eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌸🌺🌼🌸🌺 ❣ #سلام_امام_زمانم❣ #خواهد_آمد ای دل ديوانه ام💗 او که #نامش بالبانم آشناست من گل نرگس🌸 برايش چيده ام خواهد آمد باورم کن #با_وفـاست😍 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هر که آمد به #تماشای_تو بی دل💕 برگشت #دلربایی، هنــرِ این #شهدا🌷 می باشد... باشهدا یک قـ👣ـدم به #خدا نزدیکتری #شهید_حجت_الله_رحیمی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_5879584725261092644.mp3
4.5M
🎧 فایل صوتی 🎙واعظ: آیت الله #توکل 🔖 نافله نماز ها 🔖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 #دحوالارض #اعمال #عکس باز شود👆👆 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🍃 ✔️در #ازدواج بسیار سختگیر بود؛ خواهرش، همسرش را به او معرفی کرد و بعد از صحبت کردن متوجه شد که #ه
#خاطرات_ماندگار 🔸یکی از کارهایی که خیلی دوست داشتم #نماز خواندن پشت سر آقا مهدی بود😍 ما حتی نمازصبح را هم #جماعت می خواندیم، اگر یک روز بدون من نماز می خواند ناراحت میشدم🙁 و گله میکردم. 🔹وقتی #مهدی را نمیدیدم مریض میشدم، قلبم درد💔 می گرفت، سردرد می گرفتم ولی وقتی میدیدمش #خوب میشدم، این جور موقع ها می گفت: "فکر کنم مریضی هایت #احساسی هست" 🔸زمانی که #محمدهادی فرزندم بدنیا آمد، مهدی #غسل_شهادت انجام داد، می گفت دوست دارم بچه ام را با غسل شهادت🌷 بغل بگیرم💞 🔹لحظه ای که #صدای محمدهادی را موقع بدنیا آمدنش شنیدم تنها دعایی که بعد از ظهور امام عصر(عج) کردم، دعا برای #شهادت آقا مهدی بود☺️ نمی دانم چرا آن دعا را کردم❗️ مهدی خیلی در کارهای مربوط به محمدهادی #کمکم می کرد، مثل پروانه دورم می چرخید💫 #شهید_مهدی_نوروزی #شیر_سامرا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#حاج_حسین_یکتا ♨️بچه‌ها مادریک #دوره_خاصی ازتاریخ هستیم. هر کدوم تون برید دنبال اینکه بفهمید #ماموریت خاصتون در دوران قبل از ظهور چیه⁉️ 💥شما الان #وسط_میدون مینید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
افتخار نسل ما... #حسین همیشه می گفت:از افتخارات نسل ما اینه که داریم تو #عصر و زمانی زندگی می کنیم
💠بامرام ترین آدم 🌴یادم هست، تو دوره بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت آسایشگاه. بعد از اون همه تمرینات سخت😪 تازه باید مثل بچه آدم می رفتیم و پوتین هامون👞👞 را می زدیم 🌴ما نای رو به رو پاهامون رو هم نداشتیم❌ واکس زدن که جای خودش رو داشت تو اون حالت که منتهای آمال ما این بود که بچسبیم به زمین و و .... 🌴 پوتین همه بچه‌ها را برد و واکس زد👞 و اومد نشست روبرویمان👥 آن لحظه احساس کردم آدم روی زمین نشسته روبروی من😍 راوی: حسین کاید خورده سال ۱۳۹۵ دوره آموزشی تبریز 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠بامرام ترین آدم 🌴یادم هست، تو دوره #آموزشی بعد شامگاه همه خسته و کوفته اومدیم سمت آسایشگاه. بعد از
9⃣6⃣1⃣1⃣ 🌷 🔻مادر حسین آقا تعریف میکرد 🔰یکی از آشناها رفته کربلا. بعد از زیارت 🔅امام حسین (ع) میره واسه زیارت 🔅حضرت عباس(ع) دم حرم رو میبینه که تو خواب این حس رو داره ک آقایی ک وسط ایستاده👤 حضرت عباس (ع) هستند و دو نفر👥 هم طرفین حضرت بودن و با صورت . 🔰این خانم شروع میکنن از حضرت عباس (ع)  خواستن. حضرت هم میفرمایند: که چرا از نمیخوایین⁉️ خانم میگن بله قبل از اینکه محضر شما برسم پیش (ع) بودم و درخواست کردم از ایشون☺️ 🔰حضرت عباس(ع) می‌فرمایند: نه❌ این رو میگم و با دست اشاره میکنن به فرد کناریشون👥 خانم بر می‌گردن به سمت اشاره ی حضرت و فر رو میبینن... 🔸تو همنشینی هات با ما رو هم سفارش کن حسین جان....😔 🔰ارتباط خاصی با علی الخصوص شهید هادی🌷 داشت و با کتاب 📙 خیلی مانوس بود. 🔰دائم از می گفت و کتاب هایی📚 که در مورد بودند برام می خرید تا مطالعه کنم. انگار دوست داشت ذهنم💭 رو آماده کنه. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
• @shohadaiyam •.attheme
412.6K
📲 • 🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇 ✓ مذهبی ✓ شهدایی عاااالی تر👌 از تلگرام به ما بپیوندید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/1214906384Cdb15194a25
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحہ ۲۹ استاد پرهیزگار .MP3
961.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم ✨سوره مبارکه بقره✨ #قرائت_صفحه_بیست_ونهم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
واقعا کی فکرش رو میکرد ادامه راهتان اینقدر #سخت باشد بعد از شما #غرق شدیم در روزمرگی هایمان و گیر کردیم به سیم خاردار #نفس #دعایمان_کنید #شهید_مرتضی_عطایی🌷 #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_3438779.mp3
4.04M
🔻ختم چله کلیمیه 💐قرائت زیارت آل یاسین بہ نیابت از شهدا 👈جهت تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان(عج) 🌱 سَلامٌ عَلےٰ آلِ یٰاسینْ ... 🌹 🌹 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
#عاشقانه_‌شهدا 💞 ❣روزی که #مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد☎️ خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار💓 است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید. گفتم: نه❌ ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد... ❣مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد #ابراهیم آمد... ❣بدون اینکه سراغ بچه برود🚷 آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمی‌پرسی⁉️ گفت:‌ تا خیالم از #تو راحت نشود نه!😉❤️ ❣وقتی به خانه می‌آمد🏘 دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم🚫 همه کارها را #خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد. #سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود. #شهید_محمدابراهیم_همت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 🔻 #استاد_پناهیان * #لذت_آغوش_خدا.... * 37 💕◈•══•💞•══•◈🌷 #مدیریت_رنج_ها 36 "انتقال مفهوم رن
❣﷽❣ 🔻 * .... * 38 💕◈•══•💞•══•◈🌷 37 "شاخصِ عشقِ به خدا" 🌺 قلبی که عشق به خداوند متعال داشته باشه، طبیعتاً "دوست داره که در راه خدا رنج بکشه". 💖 وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (ع) فرمودند: «دل انسانِ خدادوست، رنج و سختى در راه خدا را بسیار دوست دارد و دلِ غافل از خدا، راحت‌طلب است. پس، اى فرزند آدم! گمان نکن که بى‌رنج و سختى، به مقام بلند نیکوکارى خواهی رسید؛ زیرا که حق، سنگین و تلخ است و باطل سبک و شیرین است» 🌷 وقتی زندگی اولیای الهی رو نگاه میکنیم، میبینیم که چقدر به رنج کشیدن در راه حق، علاقه داشتن. دوست داشتن برای خدا زیاد سختی بکشن.😌💗 🌺 مثلاً امام سجاد (ع) به دفعات، پای پیاده به زیارت خانه خدا می‌رفتند... چقدر دوست داشتن که در راه معشوق رنج بکشن... 🔶 من و شما چقدر علاقه داریم در راه خدا سختی بکشیم؟☺️ ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مهندسی فکر_2.mp3
8.87M
#مهندسی_فکر 2 آخه بلاهایِ ناگهانی ، یا مصیبت هایی که تعادل زندگی ما رو بهم میزنند، چه خیری دارند، که بخوایم بشینیم درموردشون تفکر هم بکنیم؟ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔴 ما هم شهید می شویم ! وقتی در #قتلگاه_دنیا ... لذت گناهانش را ⇜حراممان می کنیم و به جرم #حزب_اللهی بودن هم، سرزنش می شویم ! جهاد اکبر؛ بیش از جهاد اصغر ⇜ #شهید دارد ... شهیدانی🌷 از جنس ذوب شدن های چندین ساله ... ذره ذره 👌 🔶 و امان از #قتلگاه_مجازی 📱 چه خوب هایی آمدند و غرق شدند😔 آن هم ، #ذره ذره اینجا هم میتواند سکوی پرش🕊 باشد و هم #مرداب شیطان ... #بنگر_که_چگونه_ایی⁉️ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه 💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_پنجاه_ویکم 1⃣5⃣ #ویژگی_ها☺️
❣﷽❣ 💖(فوق العاده زیبا) 2⃣5⃣ «اعزام» (دکترمحسن نوری) ستون نفرات رزمندگان از کنار یک باتلاق و در مسیر یک دشت درحرکت بود. شب بود و هوا بسیارتاریک. درجلوی ستون احمـ🌹ــدآقا قرارداشت. همینطور که به آنهانگاه می کردم یکباره یک گلوله خمپاره درکنارستون منفجرشد❗️ ترکش خمپاره فقط به یک نفراصابت کرد. قلب احمـ🌹ــدآقا مورد هدف قرارگرفت!بعد ایشان به سمت راست چرخید و کلماتی از زبانش خارج شد که من فهمیدم چه می گوید. درآن لحظات احمـ🌹ــدآقاجلوی چشمان من به شهادت🕊 رسید و من همان موقع حیرت زده ازخواب پریدم. تاچنددقیقه بدنم میلرزید. روز بعد درمسجداحمـ🌹ــدآقارادیدم. خوابم رابرای ایشان تعریف کردم.اوهم لبخندی زد و گفت : به شماخبرمی دهم که خوابت رؤیای صادقه بوده یانه! پاییز سال۱۳۶۴ بود. تغییر در رفتار و اعمال احمـ🌹ــدآقا بیشترحس می شد. نمازهای ایشان همگی شده بود. یادم هست یکباربعد از نماز به ایشان گفتم: علت این همه شما در نماز چیست⁉️ می خواهید برویم دکتر؟ گفت:نه،چیزی نیست. ✨✨✨ امامن می دانستم چرا اینگونه است. در روایات خوانده ایم که ائمه ی ما در موقع نماز و زمانی که در پیشگاه باعظمت حضرت حق قرارمی گرفتند اینگونه برخود میلرزیدند. این حالت برای کسی که درک کند وجود بی مقدارش،اجازه یافته باخالق آسمانها و زمین صحبت کندطبیعی است. این ماهستیم که درنماز و عبادات معرفت لازم رانداریم.😔 خلاصه روال برنامه های ما ادامه داشت تا اینکه یک شب به مسجد آمد و بعد از نمازهمه ی ما را جمع کرد. بعد از بچه ها خداحافظی کرد و گفت: ان شاءالله فردا راهی جبهه هستم. احمـ🌹ــدآقا از ماحلالیت طلبید و از اهل مسجد🕌خداحافظی کرد. بعد هم به ما چندنفری که بیشتر از بقیه باایشان بودیم گفت: این ما و شماست. من دیگرازجبهه برنمی گردم❗️ دست آخرهم به من نگاهی کرد و گفت: خواب شما عین بود. نمی دانم چرا،اما من و آن بچه ها خیلی عادی بودیم. فکرمی کردیم حتماً به مرخصی خواهدآمد. فکرمی کردیم که اگراحمـ🌹ــدآقا هم برود یکی مثل ایشان پیدامی شود. نمی دانم چراهیچ عکس العملی از ما سر نزد. ماخیلی راحت با ایشان خداحافظی کردیم وحلالیت طلبیدیم. روزبعداحمـ🌹ــدآقا با سپاه تسویه کرد و به صورت بسیجی راهی جبهه شد. همه ی کارهای مسجد را هم تحویل داد. دیگر هیچ کاری درتهران نداشت. ما فقط از نامه های احمـــدآقا فهمیدیم که ایشان رزمنده ی گردان سلمان ازلشکر ۲۷ حضرت رسول (صلی الله علیه وآله) است. .... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
💖(فوق العاده زیبا) 3⃣5⃣ | گردان سلمان | علے میرڪیانی (فرمانده گردان) و یکی از رزمندگان گردان 🌸🌼🌸🌼🌸🌼 پاییز سال ۱۳۶۴ برای انجام پدافندی به همراه نیروهای گردان راهی منطقه ی مهران شدیم. گردان ما برای حفظ موقعیت منطقه ی مهران به این شهر اعزام شد. استعداد گردان ما شامل ۴۵۰ نفر از نیروهای بسیج و سپاه🇮🇷 بود. ما در ضمن حضور در منطقه، مشغول بالا بردن توان رزمی نیروها برای حضور در عملیات آینده بودیم. مدت حضور ما در منطقه ی غرب زیاد طولانی نشد. ما پس از مدتی به دو کوهه آمدیم. دوره سه ماهه ی حضور رزمندگان گردان ما به پایان رسیده بود. قرار بود همه نیروهای گردان ما تسویه بگیرند و بروند. لذا با توجه به آغاز عملیات والفجر ۸ در منطقه ی فاو، برای همه ی رزمندگان صحبت کردم. گفتم: شما می توانید بروید. برگ تسویه ی📄 همه شما آماده است. امّا لشکر برای عملیات بعدی احتیاج به نیرو دارد. هر کس می تواند بماند. تعدادی از بچه ها به دلایل شخصی و مشکلات رفتند ولی بیشتر نیروها از جمله احمدعلی در گردان باقی ماند. البته من ایشان را اصلاً نمی شناختم و نشناختم❗️ ما راهی منطقه ی عملیاتی فاو شدیم. کار در این منطقه بسیار سخت بود. عراق با کمک کارشناسان غربی و شرقی شدیدترین موانع را پیش روی رزمندگان ایجاد کرده بود. عبور از اروند با آن شرایط و پیچیدگی ها و عبور از ده ها مانع مختلف درساحل دشمن کاری بود که جز با توکل به خدا و قدرت ایمان امکان پذیر نبود. هنوز بسیاری از کارشناسان جنگی دنیا از نحوه ی عبور رزمندگان ما از اروند و رسیدن به مواضع عراقی ها در . ما در یکی از مراحل عملیات حضور یافتیم. نبرد اصلی رزمندگان ما با لشکر گارد ریاست جمهوری عراق، در کنار کارخانه ی نمک به شدت ادامه داشت. به نیروهای گردان ما مأموریت مهمی داده شد. باید در شب ۲۷بهمن که یک هفته از شروع عملیات می گذشت به منطقه ی خور عبدالله می رفتیم. از تاریکی شب استفاده کردیم و به یک ستون نیروها را از کنار باتلاق و از جاده ی خور عبدالله به سمت پل مهم منطقه منتقل کردیم. در طی مسیر بود که چند گلوله خمپاره در کنار ستون نفرات ما به زمین نشست. ما چند شهید و مجروح داشتیم. اما هر طور بود خودمان را به خور عبدالله رساندیم و حمله را آغاز کردیم. البته بقیه بچه ها خصوصاً آنها که با برادر نیری در یک دسته بودند اطلاعات بیشتری از او دارند. ... 📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
fadaeian-haftegi951226 (5)-2.mp3
10.13M
🎧🎤🎧 تو #زینبیه قیامته پس کی نصیبم #شهادته😭😭 .. 🎤🎤 #سید_رضا_نریمانی 🌺التماس دعای شهادت🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
این #شبها دلــــ❤️ـــــم بیشتـــــر از هـــــر وقت بی تــــاب #شماست درمان این حال خرابم💔 انتهای #راه_شماست #شهــــــــــادت 🌷 دنیـ🌏ـا با تمام لذت هایش بماند برای اهلش؛ من اهل #دنیا نیستم❌ #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh