✫⇠اینک شوڪران
✫⇠ #خاطرات_شهید_منوچهر_مدق
به روایت همسر(فرشته ملکی)
3⃣3⃣ #قسمت_سی_وسه
💞 {«ﻧﮑﻨﺪ ﺑﺮﻧﮕﺮدد؟» ﻟﺒﻪي ﺗﺨﺖ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻧﺸﺴﺖ، ﻣﺜﻞ ﻣﺎﺗﻢ زده ﻫﺎ. ﺑﺎﯾﺪ ﭼﻪ ﮐﺎر ﮐﻨﺪ؟ ﻓﮑﺮش ﮐﺎر ﻧﻤﯽ ﮐﺮد. ﻫﻤﻪي ﺑﺪﻧﺶ ﮔﻮش ﺷﺪه ﺑﻮد ﺑﯿﺎﯾﻨﺪ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻫﻨﺪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ... دﮐﺘﺮ ﺑﺎ ﯾﮏ درﺻﺪ اﻣﯿﺪ ﺑﺮده ﺑﻮدش اﺗﺎق ﻋﻤﻞ. ﺑﻪ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮد« ﺑﻪ ﺗﻮﺳﻞ ﺧﻮدﺗﺎن ﺑﺮ ﻣ ﯽ ﮔﺮدد.» ﭼﻨﺪ ﺑﺎر وﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ. اﻣﺎ ﺑﺮاي دﻋﺎ ﺧﻮاﻧﺪن ﺗﻤﺮﮐﺰ ﻧﺪاﺷﺖ. ﺣﺎل ﺧﻮدش را ﻧﻤﯽ ﻓﻬﻤﯿﺪ. راه ﻣﯽ رﻓﺖ، ﻣﯽ ﻧﺸﺴﺖ. ﭼﺎدرش را ﺑﺮﻣﯽ داﺷﺖ، دوﺑﺎره ﺳﺮش ﻣﯽ ﮐﺮد.
💞ﺳﺮ ﻇﻬﺮ ﺻﺪاش زدﻧﺪ. ﭘﺎﻫﺎش را ﻫﻤﺮاه ﺧﻮدش ﮐﺸﯿﺪ ﺗﺎ دم اﺗﺎق رﯾﮑﺎوري. ﺗﻮي اﺗﺎق ﺷﺶ ﺗﺎ ﺗﺨﺖ ﺑﻮد. دو ﺗﺎ از ﻣﺮﯾﺾ ﻫﺎ داد ﻣﯽ زدﻧﺪ.ﯾﮑﯽ اﺳﺘﻔﺮاغ ﻣﯽ ﮐﺮد.ﯾﮑﯽ اﺳﻢ زﻧﯽ را ﺻﺪا ﻣﯽ زد و دو ﻧﻔﺮ دﯾﮕﺮ از درد ﺑﻪ ﺧﻮدﺷﺎن ﻣﯽ ﭘﯿﭽﯿﺪﻧﺪ. ﺗﺨﺖ آﺧﺮ دﺳﺖ ﭼﭗ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﻮد. ﺑﻪ ﺳﯿﻨﻪ اش ﺧﯿﺮه ﺷﺪ. ﺑﺎﻻ و ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯽ آﻣﺪ. ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ دﮐﺘﺮش ﻧﮕﺎه ﮐﺮد و ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎﻧﺪ. دﮐﺘﺮ ﮔﻔﺖ: "ﻣﻮﻗﻊ ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ روح آدم ﻫﺎ ﺧﻮدش را ﻧﺸﺎن ﻣﯽ دﻫﺪ. روﺣﺶ ﺻﺎف ﺻﺎف اﺳﺖ." ﮔﻮﺷﺶ را ﻧﺰدﯾﮏ ﻟﺐ ﻫﺎي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺮد ﮐﻪ داﺷﺖ ﺗﮑﺎن ﻣﯽ ﺧﻮرد. داﺷﺖ اذان ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. }
💞 ﺗﻤﺎم ﻣﺪت ﺑﯿﻬﻮﺷﯽ ذﮐﺮ ﻣﯽ ﮔﻔﺖ. ﻗﺴﻤﺘﯽ از ﮐﺒﺪ و روده و ﻣﻌﺪه اش را ﺑﺮداﺷﺘﻪ ﺑﻮدﻧﺪ. ﺗﺎ ﭼﻨﺪ روز ﻗﺪﻏﻦ ﺑﻮد ﮐﺴﯽ ﺑﯿﺎد ﻣﻼﻗﺎﺗﺶ . اﻣﺎ زﺧﻤﺶ ﻋﻔﻮﻧﺖ ﮐﺮد. ﺗﺎ دو ﻫﻔﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺴﺖ ﭼﯿﺰي ﺑﺨﻮرد. ﯾﻮاش ﯾﻮاش ﻣﺎﯾﻌﺎت ﻣﯽ ﺧﻮرد. ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﯿﻤﯽ درﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﺪ. از آزﻣﺎﯾﺶ ﻣﻐﺰ اﺳﺘﺨﻮان، ﭘﯿﺶ رﻓﺖ ﺳﺮﻃﺎن را ﻣﯽ ﺳﻨﺠﻨﺪ و ﺑﺮ اﺳﺎس آن ﺷﯿﻤﯽ درﻣﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
💞دﮐﺘﺮ ...... ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺧﻮن اﺳﺖ ﮐﻪ دﮐﺘﺮ .......ﺑﺮا ي ﻣﺪاواي ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﻣﻌﺮﻓﯿﺶ ﮐﺮد. روز آزﻣﺎﯾﺶ ﻧﻤﯽ داﻧﻢ دردي ﮐﻪ ﻣﻦ کشیدم ﺑﺪﺗﺮ ﺑﻮد ﯾﺎ دردي ﮐﻪ ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ ﮐﺸﯿﺪ. دﻟﻢ ﻣﯿﺴﻮزد. ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ اي ﮐﺎش ﯾﮏ ﺑﺎر داد ﻣﯽ زد. ﺻﺪا ي ﻧﺎﻟﻪ اش ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﺪ. دردش را ﺑﯿﺮون ﻣﯽ رﯾﺨﺖ. ﻫﻤﯿﻦ ﺻﺒﻮر ي و ﺳﮑﻮت ﻫﺎ ،ﭘﺮﺳﺘﺎر ﻫﺎ و دﮐﺘﺮ ﻫﺎ را ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺮده ﺑﻮد. ﻫﺮﮐﺎر ي از دﺳﺘﺸﺎن ﺑﺮ ﻣﯽ آﻣﺪ درﯾﻎ ﻧﻤﯽ ﮐﺮدﻧﺪ. ﺗﺎ ﺟﻮاب آزﻣﺎﯾﺶ آﻣﺎده ﺷﻮد، ﻣﻨﻮﭼﻬﺮ را ﻣﺮﺧﺺ ﮐﺮدﻧﺪ ...
#ادامه_دارد...🖊
📝به قلم⬅️ #مریم_برادران
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
4_5868326301718282392.mp3
15.91M
🎵 #مناجات_باشهدا
✨اموووون از زمونه گرفتار دردم
لیاقت نداشتم که دورت بگردم
✨غمی دارم امشب دلم رو سوزونده
من اینجا نشستم حرم تنها مونده😭😭
🎵 #سیدرضا #نریمانی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍شهدا.....
#خوب_نگاه_کنید....
زمان بعد از شما.....
عده ای #فراموشتان کردند...و از با شما بودن پشیمان شده اند....
وشما برای عده ای #نردبان شده اید....
عده ای فراموش کردند که این همه خون برای چه ریخته شد....⁉️
و عده ای دیگر در فراقتان می سوزند...😭😭
شهدا..... شهدا..... شهدا......
چه آینده ی دشواری در انتظار #جامانده هاست....😔
و فقط می توان گفت: #شهدا_شرمنده_ایم که مدام شرمنده_ایم....😭😭
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_43257834.mp3
3.72M
♨️خدا دوست داره برگردی
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤 حجت الاسلام #دارستانی
📡 حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#گذرے_برسیره_شہیــد
✍ سجاد در یک خانواده #شهیدپرور رشد پیدا کرد. داییهایش داوود و مرتضی کمانی هر دو از شهدای دفاع مقدس هستند.
🌷پسرم دوست داشت #سپاهی شود و ماهم مشوقش بودیم. از خصوصیات بارز پسرم میتوانم به #محجوب بودن، داشتن ایمان قوی، حب رهبری، پاکدامنی، شجاعت، صداقت، مهربانی، احترام به بزرگترها، ورزشکار و بسیار مسئولیت پذیر اشاره کنم.
🌷سجاد اهل صله رحم بود وتمامی خصوصیات خوب یک انسان واقعی را دارا بود.
🌷پسرم با ایمان قوی و علاقه شدید قلبی به اسلام و ائمه اطهار، از میهن و اسلام و کشورش دفاع میکرد و همواره گوش به فرمان #رهبر بود.
🌷به نظر من همه این خوب بودنها و #خالص بودنهایش، به خاطر علاقهاش به سرگذشت #داییهای شهیدش داوود و مرتضی کمانی بود. او #مسیر_شهادت را از داییهایش آموخته بود.
🌷من با تمام #سختیهای پیش رو در زندگی که عمدهترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود #منبع_درآمد و مشکل #تکلم و
شنوایی ام بود، سه فرزندم را با #حب ائمه اطهار بزرگ کردم.
#شهید_سجاد_زبرجدی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ اگر یه وقت می خواستیم بهش پول توجیبی بدیم، یه جوری می گفت نه، من پول دارم که انگار تمامی #دارایی دنیا برا حسین بود.
❣جوجه بلدرچین داشت گاهی هم گوسفند پرورش می داد و برای ایام #محرم می فروخت.
❣فیلمی که در فضای مجازی معروف شده، حتی #هزینه اون زیارت هم حاصل درآمدی بود که از فروختن بلدرچین هاش بدست آورده بود.
••به نقل از مادر شهید••
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_ترور_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
💠 حجاب
⚜ ۵ ساله بود که پسرعموی بزرگترش که آن موقع حدودا #۱۶ساله بود به خانه ما آمد
در را باز کرد و خیلی #مودبانه به او گفت:"یکم میشه صبر کنید؟"
⚜ به سمت اتاق هایی که من و خواهرانش در ان بودیم آمد و به هر سه ما حضور پسرعمویش را اعلام کرد و گفت :" #حجاب کنید، مهمون نامحرم داریم."
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
8⃣5⃣9⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهدا را آوردیم
✍ به نقل از خواهر شهید
🌷دفعه اولی که حسین به سوریه رفت خیلی برای ما
#سخت گذشت، نه تنها روزشماری می کردیم برای #بازگشتش بلکه ثانیه هارو
هم می شمردیم تا برگرده. یک روز تماس گرفت و گفت: سه شنبه شب بر
می گرده، بی نهایت #خوشحال شدیم.
🌷از ساعت ده شب در فرودگاه امام خمینی رحمت الله علیه با یک سبد گل بزرگ #منتظر برگشت ایشون بودیم که تقریبا برای ساعت سه هواپیماش رو زمین نشست. تموم مدت پشت شیشه های سالن پرواز #قرآن می خوندیم و ذکر می گفتیم تا از روی پله ها دیدیمش.
🌷شاد و خوشحال به سمتش رفتیم تا از گیت بیرون اومد تا مارو با اون سبد گل بزرگ دید با #غم_بزرگی که در چشماش و صداش نمایان بود گفت: تورو خدا برید اونطرف و گل رو مخفی کنید. ماهم اطاعت کردیم و خودمون رو از گیت دور کردیم
🌷وقتی اومد بیرون و ازش #علت رو جویا شدیم با حال عجیبی گفت: تو این پرواز #چندتا_شهید آوردیم، تازه خیلی از ابدان شهدا در منطقه #جاموند، می ترسم پدر و مادر یکی از شهدا این دسته گل ها رو ببینه و آه بکشه.
🌷تموم راه برگشت از فرودگاه رو با چشم #اشکبار طی کردیم تا رسیدیم به منزل. تا نماز صبح نشست و از خاطرات #تلخ حلب گفت و ما #گریه کردیم. بخاطر همین اتفاقات بار دوم که از سوریه برگشت #بی_خبر اومد.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#عاشقانه_شهدا❤️
❣خیلی #وابستش بودم بهش میگفتم زمان بیشتری رو توی خونه بمون.
❣وقتی هم #نمیتونست کار و وقتش رو طوری تنظیم کنه که کنارم باشه، من وقتم رو تنظیم می کردم که #کنارش باشم و همراهش می شدم.☺️❤️
❣چند بار پیش اومد که مصطفی قرار بود به #گشت شبانه بسیج بره و من با #اصرار همراهش شدم.
❣اعتراض می کرد می گفت: نمیتونم تو رو با بچه کوچیک توی ماشین #تنها بزارم 😒
❣اما من بهش می گفتم: در ماشین رو قفل می کنم و #منتظرش می مونم تا کارهاش تموم بشه.
❣برام مهم نبود که مثلا ساعت 12 شبه و توی ماشین منتظرشم همین که #کنار_مصطفی بودم خیییلی خوب بود.❤️👌
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_مصطفی_صدر_زاده🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
نوبت آمد وصف"سردار" دلیر
آن چریک پیر، بی تاب و نظیر
همچو #شکری کس ندیده روزگار
شیر جنگل، مردجنگ و کارزار
بوده فتح الله، #فاتح در جدال
شرح اوصافش، نگنجد این مقام
#سردارشهید_فتح_الله_شکری
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
9⃣5⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠معرفی سرداران گمنام
1⃣ سردار شهید فتح الله شکری
🔻 قسمت اول
🌷سردار شهید فتح الله شکری در پائیز سال 1337 در روستای کلوسای #آمل بدنیا آمد. وی بدلیل #نداشتن امکانات کافی در روستای خویش و همچنین #فقر مادی خانواده نتوانست بیش از دوران ابتدائی ادامه تحصیل دهد.
🌷او در ماههای محرم و رمضان در مساجد و تکایا به مرثیه خوانی میپرداخت و با فئودالها و #خانهای آن زمان شدیداً #مخالفت میورزید.
🌷در مهر ماه سال 1357 به خدمت سربازی فراخوانده شد که در پی صدور #فرمان امام خمینی رهبر عظیم الشأن انقلاب اسلامی مبنی بر #ترک_پادگانها از پادگان فرار نمود و به صف انقلابیون مسلمان پیوست.
🌷پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران به ادامه خدمت سربازی پرداخت و پس از اتمام آن به #کشاورزی مشغول شد.
شهید فتحالله شکری برای مقابله و مبارزه با #ضدانقلابیون در گروهی بنام #پیشمرگان_اسلام مشغول به فعالیت شد.
🌷روحیه شهادت طلبی ایشان از همان اولایل انقلاب مشهود و در صحنههای ستیز با کفر و ضد انقلاب همیشه #پیشگام بود. بهدنبال شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، خود را به مقر #سپاه_آمل رساند تا برای نبرد با کفار بعثی ثبت نام کند.
🌷او برای پاسداری از اسلام و دستاوردهای انقلاب چه در جبهههای جنگ و چه در #جنگلهای آمل رشادتهای بسیار از خود به خرج داد و جز خدمت چیز دیگری از خود به یاد نگذاشت. تا اینکه در 1361/12/12 به همراه دیگر یاران با وفایش در جنگلهای آمل به دست #منافقین_مزدور امپریالیسم جهانی به شهادت رسید.
🌷سردار شهید فتحالله شکری توسط آیتالله #حسنزادهآملی «چریک پیر جنگل» و توسط آیتالله #جوادیآملی به «سردار جنگل» توصیف شد.
فیلم مستند «سردار جنگل» به زندگی سردار شهید فتح الله شکری و واقعه #شش_بهمن_آمل و همچنین 40 شهیدی که داشته است می پردازد.
#سردارشهید_فتح_الله_شکری🌷
#روحش_شاد_ویادش_گرامی_باد
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷 #یاد_یاران 9⃣0⃣1⃣
💠 آقای بنی صدر شما فقط حرف میزنی!
📌خاطره ای از
#شهید_شاهرخ_ضرغام🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
✍همرزم شهید نوری:
بابک خیلی #اجتماعی بود.
من توی منطقه پالایشگاه #نفت در چند کیلومتری #بوکمال مستقر بودم.
چند روزی گذشت بابک و دونفر دیگه از بچه ها اومدن #کنار_چادر ما مستقر شدن.
من برخوردی از قبل با بابک نداشتم و همیشه توی #روابط_عمومی به خودم میبالیدم که در آن واحد با همه جور میشم.
نه اینکه چون بابک الان شهید شده دارم ازش تعریف میکنم.
خدا وکیلی دلی میگم بابک توی مرام و #معرفت خیلی از من سر تر بود.
و توی اولین برخورد #حسابی با هم جور شدیم.
#شهید_بابک_نوری_هریس 🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
پروفسور "ادون روزو" رئیس موزه جنگ فرانسه بعد از سه روز اقامت در ایران و نیم ساعت قدم زدن در #شلمچه می گوید:
آرزوی من این است که بتوانم یک هفته با #پای_پیاده روی این خاک شلمچه قدم بزنم..
موقع رفتن به کشورش هم گفت: همه ۲۰ سال مطالعه و #تحقیقاتی که روی جنگ های دنیا داشته ام به یک طرف، این سه روزی که در ایران بودم و درباره جنگ شما شنیدم، یک طرف...
📎شلمـچه ،قطعه ای بهـــشت🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
0⃣6⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهید علمدار و آزادسازی شلمچه (عملیات کربلای پنج)
🔰خیلی ها سید را از برنامه
#روایت_فتح شناختند.
🌷او در این برنامه به ویژگیهای #شلمچه پرداخت و گفت:
« شلمچه خودش خیلی چیزها دارد که بگوید.
این خاطرات را باید از دل #شلمچه شنید، نه از زبان ما. نمی دانم ولی فکر می کنم شلمچه از جمله جاهاییست که همه آمدند، ۱۴ نور پاک آمدند، انبیاء، اولیا، و ...همه آمدند.
🌷شب عملیات، ۴ کیلومتر #آب_گرفتگی بود. رسیدیم به ساحل شلمچه. موقعیت طوری شد که گفتند: باید بزنید به آب.
#سرمای_آب از یک طرف، #مین و موانع از طرف دیگر.
🌷 بعضی از بچه ها به دلیل سردی آب، #سنگ_کوب کردند! دونفر از بچه ها که قد بلندتری داشتند تفنگ را روی دوش می گذاشتند تا آنهایی که قد کوتاهتری داشتند آن را بگیرند و به #خشکی برسند.
🌷وقتی به #ساحل رسیدیم از دور، نور چراغ های شهر #بصره دیده می شد. آن نور همه را به خود جذب کرد.
🌷برای یک لحظه وقتی بچه ها وارد ساحل شلمچه شدند و آن نور را دیدند، فکر کردند رسیده اند #کربلا، فکر می کردند رسیده اند به #اباعبدالله (ع).
🌷اصلا بو و #عطر_خاصی داشت؛ زمینش، هوایش، همه چیزش، انرژی خاصی به بچه ها می داد.
بچه ها در شلمچه سوال اولشان این بود: "از اینجا تا کربلا چقدر راه است؟میگن شلمچه به #کربلا نزدیکه، برای همینه که اینجا بیشتر بوی #امام_حسین (ع) رو میده ."
🌷می توانم به تعبیر دیگری بگویم، خاک شلمچه، نه به همان قداست، اما بوی خاک چادر #حضرت_زهرا (س) را می داد.
🌷تربت شلمچه بوی تربت #اباعبدالله (ع) را می دهد.
خاکش هم رنگ خاک تربت اباعبدالله (ع) است. چند روز پیش شخصی #تربت_اباعبدالله (ع) را برایم آورده بود..
هرکدام از بچه هایی که شلمچه رفته بودند آن را بو کردند، #بدون_استثنا گفتند: این خاک بوی شلمچه را می دهد، بوی جبهه را می دهد.
🌷فکر نمی کردم روزی شلمچه #زیارتگاه شود. ماشینهای مدل بالا می آمدند و از صبح تا غروب در شلمچه می ماندند، زیارت می کردند، نماز می خواندند،
بچه ها بازی می کردند و...
آخرهم که می خواستند بروند مقداری خاک برمی داشتند و می رفتند.»
📚کتاب علمدار
#شهید_سیدمجتبی_علمدار❤️
#ذاکر_اهل_بیت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
✍ از زبان یکی از دوستان ایرانی شهید:
💢سعادت نداشتم خیلی در معیت #علی_الهادی باشم، اما همان روزها که برای اعزام #تلاش میکرد، چند باری او را دیدم.
💢یک بار قامت به #نماز بست. خوب نگاهش کردم. انگار #فرشتهای نماز میخواند!
نمیدانم این نوجوان کم سن و سال این #طرز نماز خواندن را از کجا یاد گرفته بود. بهحتم #بندگی_خدا در ذاتش بود.
💢او در همان چند برخورد #دل من را هم مثل خیلیهای دیگر ربود. بعدها از این و آن شنیدم که علی بین خیلی از بچههای #حزبالله لبنان #محبوبیت دارد.
💢کار خاصی هم نمیکرد که محبوب جلوه کند. یک #جذبهای در ذاتش داشت که آدم را جذب میکرد. در رفتارش #ریا نبود. اخلاص داشت و شاید همین #اخلاص، او را آسمانی کرد.
#شهید_علی_الهادی
#شهید_هفده_ساله_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران و #مهدویت(38)
اقتدار حکومت سلیمان علیه السّلام و عجایب دوره او بدینجا ختم نمی شود. به بند کشیدن جنیان و شیاطین از سوی این پیامبر بزرگ و استفاده از آنان در امور گوناگون نظامی و حکومت داری در قرآن کریم به نحوی روشن بیان شده است.
همراهی جن با او در لشکرکشی منجر به داستان مورچه، بنایی و غواصی شیاطین در جریان ساخت بیت المقدس و اعلام آمادگی عفریتی از جن برای انتقال تخت ملکه سبا از یمن به شما و مقر حکومت سلیمان علیه السّلام از مواردی است که در این باب در قرآن کریم بدان اشاره شده است و می تواند بیانگر حدود دخالت این موجودات در امر انسانها به فرمان خداوند باشد.
البته در رأس تمامی این نعمتها و توانایی های خارق العاده که خداوند به سلیمان نبی ارزانی داشت، برخورداری از همراهی انسانهای بزرگی بود که در زمان حکومت وی و پدرش پرورش یافته بودند.
آن هنگام که عفریتی از جن برای انتقال تخت بلقیس، ملکه سبا، اعلام آمادگی کرد و مدت زمان آن را به اندازه بلند شدن سلیمان علیه السّلام از روی تخت خویش و اتمام آن مجلس-که یک نیمروز بود-تعیین کرد، آصف بن برخیا که وزیر وی بود، ضمن اعلام آمادگی، این زمان را به یک چشم بر هم زدن یا برگرداندن کاهش داد و در عمل نیز این اتفاق افتاد.
این واقعه به حدی بر سلیمان علیه السّلام تأثیرگذار بود که در پی آن زبان به شکر خداوند گشود و وی را بر این نعمت همراهی انسان های بزرگ سپاس گفت.
این جریان همچنین نشان می دهد که انجام امور خارق عادت در آن دوره تنها منحصر به سلیمان علیه السّلام نبوده و در پی ایجاد حکومت الهی و فراهم شدن زمینه رشد انسان ها، همراهان او نیز به قدرت هایی دست یافته اند که آنان را از این جهت برتر از جنیان قرار داده است.
نکته جالب توجه در اینجا این است که این توانایی خارق العاده از آنجا که در وجود آصف ایجاد شده بود که بنا بر تصریح قرآن کریم وی به دانشی از دانش های کتاب دست یافته بود.
این در حالی است که بنا بر نقل قرآن کریم و تفسیر آن از سوی روایات، امیرالمؤمنین علیه السّلام بر همه دانش کتاب احاطه داشت و با این دانش در کنار رسول خدا به انجام وظیفه مشغول بود.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد. . .
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_6041612198998966785.mp3
9.09M
#سفر_پرماجرا ۱۷
✍دل کندن سخته...
از یه خونه،از یه عزیز، از یه محل و...
✨اما یه چیز،
احساس غربت و تنهاییِ لحظه ی دل کندن رو کم میکنه؛
و اونم رفاقت با اهل بهشت، در همین دنیاست👆👆
🎤🎤 #استاد_شجاعی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
#شهید_محمود_رضا_بیضائی
🍂آه از دل خواهر غم دیده ...
خواهر بزرگوار شهید محمودرضا بیضائی:
🌾دی ماه خیلی غم انگیزه ...
هفتم #دی ماه سال ۱۳۹۲ یعنی ۲۲ روز قبل از #شهادت محمودرضا🌷 برای مراسم فوت عمه مان آمده بود تبریز و همان دیدار شد #آخرین_دیدارش با خانواده و فامیل.
🌾خیلی خوشحال بود !
لباس رنگ روشن👕 پوشیده بود، بلوز سفید با شلوار کتان کِرم رنگ شش جیب، چقدر #صورتش نورانی بود😍 ...
🌾گفتم : محمود، چه خوب کاری کردی اومدی بابا این روزها بخاطر فوت عمه خیلی غمگینِ😔 یهو نگاهشو از زمین برداشت، به چشمای من خیره شد. همینطور خیره #بالبخند ...
⭕️هرگز لب باز نکرد که بگه #آخرِ همین ماه خودش آسمونی میشه🕊
🍂با روضه های #کرببلا قد کشیده ایم
🍂این افتخار را همه مدیون #زینبیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تا بوده همین بوده
#حماسه، مرد میدان میخواهد👊، یک فرمانده و چند نیروی مخلصِ عاشق❤️ و کرور کرور #دشمن.
#حماسه، میدان نبرد میخواهد جایی در نزدیکی مرز عراق و #سوریه، منطقه التنف؛ زمان میخواهد، زمانی به وقت دوشنبه 16 مرداد🗓 همان نیمه شبِ🌗 حمله #داعش به مقر نیروهای ایرانی.
#حماسه یک فرمانده کاربلد میخواهد، کسی که اگر نبود🚫، حکایت اسارت و سر بریده و عاشقی، سرنوشت یازده رزمنده ایرانی🇮🇷 دیگر حاضر در این مبارزه هم میشد؛ سرنوشتی درست شبیه سرنوشت #شهیدمحسن_حججی که یکی از نیروهای این فرمانده بود.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh