#خاطرات_شهدا 🌷
💠خاطرات جنگ با داعش
قسمت دوم(٢/٢)
🔰تا اینکه یه روز #داعش به اون تپه حمله کرد...
تپه #سقوط کرد و چند ساعتی هم دست دشمن بود 😨با حاج مهدی حرکت کردیم به سمت تپه ماشینهاشون🚘 بالای تپه بود و با #توپ ۲۳ داشتن به سمتون شلیک میکردن💥
🔰 وقتی به تپه رسیدیم ماشینمون 🚘پر از سوراخ تیر و ترکش بود حتی لباس تنم سوراخ شده بود ⚡️اما حتی یه خراش کوچک هم بر نداشتم #حاج_مهدی شروع کرد به توپخانه دستور شلیک داد.
🔰 گلوله های توپ رو سر خودمون و دشمن پایین میومد💥 یه گروه پشتیبانی هم از راه رسید و دشمن پا به فرار گذاشت به بالای تپه که رسیدیم دو تا #پسرخاله کنار هم یا بهتره بگم تو بغل هم لبخند زنان #شهید شده بودن😔😔 .
ابو علی و چند تا از بچه های فرهنگی رسیدن و شهدا🌷 رو به عقب بردن
🔰دو تا پسرخاله ها کسی نبودند جز
برادران #شهید_مجتبی و #مصطفی_بختی
که چون میدونستند دو تا برادر همزمان نمیشه📛 کار کنن خودشونو پسرخاله معرفی کرده بودند.
🔰عصر اون روز خیلی دمق بودم بغض تو گلوم بود 😔منتظر بودم یه جا خالیش کنم تا اینکه #سید_ابراهیم رسید .با چشمان اشک آلود😢 عکسهای سر #متلاشی شده و جسم پاره پارشونو نشونش دادم.
🔰با یه خنده ای گفت☺️ جووون چه #خوشگل شهید🕊 شدن کفری شدم و افتادم دنبال سید ابراهیم و اونم تو خاکا میدوید و میگفت #انشالله تو از این بدتر #شهید_بشی.
🔰هیچ وقت یادم نمیره #مادر بزرگوارشونو که بعد از مجلس #بالبخند متینی میگفت مجلس عقیقه بچه هام حتما بیاین🙂 وگرنه دلخور میشم. میگفت ما شیرینی و میوه به مهمونا میدیم ما #عذادار نیستیم🚫
#شهیدان_بختی🕊🌷🕊
👈روحشان شاد راهشان پر رهرو🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚روایت دو برادر شهید مدافع حرم
#شهید_مصطفی و #شهید_مجتبی بختی
مادری نمونه که دوفرزندش باهم شهید شدند و به ایران آمدند ودفن شدند .
شهید مصطفی و مجتبی بختی .
که با نام مستعار به شهادت رسیدند.
#سالروز_شهادت
یادشان گرامی باذکر شریف صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh