🌷شهید نظرزاده 🌷
🌾زمانی که در #دمشق بودیم نیروهای فاتحین به شوخی به امیر می گفتند: محاسنت را کوتاه کن اگر دست داعش اس
🍁دستم بگیـــر
🍃تا که بھشتم🌸 بنا شود..
🍁شاید سرم
🍃قبول کنی #خاک_پا شود..
🍁بالی بده
🍃که بال بگیرد🕊 اسیر #تو..
🍁شاید
🍃کبوتر حرم #کربلا شود..
#شهید_امیر_سیاوشی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_پنجاه_وچهارم 4⃣5⃣ 🍂اجازه هر دختری برای ازدواج وابسته به تصمیم #پدرش است مادر می
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_پنجاه_وپنجم 5⃣5⃣
🍂وقتی رسیدم نیما (پسر مهندس قرایی) به استقبالم آمد... چند روزی مهمانش بودم تا توانستم در نزدیکی دانشگاه سوییت کوچکی🏡 اجاره کنم.
برای یک دانشجوی تازه وارد خانه ی نقلی و ایده آلی بود. یک طرف آشپزخانه و یخچال کوچک و سینک و گاز قرار داشت. کمی آن طرف تر هم تخت و کمد و کاناپه و تلویزیون چیده شده بود. حمام و سرویس بهداشتی هم در سمت دیگر اتاق بود...
🌿ساکم را باز کردم و وسایلم را چیدم. ✨قرآن #فاطمه✨ را بالای تختم گذاشتم. مدتی طول می کشید تا روال ثبت نام طی شود. غروب غربت دلگیر بود. مخصوصا که اغلب اوقات هم هوا ابری و بارانی بود. با اینکه هنوز چند روزی از آمدنم نمیگذشت اما تحمل این تنهایی برایم نفس گیر شده بود.
🍂مرتب به سراغ نوشته های فاطمه می رفتم ☺️و هر کدامش را چند بار می خواندم. از لابلای نوشته هایش فهمیدم از همان روز خواستگاری مهرم به دلش نشسته بود. 😍از جدیت و مصمم بودنم خوشش می آمد. گاهی هم بعضی چیزها را رمزی می نوشت که من از معنایشان سر در نمی آوردم.😕
🌿بعد از اینکه دانشگاه آغاز شد به کمک نیما توانستم شغل مختصری دست و پا کنم... کمی طول کشید تا به تفاوت های فرهنگی و سبک زندگی مردم آنجا عادت کردم. هرچند برای نظرات و اعتقادات دیگران احترام قائل بودند اما ویژگی های خاصی داشتند. وفق یافتن با آنها برایم کمی دشوار بود. 😣
🍂تقریبا به زبان تسلط داشتم اما گاهی بخاطر غلظت لهجه ی مردم سردرگم می شدم. روزهای پر از رنج و سختی را سپری می کردم. درس، کار، دوری و دلتنگی همه در مقابلم بودند. 😔سعی می کردم شرایط را مدیریت کنم و روحیه ام را از دست ندهم.
🌿نیمی از ترم گذشت...
با نمراتی که تعریف چندانی نداشت امتحانات میان ترم را پشت سر گذاشتم. میدانستم اگر همینطور پیش برود نمیتوانم موفق شوم.😥
تنها راهی که برای #آرام_شدن پیدا کردم #قرآن_خواندن بود.
قرآن فاطمه را همیشه همراهم داشتم و از کوچکترین فرصت ها برای خواندنش استفاده می کردم. سعی کردم برای اینکه به زبان مسلط تر شوم با همکلاسی هایم ارتباط برقرار کنم.
🍂از این طریق می توانستم با پیچ و خم لهجه هایشان آشنایی بیشتری پیدا کنم. به بهانه های مختلف با آنها حرف می زدم و روی تلفظ هایشان دقت می کردم.
🌿یک روز روی چمن های حیاط دانشگاه نشسته بودم و قرآن می خواندم که یکی از همکلاسی هایم کنارم ایستاد و به زبان انگلیسی گفت:
_ میتونم اینجا کنارت بشینم؟
+ بله
🍂امیلی دختر ساده ای بود که همیشه لبخند می زد.👩 موهایش زرد بود و روی گونه اش لک های ریز و قرمز زیادی داشت. کنارم نشست و کوله پشتی اش را از دوشش درآورد. زیپ کوله پشتی را باز کرد. ساندویچش🌯 را نصف کرد و به من داد. میدانستم آنها مثل ما اهل تعارف کردن نیستند، تشکر کردم و ساندویچ را گرفتم.
🌿نگاهی به قرآنم انداخت و گفت:
_ چی میخونی؟
+ کتاب مقدس.👌
_ اسمش چیه؟
+ قرآن.
_ تو به دینت اعتقاد داری؟ یعنی آدم مذهبی ای هستی؟🤔
نمیدانستم چه بگویم...
چون تعریفی که او از یک آدم مذهبی داشت با تعریف من متفاوت بود. گفتم :
+ تقریبا همینطوره.
_ اما من آدم مذهبی ای نیستم. من فکر می کنم چیزی به نام #دین وجود نداره.
🍂ساندویچش را گاز زد و گفت:
_ چرا نمیخوری؟ ژامبون دوست نداری؟ من خیلی دوست دارم. ژامبون دودی #خوک طعمش بینظره.
از شنیدن اسم خوک چندشم شد. لبخند زدم و گفتم:
+ ممنون. با خودم میبرم خونه.
ساندویچش را خورد و خداحافظی کرد و رفت...
🌿بلند شدم و از دانشگاه خارج شدم. سوییتی که اجاره کرده بودم تلفن نداشت. همیشه برای حرف زدن با پدر و مادرم از تلفن های عمومی📞 که مختص تماس با خارج از کشور بودند استفاده میکردم.
گاهی هم وسط مکالمه تلفن قطع می شد و هرچقدر سعی میکردم تماس برقرار نمی شد. فشار دلتنگی زیاد بود اما امید به آنکه 💓فاطمه در ایران انتظارم را می کشد آرامم می کرد.
تصمیم گرفتم با او تماس بگیرم. زنگ زدم و محمد گوشی را برداشت :
_ سلام. خوبی؟ رضام.😊
+ سلااااااام بر رفیق خارجی. الحمدلله، ما خوبیم. تو چطوری؟ خوبی؟
_ ممنون، خوبم.
✍ نویسنده: فائزه ریاضی
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5908958882771764621.mp3
1.45M
🎧مداحی شهدایی
🔸وقتی دلم پر میزنه
🔹باز #شهدا رو میخواد
🎤مداح: #رمضانی
💢مقام معظم رهبری: #شهادت، يعنى وارد شدن در حريم خلوت الهى.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5895512907831052049.mp3
2.55M
🎧 فایل صوتی
🎙واعظ: حاج آقا #علی_پناه
🔖 مستی دنیا 🔖
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5900051902283908354.mp3
8.42M
#پـــــــدر 😢
❤️ تقدیم به همه اونهایی که پدرشون پیش خداست خصوصا #فرزندان عزیز شهدا 🌷
#پدرم_روحت_شاد😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
5⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_محمدرضا_عسکری_فرد🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣5⃣1⃣ به یاد
#شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر🕊❤️🕊
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣9⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
🔰ما در منطقه مذهبینشین #اهواز بزرگ شدیم. منطقهای که مساجد به واسطه حضور و فعالیت افراد👥 بسیار فعال هستند. مسجد #امام_حسین(ع) و حضرت زینب(س) هم دو مسجد فعال شهرمان هستند👌 که فعالیتهای #مذهبی زیادی دارند.
🔰 #حمیدرضا هم در کنار فضای خانواده آشنایی و فعالیتهای مذهبیاش در مسجد امام حسین(ع)🕌 بیشتر شد. آن زمان لشکری را به نام #لشکر قدس نوجوانان تشکیل داده بودند که عضوش شده بود.
🔰از همان دوران #نوجوانی با اینکه سن زیادی نداشت ولی فعالیتهای مذهبیاش قابل توجه بود. بعدها ایشان یکی از #بنیانگذاران هیئتهای مذهبی اهواز هم بود✅
🔰در فعالیتهای مساجد و پایگاههای #بسیجی حضوری فعال و نقشی پررنگ داشت. برای کودک و #نوجوانان اهواز و شهرهای دیگر گروه تواشیح🎤 درست کرده بود و سعی میکرد آنها را جذب💕 مسجد کند.
🔰بسیار آدم فعالی بود و #روحیه عجیبی در کارهای دینی و مذهبی داشت. به نظرم تمام زندگی آقا حمیدرضا با #شهدا گذشت. زمان جنگ سنش📆 کفاف نمیداد که وارد جبهه شود. وقتی جنگ تمام شد تمام فکر و ذکرش شهدا🌷 بود.
🔰 #الگوی زندگیاش را شهدا🕊 قرار داده بود و در همه زمینهها مثل برگزاری #یادواره و یادمانها در سطح استان خوزستان فعالیت میکرد. به نوعی اگر در سطح استان برای #شهدا یادواره و یادمان برگزار میکردند برادرم مسئولیتی بر عهده داشت.
🔰در برگزاری یادمانهای #شهیدان موسی اسکندری🌷 علی هاشمی🌷 حاج حمید رمضانی🌷 یکی از فعالان بود و #نقش_اصلی را در برگزاری مراسمها داشت.
#شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢خانواده و #فرزندان را آماده کرده بود. خودش هم که همیشه کنار مزار و #گلزار شهدا🌷 و برپا کننده مراسمها بود و خانواده هم در این مراسمها شرکت میکردند و با این فضا آشنایی داشتند.
💢خانواده با این مسائل بیگانه نبود. مادرمان را برای شنیدن #خبر_شهادتش آماده کرده بود. مادر و خانوادهاش را به گلزار شهدای🕊 تهران برده و سر مزار شهدای #جنگ_تحمیلی رفته بودند و آنجا گفته بود شهدا را ببینید که روزی برای دفاع از اسلام #شهید شدند و شاید یکی هم از خانواده ما شهید شود🌷 همه را آماده و تمام کارهایش را کرده بود✅
#شهید_حمیدرضا_فاطمی_اطهر
#سالروز_شهادت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
صفحہ ۹۰ استاد پرهیزگار .MP3
1.13M
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه نساء✨
#قرائت_صفحه_نود
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🚨 #خبر_فوری 📣پرواز پرستویی دیگر... مدافع حرم حضرت زینب س #حامد_سلطانی به همرزمان شهیدش🌷 پیوست ....
گفتم #کجا
⇜گفتا به خون❣
گفتم چرا
⇜گفتا #جنون
گفتم چه وقت⁉️
⇜گفتا کنون
گفتم #نرو
⇜خندید و رفت😔😔
#شهید_حامد_سلطانی 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #لذت_آغوش_خدا 87 #استاد_پناهیان #مبارزه_با_راحت_طلبی 15 💢آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی💢 🔹قبل
❣﷽❣
#لذت_آغوش_خدا 88
#استاد_پناهیان
#مبارزه_با_راحت_طلبی 16
♨️آغاز مبارزه عملی با راحت طلبی🔰
💢گاهی وقتا پدر و مادرا با سواد هستن و طبیعتاً خودشون همه چی رو "با دلیل" میپذیرن
🔹بعد میگن من چه جوری دلیلِ این کارای دینی رو به بچه ام بگم؟؟
❓‼️❓
اشتباه نکنید!
بچه توی این سن دلیل نمیخواد....
✔️شما تلاش کنید بچتون رو
با "دستور شنیدن" آشنا کنید.👌
🔴 متاسفانه اکثرِ پدر و مادرها، بچه ها رو رها میکنن
بعد که به سنِ تکلیف رسیدن
یه دفعه ای انبوهی از دستورات الهی رو جلوش میذارن ! 📖
🚫🚫🚫
🔶خب اون بچه هم که یاد نگرفته دستور گوش بده
بنابراین از دستوراتِ الهی بدش میاد😑
➖برای همین سمتِ دستوراتِ دین نمیره و گرفتارِ هرزگی میشه....
🔺🔵➖🔻
➖بعد پدر و مادر میگن فرزندم بی دین شده...😞
🚨بابا شما خودتون به بچه تمرین ندادید چرا اون رو مقصر میدونید؟!😒
در روایات میفرماید :
✨بهترین چیزی که پدر و مادرها
برای بچه هاشون به میراث میذارن
"" ادب "" هست ✨
#حالا_ادب_چیه...؟؟!! 👇
🌺 ادب یه "رفتارِ قانونمند" هست
نقطه مقابلِ دلم میخوادها
و هواهای نفسانی انسان👿
🌷ادب یه"رفتارِ شیک و قشنگ"هست...
خیلی از رفتارایی که ما انجام میدیم دلیلی براش نداریم
اما اون آداب رو انجام میدیم👌
💠 هر کسی در هر قومی باشه ، فرهنگِ اون قوم رو رعایت میکنه بدون اینکه دلیل بخواد
👈میگه این ادب و فرهنگِ ما هست.
" از ۷ سالگی " بچه خیلی راحت ادب رو میپذیره
♻️ و شما کافیه که "نماز رو به عنوان یه ادب به بچه یاد بدید"
💕 اون دیگه به هیچ وجه نماز رو رها نخواهد کرد...😌
⚠️ گاهی آدم میبینه که یه جوانی ۲۰ سالشه
اما تا حالا لباس نشُسته!!!
این خیلی عجیبه....‼️
⛔️خب این آدم با این وضع تربیت ، واقعاً راه به جایی نخواهد برد.....
⭕️✅💢👆
اگه پدر و مادرهاتون به هر دلیلی این تمرینات رو براتون نذاشتن
سعی کنید خودتون این تمرینات رو انجام بدید ؛
🔶و کارایی که براتون پیش میاد رو به عنوانِ "تمرینِ مبارزه با راحت طلبی" انجام بدید💪
💎 بعد از یه مدت، به لطف خدا
اثراتِ فوق العاده اون رو
در روح و جسمتون خواهید دید...😊💕
✅🔷🎨➖🌏💖
🌺 خدایا زندگی های ما رو
"با اطاعتِ دقیق از دستوراتت" نورانی بگردان✨
#الهی_آمین😍
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_70102243.mp3
6.13M
🎧پادكست هاي صوتی6⃣1⃣
🌼امام مهدي عج در قرآن🌼
🎤 #استاد_اباذری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خیرخواه 💢توی #عذرخواهی کردن پیش قدم بود. میگفت: نذاریم❌ چیز های کوچیک باعث بشه از هم #فاصله بگیریم
🔰آقای دکتر
🔸تا کاور می پوشیدیم، مدام بهم می گفت: #آقای_دکـتر! آقای دکـتر! روز اول سر به سرش گذاشتم گفتم: دکتری که چند تا پرستار و منشی #خانم😌دور و برش نداشته باشه، فایده نداره!
رو تـرش کـرد.
🔹وقتی رفتیم ایستگاه #پرستاری، دیدیم هـمـه #مـرد هستند🤦♂خندید😂 و گفت: خدا می خواد #آدم بشی! 😉
📚برشی از کتاب #سربلند
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تصاویر دیده نشده از شهید محسن حججی در لباس #پاسداری قبل از اعزام به سوریه.
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh