8⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا
🔹زمان جنگ وقتی #فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود🚫،یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در🚪 دو نفر بودند.
🔸یکیشون گفت: منزل جناب #سرهنگ_شیرازی همین جاست؟،دلم هری ریخت😥، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده
🔹گفت : جناب #سرهنگ براتون پیغام فرستاده📩 و بعد یه پاکتی بهم داد💌،اومدم توی حیاط و پاکت رو بازکردم
🔸هنوز فکر می کردم خبر #شهادتش را برایم آوردند، آن را باز کردم ،یه نامه📜 توش بود با یه #انگشتر عقیق💍
🔹در آن نامه نوشته بود📝: "برای #تشکر از زحمت های تو، #همیشه دعات می کنم"،
از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد☺️.
#شهید_صیاد_شیرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
شیوه #همسرداری شهدا
💞زمان جنگ وقتی #فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه🏡 نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر👥 بودند، یكیشون گفت: منزل جناب #سرهنگ_شیرازی همین جاست؟،
💞دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده😢 گفت: جناب سرهنگ براتون #پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد💌 اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم
💞هنوز فكر می كردم #خبر_شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق💍 در آن نامه نوشته بود: 'برای #تشكر از زحمت های تو، همیشه دعات می كنم'،😍 از #خوشحالی اشك توی چشمام جمع شد.
#شهید_علی_صیادشیرازی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh