eitaa logo
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
1هزار دنبال‌کننده
15.4هزار عکس
6.7هزار ویدیو
86 فایل
•بسم‌رب‌الشهداء• زنده نگه داشتن یاد #شهدا کمتر از #شهادت نیست تازنده ایم‌رزمنده ایم✋ 🌷إن‌شاءالله‌شهادت🌷 #شهید_گمنام 🌹خوش‌نام‌تویی‌گمنام‌منم 🌹کسی‌که‌لب‌زد‌برجام‌تویی 🌹ناکام‌منم😔✋️ 🌹گمنام‌منم😔✋ ⛔کپی ممنوع⛔ بیسیمچی: @shahidgomnam313
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 طی درگیری هایی در جنگ روبرو درتاریکی #شب این دو #شهید به #شهادت میرسند همرزمان این شهدا،آنها رو زیر #برف پنهان میکنند وبه عقب برمیگردند اما آقا عطا و چند نفر دیگه #میمونند تا حتما دوستانشونو برگردونن روزها بخاطر داشتن #دید توسط دشمن حرکتی نداشتن و در تاریکی #شب و در برف وسرما و کوهستان، #شهدا رو روی دوششون حمل میکردن سه شبانه روز طول میکشه تا به نیروهای خودی برسند #شهادت: #عملیات_بیت_المقدس_۲ #شرمنده_شهدا_بودن_فایده_ندارد #کاری_کن_حرفشان_زمین_نماند! #آھ... @Shahidgomnam
🌺🌼🍀🌷🍀🌼🌺 باز هم آمد #شب.جمعہ پریشانم حسین داغ دورے ازحرم افتاده برجانم حسین عکس این #شش.گوشہ بی حد بردلم آتش زده ازڪرم آبے بریز بر قلب سوزانم حسین #السلام‌_علیک‌_یا_ابا_عبدالله #شب.جمعه.شب.زیارتی.ارباب #دست.مارا.هم.برسانید.به.حرم ----------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
💐ای که مرا خـوانـده ای نـشـانـم بـده ! در ظـلـمـانی ام ، مــ🌝ـاه نـشـانـم بـده ... 🌷ولادت : ۶۴/۰۷/۰۱ دزفول 🌷شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳ شمال حلب 🕊
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمت‌دهم °•#والیبال‌تڪ‌نفرھ [راوے:جمعےازدوستان‌شھید] بازوان قوے ابراهی
••🦋•• ✍🏻 °• [راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالح‌تاش] تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یڪ روز مشغول بازے بودیم. سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه‌هاے غرب تھرانیم ، ابراهیم ڪیه؟!🌱 بعد گفتند: بیا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقایقے بعد بازے شروع شد. ابراهیم تڪ و آن‌ها سه نفر بودند ، ولے به ابراهیم باختند.⭐ همان روز به یڪے از محله‌هاے جنوب شھر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازے خوبے بود و خیلے سریع بردیم. موقع پرداخت پول ، ابراهیم فھمید آن‌ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور ڪنند.🕊 یڪ دفعه ابراهیم گفت: آقا یڪے بیاد تڪے با من بازے ڪنه. اگه برنده شـد ما پول نمےگیریم. یڪے از آن‌ها جلو آمد و شروع به بازے ڪرد. ابراهیم خیلے ضعیف بازے ڪرد. آنقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد!🙃 همه آن‌ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خیلے عصبانے بودم به ابراهیم گفتم: آقا ابــرام ، چرا اینجورے بازے ڪردے؟! با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: مےخواستم ضایع نشن! همه این‌ها روے هم صد تومن تو جیبشون نبود!🔎 هفته بعد دوباره همان بچه‌هاے غرب تھران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن‌ها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪردند.🌵 ابراهیم پاچه‌هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے مےڪرد. آنچـــنان به توپ ضربه مےزد ڪه هیچڪس نمےتوانست آن را جمع ڪند! آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.🕸 با ابراهیم رفته بودیم . بعد از ، حاج آقا مےگفت. تا اینڪه از شرط‌بندے و پول صحبت ڪرد و گفت: (ص) مےفرماید: 《هر ڪس پولے را از راه نامشــروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست مےدهد.》🥀 و نیز فرموده‌اند: 《ڪسے ڪه لقمه‌اے از حرام بخورد نماز شب و دعاے چھل او پذیرفته نمےشود.》⏳ ابراهیم با تعجب به صحبت‌ها گوش مےڪرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجـــرا را تعریف ڪرد و گفت: البته این پول را به یڪ خانواده مستحـق بخشیدم!🛸 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب |•کپی به شرط دعای خیر🙂
❤...شهیــــدگمنـــام...❤
••🦋•• ✍🏻#قسمت‌دهم °•#والیبال‌تڪ‌نفرھ [راوے:جمعےازدوستان‌شھید] بازوان قوے ابراهی
••🦋•• ✍🏻 °• [راوے:مھدےفریدوند،سعیدصالح‌تاش] تقریبا سال ۱۳۵۴ بود. صبح یڪ روز مشغول بازے بودیم. سه نفر غریبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه‌هاے غرب تھرانیم ، ابراهیم ڪیه؟!🌱 بعد گفتند: بیا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقایقے بعد بازے شروع شد. ابراهیم تڪ و آن‌ها سه نفر بودند ، ولے به ابراهیم باختند.⭐ همان روز به یڪے از محله‌هاے جنوب شھر رفتیم. سر ۷۰۰ تومان شرط بستیم. بازے خوبے بود و خیلے سریع بردیم. موقع پرداخت پول ، ابراهیم فھمید آن‌ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول مارا جور ڪنند.🕊 یڪ دفعه ابراهیم گفت: آقا یڪے بیاد تڪے با من بازے ڪنه. اگه برنده شـد ما پول نمےگیریم. یڪے از آن‌ها جلو آمد و شروع به بازے ڪرد. ابراهیم خیلے ضعیف بازے ڪرد. آنقدر ضعیف ڪه حریفش برنده شد!🙃 همه آن‌ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خیلے عصبانے بودم به ابراهیم گفتم: آقا ابــرام ، چرا اینجورے بازے ڪردے؟! با تعجب نگاهم ڪرد و گفت: مےخواستم ضایع نشن! همه این‌ها روے هم صد تومن تو جیبشون نبود!🔎 هفته بعد دوباره همان بچه‌هاے غرب تھران با دو نفر دیگر از دوستانشان آمدند. آن‌ها پنج نفره با ابراهیم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪردند.🌵 ابراهیم پاچه‌هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے مےڪرد. آنچـــنان به توپ ضربه مےزد ڪه هیچڪس نمےتوانست آن را جمع ڪند! آن روز هم ابراهیم با اختلاف زیاد برنده شد.🕸 با ابراهیم رفته بودیم . بعد از ، حاج آقا مےگفت. تا اینڪه از شرط‌بندے و پول صحبت ڪرد و گفت: (ص) مےفرماید: 《هر ڪس پولے را از راه نامشــروع به دست آورد ، در راه باطل و حوادث سخت از دست مےدهد.》🥀 و نیز فرموده‌اند: 《ڪسے ڪه لقمه‌اے از حرام بخورد نماز شب و دعاے چھل او پذیرفته نمےشود.》⏳ ابراهیم با تعجب به صحبت‌ها گوش مےڪرد. بعد با هم رفتیم پیش حاج آقا و گفت: من امروز سر والیبال ۵۰۰ تومان تو شرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجـــرا را تعریف ڪرد و گفت: البته این پول را به یڪ خانواده مستحـق بخشیدم!🛸 •┈••✾❄♥❄✾••┈• •.⏳ .. •.📚برگرفته از کتاب |•کپی به شرط دعای خیر🙂