یا درو میکرد یا بافه جمع میکرد یا خانه را رفتوروب می کرد و یا گله را میدوشید یا غذا و نان می پخت. و من چه آرامشی در پشت او داشتم! همانجا میخوابیدم. به نظرم، مادرم هم از حرارت من آرامش داشت.
کتاب "از چیزی نمیترسیدم" زندگینامه خودنوشت شهید حاج قاسم سلیمانی صفحه۲۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
آب مهریه اش، زمین قُرُقش
پرده دارش سماء، ملک بندهاش
دامنش، پرورش دهنده حُسن
اِی به قربان پنج فرزندش!
#ميلاد_حضرت_فاطمه_زهرا(س)🌸
#روز_مادر
روز زن و روز مادر بر همه خانمهای محترم کانال مبارک باشه 🌸🌸🌸
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
35.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مناسبت
#پانزدهم_و_شانزدهم_بهمن_ماه
#سالروز شهادت
#شهید_محمود_هاشمی_و
#شهید_عبد_الصالح_زارع
#گرامی_میداریم یاد و خاطره شهدای #مدافع_حرم محله زینبیه را که در #بهمن_ماه به آرزوی دیرین خود که همانا شهادت بود رسیدند و خون پاکشان خاک غربت را رنگین کرد.
#روحشان_شاد
#یادشان_گرامی_با_ذکر_صلوات
#شهید حاج محمود هاشمی
#شهید عبدالصالح زارع
#شهید سید سجاد روشنایی
#شهید سعید سامانلو
#شهید حجت الاسلام والمسلمین محمد علی قلی زاده
#شهید احمد علی بیضون
همچنین یادی می کنیم از شهید مدافع حرم #ابراهیم عشریه
یادشان با ذکر #صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#مصاحبه همسر شهیدمدافع حرم
#حاج_محمود_هاشمی با یکی از مجلات
خانم محمدي! شهيد هاشمي چه زماني به خواستگاري شما آمدند و چگونه با ايشان آشنا شديد؟
من بتول محمدي هستم متولد فروردين ماه 1355 اهل قم. من و همسرم بعد از معرفي و وساطت خواهر ايشان با هم آشنا شديم و در 15 بهمن ماه سال 1371ازدواج كرديم. ايشان نظامي بودند و در سپاه پاسداران خدمت ميكردند. آقامحمود متولد 17 بهمن ماه 1350بود. ايشان از همان سنين نوجواني يعني زماني كه 14 سال بيشتر نداشتند راهي ميدان نبرد عليه كفار و دفاع از اسلام در جبهههاي حق عليه باطل شدند.
بنابر اين شما از همان ابتدا ميدانستيد كه با يك فرد مجاهد ازدواج ميكنيد كه لباس رزم بر تن دارد؟
بله كاملاً درست است. آن زمان محمود به صورت بسيجي در جبهههاي جنگ تحميلي حاضر شده بود. در مدت حضورش چندين بار مجروح شده بود و بعد از بهبودي دوباره راهي جبهه شده بود. از همان ابتداي آشناييمان به من گفتند كه شغل سختي دارند و امكان دارد زمانهاي زيادي را به مأموريت بروند. محمود از همان ابتدا آرزوي شهادت داشت. من ميدانستم كه با يك مجاهد خستگيناپذير ازدواج ميكنم كه جهاد برايش يك تكليف است نه يك حرفه و شغل. عاشقانه خدمتكرد تا اينكه بازنشسته شد اما بعد از بازنشستگي هم براي خدمت آرام و قرار نداشت.
پس بعد از بازنشستگي هم همچنان فعاليت داشتند.
روحيه آقامحمود اينگونه بود. با وجود اينكه بازنشسته شده بود اما همچنان در زمانهاي گوناگون در زمينههاي مختلف مانند آموزش بسيجيان، برگزاري اردوهاي راهيان نور، آموزش تخصصي سلاح و غيره شركت داشتند. ايشان در زمينه ورزش هم در رشتههاي مختلف با سپاه و بسيج همكاري داشت و حتي به عنوان يكي از بهترين بازيكنان تيم بازنشستگان نيروهاي مسلح استان قم شناخته و برگزيده شده بود.
چند سال با هم زندگي كرديد؟
من و محمود 23 سال با هم زندگي كرديم.
از شاخصههاي شهيد در مدت زندگيتان برايمان بگوييد. به نظر شما چطور شد كه ايشان لايق مدافع حرم شدن و شهادت در اين راه شدند؟
يكي از اين ويژگيها نماز اول وقت ايشان است كه در همه جا به آن توجه ويژهاي داشتند. در خاطرهاي كه در مأموريت داشتند و در دستنوشتههاي ايشان خواندم اين بود كه در حال نبرد يادشان ميافتد كه نماز اول وقتشان را به جا نياوردند و اگر الان به شهادت برسند بينماز شهيد شدهاند. از اين روبه عقب برميگردند و در حال دويدن نمازشان را زباني ميخوانند و بعد از انجام مأموريت نمازشان را مجدداً به جا ميآورند. از ديگر ويژگيهاي ايشان ميتوانم به صله رحم و ديد و بازديد از بستگان اشاره كنم. محمود سعي ميكرد به بهانههاي مختلف بستگان را دور هم جمع كند. تمام تلاش خود را ميكرد تا گره از مشكلات مردم و دوستان باز كند. بسيار مردمدار بود. منش او به اين گونه بود كه تكيهگاه محكمي براي دوستان و بستگان و مردم بود. محمود رزمندهاي شجاع و نترس بود.
بچهها مشتاق شنيدن خاطرات دوران دفاع مقدس پدرشان بودند؟
بله، محمود هميشه از خاطرات جنگ به گونهاي براي ما تعريف ميكردند كه ما مشتاق بيشتر شنيدن ميشديم. ايشان بيشتر اتفاقات خندهدار و شاد را براي بچهها تعريف ميكردند، براي همين اين خاطرات براي بچهها ناراحتكننده و خستهكننده نبود و مشتاقانه پاي حرفها و خاطرات پدر مينشستند.
يكي از خاطرات جالبي كه آقامحمود همواره براي ما تعريف ميكردند اين بود كه در زمان جنگ فرماندهان به خاطر اينكه سن و سال كمي داشت و ريز نقش بود به ايشان لقب «مينيرزمنده» داده بودند. هنوز هم خيليها محمود را با لقب همان دوران يعني مينيرزمنده ميشناسند.
ايشان از همرزمان شهيدش ياد ميكرد، دلتنگي براي رفقا و...؟
بله، چند تن از رفقاي صميمي آقامحمود سال 1390 در جبهههاي شمالغرب سردشت به شهادت رسيدند.
ايشان بعداز شهادت دوستانش يك اتاق براي خودش ساخت و اين اتاق را پركرد از عكس شهدا. بيشتر زمان خودشان را در خانه در اين اتاق ميگذراند و مداحي گوش ميكرد. همه نگراني من اين بود كه خداي ناكرده افسرده نشود كه به لطف خدا توانستند با فقدان دوستانشان كنار بيايند و دوباره خودشان را پيدا كردند.
از اعزامشان به دفاع از حرم اهل بيت بگوييد.
مرتبه اول اعزام ايشان شهريور ماه بودو اواخر مهر ماه بازگشتند. سري دوم اعزام شان 29 آذر ماه بود. كه در نهايت در تاريخ 16بهمن ماه 1394در آزادسازي نبل و الزهرا به شهادت رسيدند. اولين بار را ياد دارم نيمههاي شب بود كه گوشي آقامحمود زنگ خورد و يكي از مسئولان به ايشان گفت كه آيا آمادگي براي رفتن به سوريه دارند. ايشان هم خيلي پيگير و از مدتها قبل ثبت نام كرده بودند. از اين رو براي رفتن با ذوق و شوق فراوان هم استقبال كردند.
ادامه دارد ....
ايشان سالها در جنگ بودند و بعد از جنگ هم در سپاه خدمت كردند. با توجه به صحبتهاي شما در دوران بازنشستگي هم همچنان فعاليت داشتند. در نبودنهاي ايشان بار زندگي به دوش شما بود. با رفتنش به سوريه مخالفت نكرديد؟
خب وقتي به ايشان و به اهدافشان فكر ميكردم، ميدانستم كه حضور ايشان در آنجا نياز است. و وقتي ميديديم ايشان شوق حضور دارند و از اين هجرت و جهاد راضي هستند. من هم به رضايت ايشان رضا ميشدم، همسرم با هدف راهش را انتخاب كرده بود و براي اين هجرت و دفاع سه هدف داشتند. اول اينكه از تسلط داعش و حمله به ايران جلوگيري كند. دوم دفاع از حرم اهل بيت (ع) و سوم آزادسازي شهرهاي شيعهنشين محاصره شده در دست تكفيريها... اهدافي بسيار مقدس، كه من ايشان را همراهي كردم.
نگران شهادتش نبوديد؟
در سفر اولشان احساس ترس و نگراني خاصي داشتم ولي براي مرتبه دوم كه ميخواستند اعزام شوند حس عجيبي همراه با دلتنگي و دلشوره داشتم اما آقامحمود صحبتهايي با ما داشتند كه قوت قلبمان شد.
دخترها معمولاً بابايي هستند، چطور به رفتن پدرشان رضايت دادند؟
خب دخترها وقتي ذوق و اشتياق پدر را در دفاع از حرم ديدند، به راضي بودن پدرشان رضايت دادند. مخصوصاً
وقتي رسانهها كودكان سوري را نشان ميداد كه بيسرپناه و آواره شدند، قلبشان به درد ميآمد و حاضر بودند پدرشان براي كمك به آنها برود. خيلي اوقات ميديدم كه كسل هستند و گريه ميكنند اما هرگز به زبان نياوردند و اعتراضي نكردند.
در منطقه چه مسئوليتي داشتند؟
با توجه به تجربه و سابقهاي كه از جنگ تحميلي كشورمان داشتند و داراي تخصصهاي گوناگون رزمي بودند، به ايشان پيشنهاد فرماندهي هم داده شد اما نپذيرفتند و در نهايت به عنوان نيروي تخصصي تكتيرانداز راهي شدند.
از نحوه شهادت ايشان اطلاعي داريد؟
روز پنجشنبه مورخ 15 بهمن ماه 1394خبر شهادت چهار نفر از همرزمان همسرم را دادند. ما خيلي ناراحت و نگران بوديم تا اينكه همسرم ظهر پنجشنبه تماس گرفتند و گفتند كه حالشان خوب است و سالم هستند و عمليات تمام شده و انشاالله اين هفته بازميگردند. خيالمان آسوده شد اما براي شهادت دوستانشان بسيار ناراحت بوديم اما گويي روز جمعه بعد از مرحله اول عمليات كه منجر به آزادسازي نبل و الزهرا شده، مأموريت همسرم و همرزمانشان تمام و به مقرشان بازميگردند. فرداي آن روز به علت عملكرد خوب ايشان و همرزمانشان فرماندهان تصميم ميگيرند كه در ادامه عمليات براي آزادسازي شهر رتيان، گرداني كه ايشان در آن حضور داشتند، دوباره به منطقه اعزام شود. لذا دوباره به منطقه اعزام ميشوند.
ايشان قناسه چي بود. آقا محمود15 تير در سلاح خودشان داشتند، با دقت تمام 14 نفر از افراد دشمن را نشان گرفته و همه آنها را به هلاكت ميرسانند. تكتير انداز دشمن كه ميبيند همه نفراتش از دست ميروند، سر ايشان را هدف قرار ميدهد و محمود هم به آرزويش ميرسد و در شب تولدش آسماني ميشود.
چگونه خبر شهادت همراه زندگيتان را شنيديد؟
روز شنبه من در تشييع پيكر چهار نفر از همرزمان همسرم در گلزار شهدا شركت كردم. در گلزار خبر شهادت آقامحمود را به دوستانشان داده بودند. اما ما هنوز در جريان نبوديم. خواهرهايم در گلزار شهدا كه بودند خبر را ميشنوند و من از حال و روز آنها متوجه شدم كه اتفاقي براي محمود افتاده است. ابتدا گفتند كه زخمي شده اما من آرام و قرار نداشتم. دلم گواهي ديگري ميداد. خيلي بيقرار بودم. من را به خانه پدر شوهرم بردند و آنجا متوجه شدم كه همسرم به شهادت رسيده است. لحظات خيلي سختی بود. هيچكس باورش نميشد. اولين سؤالي كه من پرسيدم اين بود كه پيكر همسرم كجاست؟ خيلي نگران بودم كه خداي ناكرده دست داعشيها افتاده باشد اما وقتي گفتند كه پيكر همسرم تهران است خدا را شكر كردم.
امروز كه همسر يك مدافع حرم شديد، چه احساسي داريد؟
از اينكه همسر شهيد مدافع حرم هستم خوشحالم. باعث سربلندي من است كه همسرم در دفاع از اسلام و اهل بيت همچون امامان به شهادت رسيد. از طرفي هم سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامي باعث دلگرمي و قوت قلب ما است. ايشان درباره امتيازات شهداي مدافع حرم نسبت به ديگر شهدا فرمودند: اقدام داوطلبانه، اعتقاد خالصانه با پشت سر گذاشتن هيجانات جواني، پشت كردن به تعلقات زندگي و زن و فرزند و دفاع از حريم اهل بيت (ع) كه مهمترين مورد است.
درددلي با حضرت زينب (س) داريد؟
من وقتي خيلي دلتنگ و بيقرار ميشوم خودم را با حضرت زينب مقايسه ميكنم و ميبينم داغي كه من ديدم در مقابل داغهايي كه حضرت زينب (س) ديدند بسيار ناچيز است. از حضرت زينب (س) ميخواهم صبر زينبياش را بر من و تمام خانواده شهداي مدافع حرم عطا كند به ويژه آن خانوادههايي كه پيكر همسرانشان هنوز بازنگشته است.
و ميگويم: تقديم شماست قبولش فرما
قدر و وسع ماست فدای زهراست ...
روحش شاد
یادش گرامی با ذکر #صلوات
امام زادگان عشق
ايشان سالها در جنگ بودند و بعد از جنگ هم در سپاه خدمت كردند. با توجه به صحبتهاي شما در دوران بازنش
🌷〰🌷〰🇮🇷〰🌷〰🌷
#مناسبت_پانزدهم_بهمن_ماه
#سالروز_شهادت
#شهید_مدافع_حرم
#حاج_محمود_هاشمی
از خواهر و همسر محترم شهید گرانقدر#مدافع_حرم_
#حاج_محمود_هاشمی
بابت ارسال این مصاحبه سپاسگزاریم .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی_با_ذکر_صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷