3.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
صحبت های شیرین #نعم_الرفیق...
حین عملیات
مصاحبه ی #شهید_حاج_حسین_خرازی🌷
#قرار_های_عاشقی فراموشمان نشود ؛
#نماز_اول_وقت
#دعا_ی_عهد
#تلاوت_قرآن
#زیارت_عاشورا
#حاج_حسین:
شاید یک نگاه حرامـ
توفیق شهادت را از ما بگیرد.
#گناه_نکنیمـ
شبیه #شهدا رفتار کنیمـ
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهمـ
#شهادت
#اصفهان_زيبا
#شهر_شهیدان
.
.
@haj_hosseinkharazi
گفتن #حاج_حسین رو
آوردن بیمارستان
رفتمـ عیادت
از تخت اومد پایین،
بغلمـ کرد.
گفت؛ دستت چی شده ؟
دستمـ شکسته بود.
گچ گرفته بودمش.
.
گفتمـ؛ هیچی حاج آقا!
یه ترکش کوچیک خرده ،
شکسته
#خندیدُ_گفت؛
چه خوب !
دست من
یه ترکش بزرگ خورده،
قطع شده.
#حرف_دل؛
ﺭﺍﺯ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﻣﻦ
ﺧﻔﺘﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
.
رفقا
دشمن با چهارتا نرمـ افزار
چت و گفتگو
چنتا شبکه ی ماهواره
نخواد عوض کنه ارزشامونو ،
حلال وحروممونو...
.
رفقا پشت کامپیوتر و
وقتی گوشی دستمونه
همون #سنگرای جبهه هامونه ها
خواستی پوزه ی دشمنو
به خاک بمالیو
#شهید_شی
#وضو_بگیر و
علیه دشمن #بجنگد ...
.
کمترین حالتش
همین که اون تصویر
و فیلمـ رو نبینیمـ
میشه #جهاد .
به دشمن پست فطرتو
کودنمونمـ میگیمـ ؛
.
ماییمـ و نوای بی نوایی
بسمـ الله اگر حریف مایی....
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهمـ
.
تدبیر نظامی
شجاعت کم نظیر
نظم و ترتیب در امور
همه اش از ویژگی های
یک فرمانده ی نظامی است
.
اما ...
وقتی #خنده های حاج حسین
را در کنار نیروهای لشگر
امام حسین می بینی
وقتی نیمه های شب
به محل خواب نیروهایَش سر میزند ،
.
اگر پتوی کسی
کنار رفته بود با آرامش ِ تمام
آن را بر روی او می کشید ...
.
شاید تفسیرش این باشد.
#حاج_حسین قبل از
فرماندهی لشگر امام حسین
فرمانده قلبِ نیروها بود
.
.
#شناخت_نعم_الرفیق
.
.
❣کانال علمدار جبهه ها❣
@shahidkharazi_com
شاید تفسیرش این باشد.
#حاج_حسین قبل از
فرماندهی لشگر امام حسین
فرمانده قلبِ نیروها بود
.
.
❣کانال علمدار جبهه ها❣
@shahidkharazi_com
.
بعد کلی وقت
گیرش انداختم ،
میگم ؛
حاجی پس کی عملیات می کنین؟
عراقی ها دارن منطقه رو
آب می اندازن ها.
.
میگه ؛اون جایی که
ما می خوایم رد شیم،
ارتفاعش بیش تره،
آب نمی گیره.
بازم با دوربین
منطقه رو نگاه می کنم.
دشت مثل کف دست صاف است.
میگم ؛ گمون نکنم
این عملیات به جایی برسه.
.
روز عملیات
همونطور شد که
#حاج_حسین گفته بود.
بهش میگم؛
آخه از کجا فهمیدین؟
از رو این نقشه ها ؟
اینارو که منم دیدم!
#میخندِ و می زنه رو شونم
و میگه ؛
فکر کرده ای فقط
خودت دیده بانی بلدی؟
.
.
#مسئول_متخصص نیاز کشورمونه
#جوان_انقلابی متخصص
در هر زمینه ای ...
برای اقتدار کشورمون تلاش کنیم
.
.
شبیه #شهدا رفتار کنیم
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهم
.
.
@shahidkharazi_com
#حاج_حسین نشسته بود
زانوهاشو گرفته بود توی بغلش...
.
هیچ وقت این طوری ندیده بودمش
ساکت شده بود
ناراحت بودمـ
دلمـ میخواست مثل همیشه باشه
شاد و #خنده رو ...
وقتی میدیدیمش
غصه هامـ از یادمـ
میرفت...
.
گفتم :
چقدر مظلومـ شدی حاجی!
سرش رو برگردوند و مثل قبل
فقط #لبخند زد...
فهمیدمـ داشت راجع به شهادتش فکر میکرد...
.
شبیه #شهدا رفتار کنیمـ
.
از اعمالمون #غافل نباشیمـ
به #حساب کارهامون برسیمـ
قبل اینکه به حسابمون برسن ...
#مراقبت کنیمـ
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهمـ🌸🌱
.
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_نعم_الرفیق♥️
@ShahidKharazi_Com
فرمانده ها شلوغ می کردن...
سربه سرش میذاشتن
باز ساکت بود
احمد کاظمی گفت : حاجی!
حالا همین جا صبحونمونو میخوریمـ
یه ساعتی میخوابیمـ...
بعد همـ هر کسی بره سراغ کار خودش...
.
#خندید و گفت : من باید برمـ خط
با بچه های مهندسی قرار گذاشتمـ
.
زاهدی بلند شد رفت بیرون
سوار ماشین #حاج_حسین شد.
ماشین رو برد تو گِــل گذاشت و برگشت
.
رو کرد به حاجی گفت:
حالا اگه میتونی برو...
.
#لبخندِ_حاج_حسین
از روی صورتش پاک شد ...
.
بی حرف رفت سوار ماشین شد.
همه منتظر بودن ماشین بیشتر تو گِل بره
ولی...
زیر لبش #صلوات فرستادُ
دنده عقب گرفت
ماشین از توی گـِل دراومد ...
.
رفت خط ...
.
.
#ذکر_خدا رو زیاد بگیمـ
مخصوصاً #صلوات ...
#کنترل_خشم داشته باشیمـ
.
شبیه #شهدا رفتار کنیمـ
.
.
شادی روح رفیق و همراه شهیدمون
صلوات + وعجل فرجهمـ 🌿
.
#خاطرات_شهدا
#خاطرات_نعم_الرفیق
.
@ShahidKharazi_Com
این خاطره رو با دل بخونیم ...
ﺍﺯ سنگر دوید بیرون بچه ها دور ماشین
جمع شده بودن ﺭﻓﺖ طرفشون
گفتم: ﺑﯿﺎ ﭘﺪﺭ جاﻥ اینم ﺣﺎﺝ حسین
پیرمرد بلند شد ، ﺭﺍﻩ افتاد
ﯾﮏ ﺩفعه ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻃﺮﻑ من
پرسید: چی صداش کنم؟
گفتم: ﻫـﺮﭼﯽ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﺩ
نگاهشون می ﮐﺮﺩم حاﺝ ﺣﺴﯿﻦ ﺩﺍشـﺖ
ﺑﺎ ﺭاننده ﯼ ﻣﺎﺷـﯿﻦ حرف می ﺯﺩ
پیرمرد ﺩﺳﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ
حاجی برگشت، هم دیگر ﺭو بغل کردن
پیرمرد ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺖ پیشوﻧﯿﺶُ ﺑﺒﻮسِ
حاجی میخندید، نمیذاشت
یهو خمپاره ﺍﻓﺘﺎﺩ ... یک ﻟﺤﻈﻪ
ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪن ﺭﻭ ﺯﻣﯿﻦ
ﻫﻤﻪ بلند شدن؛
صحیح ﻭ ﺳﺎلم غیر ﺍﺯ ﺣﺎﺟﯽ
#حاج_حسین
رفت بغل خودِ خودِ خدا...
خدا حاجی را بُرد برا خودش
حاج حسین شهید شد...
خیلی سختم بود
این خاطره رو بنویسم
کلی روضه واسم تداعی میشد ...
قبلاً هر جوری بودیم
الان دیگه فقط واسه خدا باشیم
دیر نشه ی وقت ...
تغییر کنیم زینت اهل بیت باشیم
التماس دعا
سالگرد شهادت دوست شهیدمون
#هشتم_اسفند_ماه
#نعم_الرفیق_ما ♥️
#شهید_حاج_حسین_خرازی
@Shahidkharazi_Com
حاج حسین این روزها
باید سرت شلوغ باشد...
مهمان داری میکنی؟
شلمچه یادش هست که تو کجا آسمانی شدی...
و این روزها خیلی ها از شلمچه میروند کربلا...
#حاج_حسین بدرقه شان میکنی
بهشان بگو جامانده ها را فراموش نکنند...
#نعم_الرفیق_ما♥️
#اربعین
@hoseinkharazi_ir
🔹در کردستان که بودیم، #حاج_حسین معمولا در سنگر دیدهبانها مستقر بود. یک روز دیدم ناخنگیر را برداشته و گذاشته زیر پایش، به سختی تلاش میکرد که با کمک پا، ناخنهای دستش را بگیرد. این صحنه را که دیدم جلو رفتم و اجازه خواستم تا کمکش کنم، اما هرچقدر اصرار کردم نگذاشت.
🔹بعد گفت: میخوام برم لب رودخونه، لباسامو بشورم. گفتم: اجازه بدید همراهتون بیام. موافقت کرد و با هم به طرف رودخانه راه افتادیم. تصور میکردم که دیگر شستن لباس با یک دست ممکن نیست و حتما من باید لباسش را بشویم. خیلی هم خوشحال بودم که چنین افتخاری نصیبم بشود و لباس حسین آقا را بشویم. وقتی به رودخانه رسیدیم، حاج حسین لباسش را خیس کرد و با همان یک دست شروع کرد به چنگ زدن. آنجا هم هرچقدر خواهش کردم لباسش را بدهد من بشویم، قبول نکرد. خودش به سختی لباسش را چنگ زد و آب کشید.
🎙کریم نصر آزادانی
#نعم_الرفیق_ما ❤️
✍کانال شهید حاج حسین خرازی|نعم الرفیق
https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
در حین درگیری شدید در حوالی نهر دوعیجی، نیروها موفق به تصرف مواضع مستحکم دشمن شدند. #حاج_حسین که نزدیک منطقه درگیری بود بلافاصله پس از این خبر از پی ام پی فرماندهی خارج شد و دو سجده شکر انجام داد.
حاج حسین، منشا کارهای خیر و نیک را تنها تلاشهای شخصی نمی دید، بلکه آنها را عنایت حق می دانست.
شکرگذار باشیم، شبیه رفیق شهیدمون🌱
#نعم_الرفیق_ما❤️
✍کانال شهید حاج حسین خرازی|نعم الرفیق
https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
شَهید حـٰاج حُسِیـنِ خــَرازی
هق هق گريه میكرد. نفسش بالا نمیآمد. تا آن روز بچهها حاج حسين خرازی را آنطور نديده بودند. همه مید
#حاج_حسين بچهها را فرستاد بروند جنازهها را بياورند.
سری اول ۱۱۵ شهيد آوردند. مصطفی نبود. فردا صبح ۲۵ شهيد ديگر آوردند، باز هم نبود.
منطقه، دست عراقیها بود. چند بار ديگر هم عمليات شد، اما از او خبری نشد.
جنگ هم كه تمام شد دوستانش رفتند دنبالش روی تپههای برهانی، توی همان شيار همه جای تپه را گشتند؛ نبود!
۳ نفر همراهش را پيدا كردند اما از خودش خبری نشد.
مصطفی برنگشت كه نگشت...
#مصطفی_ردانی_پور