eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
3⃣9⃣0⃣1⃣ 💠عنایت امام زمان(عج) به رزمندگان 🌷از جایی که عملیات برای آزادسازی این شهر صورت گرفت تا خود شهر، شصت کیلومتر فاصله بود. بعد از پیشروی خوبی که برای آزادسازی صورت گرفت، تا ده کیلومتری شهر جلو آمدیم. از آنجا تا بستان با سه پل مواجه بودیم: سابله اول و دوم و سوم. 🌷عراقی ها سعی می کردند قوای اسلام از پل ها عبور کنند؛ زیرا عبور از آنها را در پی داشت. نمی دانستیم چگونه از پل ها بگذریم. برای رفع آن مشکل به ائمه اطهار به ویژه آقا (عجل الله تعالی فرجه) متوسل شدیم. 🌷هنگام غروب بود. ناگهان یک نفر روحانی با به ما نزدیک شد. گمان کردیم از روحانیون رزمنده قمی است. ایشان فرمودند: من نقشه اطلاعات و عملیات را دارم. آن را به شما می دهم تا از پل عبور کنید. در کنار او نشستیم. او گفت: دشمن، بیشتر متوجه بالای پل هاست. شما می توانید از پل ها عبور کنید و شهر را دور بزنید. 🌷جمعی از رزمندگان اسلام از او پرسیدند: آیا ما می توانیم از زیر پل ها عبور کنیم؟ آن آقا فرمود: آری، بعد از آنکه گروه اطلاعات و عملیات عبور کردند، شما هم پشت سرشان بروید. ما طبق دستور فوق عمل کردیم و بستان را محاصره و سرانجام کردیم. 🌷وقتی داخل شهر شدیم، دیگر آن فرد را ندیدیم. آزادی بستان را که جشن می گرفتیم، از فرماندمان پرسیدیم: آیا شما چنین شخصی را که نقشه اطلاعات و عملیات به همراه داشت، می شناسید؟ همگی آنها از آن موضوع اظهار بی اطلاعی کردند. راوی: رزمنده محمد پورپاریزی 📚 كتاب "عنایات امام زمان (ع) در هشت سال دفاع مقدس" 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
2⃣ 💢فرمانده لشکربیست ساله، قرارگاه بیست ودو ساله، فرمانده اطلاعات عملیات نوزده ساله، فرمانده گردانهای رزمی بیست سال📆اینها نمونه هایی از غیرت انقلابی سربازان امام خمینی(ره) بودند که تن را بلرزه در آورده بود 💢وتئوریسین های سیاسی و نظامی جهان ظهور جریان توفنده و غیر قابل مهاری را درمنطقه پیش بینی کردند به همین خاطر از هیچگونه اقدام پنهان وآشکاری در راستای مهار این قدرت انقلابی ایران فروگذار نکرد❌ 💢در واقع گردانندگان اصلی صحنه های این نبرد سرنوشت ساز، زیر سی سال بودند👌 که مایه تعجب😟 کارشناسان بزرگ جنگ در دنیا شده بود. آن چیزی که جنگ را به پیش می برد ✘نه قدرت سخت افزارهای نظامی بود و ✘نه تدابیر تئوریسین های نظامی. 💢بلکه به هدف و راهی بود که توسط "رهبریت نهضت" برای این سربازان فداکارو انقلابی ترسیم شده بود. جلوه های تکرار ناشدنی💯 صحنه های نبرد وایثار ومقاومت پشتیبانان جبهه ها برپیچیدگی های جنگ و غیر قابل تصور بودن آن در منظر افزوده بود.  💢حال از آن جز آتشی درمنزل بجای نمانده است این آتش بعضا دردلهای داغدار💔 وگاه درقلبهای و گاه دربدن های خسته😓 تجلی یافته است ولی هرچند ریش های این سربازان تاریخ ساز به گرائیده ولی "ریش " دوران مقاومت همچنان قابل بازتولید می باشد💪 💢وگویا این " ریش" تا با این کاروان دردمندانه همراهی می کنند. با کمی تانی می توان گفت تا ابد به "همت این ریش ها" وامداریم و برای همیشه به آستان آن یاران سفر کرده و این از قافله رستگاری بدهکاریم🙏 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📚 ⛅️ 5⃣4⃣ 💢چهار دست به اندام نحیف او مى برید و آنچنانکه بر درد او نیفزاید، آرام از جا بلندش مى کنید... و با و بر شتر مى نشانید. تن، طاقت نگه داشتن سر را ندارد.... سر فرو مى افتد و پیشانى بر گردن شتر مماس مى شود.... هر دو، دل رها کردن او را ندارید و هر دو همزمان اندیشه مى کنید که این تن و چگونه فراز و نشیب بیابان و محمل لغزان را تاب بیاورد. 🖤 فریاد مى زند: _غل و زنجیر! و همه به او نگاه مى کنند که :_براى چه ؟! اشاره مى کند به محمل سجاد و مى گوید: _ببندید دست و پاى این جوان را که در طول راه فرار نکند.عده اى .. و تنى چند فرمان مى کنند و تو سخت دلت مى شکند. 💢بغض آلوده مى گویى: _✨چگونه فرار کند کسى که توان ایستادن و نشستن ندارد؟! آنها اما کار خودشان را مى کنند.... را 🔗 به گردن مى آویزند و را باز با زنجیر از به هم قفل🔒 مى کنند. شدن مویت را در زیر مقنعه ات احساس مى کنى... و خراشیدن قلبت را و تفتیدن جگرت را. 🖤از اینکه توان هیچ ندارى ، را با همه وجودت لمس مى کنى. براى رفتن ، سخت شتابناك است و هنوز تو و سکینه بر زمین مانده اید... اگر دیر بجنبید دشمن پا پیش مى گذارد و در کار سوار شدن مى کند.دست سکینه را مى گیرى.. و زانو خم مى کنى و به سکینه مى گویى: _✨سوار شو!سکینه مى خواهد بپرسد: پس شما چى عمه جان! 💢اما شما را بر خواهش دلش ترجیح مى دهد.اکنون مانده اى... و آخرین شتر بى جهاز و... یک دریا دشمن و...کاروان پا به راه که معطل سوار شدن توست.نگاه دوست و دشمن ، خیره تو مانده است... چه مى خواهى بکنى زینب ؟! چه مى توانى بکنى ؟! 🖤شب 🌙هنگام... وقتى با آن جلال و جبروت ، به زیارت قبر پیامبر مى رفتى ، دستور مى داد که را خاموش کنند، در ... و در ،... گام به گام تو را همراهى مى کردند که مبادا چشم_نامحرمیبه بیفتد.... و ، زینب على را بیازارد.... 💢اکنون.... اى ایستاده تنها! اى بلندترین قامت استقامت ! با سنگینى اینهمه نگاه نامحرم ، چه مى کنى ؟ تقدیر اگر چنین است چاره نیست ، باید سوار شد. اما چگونه ؟!پیش از این هر گاه عزم سفر مى کردى ، بلافاصله پیش مى دوید، زانو مى زد و رکاب مى گرفت... و تو با تکیه بر دست و بازوى بر مى نشستى. در همین آخرین سفر از مدینه ، پیش از اینکه پا به کوچه بگذارى ،... 🖤 دویده بود و پهلوى مرکبت کرسى گذاشته بود، زانو بر زمین نهاده بود، پرده کجاوه را نگاه داشته بود، حسین دست و بازو پیش آورده بود تا توآنچنانکه عقیله یک قبیله است ، بر مرکب سوار شدى.آرى ،... پیش از این دردانه بنى هاشم ، عزیز على و مجلله اهل بیت اینگونه بر مرکب مى نشست.... 💢 و اکنون ... و مانده اند تا تو را ببینند... و براى ناگزیر تو، پاسخى از یا یا بیاورند. خدا هیچ عزیزى را در طوفان قرار ندهد.خدا هیچ را دچار نکند.امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء(21) 🖤چه کسى را صدا کردى ؟ از چه کسى مدد خواستى ؟آن کیست در عالم که خواهش را اجابت کند؟ هم او در گوشت زمزمه مى کند... ... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍄🍁🍄🍁🍄 🥀با عصاي بغل توی كوچه راه ميرفت.مدام به آسمان🌫 نگاه میكرد و سرش را پايين می انداخت. رفتم و ازش پرسيدم: آقا ابرام چی شده⁉️اول جواب نميداد. اما با اصرار من گفت:هر روز تا اين موقع حداقل يكی از بندگان خدا به ما مراجعه ميكرد و هر طور شده مشكلش رو حل ميكرديم. 🍃اما امروز از صبح ⛅️تا حالا كسی به من مراجعه نكرده! ميترسم كاري كرده باشم كه توفيق خدمت را از من گرفته باشه... (منبع: سلام بر ابراهیم جلد یک) 🥀 آقا ابراهیم؟!با مرام؟! پهلوون؟!! گل پسر زهرا سلام الله علیها! تویی که دنبال خلق خدا بودی،تا گره از کار هاشون باز کنی؛ حل کنی...حالا ما سرمون رو به آسمونه! سمت نگاه مهربونت!🌸 🍃سمت دست های گره ، تا به به واسطه تو، خدا گره از کار های ما باز کنه و هرچی خیر و ما هست بهمون بده... آمین... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh