#دلسوز ۱
چند سالی از خدمتم می گذشت و به دستور رئیس کلانتری به یکی از روستاهای اردبیل که روستای دور افتاده ای بود منتقل شدم وقتی من رفتم هنوز گازکشی نکرده بودند و مردم نفت میخریدن، مردم خیلی ساده ای بودن گاهی اوقات می آمد می گفتند که چه جوری یه نفر سرشون رو کلاه گذاشته دیگه کارم شده بود بین مردم آشتی بدم یا مجبور شون کنم که سر همدیگر را کلاه نذارن برای منم احترام زیادی قائل بودند تا از اینکه زمزمههای روستای شنیدم همه میگفتن شوکت حامله است شوکت دختری بود که از لحاظ ذهنی کمی مشکل داشت و زیبایی هم نداشت که بگم کسی که باهاش دوست شده عاشقش بوده شده پدر و مادر شوکت هم مثل شوکت بودند با خودم گفتم باید کمکش کنم کنم ازشون پرسیدم که کی با شوکت این کارو کرده اما نمیدونستم کیه
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دلسوز ۲
مطمئن بودم که یه نفر از مشکل شوکت سوء استفاده کرده و حالا اینجوری تنهاش گذاشته شوکت از ترس شلال شده بود به هیچ کس نمیگفت که چه اتفاقی افتاده و تا زمانی که خودش تعریف نمیکرد کاری از دست من بر نمی اومد، بنابراین فرستادم دنبالش شکوت که بیاد کلانتری و اونم اومد دختر بیچاره عین بید میلرزید هرچی ازش پرسیدم که کی این کارو کرده حرف نزد منم برای اینکه بترسونمش بهش گفتم وقتی که بچه به دنیا بیاد بچه رو ازت میگیرم اما اگر بگی پدرش کیه باهم ازدواج می کنید اون میگفت که خودش گفته میاد خواستگاری فهمیدم کار یکی از پسر های روستاست سپردم تا همه پسرها را دستگیر کنند همه را آوردیم و هیچکس گردن نگرفت من بیخیال این موضوع شدم تا زمانی که بچه به دنیا بیاد
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دلسوز ۳
هر روز به چشم می دیدم که شوکت چقدر میترسه و همه باهاش بد رفتاری میکنن بالاخره نه ماه بارداری شوکت تموم شد خبر اومد که شوکت رو بردن به شهر برای زایمان، لحظهای که بچه به دنیا میاد برای ترخیص نوزاد و کارت تولد شناسنامه پدر و مادر می خوان ولی شوکت شناسنامه ش سفید بود و پای پلیس به ماجرا باز شد شوکت خون گریه میکرد و بچه ش رو میخواست وقتی رفتم سراغش فقط میگفت من بچه م رو می خوام بهش گفتم بگو کی اینکارو کرده تا من بچه رو بیارم تا این موضوع رو گفتم شوکت ساکت شد این موضوع اعصاب منم خوب کرده بود یه روز رفتم خونشون به شوکت دستبند زدمو بردمش پاسگاه گفتم یا میگی بابای بچه کیه یا بل جرم زن بد دستگیرت میکنم مجبورش کردم بهم بگه و گفت که کار سجاد بوده
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دلسوز ۴
سجاد که ادعا داشتن خانزاده هستن از بزرگانن حالا پسرشون همچین دسته گلی به آب داده بود دستور بازداشت سجاد رو دادم سجاد رو آوردن و خانواده ش تلاش می کردند با پول قضیه رو حل و فصل کند اما قبول نکردم گفتم که اگر الان عقدش نکنه مجبورشون می کنم پسرش به زندان بره به سجاد گفتم حق اینکه این دختره رو اذیت کنه نداره باید زندگیش زیر نظر من باشه گفتم هر زمان که ترکش کنی اذیتش کنی یا حتی طلاقش بدی اجازه نمیدم پدر و مادر شوکت عقل درست حسابی نداشتن میترسیدم که بی عقلی هاشون زندگی دخترشان را از این خرابتر بکنن خانواده سجاده مجور بودند
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
#دلسوز ۵
چارهای ندارشتن شکست را قبول کردن و برای شوکت یه خونه ساختن شوکتم بچه ش بزرگ کرده و سجادی که با بلهوسی خودش قصد سوء استفاده از یک دختر بیچاره داشت مجبور شد تا آخر عمر با شوکت زندگی کنه بعد از چند سال منتقلم کردن به شهرو منم رفتم با همکاری که قرار بود بعد از من اونجا مستقر بشه صحبت کنم بهش گفتم که جریان شوکت چیه گفت از زندگیش مراقبت میکنه و اگر روزی منتقل شد به همکارای بعدی هم میگه مراقب شوکت باشن الان چندین سال از آن ماجرا گذشته تا جایی که من میدونم هر فرمانده ای که به اونجا منتقل شده مواظب زندگی شوکت بوده شوکت هم زندگی خوبی رو میگذرونه سجاد هم نقش ی مرده خوب برای زن و بچه اش بازی میکنه
#ادامهدارد
❌کپی حرام ⛔️
_🥀﷽یاد خاطرات عاشقان خدا﷽
🍃سه سال است که دل هایمان #عزادار شده و زخم هایش به لطف عده ای نامرد، درمان نمی شود.
🍃سه سال است که محروم شده ایم از نعمت وجودش و دنیا #یتیم شده بعد از شهادتش.
🍃سه سال است که #شب_های_جمعه، خواب بر چشمانمان حرام شده و به وقت ۱:۲۰ روضه برپاست. به یاد #پیکر_سوخته اش اشک می ریزیم و برای تنهایی بعد از او ناله سر می دهیم.
🍃عده ای که حاجی را می شناختند با شهادتش سوختند و عده ای که بعد از پروازش او را شناختند #ققنوس هایی شدند در آغوش خاکستر که به وقت #انتقام سر بر آوردند.
🍃فرمانده ی خستگی ناپذیر و #دلسوز، همیشه گوش بوده ای برای دردهای مردم. حال که تو آسمانی شده ای و ما زمینگیر میخواهم اندکی درد و دل کنم.
🍃این جا #وضعیت_قرمز است، خانه دلمان موشکباران گناه شده و شهر که هیچ، ایمانمان هم دارد سقوط می کند. راه را گم کرده ایم و از هر طرفی محاصره شده ایم.
🍃هشتگ انتقام سخت لا به لای روزهایمان خاک میخورد. کسی حواسش نیست و از یادها فراموش شده. شاید هم مصلحت ها، دست و پایشان را بسته است. اما نگران نباش، #منتظر می مانیم تا #ظهور امام غریبمان. #أین_الطالب_بدم_المقتول_بکربلا می خوانیم تا هرگاه برای انتقام جد غریبش آمد انتقام #شهادت غریبانه ات را بگیرد💔
🍃سالروز #شهادت نزدیک می شود و داغ نبودنت بیشتر دلم را میسوزاند، دعایم کن...
🌸به مناسبت نزدیک شدن سالروز #شهادت
#سپهبد_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
📅تاریخ تولد : ۱ فروردین ۱٣٣۵
📅تاریخ شهادت : ۱٣ دی ۱٣٩٨
🥀مزار شهید : کرمان
#اللهم_الرزقناتوفیق_الشهادة_فی_سبیلک
#یادشهدا_باصلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
سلام برشهدا 🕊
سلام بر شهدای گمنام 🥀
سلام برشما دوستان شهدایی🌹
صبحتون روشن به نگاه شهدا🌞🌺
🦋🦋🦋
#قسمت_۲
همه کارهای #هادی #تعریفکردنی و #مثالزدنی بود. #هادی خیلی پسر #خوبی بود. در #اعتقادات دینیاش بسیار محکم بود. اهل #نماز و #انجام واجبات بود و تأکید زیادی هم روی این مباحث داشت.#بااخلاق، #دلسوز و #مهربانی بود.
🍃⚘🍃
#حضور در #بسیج و #مشارکت در فعالیتهای بسیجی و #خدمت به مردم در شکلگیری #روحیه بسیجیاش نقش بسزایی داشت. #هادی هر چهارشنبه برای #دعای توسل، #دعای کمیل و#ندبه به پایگاه بسیج میرفت. #هر شب در #مسجد حضور داشت تا اینکه به استخدام #نیروی انتظامی درآمد.
🍃⚘🍃
#عاشق کارش بود. در مدتی که #هادی وارد نیرو شده و نتوانسته بود به پایگاه بسیج سربزند،#فرمانده پایگاه به خانهمان آمد تا پیگیر حال و احوال #هادی شود. از من پرسید چرا #هادی به پایگاه بسیج نمیآید؟ من هم گفتم #هادی استخدام شده و در حال حاضر سراوان است. یکی از #محسنات پسرم این بود که دوست داشت به #فقرا کمک کند. #یک سال قبل از #شهادتش وقتی #حقوق و #عیدیاش را گرفت، رفت به #مدرسه استثنایی و برای #بچهها از سر تا پایشان را خرید کرد، برای هر کدامشان یک جفت کفش، شلوار و پیراهن خرید.
به من هم گفت امسال هم برای بچهها با هم میرویم و خرید میکنیم که با #شهادتش این آرزویش محقق نشد.💔
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇