eitaa logo
شَهید حـٰاج حُسِیـنِ خــَرازی
2هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
139 فایل
رفقا! این راه رفتنی است بدون دست، بدون پا و حتی بدون سر! مثل رفتن شهدا... کانال شهید حاج حسین خرازی | نعم الرفیق ارتباط با ما: @hajhoseinkharazi تبادل: @hajhosein_tab ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16849344385111
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا شهید حاج حسین خرازی رو به دوستان خود معرفی کنید و در کانال های خود نشر دهید ... تا یک نفر همـ که شده حاج حسین رو ببینه ... . 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396
نشسته بود ، زانوهاش رو گرفته بود توی بغلش . هیچ وقت این طوری ندیده بودمش ؛ . ساڪت شده بود. ناراحت بودمـ. دلمـ میخواست مثل همیشه باشه؛ وقتی می دیدیمش غصه هامون از یادمون می رفت. . گفتمـ؛ چه قدر مظلومـ شدی حاجی سرش رو برگردوند، فقط زد ... گاهی شیوه ی جواب حاجی همین بود لبخند لبخند لبخند ... . . شادیمون توی چهرمون باشه و غمـ و غصمون توی دلمون . لمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ؛ شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است. . شبیه رفتار کنیمـ . . شادی روح رفیق و همراه شهیدمون صلوات + وعجل فرجهمـ . . ❣کانال علمدار جبهه ها❣ @haj_hosseinkharazi
نشسته بود زانوهاشو گرفته بود توی بغلش... . هیچ وقت این طوری ندیده بودمش ساکت شده بود ناراحت بودمـ دلمـ میخواست مثل همیشه باشه شاد و رو ... وقتی میدیدیمش غصه هامـ از یادمـ میرفت... . گفتم : چقدر مظلومـ شدی حاجی! سرش رو برگردوند و مثل قبل فقط زد... فهمیدمـ داشت راجع به شهادتش فکر میکرد... . شبیه رفتار کنیمـ . از اعمالمون نباشیمـ به کارهامون برسیمـ قبل اینکه به حسابمون برسن ... کنیمـ . . شادی روح رفیق و همراه شهیدمون صلوات + وعجل فرجهمـ🌸🌱 . ♥️ @ShahidKharazi_Com
شَهید حـٰاج حُسِیـنِ خــَرازی
💢 آرامش حاج حسین 🔹بچه های لشگر خودش هم نبودن ها داد می زدن؛ حاج آقا، بدوین همین طور خمپاره بود که
🔹 یک جا زمین سیاه شده بود، بس که خمپاره خورده بود. نمیذاشتن حاج حسین بره اونجا... میگفتن؛ نمیشه اون جا بارون خمپاره میاد. 🔹 میگفت؛ طوری نیس میرم یه نگاه به اون ور میکنم، زود بر میگردم. نمیذاشتن می گفتن؛ اون جا با قناصه می زننتون... 🔹 می ترسیدیم، ولی باید این کار رو می کردیم. با زبان خوش بهش گفتیم: جای فرمانده لشگر این جا نیست. گوش نکرد... محکم گرفتیمش، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم. 🔹 داد زدم؛ یالا دیگه راه بیفت. موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد خیالمون راحت شد... 🔹 داشتیم بر می گشتیم، دیدیم از پشت موتور خودش رو انداخت زمین، بلند شد دوید طرف ما. فرار کردیم و از دور دیدیم باز هم میزنه...☺️ ✍️شهید حاج حسین خرازی|نعم‌الرفیق https://eitaa.com/joinchat/1363410946C4e6aea8396