eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
27.7هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
💢صورتش را که دیدم جا خوردم😦 اندازه چند سال بود. یک دندان سالم هم توی دهانش باقی نگذاشته بودند❌ چند وقت مجبور شد بگذارد. 💢آن روز هر چه کردم برایم بگوید چه بلاهایی سرش در آورده‌اند، فقط گفت: نبوده. 💢یک بار که داشت برای چند تا از دوستانش تعریف می‌کرد، حرف هایش را شنیدم🎧 وحشیانه‌ای داده بودندش؛ شکنجه‌هایی که زبان آدم گفتنش شرم دارد و قلم از نوشتنش📝 عاجز است. 💢او و می‌گفت.  من گریه می‌کردم😭 و . پ ن: ایشان ارادت و توسلاتی عجیبی به (س) داشتند و پیکرشان نیز در شب شهادت حضرت زهرا(س) در سال 90 کشف شد. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📖خاطره ای از شهید صفری 🔹مادر شهید سعید #علیزاده به او گفته بود یا شهید شد بیا و یا سالم برگرد و #جانباز نشو❌ سعید علیزاده هم جانباز شده بود و قبل از اینکه دوستانش بالای سرش برسند تکفیری‌ها👹 او را به رگبار بسته💥 و به #شهادت رسانده بودند. 🔸 #نوید بالای سرش بود که می‌گفت: «من گفتم #مادرت دوست ندارد اینطوری بروی، برای همین شهیدت کردند🌷» دستش را گرفته بود و گاهی #می‌خندید و گاهی گریه می‌کرد😭 #شهید_نوید_صفری #شهید_سعید_علیزاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔺صورتش را که دیدم جا خوردم😦 اندازه چند سال #پیرشده بود. #ساواکی‌ها یک دندان سالم هم توی دهانش باقی نگذاشته بودند❌ چند وقت مجبور شد #دندان_مصنوعی بگذارد. 🔻آن روز هر چه #اصرار کردم برایم بگوید چه بلاهایی سرش در آورده‌اند، فقط گفت: #چیز_خاصی نبوده. 🔺یک بار که داشت برای چند تا از دوستانش تعریف می‌کرد، #اتفاقی حرف هایش را شنیدم🎧 #شکنجه‌های وحشیانه‌ای داده بودندش؛ شکنجه‌هایی که زبان آدم گفتنش شرم دارد و قلم از نوشتنش📝 عاجز است. او #می‌خندید و می‌گفت.  من گریه می‌کردم😭 و #می‌شنیدم. #شهید_عبدالحسین_برونسی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 مادر حاج محسن حاجی‌حسنی کارگر: 🔸کسی از هم صحبتی با محسن سیر و خسته نمی‌شد، اگر بچه‌ها در حاج محسن که اکثرأ نوجوانان و جوانان شرکت داشتند، در کنار آموزش قرآن📖شوخی می‌کردند او هم با آن‌ها و اجازه نمی‌داد که فضا خیلی خشک و خسته کننده شود 🔸البته به رعایت اخلاق و به بزرگ‌ترها در کنار انجام شوخی‌های متین و مناسب تاکید داشت👌 و حتی خودش هم اهل شوخی‌های مناسب بود حتی وقتی برای تلاوت در جلسه گمنامی در منطقه‌ای دور افتاده دعوتش می‌کردند می‌گفتم: «خسته‌ای نرو» می‌گفت: اینجا را باید بروم چون برای رضای خداست♥️ 🌷 راوی: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh