1⃣1⃣3⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_مدافع_حرم_سیدرضا_طاهر🕊
🔸آخرین دفعه ای که قبل از #شهادتش اومده بودن خونمون، بعد #نماز_صبح دو نفری رفتیم جنگل برای پیاده روی. دو سه ساعتی راه رفتیم... بیشتر صحبتها در مورد #سوریه بود و اتفاقاتی که دفعه اول حضورشون در سوریه افتاده بود و اینکه چطور تا دم #شهادت رفته و برگشته بودند..
🔹بهش گفتم اگه واقعا اینقدر که میگی #خطر نزدیکه، اعزام این دفعه رو نرو تا بچه ها بیشتر ببینندت و کارها رو جمع و جور کن و دفعه بعد برو.. گفت "چند روز پیش با بقیه بچه ها رفته بودیم خونه #شهید_خانزاده که دقیقا بغل دستم #شهید شده بود و تیر تو #سرش خورده بود.
🔸وقتی چشمم به #دختر کوچولوش افتاد، #نرگس رو می گفت و دیدم که چطور با #مادرش تنها شدن خیلی بهم فشار اومد. "دقیقا یادمه که میگفت "حاجی الآن در #وضعیتی قرار دارم که اگه زن و بچه ام شبیه زن و بچه ی اون بشن راحت ترم تا اینکه من بالای سرشون باشم."
🔹همون وقت بود که فهمیدم #سید دیگه دل کنده و به همین زودی ما هم به #غم_فراغ مبتلا میشیم.
گفتمش "زود مرو"، گفت که "باید بروم"
#شرری بود که افتاد به #جانش "طاهر"
راوے : بستگان شهید
#شهید_سید_رضا_طاهر🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh