❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
🦋سخت است درک معنی بودنِ با شما!
تمامی ایاممان #بدون_شما میگذرد
رمضان بدون شما
#عیدها بدون شما
عزاداریها بدون شما
و این بار عیدی دیگر بدون شما گذشت😔
🦋بیا و لذت بودن با خودت
در کنار #خودت در روزگاران خودت را به ما بچشان
#نوای_دلتنگی💔
#اللهم_عجـل_لولیک_الفـرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌸♥️🌸
میگن بهشت زیر پای مادران است
من مطمئنم که #حاج_قاسم راه عروج🕊 رو از همونجا پیدا کرده
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مقام مادرم حضرت فاطمه زهرا.mp3
3.76M
♨️مقام مادرم حضرت فاطمه زهرا(س)
👌 #پادکست بسیار شنیدنی
🎙رهبر معظم انقلاب
🎙 #آیت_الله_مجتهدی_تهرانی
🎙استاد #محمد_شجاعی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#سیمخاردار
یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیمخاردار دراز بکشد تا بقیه از روی او رد شوند😱
یک #جوان فورا با شکم روی سیمخاردار خوابید. همه رد شدند جز یک پیرمرد👴
گفتند:
بیا!
گفت:
نه❌ شما برید! من باید وایستم بدن #پسرم رو ببرم برای مادرش! مادرش منتظره😭
♨️چسبیدن به سیمخاردار کجا و چسبیدن به مقام و جایگاه کجا♨️
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
• #شهید_احمد_مشلب🌷 • #تم_شهیدایی 📲 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
@shahidNazarzadeh(6).attheme
104.6K
• #شهید_احمد_مشلب
• #تم_رفیق_شهید 📲
• #تم
🔻تم_های_جذّاب_ایتا😍👇
ایتایی متفاوت رو تجربه کن👇👇
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
ولی#حاجی
بچـههای شهـدا 👥
بعد از شـما
تازه دارن
#یتیمی رو احسـاس میکنن ..😢
#جانفدا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین -مثل حاج قاسم - نظری.mp3
3.98M
#شهید_سلیمانی
⏯ #استودیویی #حماسی #شهدا
🍃صفا بده به دنیا که رنگ و بو بگیره
🍃بارون بزن که اشکام دوباره رو بگیره
🎤 #محمدرضا_نظری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنران دارد سخنرانی میکند 🎙 کودکی میآید و وسائل روی میزش را بر میدارد، بازی گوشی میکند و ... 😂
🔺 #واکنش سخنران فوق العاده است، خودتان ببینید...😍
📲از دیروز این #فیلم در شبکههای اجتماعی در حال دست به دست شدن است. فیلم مربوط آقای #سید_هاشم_الحیدری است. از چهره های مقاومت💪 دمش گرم بابت حال خوبی که با این فیلم به ما منتقل کرد😊
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥سخنران دارد سخنرانی میکند 🎙 کودکی میآید و وسائل روی میزش را بر میدارد، بازی گوشی میکند و ... 😂
▫️ درسته که این ویدیو 📽 توی خیلی از کانال ها #پخش شده , ولی حتما ببینید حس و آرامش 😇 بی نظیری داره 😍
🇮🇷♥️🇮🇷
🔸سرکار خانم #فیروزه_شجاعی از اسطوره های زن شجاع ایران هستید
که ب عنوان #مظلوم_ترین مادر شهید ایران از ایشان نام برده میشود♥️✨
#عکس_باز_شود👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت های مهم حاج مهدی رسولی درباره بیانات اخیر #مقام_معظم_رهبری و تحریف و تقطیع سخنان ایشان توسط برخی خواص و رسانه ها 🔇
- مراسم میلاد حضرت زهرا (سلاماللهعلیها)
🗓 پنجشنبه ۲۲ دیماه ۱۴۰۱
📍#هیئت_ثارالله_زنجان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
نقل ازخاطرات آزادگان: 📝
اسیر که شد، بعثی ها فهمیدن مسیحیه
بهش گفتن توکه #مسلمون نیستی، علیه ج.ا.ا مصاحبه کن تاپناهندگی بگیری! 💯
گفت مسلمون نیستم، ایرانی که هستم
⏪تا يوم قیامت مدیون شهداء،جانبازان، آزادگان ورزمندگان (آنان که برصراط مستقیم و ارزشهای انقلاب اسلامی باقی ماندند) هستیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آقاجان! ✋
ما نرده های خیابان
#انقلاب نیستیم که با چند تکان بشکنیم!
ما بچه های انقلابیم... 💪
یادگارانِ #خمینی..
وارثان شهداء..
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💢توسل به حضرت زهرا(س)
🔸«نمیدانم چه شد! هر قدر تلاش کردم خودم را از شر #سیمهای_خاردار خلاص کنم، نتوانستم. وضعیتم لحظه به لحظه بدتر میشد.
🔹میدانستم چه بکنم. موانع در حال تکان خوردن و بسیار خطرناک⚠️ بود، چون توجه #دشمن را به سمت من جلب میکرد. از همه کس و همه جا ناامید، به ائمه ـ علیهم السلام ـ متوسل شدم.
🔸یکی یکی سراغ آنها رفتم. یک لحظه یادم آمد که ایام #فاطمیه است. دست دعا و نیازم را به طرف حضرت فاطمه(س) دراز کردم🤲 و با تمام وجودم از ایشان خواستم که نجاتم بدهند. گریه کردم😭دعا کردم.
🔹در همین حال احساس کردم یکی پشت لباسم را گرفت، مرا بلند کرد و در آب #اروند پرتم کرد. آن حالت را در هشیاری کامل احساس کردم.» #احمد این ماجرا را برای دوستش تعریف کرد، او را قسم داده بود که تا زنده است، آن را برای کسی بازگو نکند❌
#شهید_احمد_جولاییان🌷
📚برگرفته از کتاب مهر مادر
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
در این تصویر 📸 تمام عاشقانه های دنیا را ببین..
این چشمان یک مادر #شهید است
وقتی برایش خبر پیدا شدن پیکر پسرش را بعد از ۲۸ سال آوردند😢
خیره شده به دستان همسرش
که میلرزد
و میگرید...!😞
مادر شهید محسن نبوی بعد از شنیدن خبر بازگشت پیکر فرزندش
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✫⇠ #اینک_شوڪران ✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 0⃣2⃣ #قسمت_بیستم 📖دوست ها
❣﷽❣
📚 #رمان
#اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
1⃣2⃣ #قسمت_بیست_ویکم
📖خانه پدری ایوب بودیم که برای #اولین_بار از حال رفتنش را دیدم. ما اتاق بالا بودیم و ایوب خواب بود😴 نگاهش میکردم. منتظر بودم با هر نفسی که میکشد، سینه اش بالا و پایین برود. تکان نمیخورد، ترسیدم😰 صورتم را جلوی دهانش گرفتم. گرمایی احساس نکردم.
📖کیفم را تکان دادم، ایینه کوچکی بیرون افتاد، جلوی دهانش آیینه بخار نکرد❌ برای لحظاتی فکر کردم مردی را که حالا #همه_زندگیم شده است از دستش دادم. بعد ها فهمیدم از حال رفتنش، یک جور حمله عصبی و از عوارض موج گرفتگی است.
📖دیگر تلاش من برای زنده نگه داشتن
ایوب شروع شد✅ حس میکردم حتی در دیوار هم مرا تشویق میکنند و میگویند "عاقبت راهی که انتخاب کرده ای، #خیر است. یکبار مصرف غذا میخوردیم. صدای خوردن قاشق و بشقاب🍽 به هم باعث میشد حمله عصبی سراغش بیاید.
📖 #موج که میگرفتش، مردهای خانه و همسایه را خبر میکردم. انها می امدند و دست و پای ایوب را میگرفتند، رعشه می افتاد به بدنش بلند میکرد و محکم میکوبیدش به زمین. دستم را میکردم توی دهانش تا زبانش را گاز نگیرد🚫
📖عضلاتش طوری سفت میشد که حتی مرد ها هم نمیتوانستند انگشت هایش را از هم باز کنند. لرزشش که تمام می شد، شل و بیحال😓 روی زمین می افتاد. انگشت های #خونینم را از بین دندانهایش بیرون می اوردم. نگاه میکردم به مردمک چشمش که زیر پلک ها ارام😌 میگرفت.
📖مامان جهیزیه ام را توی یکی از دو اتاق خانه جا داد، دیگر چادر از سر زهرا و شهیده نیوفتاد. #ایوب خیلی مراعات میکرد. وقتی میفهمید از این اتاق میخواهند بروند ان اتاق، چشم هایش را می بست و میگفت: بیایید رد شوید نگاهتان نمیکنم❌ حالا غیر از اقا جون و مامان، رضا و زهرا و شهیده هم شیفته اش شده بودند و حتی او را از من بیشتر #دوست داشتند. صدایش میکردند "داداش ایوب"
📖خواستم ساکتشان کنم ک دیدم ایوب نشسته کنار دیوار و بچه ها دورش نشسته اند. ایوب میخواند "یک حاجی بود، یک گربه داشت......" بچه ها دست میزدند و از خنده ریسه میرفتند😄
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✫⇠ #اینک_شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_ایوب_بلندی
به روایت همسر( شهلا غیاثوند )
2⃣2⃣ #قسمت_بیست_ودوم
📖کار مامان شده بود گوش تیز کردن، صدای بق بق یاکریم را که میشنید، بلند میشد و بی سر و صدا از روی پنجره پرشان میداد🕊 وانتی ها که میرسیدند سر کوچه، قبل از اینکه توی بلندگو هایشان داد بکشند "اهن پاره، لوازم برقی...." مامان خودش را به انها میرساند میگفت مریض🤒 داریم و انها را چند کوچه بالاتر میفرستاد.
📖برای بچه های محله هم علامت گذاشته بود. همیشه توی کوچه شلوغ بود. توی همین چندماه تمام #مجروحیت های ایوب خودش را نشان داده بود. حالا میشد واقعیت پشت این ظاهر نسبتا سالم❤️ را فهمید.
📖جایی از بدنش نبود که سالم باشد، حتی #فک هایش قفل میکرد؛ همان وقتی که موج گرفتش. وقتی که بیمارستان بود با نی به او اب و غذا میدادند. بعد از مدتی از خدمه بیمارستان خواسته بودند ک با زور فک ها را باز کنند؛ فک از جایش در میرود😔 حالا بی دلیل و ناگهان فکش #قفل میشد.
📖حتی وسط مهمانی، وقتی قاشق توی دهانش بود دو طرف صورتش را میگرفتم، دستم را میگذاشتم روی برامدگی روی استخوان فک و #ماساژ میدادم. فک ها ارام ارام از هم باز میشدند و توی دهانش معلوم میشد. بعضی مهمانها نچ نچ می کردند😒 و بعضی نیشخند میزدند و سرشان را تکان میدادند.
📖میتوانستم صدای اخی🙁 گفتن بعضی ها را به راحتی بشنوم. باید جراحی میشد. دندان های عقب ایوب را کشیدند؛ همه سالم بودند. سر یکی از استخوان های فک را هم تراشیدند. دکتر قبل از عمل گفته بود که این جراحی حتما #عوارض هم دارد و همینطور بود.
🖋 #ادامه_دارد...
📝به قلم⬅️ #زینب_عزیزمحمدی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
Maziyar Fallahi - Leila (320) (1).mp3
12.14M
🎵 این نامه رو لیلا فقط بخونه
🎤🎤 مازیار #فلاحی
👈تقدیم به #همسران_شهدا
#بسیار_زیبا👌👌
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh