🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
5⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 تاکید شهید به استفاده از کالای ایرانی👇👇
🍃🌹برای مجلس #بله_برون به او گفتم
باید کت و شلوار نو بخری.
گفت: همین #بلوزوشلوار که پامه خوبه.
گفتم : اگر از #پولش میترسی پول کت و شلوار با من.
گفت : نباید اول زندگی #سخت گرفت.
🍃🌹بعد از چند روز #راضی شد تا کت و شلوار برایش بخریم.
وقتی به مغازه #پارچه فروشی رفتیم
اول به #فروشنده گفت:
جنس #ایرانی میخواهم.
🍃🌹اگر به خانه فامیل یا دوستان می رفت، میدید که جنس #خارجی خریده اند، میگفت: مقام معظم رهبری تأکید کرده اند، باید #اقتصاد_مقاومتی را سرلوحه زندگیمان قرار بدهیم
🍃🌹 #خرید جنس ایرانی باعث توسعه و #پیشرفت کشور میشود و #اشتغال برای جوانان پیدا میشود و گناه و جرائم کمتر میشود و ....
🔺به نقل از پدر شهید
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جو
2⃣4⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰جمکران بودیم؛ اردوگاه #یاوران_مهدی. یکی از روحانیان را دست انداختیم. با حالت استرس تندتند باهاش حرف میزدم😁 بندهخدا هاجو واج نگاهم میکرد😨 #محسن وارد شد و گفت: میگه من تازهمسلمونم تازه اومدم #قم جایی رو بلد نیستم🚫 زنم گمشده!
🔰حاجآقا دستم را گرفت و برد طرف #نگهبانی که برایم کاری بکند. خیلی دلواپس شده بود💗. به دوروبریها میگفت که خوبیت ندارد برای این #خارجی مایه بگذارید که احساس غربت نکند. به من دلداری میداد: غصه نخور❌! اینجا مملکت #امنیه!
🔰اصلا حواسش نبود که همه را به #فارسی میگوید. من هم حالت غمگین☹️ به خودم گرفته بودم. #محسن هم همراهم میآمد👥 و ترجمه میکرد. آقای #خلیلی رسید. وقتی دید این حاجآقا خیلی خودش را به آب و آتش میزند گفت: که من از بچههای م#وسسه هستم.
🔰حاجآقا باور نمیکرد😅 به آقای خلیلی میگفت: که الان وقت شوخی نیست❌ آقای خلیلی به من گفت: #ناصحی فارسی حرف بزن ببینم! در همان اردو باهم رفتیم #جمکران و نماز امامزمان📿 خواندیم.
🔰تشنه شد. گفت که بیا برویم بیرون نوشیدنی🍹 پیدا کنیم. ورودی مسجد🕌 دستفروشی #دوغ و نوشابه میفروخت. بهش گفتم: بیا بریم از مغازه بخریم. گفت: نه این #بندهخدا هم کاسبه بذار یه قرون💰 گیرش بیاد.
🔰دوتا دوغ خرید🍶. تا آمدم باز کنم گفت که دوغ باید خوب بههم بخورد؛ #تکانش_بده. همان لحظه سروکله #فقیری پیدا شد👤. محسن دست کرد توی جیبهایش. از حرکت انگشتانش احساس کردم تار عنکبوت ها🕸 را لمس میکند.
🔰با چشمانش👀 بهم فهماند که تو بهش کمک کن. با لبولوچهی آویزان☹️ گفتم: من از تو آس و پاس ترم. وقتی #ناامید شد به فقیر گفت: من فقط همین یه دونه دوغ رو دارم؛ به کارت میاد⁉️ طرف سری کج کرد و #گرفت.
🔰محسن خندید😄 که دوغت را تکان بده تا #باهم بخوریم. چندقدم جلوتر فقیر دیگری جلوی راهمان سبز شد👥 بهش گفتم: مثل اینکه امروز باید #تشنگی بخوری! از آن روز به بعد سر هر ماجرایی به هم میگفتیم: #دوغ رو باید خوب بههم بزنی😂!
#شهید_محسن_حججی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_بهشتی (ره): 💢آنان که #زمستان را از پشت پنجره دیده اند و گرسنگی را هم فقط در کتابها📚 خواندند.
√ #شهید_دکتر_بهشتی
کارهاے خانه تقسیم شده بود.
یک روز خانم
یک روز بچه ها
یک روز هم خودش
هر روز یکی #ظرفها را می شست
🔸میگفت: زن وظیفه ای برای کارکردن ندارد🚫 کار خانه هم زنانه و مردانه ندارد. هرماه بخشی از #حقوقش را اختصاص داده بود برای خانم. میگفت: مال شماست هرطور دوست دارید برای خودتان خرجش کنید☺️ ولی ببخشید که کم است، همینقدر در توانم بود...
🔹مرتب گوشزد میکرد: خانه داری در اسلام جزو #وظایف_زن نیست❌ در حقیقت، اگر زن هم کارِ خانه میکند و هم تربیت و تعلیم بچه ها را انجام میدهد از #لطف فوق العاده اوست♥️
🔸آمده بودند درِ خانه که یک مقام سیاسی #خارجی درخواست ملاقات با شما را کرده؛ گفته بود: قول داده ام به فرزندم دیکته بگویم! #جمعه های من متعلق به #خانواده است. نرفته بود !!!
📚کتاب صد دقیقه تا بهشت
#شهید_سیدمحمد_بهشتی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh