🌷شهید نظرزاده 🌷
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣ 4⃣ #قسمت_چهارم قدمامو تند کردم.... نمیدونم چرا بهم ریخته بودم مگه قرار ب
📚 #رمان
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
5⃣ #قسمت_پنجم
آخرین میوه 🍎رو تو ظرف چیدم و رو به مامان گفتم:
_تموم شد!
در حالی که در قابلمه رو میذاشت روش گفت:
_دستت درد نکنه، حالا برو آماده شو، الاناست که پیداشون بشه😊
چشمی گفتم و رفتم تو اتاقم،
مهسا آماده بود و پشت پنجره نشسته بود
نگاهش که به من افتاد لبخند مرموزی زد، منظورشو نفهمیدم بی توجه به لبخندش کمدم رو باز کردم تا لباس مناسبی پیدا کنم😒
باز استرس تو تمام وجودم سرازیر شد، چرا انقدر دیوونه بازی درمیارم
شاید سمیرا راست میگفت من زیادی ضعف نشون میدم،
چشمامو بستم و زیر لب یه بسم الله گفتم تا شاید قلبم آروم بشه و بتونم درست تمرکز کنم ...😣💓
روسری مو که بستم صدای زنگ🔔 بلند شد، باز این استرس،
باز دیدنش منو از همین حالا دیوونم میکرد،
از صبح که مامان گفته بود که عمو جواد اینا میان قلبم 💓آروم و قرار نداشت ..
چـــ💎ـــادرمو سر کردم،
مهسا هم چادر به سر از اتاق رفت بیرون، نگاهی به خودم تو آیینه انداختم من باید قوی باشم قوی،
نباید هیچ کس حس منو نسبت به اون بفهمه، هیچکس، هیچکس،حتی خودِ 🌷عباس!🌷
صدای سلام و احوال پرسی شون که اومد از اتاق اومدم بیرون
عمو جواد اولین نفر بود که نگاهش بهم افتاد لبخند مهربونی بین ریش های نقره ایش نشست:
_سلام دخترم😊
سلامی دادم و سرم رو به زیر انداختم
ملیحه خانم نزدیک اومد و باهام روبوسی کرد،
صدای بم مردونه ای آمیخته شد با صدای محمد که در حال سلام و احوال پرسی بود،
با همون سر به زیری با حس کردن عطریاس متوجه اومدنش شدم، زیر لب ناخودآگاه زمزمه کردم "عباس"🙊
#ادامہ_دارد....
📝نویسنده: بانو گل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
6⃣ #قسمت_ششم
دیگه نوبت سفره پهن کردن بود...
تا الان هی از جمع فرار می کردم تا عطر یاس بیشتر از این دیوونه ام نکنه😣😔ولی موقع شام دیگه نمیشد کاریش کرد باید با 🌷عباس🌷 دور یه سفره مینشستم و غذا میخوردم،
بعد از پهن شدن سفره و تکمیل همه چیز باز وارد آشپزخونه شدم
که یه دفعه صدای مامان از هال اومد: _دیگه چیزی نمیخواد خودتم بیا
در حالی که شیر آب باز میکردم گفتم: _چشم اومدم😊
چند بار صورتمو با آب شستم شایدم بهتر بود ✨وضو✨ می گرفتم تا آروم شم
بعد از وضو گرفتن وارد هال شدم
همه مشغول غذا خوردن بودن، زیاد نگاه نکردم که مبادا نگاهم بلغزه😔 و به عباس بیفته،
نمیخاستم به هیچ وجه نگاهش کنم به اندازه ی کافی بی قرار بودم با نگاه کردنش حال خودمو بدتر میکردم
ملیحه خانم زیر چشمی نگاهی بهم انداخت و گفت:
_ماشالله چه خانومی شده معصومه جون
لبخندی رو لبای مامان نشست:
_کنیز شماست☺️
با این حرف مامان تو اون هیرو ویری نزدیک بود خنده ام بگیره،
آخه یکی نیست به مامان بگه کنیز! کنیز واقعا!!!!😅🙊
نگاهم به مهسا افتاد که ریز ریز میخندید، وای مهسا خدا بگم چیکارت کنه!😁🙈
ملیحه خانم باز نگاهشو بهم دوخت و گفت:
_ان شالله یه شوهر خوب گیرت بیاد خاله جون، راستش ما هم چند وقته دنبال یه دختر خوب برای عباس می گردیم☺️
ضربان قلبم بالا زد😥💓
اصلا نفهمیدم لقمه ی توی دهنمو چجوری قورتش دادم سرمو یه دفعه بلند کردم که نگاهم افتاد به چشماش ..
یه لحظه مغزم ارور داد،
مطمئنا چند دقیقه دیگه اونجا می موندم همه، احساسمو از تو چشمام میفهمیدن
سریع پارچ و برداشتم و گفتم:
_برم پرش کنم
دویدم سمت آشپزخونه و ولو شدم کنار یخچال،😣 با یاداوری چند دقیقه پیش و حرفای ملیحه خانم و چشمای عباس،تمام بدنم یخ شد ...
وای وای وای، من باز اشتباه کردم، برای اولین بار به چشمام نگاه کرد و من ...
سرمو گذاشتم رو زانوهام،
وای عباس چرا نمیفهمی که من طاقت ندارم،
تو دونسته این کارو بامن میکنی یا شایدم اصلا روحت از این چیزا خبر نداره ....😥😣
#ادامہ_دارد....
📝نویسنده: بانو گل نرگـــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 روایت حاج حسین یکتا در نهر خیّن از نبرد علي دنيا ديده در كربلاي چهار
⏱ روايت هشت سال دفاع مقدس در اردوهای راهيان نور
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
1_18833187.mp3
3.63M
🔊 #شور #فوق_العاده #اﺣﺴﺎﺳﻲ #ﻣﺪاﻓﻌﺎﻥ_ﺣﺮﻡ #ﭘﻴﺸﻨﻬﺎﺩﻱ
🎵ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ اﺯ ﺳﻮﺭﻳﻪ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻣﻬﺮﻩ ﻳﺎ ﺯﻳﻨﺒﻪ (س)
🎤ﻛﺮﺑﻼﻳﻲ #ﺳﻴﺪ_ﺭﺿﺎ_ﻧﺮﻳﻤﺎﻧﻲ
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
نوبتــِ #خون، ڪہ مےرسد
دنیا و روزگار، #پاپَس مےڪشند
بہ سخن گفتن از #دلدادگے نیازے نیستـــ
#سڪوت سرخ نیز، یڪ عالم حـرف دارد ...
#شهید_رضا_کارگر🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5796481089518175820.mp3
4.81M
🎧 #بشنوید
#موعظه
⭕️چرا بعضی ها از #مسیر_اصلیشون خارج میشن⁉️
🎤🎤 #حجت_الاسلام_دانشمند
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#ارادت خاصی به علی ابن موسی الرضا [عليه السلام] داشت ... آخرش هم #برات شهادتش رو از امام رضا(ع) گرفت
🌷با دلی آرامـ❤️ و قلبی مطمئن از آنچه انجام می دهم ( #جهاد) از حضور شما عزیزان مرخص می شوم؛ باشد که این فرزند و #برادر_کوچک و خطاکار خود را ببخشید😔 و #حلال_کنید.
🌷 #شهید_محرابی در آخر ماه صفر🗓 و در روز شهادت #امام_هشتم شیعیان در منطقه جنگی حلب (سوریه) بال در بال ملائک گشود🕊 و پس از طواف حرم مولایش، شاه خراسان، حضرت علی ابن موسیالرضا علیهالسلام در بهشت رضا (ع) #مشهد تدفین شد.
#شهید_حسین_محرابی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1679929603_293490082_1823030964.mp3
1.8M
#واحد احساسی
🔸خادما گریه کنون صحنتو جارو میزنن
🔹همه نقاره #یا_ضامن_آهو میزنن
🎤🎤 #میرداماد
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴دلتنگ پدر شده بود با "بغض و گریه" خوابید 🔻به روایت همسر شهید: دلتنگی خانواده شهدا هیچگاه رفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حتما ببینید؛
😢😭 دیدار جانسوز نازدانه های شهید مدافع حرم سعید انصاری با پدر بعد از سه سال دوری.....
در معراج شهدا تهران، ١٣ اسفند ماه سال۱۳۹۷.
#رقیه_های_معاصر.
#شهید_سعید_انصاری🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم
از بادها #خاکسترت را پس بگیرم
باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را
تا مستی سرتاسرت را پس #بگیرم
ده جنگجو در دستهایم✊ صف گرفته
تا از جهان انگشترت💍 را پس بگیرم
من زنده #ماندم با غلافی منتظر تا
از گرده شب #خنجرت را پس بگیرم
حس میکنم با بویی از #تو میتوانم
فانوس چشم #مادرت را پس بگیرم
بو می کشم دندان گرگان زمان را😡
تا قطره خون❣ آخرت را پس بگیرم
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
می خواهم از طوفان پرت را پس بگیرم از بادها #خاکسترت را پس بگیرم باید بیاشوبم سکوت لاله ها🌷 را تا م
2⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠خواب مادر بزرگوار
#شهیدیوسف فدایی نژاد در مورد #شهید_محسن_حججی😔
🔰شبی که شهید محسن #حججی به خاک سپرده شد. خواب دیدم که در فاصله کمی رسیدم #نجف_آباد اصفهان. مزار شهید محسن 🌷 باران شدیدی⛈ می بارید
🔰همه جمعیت رفتن و فقط پدر و مادر شهید محسن👥 باقی موندن. #مادر_شهید بهم میگفت: حاج خانم من شمارو میشناسم، صبر کن الان میگم شما کی هستی
🔰دیدم شهیدمحسن اومد، #لباس_احرام پوشیده بود. به مادرش گفت: ایشون رو میشناسم😊 #مادرشهیدیوسف هستن از گیلان😭
🔰و به مادرش اشاره می کرد که بیشتر مادر شهید یوسف🌷 رو عزت و احترام کن🙏
و همدیگر رو در آغوش گرفتیم💞 و گریه کردیم 😭
♨️واقعا #شهیدان را شهیدان می شناسند 🌺
#مادرشهید_یوسف_فدایی_نژاد
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
⚠️ #هیچ_کس_به_من_نگفت:😔
1⃣ #قسمت_اول
💠السلام علی المهدی یا ابوالشفیق
💠سلام پدر مهربان امت
👌آقای من!! شما همیشه و در همه حالات به یاد ما هستی و اگر ما را رها کنی یا فراموش، دشمن درون و برون دمار از روزگار ما در میآورد. چقدر شاد میشوم وقتی یاد آن صحبت زیبای شما میافتم که فرمودی: «هرگز شما را از یاد نبرده ایم».
👈مگر میشود که ارباب کریم، نوکرانش را فراموش کند و به آنها توجه نداشته باشد.
😰اما شرم و خجالت آنگاه همنشین دائمی ما میشود که به یاد بیاوریم هرگز به یادت نبوده ایم و تمام خوشیها را بی حضور شما تجربه کرده ایم.😔
😢کسی به من نگفت که میشود با شما حرف زد، دردِ دل کرد و غصهها را قصه وار گفت.
😥نمیدانستم که نوجوانان هم میتوانند راه باریکهای از نجوا با مولایشان، باز کنند و گاه گاهی، نوای خوش «یا بن الحسن» بر لب جاری سازند.
💭ای کاش از همان دوران نوجوانی میفهمیدم که به یادم هستی تا هرگز فراموشت نکنم.
😊اما حالا هم که به خود آمده ام و میخواهم همیشه به یادت باشم آنقدر خیالهای بی خود در دلم خانه کردهاند که...؛ اما نه، هرگز نا امید نمیشوم، چون یار و یاوری مثل شما دارم؛ امیدوارم نسیم یاری شما غبار خیالات و فراموشی را از قبلم پاک کند تا حضور شما صفای زندگیم شود.
📘برگرفته از کتاب
"هیچکس به من نگفت "
✍نویسنده: حسن محمودی
#هیچ_کس_به_من_نگفت
===================
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
سفر پرماجرا_55.mp3
8.74M
#سفر_پرماجرا ۵۵
✨کُلُّ نفسٍ بِما کَسَبَت رَهینَه✨
تو اَسیر شدی؛ توی چنگالِ خودت!
چنگالِ همون قیافه ای که
با رفتار و اعمالت به روحت دادی!
چنگال خُلق های بدت
درمان کن، دیر میشه ها👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰از #برادرانم میخواهم که غیر #حرف_آقا حرف کس دیگری را گوش ندهند❌ جهان در حال تحول است، دنیـ🌍ـا دیگر طبیعی نیست🚫
🔰الان دو جهاد در پیش داریم، اول #جهاد_نفس که واجبتر است👌 زیرا همه چیز لحظه آخر معلوم میشود که اهل جهنم هستیم یا بهشت.
🔰حتی در جهاد با دشمنها احتمال میرود که طرف کشته شود 💥ولی #شهید به حساب نیاید⛔️ چون برای هوای نفس رفته جبهه و اگر برای #هوای_نفس رفته باشد یعنی برای شیطان👹 رفته و در این حال چه فرقی است بین ما و دشمن! آنها اهل #شیطان هستند و ما هم شیطانی.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#تو از آسمـــــان بودی و فقط برای اینکه زمیـ🌎ـن لحظه ای داشتنتــ👤 را تجربه کند آمدی و حـــال زمین
⭕️با آمدن پدر به منزل🏡 #احمد به استقبال او میرفت و برای او چای☕️ میریخت و لباسهای پدر را میشست و #ناخنهای دست پدر را میگرفت تا دستان پدر #هنوز_هم منتظر مهربانی احمد باشد😔
⭕️پدر از دوری فرزند رنجیده💔 ولی اکنون دیگر #خوشحال است که فرزند خود را در راه دفاع👊 از راه #حضرت_زینب(س) و مقاومت و بیداری اسلامی و ارزشهای اسلام و انقلاب تقدیم کرده و این هدیه را عامل #شفاعت خود در روز قیامت میداند.
#شهید_احمد_حاجیوند_الیاسی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh