eitaa logo
شهید گمنام🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5.7هزار ویدیو
94 فایل
ادمین ثبت خاطرات @Mahdis1234 کانال دوم ما مسیر بهشت https://eitaa.com/joinchat/3022192798C43e1b256ae تبلیغات شما پذیرفته میشود https://eitaa.com/joinchat/4173332642Cacf0e5f1fb
مشاهده در ایتا
دانلود
۴ خدمتکارشون بودم تا اینکه حالم بد شد و با غلامرضا رفتیم دکتر فهمیدم باردارم غلامرضا خیلی مرد مهربونی بود همیشه میگفت ممنون که زنم شدی من چون عقلم شیرینه کسی باهام ازدواج نمیکردم ولی تو قبولم‌کردی بهش گفتم می خوام درس بخونم که گفت مشکلی نداره و بهم اجازه می‌ده اما اول زایمان کن بعد، وقتی که مهناز دید من حامله م و خودش مشکل داره بدجنسی هاش بیشتر شد با اینکه حامله بودم مجبور می‌کردن ساعت ها براشون کار کنم گاهی حمیدرضا اعتراض میکرد که این دختر و اذیت نکنید اما کسی محلش نمیداد، زمان زایمانم رسید و پسرم یه پسر خیلی تپل شد اسمش رو گذاشتیم حسین مهناز اومد گفت که دلش بچه میخواد چون خدا بهش بچه نمیده باید بچه منو ببره بزرگ کنه مخالفت کردم مادر شوهرم کتکم زد و بچه رو گرفت داد مهناز حمیدرضا چند بار مخالفت کرد ولی مهناز گفت یا اینو میگیرم یا طلاق اونم‌کوتاه اومد غلامرضا که اعتراض کرد با برخورد تند مادرش مواجه شد دست آخر جلوشون کم آوردم غلامرضا دلداریم می‌داد که دوباره بچه دار میشیم غصه نخور اما من فقط همون حسین خودمو میخواستم ❌کپی حرام
🍃بزرگترین آرزویم را از خدا خواسته بودم ;جایی برای خودم این آرزو را نوشتم : "ای کاش لباس تک سایزی که شهید آوینی بهش اشاره دارند ,اندازه من هم بشه !" ;اما می دانستم برای رسیدن به این آرزو باید خیلی تلاش می کردم . شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
💔🥀 ✨نامت آمد و خاطرات و یادت اینجاست تن و خنده هاے نابت اینجاست در باورِ من نیست نباشے دیگر رخِ پُر تب و تابـت اینجاست..✨ جانم؟ دلتنگ لبخند پاک و ساده و چشمهای سر به زیرت هستم💔🥀دعا کن ⛈ش🌷ه🕊ی🥀د💔بشوم✅💚 شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋شاهکارقرائت من سوره الفتح🦋 :28الی29 :الاستاد:شحات محمدانور سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🌹🕊 🕊🌹 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍالحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَےا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم. فَاَفُوزَمَعَڪُم 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فرزندان زهرا(س)خوب آموخته اند رسم را و میدانند چگونه با خود انتقام سیلی مادرشان را بگیرند ... دستانم را گناه بسته و شرم میکنم که به صورت معصوم شما خیره شوم ؛ زانوهایم از فرط زمین خوردن همچون سرخیِ آتش شده و شرمنده است که در راه شما قدم گذارد .... من چه کردم با های به جا مانده ی شما؟!چگونه در روز سربلند کنم و در چشمان شما نگاه کنم؟ !شمایی که تنها شانزده سال داشتید و آسمانی شدید اما من هنوز هم زمین گیر گناهانم هستم .... 🍃راستی چه حالی داشتی زمانی که وجودت را وقف فاطمه ی زهرا(س) کردی؟! آنقدر به خانوم جان عشق ورزیدی که نهایت مانند از ناحیه ی سینه و شکم جان خود را به اسلام و اربابت حسین(ع) بخشیدی .... تو! ی این میدان شدی و ماییم که همیشه ایم ! برادر به گوشی؟! ما جامانده ایم! به مناسبت سالروز شهادت تاریخ تولد‌: ۱۶ خرداد ۱۳۴۷ تاریخ شهادت: ۲۹ خرداد ۱۳۶۳ تاریخ انتشار: ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ محل شهادت : قصر شیرین مزار شهید: بهشت زهرا 🦋🦋🦋
🥀لبخند عاشقی ✨من در خاک تو را می جویم اما تو بر بامی از ابرها خیره به من می خندی 👈به سرگردانی ام به جستجوی بیهوده ام شایدمینگری شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀 ڪردے چقدربــــــزرگـــے ... ✨ هم در جهـان؛ بہ نام سربازان روح الله افتخارمےڪنیم ... 👈 فهمیده ها رفتند تا فهمیدیم ما مےتوانیم ... شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀ویلای لاکچری یک جانباز ✨نمی‌شناسیم اهالی خانه را اما ↵حرف زیاد دارند و درد همـ از صبرِ جانباز مهرِ مادر اشکِ خواهر شاید هم همراهی عاشقانهٔ همسر 👈هرچه هست درد است و عشق دردی که عاشقانه میخرند شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀 نگاه کنـید ✨ خــط را نگه داشته استـ ، امـا این بـار با استخـوان هایـش 👈 را از شهدا باید آموخت. شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
۵ گاهی اوقات یواشکی میرفتم به حسین شیر میدادم مادرشوهرم میفهمید منو حسابی کتکم میزد همیشه از پشت شیشه خونه مهناز حسین رو نگاه می کردم و مهناز لبخند بدجنسانه ای بهم میزد هیچ وقت نفهمیدم که چرا انقدر به من حسودی میکنه یه روز غلامرضا با حمیدرضا باهم دیگه راهی یکی از شهر دور شدن های تا بار ببرن رفتن و چند وقت ازشون خبری نشد که خبر رسید تصادف کردن و ماشین داغون شده غلامرضا مرده بود و حمیدرضا حال خوبی نداشت و موقتاً به گفته دکتر فلج شده بود و زمان زیادی می برد درمان بشه بیمارستان رفتن های مادر شوهر و جاریم باعث شد تا امیرحسین پیش منم باشه شیر خودمو بهش میدادم و حسابی تپل شده بود بالاخره حمیدرضا مرخص شد کار منم چند برابر شد مهنازو مادرشوهرم نگهداری نمیکردن و وظیفه من بود وقتی زیرش لگن میذاشتم خیلی شرمنده میشد ولی به رو نمیاوردم مهناز وقتی که دید زمان زیادی لازمه تا شوهرش درمان بشه گفت که طلاق میخواد و نمیتونه با این شرایط زندگی کنه خونه ای که توش زندگی میکردیم به نام حمیدرضا و غلامرضا بود مهنازم گفت حالا که کامیون خراب شده باید مهریه من را از خونه بدید مادر شوهر من بدون اینکه در نظر بگیره این خونه ارثیه من و بچه مم هست
و سلام بر او که می گفت: «هر کس ظرفیت مشهور شدن رو نداره از مشهور شدن مهم تر اینه که آدم بشیم» | شهید ابراهیم هادی❣| شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀کجا می تونید همچین آرامشی ببینید ✨ وقته آرامش از زندگی های چند ▫️ ما رخت بربسته ▫️می دونید چرا ؟ ▫️چون 👈 متوجه نشدی یه باردیگه عکس وببین شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
🥀 میخواهد... ✨اینکه بگذری از آرزوهایت زنجیرهای را از خود رهاکنی گفتنش آسان است اگر کردن به آن هم سهل بود به خیلی هامان واژه "" اضافه شده بود. شهادت آرزومه💚🌷🖤🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺شاهکارقرائت من سوره:البقره🌺 :196 :الاستاد:محمدصدیق المنشاوی سعی کنید قران انیس و مونستان باشد ، نه زینت دکورها وطاقچه های منزلتان شود ،بهتر است قرآن را زینت قلبتان کنید. شهید سید مجتبی علمدار شهادت آرزومه🕊💚🌷🖤 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعالیت امروز اول تیر کانال متبرک به نام شهید 🌺به مناسبت سالروز دل ڪه هوایے شود... پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند. و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد... بیایید دلها را راهے ڪربلاے جبهه ها ڪنیم ... 🏳 زیارت "شهــــــداء" 🌺بِسمِ اللّٰهِ الرَّحمٰن الرَّحیم🌺 اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَولِیاءَ اللہ وَ اَحِبّائَهُ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یَا اَصفِیَآءَ اللہ و َاَوِدّآئَهُ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللہِ اَلسَلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِےّ الوَلِےّ النّاصِحِ اَلسَّلامُ عَلَیڪُم یا اَنصارَ اَبے عَبدِ اللهِ، بِاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِبتُم وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا فَیا لَیتَنے ڪُنتُ مَعَڪُم فَاَفُوزَ مَعَڪُم... هدیه به ارواح طیبه شهدا صلوات.. سلام بر شهدا ✋ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥چرا ما که گناه می کنیم زود سیلی می خوریم اما آمریکایی ها گناه می کنند و خوشند؟ 🎙استاد قرائتی 💝الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَـ الْفَرَج💝 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
گفت که بهش خونه رو میده ولی من قبول نکردم هرچقدر کتکم زدن قبول نکردم تنها دارایی من و حسین همین خونه بود گفتم اینجا نصفش برای منه و روی نصفه حمید رضا حساب کنید وقتی که مادر شوهرم مخالفت منو دید تیکه زمینی که داشت و با طلاهایی که من داشتم فروخت و به عنوان مهریه داد به مهناز ازش پرسیدم چرا طلای خودتو ندادی و طلای من مال خودم بود کتکم زد و گفت صدات در نیادمهناز هم از این خونه برای همیشه رفت و راحت شدم، برای درآوردن مخارج زندگی مون مجبور شدم برم خونه های مردم کار کنم حسین و روی کمر می‌بستم تو خونه های مردم کار می‌کردم وقتی که از سرکار می اومدم مادرشوهرم نمی گفت که این وظیفه ای نداره مخارج ما رو بده یا از حمیدرضا نگهداری کنه تازه منو کتک میزد که چرا دیر اومدی و کارها مونده گاهی م بهم تهمت بد میزد ی بار خیلی کتکم زد و منم رفتم سرکار غروب کا برمیگشتم دیدم که یه زنی که گدایی کرده داره پولش رو میشماره و پولاشم زیاد بودن، وارد خونه شدم که مادرشوهرم حمله کرد سمتم ❌کپی حرام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت‌های قاتل دانشمند هسته‌ای شهید علی محمدی 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
شروع کرد به فحاشی منم کفری شدم و کتکش زدم تا حالا بخاطر احترامش نمیزدمش ولی دیگه بس بود بهش گفتم که باید از فردا برای گدایی پول در بیاری وگرنه میندازمت بیرون کلی نفرینم کرد بهم گفت قدم نحس تو بچه های من رو به این روز انداخته، اما برای اینکه بتونیم از پس مخارج و هزینه داروهای حمیدرضا برمیایم محبور بود بره گدایی رفتارشم بعد از اون کمی بهتر شده بود دیگه جرات نمیکرد منو بزنه یه روز که از بیرون اومدم دیدم داره شیشه اسیاب میکنه بریزه توی غذای من دوباره کتکش زدم و چاقو گذاشتم زیر گلوش گفتم اگر بخوای منو اذیت کنی میکشمت حمیدرضا به خاطر داروهاشون همش بیحال و خواب الود بود متوجه نمیشد تو خونه چه خبره، یه روزی که مادر شوهرم رفت گدایی ماشین بهش زد و پیرزن بیچاره مرد ❌کپی حرام
بدون اینکه چیزی بگه بلند شد برام آب آورد. نه اون حرفی زد نه من. حرف رفتن رو پیش کشید و گفت: منم میخوام برم سوریه... خشکم زد، باورم نمی شد در حالی که تنها چند ماه از ازدواجمون گذشته، چنین تصمیمی بگیره. سکوتم رو شکستم و زود عکس العمل نشون دادم: - تو نباید بری علی! -چرا؟! -چون ما تازه ازدواج کردیم هنوز یه سال نشده علی... ما برا بچه‌مون اسم انتخاب کردیم. داریم خونمون رو درست می کنیم. این همه برنامه برا زندگیمون داریم. -اجباریه خانوم (اینو گفت که چیزی نتونم بگم) -خب این دفه نرو، دفعه بعد میری. امسال اولین بهاریه که قراره باهم عید دیدنی بریم و سفره هفت سین بندازیم. نه گذاشت نه برداشت گفت: «خانم میخوای از زن هایی باشی که روز عاشورا نذاشتن شوهراشون به یاری امام حسین علیه السلام بره؟» دیگه چیزی واسه حرف زدنم نذاشت. ماتم برده بود و دهانم خشک خشک. باز گفت: تو اجازه بده برم، منم عوضش اگه شهید بشم و لایق بهشت باشم و اگه اجازه شفاعت یه نفرو داشته باشم قول شرف میدم اون یه نفر هیچ کس نباشه جز تو... شهید 🌷 شهادت: ۱۳۹۴/۱۲/۷، حلب سوریه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‌او ایستاد پای امام زمان خویش ‍ ☆بسم رب الزهرا 🍃از همه کردیم، جز ... دل مهدی را بردن، میخواهد که ما هنوز بی هنریم🥺 🍃میدانی! ما بی هنران از آن جا شروع شد که با ان همه گنج های پنهان در درونمان باز هم به کشیده شدیم. از چه رو؟ با نشناختن ، با نشناختن ...😔 🍃اما در این میان، هنرمندانی بودند که نه تنها به بیراهه نرفتند، انتخاب های آنها، شد برای ما، یکی مانند .. اویی که حتی اگر از انتخاب هایش هم بگذری، مقدمه صفحات زندگی اش، بود و اگر چند خط پایین تر می آمدی، می رسیدی به و در اخرختم میشد به همنشینی با 🌹 🍃اما از او که بگذریم، می رسیم به همان خود بی هنرمان که در این روزهای که حالمان را عجیب گرفته، به فکر شناختن هم نیستیم، حال عمل کردنمان پیشکش...😓 ♡ ♡ 🥀به مناسبت سالروز تاریخ تولد : ۲۵ شهریور ۱۳۶۱ تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴، سوریه درعا تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : قطعه ۲۶ بهشت زهرا 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
‌او ایستاد پای امام زمان خویش 🌱قلم، تاروپود کاغذ را می‌پیماید و ولادتت در خوشه های زمستان را به تصویر می‌کشد. 🌱طلوع عاشقانه ات، آغازی شد برای پلی دیگر به سوی خدا لابلای لایه های زندگی ات، ذاکر شدی و قلبت در مسیر روضه های رمضان آرام گرفت. 🌱زندگی را در کنش و کاوش یافتی. در میانه نبرد، معنا بخش دلیری و دلاوری شدی و راه و رسم زیستن را به اهل زمین آموختی. 🌱قلم، وجودت را تمنا میکند تا بنویسد و بنوازد از شیرینی شهیدانه لحظه هایت، و ترسیم کند محبتی را که در راه اندوخته بودی. 🌱بعد از بهار زندگانی ات، اینبار میزبان تو شد و «درعا» آوردگاه تکاپوی جسمت با خون؛ هنگامی که روحت در ابدیت آرام می‌گرفت. 🌱دستمان را بگیر و دست آویزمان شو؛ اهل زمین همچنان به آموزگاران عشق محتاجند ... 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۲ دی ۱۳۶۴ 📅تاریخ شهادت : ۱ تیر ۱۳۹۴ 📅تاریخ انتشار : ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت زهرا 🌺شادی ارواح طیبه شهدا صلوات 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ 🦋🦋🦋 🍃┅🦋🍃┅─╮ @shahidma ╰─┅🍃🦋🍃
دیگه افتادم دنبال دیه گرفتن و موفق هم شدم حمیدرضا دیگه حالش بهتر بود بهم گفت که از من خوشش میاد و از روز اول عاشقم بوده اما مهنازو به زور گرفته بود من که هنوز عاشقش بودم موافقت کردم و ازدواج کردیم از حمیدرضا یه پسر و یه دختر دارم با پول دیه مادر شوهرم و پولی که تو این سالها تونستم خودم پس انداز کنم دوباره ماشین سنگین خریدیم حسین و حمیدرضا روی ماشین کار میکنن و زندگی خیلی خوبی دارم و تقریباً خوشبختم ولی عذاب وجدان کاری که با مادرشوهرم کردم و دارم خیلی عذابم میداد کتکم میزد بچه م رو ازم گرفت از بی کسیم سواستفاده کرد به خاطر درمان حمیدرضا مجبور بودم بفرستمش گدایی نمیخواستم بمیره هرشب تو خوابم میاد پیشم میگه منو کشتی یا میای پیشم یا بچه هاتو میبرم پیش خودم تلاش می کنم با خیرات زیادی که براش میدم حداقل وجدان خودم را ارام کنم . ❌کپی حرام