eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27هزار عکس
5.8هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
9⃣7⃣7⃣ 🌷 ⚜سال ۹۲ فرمانده ی بودم.رسول اومده بود پیشم برای محل کارمون چند تا مورد رو هماهنگ کنیم👌.بچه ها زنگ زدند☎️ گفتند (که از بسیجی های پایگاهمون بود) در شاه عبدالعظیم(ع)، با درگیر شده و سرباز ناجا👮 رو که ظاهرا از آنها دفاع کرده بوده زده! ⚜و بعد بچه های ناجا رو بردن بازداشتگاه.با رفتیم میدون هادی ساعی شهرری؛مرکز کلانتری اونجا بود. کارت شناسایی🏷 نشون دادم و رفتم داخل. ⚜کارهای مربوط به سجاد رو انجام دادیم، اون سرباز رو هم گرفتیم✅ و خدا رو شکر از درش آوردیم.سجاد داشت کارهای ترخیص رو انجام میداد و قبل از اینکه بیاد، منو رسول برگشتیم↷. ⚜بعد از دو سه ماه از اون جریان، رسول 🌷.به سجاد گفتم که برای آزادیت از کلانتری، با اون اومده بودیم.بخاطر این موضوع یه خاصی پیدا کرده بود با رسول☺️... ⚜همیشه میومد سر مزارش🌷؛ میگفت: "این شهید برای وساطت من اومده بوده میشه بازم منو کنه..." همیشه بهم میگفت؛تا اینکه خودشم به ملحق شد🕊... روحشون شاد🕊🌷 🔺نقل از دوست و همکار شهیدان و 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
شهید مدافع حرم #سجاد_زبرجدی : ✨ از شما بزرگواران خواهشی دارم، بعد از نمازهای یومیه #دعای_فرج فراموش نشود و تا قرائت نکردید از جای خود بلند نشوید زیرا امام منتظر #دعای خیر شما است. 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4⃣4⃣8⃣ 🌷 💠روایتی از یک دیدار صمیمی با خانواده شهید مدافع حرم 🔰خانه ای کوچک🏡 و ساده اما گرم و صمیمی💞خانه ای که به راحتی پذیرای مهمان شد،وارد خانه که شدیم، مادر اصرار کرد که در اتاق بنشینیم و ما وارد اتاق شدیم. 🔰در و دیوار اتاق با ما حرف داشت.انگار این اتاق از دیگر اتاقهای خانه بود؛ بیشتر حضور مرد آسمانی✨ را درک کرده بود و اکنون یادگارهایش بود. 🔰مادر قدرت تکلم نداشت🚫، با زبان بی زبانی را با عشق❤️ نشانمان می داد و با اشاره به ما می فهماند چقدر فرزندش برایش عزیز بوده😍،فرزندی که از طعم یتیمی را چشیده و از نوجوانی کمک خرج💰 خانه بوده. 🔰و دلش طاقت نیاورده به کشورهای دوردست کمک نکند😔.خواهر و مادر را به سپرده که تا به حال حامیشان بوده😊 و پایشان را به مسجد🕌 و باز کرده بود.کمی که می گذرد ، بقچه ی لباس های برادر👕 را می آورد و جلویمان می گذارد. 🔰و می گوید این همان لباسی است که در زمان بر تن برادرم بوده.و ناگاه یاد پیرهن پاره پاره و قلب صبور💔 می افتی. 🔰خواهر برایمان می گوید که چقدر عاشق بود.و او را با این امانت حضرت زهرا آشنا کرده و امروز همان خواهر، با نهایت توان✊، دست بقیه را می گیرد و به و زینبی می آورد👌 🔰ما نیز امید بستیم به دست گیری بابرکت این خانه🏡، تا بتوانیم ادامه دهنده ی باشیم‌✅. 🔸به روی دفتر دلم نوشته بود یک شهید 🔸برای خاطر خدا ، شما ادامه اش دهید 🔰از امروز باری روی شانه مان سنگینی می کندو از تو ممنونیم که ما را به دعوت کردی و اجازه دادی در هوایت نفس بکشیم😌. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh