6⃣2⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠حنابندان عباس
#شهيدى_كه_عراقيها_برايش_ختم_گرفتند!
🌷عباس آقا قبل از ایام #محرم از منطقه آمد. یک شب 🌙با هم نشسته بودیم و حرف میزدیم. مامان، #حنا داری؟ میاری برام بذاری؟
برای چی⁉️
آخه این دستها میخواهد قطع بشه. یک رو دستی به او زدم. میخواهی منو شکنجه بدی😢؟
🌷به اصرارش رفتم حنا درست کردم و آوردم؛ هر وقت #عباس_آقا حنا میگذاشت، میگفت: «این برای 🔅حضرت قاسم(ع)، این برای🔅حضرت علیاکبر(ع)،این هم برای🔅حضرت علیاصغر(ع) ». با دیدن این کار او، اوقاتم حسابی تلخ شد 😣و گفتم: «عباس جان، تو رو خدا امسال #محرم توی تکیه که خودت به پا کردی، عزاداری کن🏴، نوحه بخون و صدایت را ضبط📼 کن» او هم گفت: « #باشه».
🌷عباس قبل از شهادتش🕊 در فکه وقتی برای #غسل_شهادت به پادگان #دوکوهه رفته بود، همانجا روی نوار ضبط شدهای گفته بود: «من در حمام🚿 شهید همت هستم و غسل شهادت میکنم. آرزو دارم در روز عاشورای امسال در محضر #اباعبدالله(ع) باشم».
🌷عباس آقا #وصیت کرده بود که ظهر عاشورا پیکرش⚰ را دفن کنند؛ همین طور هم شد؛ آن روز به جمعیت زیادی برای تشییع پیکر شهید🕊 آمده بودند.
🌷عباس آقا خیلی خوش اخلاق بود؛ او در دوران #تفحص شهدا برای اینکه بتواند دل عراقیها را به دست بیاورد تا آنها در تفحص شهدا با او همکاری کنند، برای آنها هدیه🎁 میگرفت، لباس و میوه و سیگار میبرد و در مجموع با آنها #بامهربانی رفتار میکرد؛ بعد از شهادتش #عراقیها ٥٠ هزار تومان خرج کردند و برای عباس آقا مراسم ختم گرفتند.
🌷بعد از شهادت عباس آقا، #حسین_آقا ( ديگر پسرم) همین رفتار را با عراقیها داشت؛ بعد از شهادت 🌷حسین آقا، #عراقیهایی که آنجا بودند، میگفتند: «ما دیگر #تحمل اینجا ماندن را نداریم🚫».
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh