eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔹نام جهادی: فرمانده گردان خط شکن عمار لشکر فاطمیون 🌹شهدا ، معصوم نبودند ... شهدا هم اشتباه میکردند ... گناه میکردند ... تنها کسایی که گناه نمیکردند اهل بیت بودند ... ولی شهدا کسایی بودن که کاری کردن که خدا دوسشون داشت ... 🌹مصطفی خیلی اهل محاسبه بود. یه دفترچه داشت که عیب هاشو توش یادداشت میکرد ... مثلا کار اشتباهی میکرد به خودش میگفت مصطفی ؟ تو قول داده بودی بهتر بشی .. تو قول داده بودی این رفتارارو بذاری کنار ... هی خودشو سرزنش میکرد... 🌹میگفت برای شهادت، کار خوب نکنید؛ برای خدا کار خوب کنید چون اگه برای خدا کار خوب کنید خود خدا شهادت رو بهتون میده... 🌼راوی : همسر شهید 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 #بچه‌هایی که طبق تعریف هم‌رزمانشان، خلق‌وخوی #جبهه قدیم را با #واکس‌ زدن شبانه کفش‌های هم‌سنگر
🌷 💠خاطرات جنگ با داعش قسمت دوم(٢/٢) 🔰تا اینکه یه روز به اون تپه حمله کرد... تپه کرد و چند ساعتی هم دست دشمن بود 😨با حاج مهدی حرکت کردیم به سمت تپه ماشینهاشون🚘 بالای تپه بود و با ۲۳ داشتن به سمتون شلیک میکردن💥 🔰 وقتی به تپه رسیدیم ماشینمون 🚘پر از سوراخ تیر و ترکش بود حتی لباس تنم سوراخ شده بود ⚡️اما حتی یه خراش کوچک هم بر نداشتم شروع کرد به توپخانه دستور شلیک داد. 🔰 گلوله های توپ رو سر خودمون و دشمن پایین میومد💥 یه گروه پشتیبانی هم از راه رسید و دشمن پا به فرار گذاشت به بالای تپه که رسیدیم دو تا کنار هم یا بهتره بگم تو بغل هم لبخند زنان شده بودن😔😔 . ابو علی و چند تا از بچه های فرهنگی رسیدن و شهدا🌷 رو به عقب بردن 🔰دو تا پسرخاله ها کسی نبودند جز برادران و که چون میدونستند دو تا برادر همزمان نمیشه📛 کار کنن خودشونو پسرخاله معرفی کرده بودند. 🔰عصر اون روز خیلی دمق بودم بغض تو گلوم بود 😔منتظر بودم یه جا خالیش کنم تا اینکه رسید .با چشمان اشک آلود😢 عکسهای سر شده و جسم پاره پارشونو نشونش دادم. 🔰با یه خنده ای گفت☺️ جووون چه شهید🕊 شدن کفری شدم و افتادم دنبال سید ابراهیم و اونم تو خاکا میدوید و میگفت تو از این بدتر . 🔰هیچ وقت یادم نمیره بزرگوارشونو که بعد از مجلس متینی میگفت مجلس عقیقه بچه هام حتما بیاین🙂 وگرنه دلخور میشم. میگفت ما شیرینی و میوه به مهمونا میدیم ما نیستیم🚫 🕊🌷🕊 👈روحشان شاد راهشان پر رهرو🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
با نام جهادی #سید_ابراهیم دو سال و نیم بعنوان مدافع حرم به سوریه رفت، ۸ بار #مجروح شده بود؛ ارادت خاصی به حضرت #ابوالفضل داشت وبالاخره در #تاسوعای محرم 94 درحلب_قراصی به شهادت رسید.🍃 #شهید_مصطفی_صدرزاده🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از #گـل شنیـدم بـوی او #مستـانه رفتم سـوی او تا چون #غبـــارکـوی او در کوی جان #منزل کنم ... #شهید
6⃣7⃣4⃣ 🌷 💠شهید عطایی درباره همراهےاش با شهید صدرزاده میگوید: ⚜ با شروع درگیری های تصمیم گرفتم برای دفاع از حرم عمه🕌 سادات به سوریه بروم. راه های مختلف را بررسی کردم تا از طریق یکی از دوستان با آشنا شدم و با مدارک جعلی به سوریه رفتم ☺️و در انجا عضو به فرماندهی سید ابراهیم شدم. ⚜در کنار در عملیات های مختلفی در سوریه از جمله در ✓تل قرین، ✓تدمر و ✓جنوب حلب شرکت کردم و مدتی هم گردان عمار بودم و بعد از شهادت🌷 سیدابراهیم مدتی فرمانده گردان عمار بودم ... ⚜رشادت های در درگیری های ✓تل قرین، ✓تدمر، ✓دیرالعدس، ✓بصرالحریر، ✓القراصی و ✓خان‌طومان به عنوان جانشین تیپ عمار لشکر نام او را به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها👹 تبدیل کرده بود. ⚜در نهایت پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت🌷 نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست. (ابوعلی) 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠معرفی کتاب4⃣2⃣ 📗 سرمشق 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا:  📖 #سر_مشق؛ خاطراتی است کوتاه و مستند از زندگی #جهادی شهید
💠معرفی کتاب5⃣2⃣ 📗 قرار بی قرار 🌷☘🌷☘ 🔰محتوا: 📖کتاب قرار بی قرار حکایت بی قراری‌های پرستویی است که دنیا ظرفیت وجود بی تابش را نداشت... 📝روایت زندگی #شهید_مصطفی_صدرزاده از #کودکی تا #شهادت... از زبان همسر، خانواده و دوستان و همرزمان شهید...🌷 😊از شیطنت‌های بامزه‌ی دوران کودکی و کلاس #بازیگری تا تغییر مسیر و ورود به فعالیتهای فرهنگی و بسیج و جذب بچه‌ها... ... 🕊از تلاش‌های شبانه روزی مصطفی برای رفتن به سوریه و مواجه شدن با موانع تا #تغییر_هویت از ایرانی به افغانی و زندگی با افغان ها و تغییر چهره برای ورود به سوریه و حضور با نام جهادی #سید_ابراهیم . ❤ #فرمانده‌ی_گردان_عمار و #جانشین_تیپ_فاطمیون که او را با نام سید ابراهیم می‌شناسند... ‌ 👌شخصیتی متفاوت و دوست داشتنی که خواندن کتابش بی قرارت می‌کند...😭 لینک خرید کتاب https://bookroom.ir/book/52846/مدافعان-حرم-5-قرار-بی-قرار-شهید-مصطفی-صدرزاده#myModalRegister 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣دل نوشته دختر شهید : 📝من همیشه وقتی که دلم برای #بابام تنگ میشه💔 عکسش و #تو_دلم نقاشی می‌کنم. می‌
#سید_ابراهیم کیست⁉️⁉️ 🌷به "ابراهیم هادی" بسیار علاقه💞 داشت. #خاطراتش را برای دوستان تعریف می‌کرد. بارها کتاب📖 #سلام_بر_ابراهیم را خریده و به دیگران هدیه🎁 میداد. 🌷در صفحه اول می نوشت: ✍وقف در گردش🔄 پس از #مطالعه در اختیار دیگران قرار دهید. 🌷شهید #سیدمصطفی صدر زاده فرمانده گردان عمار لشکر #فاطمیون، ابراهیم هادی را الگوی❣ خودش قرار داد و حتی نام #جهادیش را سید ابراهیم نهاد. #شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❄️💥❄️💥❄️ 🌴صبح 🌤زود یکی از #اقوام خیلی #دورمان که رفت و آمدی با هم نداشتیم آمده بود برای تشییع #مصطف
9⃣3⃣3⃣1⃣🌷‍ ⚜ 🔰هرچه تقویم 📆را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در 🚩خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود. هایش برای نبودن در ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش💞 خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. 🔰عشق به شهید در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. دلش در گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های☄ پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. 🔰در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شد سفارش دیگری را پیش کند . با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق🌸 پیوست .🕊 🔰مصطفی در صدر قلب💓 ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست .در روز شهید شد ، 🔰روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه برگزار کرد آن روزبا آمدنش . تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف.⚡️ ✍نویسنده : منتظر به مناسبت سالروز تولد 🌸 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰دنیا سرایی است، که نابودی برایش مقدر گشته و کوچ کردن مردمش👥 از آن، حتمی است. دنیا در دیده‌ی #خردمند
🍃به نام او که را برگزید. روز زمینی شدنت، قلبِ زمین می‌تپید و مثل فردایی آسمان برای به آغوش کشیدنت نبض می‌زند. 🍃حتی تصورش هم زیباست.در آسمان، با آن قدّ رشیدش لامپ‌های رنگی را چک می‌کند که همگی روشن باشند و نورانی برای ورودت ،چند هفته ای هست که مهمان آسمان شده است🕊 🍃آن‌طرف تر ، نظاره گرِ ظرفهای شیرینی است و زغال هارا باد می‌زند مبادا خاک شوند!! می‌خواهد به محض ورودت اسپند روی آتش بریزد🙂 🍃چند روزی می‌شود که و هم مهمانِ سفره آسمانیان هستند😍 🍃وارد می‌شوی،قدم بر طاق آسمان میگذاری و دود اسپند همه جارا پر می‌کند. همه به استقبالت می‌آیند.یک به یک در آغوششان فرو می‌روی .رفیقشان آمده؛ فرمانده شجاع تیپ سیدالشهدا علیه‌السلام 🍃تو به آسمان رسیده ای.به آغوش رفقا و مهیای دیدارِ می‌شوی را به آغوش می‌کشی و خوشحالیِ وصال در چشمانت می‌درخشد🤩 . 🍃این پایین اما حالِ کسی خوب نیست! تو شدی اما جایِ خالی‌ات دلهارا سوزانده، یک ، یک ، یک اشک چشمشان روان است برای آخرین بار آغوشت را لمس می‌کند😞 🍃امروز ،پنجمین سالگردِ پرواز توست و اولین سالِ حضورِ حاج قاسم کنار همتش؛سلاممان را برسان و بگوکه داغش هرگز سرد نمی‌شود💔 🍃برای شناساندن تو به ما، مردی از تبار واژه ها قلم را بر تن کاغذ فشرد و تورا در پسِ جمله ها ترسیم کرد،دسترنجش شد و و این اواخر ...هرکدام به شکلی تورا بر صفحه کاغذنقش زده اند🍀 🍃سهم ما از تو؛ همین چند خط هایی‌است که به دستمان رسیده و قلب را بی‌تابَت می‌کند.تو اما بر فراز آسمان که نشسته ای نگاهمان کن.دعا کن برای حالِ زارمان...حال ما خوب نیست تا از دست نرفته ایم به دادمان برس🙏 🍃دارد دل ما از تو تمنای نگاهی...محروم مگردان دلِ مارا که روا نیست🙏 ✍نویسنده: 🕊به مناسبت شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♡ 🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در خلاصه می شود. را ورق زدم فهمیدم مادرش، او را نذر حضرت عباس کرده بود. 🍃حسرت هایش برای نبودن در ، کار دستش داد. بی قراری اش با چهارشنبه های نذر و روضه هیئت بیشتر شد، پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف عمه سادات آرام گرفت. 🍃عشق به شهید در دلش جوانه زد. نام جهادی را انتخاب کرد.شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند. گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش. 🍃دلش در گرفتار شده بود. اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد. در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود. 🍃مردانه پای قولش می ماند. با عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش کند. با شهادتش رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست. 🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه در سوریه که از محبتش به او گفت و چه در که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند. 🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، می خواست. در روز شهید شد، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش. تقویم را ورق می زنم.امسال هم چهارشنبه است. سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما بلاتکلیف. ✍نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ 📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴ ( ۹ محرم ۱۴۳۷) 📅تاریخ انتشار : ۲۷ مرداد ۱۴۰۰ 🥀مزار شهید : بهشت رضوان 🕊محل شهادت : حلب، سوریه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
●شهدا مسافران جنت رضوان هستنند که بال ملائک فرش قدوم آن هاست که ملائک عالم قدس بدان تبرک می جویند ولی زمینیان از مقام آنان بی خبر اند... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
●شهدا مسافران جنت رضوان هستنند که بال ملائک فرش قدوم آن هاست که ملائک عالم قدس بدان تبرک می جویند ولی زمینیان از مقام آنان بی خبر اند... ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh