eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚡️دانشجو بودی، #جوان بودی و بسيجي... اما چرا فقط تو #آسماني شدي و ما اسير زمينيم😔؟؟؟؟ ما هم مثل تو
5⃣8⃣4⃣ 🌷 💠 تاکید شهید به استفاده از کالای ایرانی👇👇 🍃🌹برای مجلس به او گفتم باید کت و شلوار نو بخری. گفت: همین که پامه خوبه. گفتم : اگر از میترسی پول کت و شلوار با من. گفت : نباید اول زندگی گرفت. 🍃🌹بعد از چند روز شد تا کت و ‌شلوار برایش بخریم. وقتی به مغازه فروشی رفتیم اول به گفت: جنس میخواهم. 🍃🌹اگر به خانه فامیل یا دوستان می رفت، میدید که جنس خریده اند، میگفت: مقام معظم رهبری تأکید کرده اند، باید را سرلوحه زندگیمان قرار بدهیم 🍃🌹 جنس ایرانی باعث توسعه و کشور میشود و برای جوانان پیدا میشود و گناه و جرائم کمتر میشود و .... 🔺به نقل از پدر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💐خُـدا یہ زیر خاڪے هایـے داره ڪہ نگہ داشتہ روز #قیامت رو کنه و بگه دیدید ملائک ؟؟ ببینید این هم #جو
2⃣4⃣8⃣ 🌷 🔰جمکران بودیم؛ اردوگاه . یکی از روحانیان را دست انداختیم. با حالت استرس تندتند باهاش حرف می‌زدم😁 بنده‌خدا هاج‌و واج نگاهم می‌کرد😨 وارد شد و گفت: میگه من تازه‌مسلمونم تازه اومدم جایی رو بلد نیستم🚫 زنم گم‌شده! 🔰حاج‌آقا دستم را گرفت و برد طرف که برایم کاری بکند. خیلی دلواپس شده بود💗. به دوروبری‌ها می‌گفت که خوبیت ندارد برای این مایه بگذارید که احساس غربت نکند. به من دلداری می‌داد: غصه نخور❌! اینجا مملکت ! 🔰اصلا حواسش نبود که همه را به می‌گوید. من هم حالت غمگین☹️ به خودم گرفته بودم. هم همراهم می‌آمد👥 و ترجمه می‌کرد. آقای رسید. وقتی دید این حاج‌آقا خیلی خودش را به آب و آتش می‌زند گفت: که من از بچه‌های م هستم. 🔰حاج‌آقا باور نمی‌کرد😅 به آقای خلیلی می‌گفت: که الان وقت شوخی نیست❌ آقای خلیلی به من گفت: فارسی حرف بزن ببینم! در همان اردو باهم رفتیم و نماز امام‌زمان📿 خواندیم. 🔰تشنه شد. گفت که بیا برویم بیرون نوشیدنی🍹 پیدا کنیم. ورودی مسجد🕌 دست‌فروشی و نوشابه می‌فروخت. بهش گفتم: بیا بریم از مغازه بخریم. گفت: نه این هم کاسبه بذار یه قرون💰 گیرش بیاد. 🔰دوتا دوغ خرید🍶. تا آمدم باز کنم گفت که دوغ باید خوب به‌هم بخورد؛ . همان لحظه سروکله پیدا شد👤. محسن دست کرد توی جیب‌هایش. از حرکت انگشتانش احساس کردم تار عنکبوت ها🕸 را لمس می‌کند. 🔰با چشمانش👀 بهم فهماند که تو بهش کمک کن. با لب‌ولوچه‌ی آویزان☹️ گفتم: من از تو آس و پاس ترم. وقتی شد به فقیر گفت: من فقط همین یه دونه دوغ رو دارم؛ به کارت میاد⁉️ طرف سری کج کرد و . 🔰محسن خندید😄 که دوغت را تکان بده تا بخوریم. چندقدم جلوتر فقیر دیگری جلوی راهمان سبز شد👥 بهش گفتم: مثل اینکه امروز باید بخوری! از آن روز به بعد سر هر ماجرایی به هم می‌گفتیم: رو باید خوب به‌هم بزنی😂! 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید_بهشتی (ره): 💢آنان که #زمستان را از پشت پنجره دیده اند و گرسنگی را هم فقط در کتابها📚 خواندند.
کارهاے خانه تقسیم شده بود. یک روز خانم یک روز بچه ها یک روز هم خودش هر روز یکی را می شست 🔸میگفت: زن وظیفه ای برای کارکردن ندارد🚫 کار خانه هم زنانه و مردانه ندارد. هرماه بخشی از را اختصاص داده بود برای خانم. میگفت: مال شماست هرطور دوست دارید برای خودتان خرجش کنید☺️ ولی ببخشید که کم است، همینقدر در توانم بود... 🔹مرتب گوشزد میکرد: خانه داری در اسلام جزو نیست❌ در حقیقت، اگر زن هم کارِ خانه میکند و هم تربیت و تعلیم بچه ها را انجام میدهد از فوق العاده اوست♥️ 🔸آمده بودند درِ خانه که یک مقام سیاسی درخواست ملاقات با شما را کرده؛ گفته بود: قول داده ام به فرزندم دیکته بگویم! های من متعلق به است. نرفته بود !!! 📚کتاب صد دقیقه تا بهشت 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh