فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
تجلّۍِ پروردگار💫
#حاج_حسین_سیبسرخۍ🎧
#عید_غدیر🍓
#استوری📲
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
「شهیده راضیه کشاورز」
﴿#پیام_ناشناس﴾ 👇🏿✨⭕️ خب #محفل_معرفی_شهیده امروزمون : شهید بزرگوار ؛ #شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی هست ❤️
متاسفانه دیروز نتونستیم محفل رو برگزار کنیم ،
پس :
👇🏿✨⭕️
#محفل_معرفی_شهیده امروزمون :
شهید بزرگوار ؛ #شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی هست ❤️🌸🙂
﴿هر موقع از امروز﴾
「شهیده راضیه کشاورز」
جواب ناشناس ها👇
فکر نکنم
ولی اگه تولید محتوایی یا مطلب مفیدی درباره شهیده داشتین به آیدی که ضمن ارسال مطالب قرار دادیم بفرستید
「شهیده راضیه کشاورز」
• راضیه و ماادراک مالراضیه • یادی کنیم از ویژه برنامه مثل مادر و حضور خانواده #شهیده_راضیه_کشاورز
خیلی ممنون
چشم لینک مصاحبه انشالله قرار میدم
「شهیده راضیه کشاورز」
متاسفانه دیروز نتونستیم محفل رو برگزار کنیم ، پس : 👇🏿✨⭕️ #محفل_معرفی_شهیده امروزمون : شهید بزرگوار
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
.
.
.
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
「شهیده راضیه کشاورز」
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀 #معرفی_شهیده🧕 #شهیده🕊 #زندگینامه📗 #خاطرات_شهدا📖 . . . ,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷ @sha
#معرفی_شهیده🥀🕊
🧕بانوےشهیده↜طیبه واعظی دهنوی
🗓سالروزتولد↜۱۳۳۷
✨محلتولد↜استان اصفهان
🕊سالروزشهادت↜۱۳۵۶/۳/۳
😔محلشهادت↜تبریز
💔نحوهشهادت↜شکنجه ساواک
🥀آرامگاه↜بهشت زهرا
.
.
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
「شهیده راضیه کشاورز」
#معرفی_شهیده🥀🕊 🧕بانوےشهیده↜طیبه واعظی دهنوی 🗓سالروزتولد↜۱۳۳۷ ✨محلتولد↜استان اصفهان 🕊سالروزشهادت↜۱
طیبه واعظی دهنوی🧕در سال 1337 در یکی از روستاهای🏞 اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج😔 مردم مستضعف آشنا شد. در سن 7 سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش🏠آموخت. در سال 1350 طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان🧔 ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت😍 و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی📚 و آگاه کننده و تفسیر قرآن📖 پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت🤩 او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.
به خاطر مبارزه با شاه🤴و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال 1354 به زندگی مخفی👀 روی آورد، ولی در نهایت در 30 فرودین 1356 پس از دستگیری⛓شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد😞.
در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر🧔 و کودک شیرخواره اش👦 زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری⛓ یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد🤔و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد😨.
ادامه دارد...
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
.
.
.
طبق قرار قبلی🤛🤜 که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و🔥 خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است😯.
صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی🧔 می رود، غافل از آنکه مأموران 💂♂در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود😓. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست😱.
طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود 😭و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند😤و در درگیری به شهادت می رسد😢. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند و به خانه آنها می روند😰. فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید💔.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند⛓، گفته بود: مرا بکشید ولی چادرم را برندارید😔
طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه😩 از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند😫 و سرانجام در سوم خرداد 56 زیر شکنجه به شهادت می رسند😢.
روز سوم 3⃣اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند 📝ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند😔
محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد😍🌹
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
❤️روایت اول❤️
📌زمین بخورم بهتر است
📝پنج ساله بود که به مکتب می رفت، هنگام مکتب رفتن حتما چادر سر می کرد و رویش را می گرفت.🧕
📚وقتی به او میگفتم شاید زمین بخوری در جوابم می گفت: اگر زمین بخورم بهتر از این است که مردم صورتم را ببینند.✔️
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
「شهیده راضیه کشاورز」
❤️روایت اول❤️ 📌زمین بخورم بهتر است 📝پنج ساله بود که به مکتب می رفت، هنگام مکتب رفتن حتما چادر سر
💚روایت دوم💚
📌لباس های کهنه را بیشتر دوست دارم
روز عید بود. یک دست لباس سرخ و سبز برای او خریده بودیم. رفت بیرون و آمد. لباس را درآورد و کنارگذاشت.✔️
گفتم: همه لباس نو پوشیده اند، تو چرا لباست را در آوردی؟❓
📝گفت: اگر من این لباس را بپوشم، آن بچه ها که فقیر هستند و بابا و مامان ندارند،غصه می خورند و کسی برای آن ها لباس نمی خرد. من دلم نمی آید این لباس را بپوشم بنابراین لباس های کهنه را بیشتر دوست دارم.👏🌿
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا
「شهیده راضیه کشاورز」
💚روایت دوم💚 📌لباس های کهنه را بیشتر دوست دارم روز عید بود. یک دست لباس سرخ و سبز برای او خریده ب
💜روایت سوم💜
📌خونم باید برای آقای خمینی بریزد
🌱سال ۱۳۴۲، سال درگیری شدید در قم بود. ما هم ساکن قم بودیم. طیبه شش ساله بود. شعار ها و حرف هایی را که در خانه زده می شد می شنید.💯
📝دور حیاط چرخ می زد و شعار می داد: خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم / خمینی خمینی شاه به قربان تو / مملکت ولیعهد خاک زیر پای تو.✌️🔊
من مدام می گفتم: مادر می آیند تو را می کشند. از این حرف ها نزن.از ساواک ترس داشتیم. یک بار خورد زمین. صورتش خونی شده بود. رفتم جلو. گفتم: خوبت شد، خونت را ریختی روی زمین.😕
گفت: خدا نکند خون من این جا بریزد. خونم باید برای آقای خمینی بریزد. از همان کودکی عشق آقای خمینی را داشت.✨❤️
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
「شهیده راضیه کشاورز」
💜روایت سوم💜 📌خونم باید برای آقای خمینی بریزد 🌱سال ۱۳۴۲، سال درگیری شدید در قم بود. ما هم ساکن قم ب
💛روایت چهارم💛
📌به عشق امام خمینی روزه می گیرم
📝زمانی که امام خمینی در تبعید بود پدر طیبه که یک روحانی مبارز بود و درجریان فعالیت های سیاسی قرار داشت به همین دلیل طیبه که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود تصمیم گرفت روزه بگیرد آنهم تنها 15 روز به این صورت که می گفت: هشت روز را برای سلامتی آقای خمینی روزه می گیرم و هفت روز را برای سلامتی پدرم.👏👌
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
「شهیده راضیه کشاورز」
💛روایت چهارم💛 📌به عشق امام خمینی روزه می گیرم 📝زمانی که امام خمینی در تبعید بود پدر طیبه که یک روح
💟روایت پنجم💟
📌قالیبافی شبانه برای امام خمینی
📝آن وقت ها مدرسه دخترانه در قم کم بود. مدرسه از خانه ما خیلی دور بود. هفت سالش که شد برای آموزش قرآن و یادگیری دعا 📜و ... اقدام کردیم. قرآن را یاد گرفت و قرائتش کامل شد. وضع مالی ما خوب نبود💔. البته همه روحانیون زیر فشار بودند. پدرش، نماز و روزه استیجاری می خواند. طیبه هم قالی می بافت و می گفت: مزد قالیبافی روزم را برای جهیزیه ام بگذارید و مزد قالیبافی شبم برای آقای خمینی، زیرا می خواهم زمانی که به ایران بازگشت پیش پایش گوسفند قربانی کنم.😍❤️
نماز مغرب و عشا را که می خواند، می رفت پشت دار قالی و تا ساعت ۱۲ کار می کرد و شب به او چهار تومان می دادند.💶
📌از این پول به ما هم می داد. هر چه پول به او می دادیم، یک قران و ۱۰ شاهی جمع می کرد و باقی را خرج فقرا می کرد. از آن دختر ها نبود که خرج خودش کند.📿
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا
💗روایت ششم💗
📌 شروع مبارزات
📝طیبه بنای مبارزه با رژیم منفور پهلوی را از پشت دار قالی با برادرش مرتضی شروع کرد. از همان کودکی از شاه متنفر بود، ولی هرچه بزرگ تر می شد، با شرکت در جلسات قرآن و مطالعه کتاب های شهید مطهری آگاهانه واردعمل می شد.👊
برادرش مرتضی می گوید: هرگاه با خواهرم طیبه صحبت می کردم، راه هایی پیش پایم می گذاشت و مرا راهنمایی می کرد که تا آن وقت چنین چیزی به ذهن هیچ یک از ما نرسیده بود و کار با موفقیت انجام میگرفت.👏💪
🧡روایت هفتم🧡
📌جشن عروسی که با مولودی خوانی آغاز شد
📝چهارده ساله بود که عروس خاله اش شد.
جوان های فامیل قصد داشتند برایشان ساز و آواز راه بیاندازند اما همسرش ابراهیم جعفریان گفت: اگر گوش کنید من بخوانم شما نیز دم بگیرید و شروع به خواندن کرد: یا دائم الفضل علی البریه، یا باسط الیدین بالعطیه، صل علی محمد و آل محمد.📜🎊
و این چنین زندگی سراسر ساده و بی آلایش خود را آغاز کردند.👫
💚روایت هشتم💚
📌بخشیدن جهیزیه به فقرا چند ماه پس از ازدواج
📝هنوز چند ماهی از عروسی شان نگذشته بود که طیبه گفت مادرجان می خواهم از جهیزیه ام به خانواده های فقیر ببخشم آیا اجازه می دهی.✔️
به او گفتم این اموال توست و هرچه بخواهی می توانی انجام دهی.✅
او نیز جهیزیه اش را به فقرا بخشید🌷 و همواره با مزد قالی بافی اش برای جوانان جهیزیه تهیه می کرد و یا برای کودکان لوازم التحریر می خرید.📚🎓
💛روایت نهم💛
📌به مساله حجاب بسیار مقید بودند به طوری که زیرشکنجه ساواک هم حجاب خود را حفظ میکردند🧕 و به آن اهمیت ویژهای میدادند.🌿 حتی خطاب به ماموران گفته بودند «مرا بکشید اما حجاب را از سرم برندارید»! با این انتخاب، خدا میخواست که مادرم از گمنامی در بیاید...🍂👌
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
「شهیده راضیه کشاورز」
💗روایت ششم💗 📌 شروع مبارزات 📝طیبه بنای مبارزه با رژیم منفور پهلوی را از پشت دار قالی با برادرش مرتض
🔶روایت دهم🔶
📌صورتش کبود شد
📝وقتی فرزندش دو ماهه بود همسرش توسط ساواک تحت تعقیب قرارگفت تا اینکه روزی به منزل آنان آمده و به جستجو پرداختند، 🔍طیبه نیز هر چه از اعلامیه های امام خمینی در منزل داشتند را داخل قنداق کودک مخفی کرده و او را در آغوش می گیرد، مزدوران هرچه می گردند✊ چیزی پیدا نمی کنند تا اینکه از شدت عصبانیت با طیبه بحثشان شده و با ضربه ای صورتش را کبود می کنند، این کبودی تا مدتها از صورتش محو نمی شد..💔
🔷روایت یازدهم🔷
📌 هجرت و درخواست از مادر برای شهادت
📝بعداز سال 1353 با جدایی گروه مهدیون از سازمان مجاهدین خلق، ابراهیم از طیبه سوال می کند که آیا حاضر است زندگی مخفیانه را آغاز کند که اونیز همراه همسرش شده و زندگی مخفیانه را آغاز می کنند.⚡️👌
✔️بعداز مدتی به وسیله واسطه ای مطلع شدم می توام طیبه را درامامزاده ای ببینم، وقتی به آنجا رفتم زنی را دیدم که چادری رنگ و رو رفته به سر دارد و به طرف من می آید، وقتی نزدیکتر شد دیدم طیبه است. نوه ام مهدی را در آغوش گرفتم. تنها حرفی که طیبه به من زد این بود که مادرجان دعا کن شهید شوم.🦋✨
🇮🇷روایت سیزدهم🇮🇷
📌 پرچمی که نام شهدا روی آن بود
📝خانم جعفریان درباره شهادت عروس و پسرش می گو ید: «خبر شهادتشان را در روزنامه زده بودند که توسط یکی از فامیل که در تهران زندگی می کرد. بدست ما رسید» ساواک منزلمان را محاصره کرده بود و اجازه نمی داد. برایشان مراسم بگیریم.»💔🥀
🦋چند شب قبل از این که خبردار شوم که بچّه هایم به شهادت رسیده و در بهشت زهرا به خاک سپرده شده اند. خواب دیدم. رفتم سر قبر حاج آقا رحیم ارباب، نشسته بودم. دیدم یک دسته از مردم به طرف قبر حاج آقا ارباب می آیند و یک پرچم در دستشان است. وقتی کنار قبر رسیدند.🇮🇷 دیدم اسم بچّه هایم روی پرچم نوشته شده است. آنها پرچم را روی سرم انداختند طوری که من کاملاً زیر پرچم قرارگرفتم.❤️😔
بیدار که شدم به همسرم گفتم: «بچّه ها شهید شدند » 🍂همسرم گفت: «خانم این چه حرفیه می زنی؟ فال بد نزن؟ »گفتم:«همین که گفتم، بچّه ها شهید شدند» چیزی طول نکشید که باخبر شدیم آنها به شهادت رسیدند.🍁🥀🖤
🍂یک روزکه بهشت زهرا سر مزارشان نشسته بودم. چند نفر آمدند و یک پرچم که اسم بچّه هایم روی آن نوشته شده بود را. روی قبرشان انداختند.💔🍂
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا
♦️روایت دوازدهم♦️
📌 آدم باید اسلام را زنده کند
📝نامه نوشته بود که : مادرجان راضی نباش که ما برگردیم، دعا کن شهید شویم. انگاربرگشتیم و 10 کیلو هم گوشت خوردیم، چه فایده؟ آدم باید اسلام را زنده کند.👌💯
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا📖
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
برای مطالعه مطالب بیشتر در مورد #شهیده_طیبه_واعظی🥀 کتاب های فوق را مطالعه کنید .🍂
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🥀
#معرفی_شهیده🧕
#شهیده🕊
#زندگینامه📗
#خاطرات_شهدا
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️
نثار روح پاک شهیده با توجه به ماهی که به دنیا اومدید رو انتخاب کنید و براشون هدیه کنید :
🎀 فروردین : سه صلوات
🎀 اردیبهشت : یک فاتحه و یک صلوات
🎀 خرداد : به نیابت از ۱۴ معصوم ۱۴ عدد صلوات
🎀 تیر : یک حمد و سه سوره قدر
🎀 مرداد : زیارت عاشورا
🎀 شهریور : یک صفحه قرآن.
🎀 مهر : سوره تین و دو سوره توحید
🎀 آبان : ۱۰ عدد صلوات
🎀 آذر : سه سوره شمس
🎀 دی : سوره واقعه
🎀 بهمن : یک سوره ناس و یک فاتحه
🎀 اسفند : ۵ صلوات
﴿سعی کنیم نیتمون فقط برای رضای خدا باشه ولی ☝️🏿
یک شهید هیچ وقت کسی که براش هدیه فرستاده رو بی جواب نمیذاره...✋🏿🙃﴾
「شهیده راضیه کشاورز」
﴿#پیام_ناشناس﴾
سلام . ✋🏿🙂
اگه دقت کنید میبینید هر چیزی به اندازه اش خوبه... چه موسیقی ، چه مداحی ، و چیزای دیگه ...
با توجه به این پیامی که گذاشتم و زیرش خط قرمز کشیده شده ، گوش دادن بیش از حد و ۲۴ ساعته مداحی علاوه بر اینکه اراده رو ضعیف میکنه ، باعث میشه گوشمون به مداحی عادت کنه و هر وقت یه مداحی یا یه روضه گوش میدیم مصیبت های معصومین برامون عادی بشه... چون بیش از حد گوشمون به مداحی عادت کرده.
آخه آدم چه نیازی داره ۲۴ ساعته مداحی گوش کنه... هر چی به اندازه خوبه...
ما نمیگیم گوش ندیم... میگیم به اندازه ...
در پیام هم کلمه بیش از حد ذکر شده... و بعدش یکی از دلایل خطرناک بودنش رو گفته...🙂
•﷽•
بزرگترین عید💌
#آیت_اللّٰھ_میرباقرۍ🎧
#عید_غدیر🌤
#استوری📲
,𖡟,𝗝𝗢𝗜𝗡,𝗜𝗡꧇↷
@shahideraziehkeshavarz
کانال شهیده راضیه کشاورز 🌿❤️