1⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
❤️دختران هم شهید می شوند
#چادرهای_سرخ
⚜جهیزیه
🍂قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش 💰رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای #دخترای فقیر جهیزیه می خرید ویا برای #بچه ها قلم و دفتر.
🌾حتی #جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من😉. یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز #عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
🍂 ازش پرسیدم:«چرا شب عیدی #لباس_نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم😓. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!».
#شهیده_طیبه_واعظی_دهنوی🌷
🔸تولد👈 1339
🔸شهادت👈 فروردین ماه 1356
🔸علت شهادت👈 به دست ساواک
🔸برگرفته از👈 کفش های جامانده در ساحل
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💠 #چفیه_و_چادر
🍃آنها #چفیه داشتند
🍂 و من #چادر دارم
🍃آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند👊...
🍂من چادر می پوشم تا زهرایی زندگی کنم🌸...
🍃آنان چفیه را خیس می کردند تا نَفَس هایشان آلوده ی شیمیایی😷 نشود...
🍂 من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده📛 دور بمانم...
🍃آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند.👤..
🍂 من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم👌...
🍃آنان چفیه را سجاده می کردند و به #خدا می رسیدند...
🍂من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم...
🍃آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند🎗...
🍂 من وقتی چادری می بینم یاد زخم پهلوی #مادرم می افتم...😔
🍃آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند...
🍂 من چادر سیاهم را محکم می پوشم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم...✊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_16792136.mp3
8.44M
🎤🎧🎤🎧🎤
#سیدرضا_نریمانی
نمیزاریم که به این حرم جفا شه👊
قصه ی سوریه مثل کربلا شه😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
2⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔴شهیدی که ساعت روز و مکان شهادتش رادر وصیتنامه اش نوشته📝 بود.
🌷 #شهید_حمید_محمودی نوجوانی ۱۶ ساله ای بود که پس از عبور از تاریکی های⚫️ دنیا به کراماتی دست یافت که حتی در #وصیتنامه خود ساعت، روز و مکان شهادتش را نیز نوشته بود.😧
🌷یه نوجوان ۱۶ ساله بود از محله های پایین شهر #تهران. چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود. خودش می گفت: #گناهی نشد که من انجام ندم 😔تا اینکه یه نوار روضه #حضرت_زهرا (سلام الله) علیها زیر و رویش کرد. بلند شد، اومد جبهه.💪
🌷یه روز به فرمانده مون گفت: من از بچگی #حرم_امام_رضا (علیه السلام) نرفتم. می ترسم #شهید بشم و حرم آقا رو نبینم یک ۴۸ ساعته به من مرخصی بدین، برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم. اجازه گرفت و رفت #مشهد. دو ساعت توی حرم زیارت کرد😍 و برگشت جبهه.
🌷توی وصیت نامه اش نوشته بود:
👈در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام، توی ماشین #خواب_حضرت رو دیدم. آقا بهم فرمود: #حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت...😭
🌷یه قبری برای خودش، اطراف پادگان کنده بود. نیمه شبا تا سحر می خوابید #داخل_قبر، گریه می کرد و می گفت: یا امام رضا علیه السلام #منتظر وعده ام. آقا جان چشم به راهم نذار...😭😭
🌷توی وصیتنامه، #ساعتِ شهادت، #روزِ شهادت و #مکانِ شهادتش رو هم نوشته بود. شهید که شد، دیدیم حرفاش درست بوده. دقیقاً توی روز، ساعت و مکانی شهیـد🕊 شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود.📝
🎤#راوی_حاج_مهــدی_سلحشور
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📌از شهردای یک بنز داده بودند بهش. سوارش نمی شد. فقط یک بار ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی
3⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰زمانی که #شهید_مهندس_مهدی_باکری ، فرمانده دلیر لشکر 31 عاشورا شهردار #ارومیه بود .
🔰روزی برایش خبر آوردند که بر اثر بارندگی زیاد⛈ ، در بعضی نقاط سیل آمده است . مهدی گروه های امدادی🚑 را اعزام کرد وخود هم به کمک #سیل زدگان شتافت .
🔰 در کنار خانه ای🏡 ، پیرزنی به شیون نشسته بود ، #آب وارد خانه اش شده بود و کف اتاقها را گرفته بود ، در میان جمعیت ،چشم پیرزن به مهدی خیره شده بود که سخت کار می کرد .
🔰 #پیرزن به مهدی گفت : «خدا عوضت بدهد ، مادر ، خیر ببینی ، نمی دانم این #شهردار فلان فلان شده کجاست ، ای کاش یک جو از #غیرت شما را داشت» . . . و مهدی فقط لبخند می زد😅 .
#شهید_مهدی_باکری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 77
☘🌹استاد پناهیان
رگ خواب شما رضایت اهل بیته ، بخدا قسم به هر کدوم شما بگن کاراتون مورد رضایت امام زمان (عج) نیست دق میکنید .
اگه قبوله من یه روایت خوشگل برات بخونم صفا کنی؟
قبوله اقا ؟
بله...... ✅
🔴 فرمود تو از دوستان خاص ما نیستی ،
اگر مردم شهرت هزار نفر یا بیشتر باشند اونوقت همه به تو لبخند زدند و گفتند تو آدم خوبی هستی ،
خوشحال بشی ،
مردم شهرت برگردند بیخود به تو بگن تو آدم بدی هستی و تو ناراحت بشی .
تو چیکار به حرف مردم داری ؟
کسی از دوستان خاص ماست که مستقل باشه ،
خودش محکم وایساده دیگه ، چیکار داره کسی تحویلش بگیره یا نگیره .
مستقل بودن و کجا تجربه کنیم ؟
اونجایی که همه مهمونا نشستن تو خونه ،
موذن میگه ، الله اکبر ....
میگی من کار دارم الان میخوام نماز بخونم ...
آخه ، الان مهمون هست ، آخه ناجوره ، آخه ضایعه ...
اینا چیه میگی ؟
حتی نمیخواد دیگرانم دعوت بکنید ،
به مهمون میگی ، شما این میوه رو میل بفرمایید ،
اینم یه مجله ، اینم یه روزنامه ،
من دو دقیقه کار دارم برم و برگردم ، میگه کجا ؟
میگی نمازم و اول وقت بخونم ، من بنده هستم ، من عبدم .
اربابم فرمان داده من باید برم ،
من مثل شما آزاد نیستم عزیز دلم فدات بشم .
مثلا ها ... اگه رفیق جون جونیت بود
راحت باش باهاش ،
بگو دو دقیقه اینجا باش تا من نمازم و بخونم و برگردم .
آقا چرا من نماز بخونم اون نخونه ؟
شاید خدا از اون نمیخواد ، شاید اون بنده ضعیف خداست ،
تو چیکار داری سر نماز دعاشم بکن
برگرد بهش لبخندم بزن .
چیکار داری ؟
کار تو اثرش و روی اون میگذاره .
میگه عجب آدم مستقلی ، چقدر قرصه .
چرا ما به هم دیگه نگاه میکنیم برای نماز خوندن ؟
مستقل باشیم رو پای خودمون بایستیم
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران7⃣4⃣ 💠اگر میگفت بمیر، میمردم! 📌خاطره ای از #شهید_محمود_کاوه🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shah
🌷 #یاد_یاران8⃣4⃣
💠 کار فرهنگی در زندان
📌خاطره ای از
#شهید_سیداسدالله_لاجوردی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❤️🕊
در #فتحالمبین ما عملیات نکردیم!
ما فقط راهپیمایی میکردیم و شعارمان
#یا_زهرا(ع) بود. آنجا هرچه که بود نظر عنایت خودِخانم حضرت صدیقه طاهره
(س)بود.
#شهید_ابراهیم_هادی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای گرامی باد🌸 🌹داریوش رضایی نژاد اول مرداد 1390 توسط عوامل سرو
4⃣5⃣2⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 دل تنگی برای آرمیتا
🔹یک شب #شیـراز بـود،
اما یـک مرتبـه غافلگیـرمان کـرد،
#زنگ خانـه را زد. دویـدم دم در. گفتـم:
«مگه تـو شیـراز نبـودی؟»
🔸گفت:«دلم خیـلی برای #آرمیتـا تنگ شده بـود
نتونستـم #طاقت بیـارم!»
🔹ایـن همه راه آمده بـود تا #تهـران،
شب را پیش آرمیتـا مانـد و صبـح دوباره رفت شیـراز!
راوی : همسر شهید
#داریوش_رضایی_نژاد🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh