🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺یادم میاد مقداری از #موهای اطراف سرش کمی سفید شده بود... هر وقت جلوی #آینه می ایستاد و خودش را می
روز دانشجو بر دانشجویانی که در دانشگاه #جهاد و #شهادت اول شدند، گرامی باد...
شهید آقاسجاد طاهرنیا #دانشجوی کاردانی سخت افزار بود که به #شهادت رسید.
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔺روایت همسر شهید از گریه کردن شهید برای رفتن به سوریه ... 🌺شهید مدافع حرم #شهید_سجاد_طاهرنیا 🍃🌹🍃🌹
#نمازعاشقانه
آقا سجاد نمازهایش را با #توجه و دقت بسیار می خواند.👌
هرچه زمان بیشتر می گذشت نمازهایش #عاشقانه_تر می شد...☺️هیچ عجله ای برای تمام کردن نمازش نداشت حتی در ذیق وقت...👌
اهل نافله ی شب بود...یک مدتی بود که می دیدم در نمازهای شبش #گریه می کند😭😭 و حالات خوشی دارد کم کم این حال خوش به نمازهای #یومیه هم رسید...🍃
در نمازهای واجب و یومیه اش هم #اشک می ریخت.😭
...بوی رفتنش می آمد اما نمی خواستم رفتنش را باور کنم😔 درست مثل کسی که خودش را #بخواب زده باشد...
راوی: همسر شهید
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
به گواه اکثر کسانی که می شناسندش، او را جز با "شربت شهادت" نمی شد سیر کرد. ذره ای دست از #تلاش برای
#خدا را چه دیده ای؟!
شاید با همین #حسرتِ خوب بودن
ما هم یک روز رفتیم پیشِ خوب ها ....
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهید_قاسم_غریب
از رفاقت تا شهادت🌷
یاد کنیم از شهدا با ذکر صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#نمازعاشقانه آقا سجاد نمازهایش را با #توجه و دقت بسیار می خواند.👌 هرچه زمان بیشتر می گذشت نمازهایش
از #قم آمده بود به رشت
در مزارشهدا🌷 دیدمش...
گفت : آمده ام به #مادرم سربزنم و بروم. ماموریتی در پیش دارم.
اگر همدیگر را ندیدیم😓 #حلالم_کن برادر. بعد رفت سمت قبور مطهر #شهدا 🌷
می دیدم گردنش را کج کرده 😔
و با نگاه معصومانه ای😢 به #قبور_شهدا خیره شده است
#شهید_سجاد_طاهرنیا
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺یادم میاد مقداری از #موهای اطراف سرش کمی سفید شده بود... هر وقت جلوی #آینه می ایستاد و خودش را می
نیم ساعت قبل از #اذان کارهای خودش را با #اذان هماهنگ میکرد که مبادا از خواندن #نماز_اول_وقت جا بماند. اضطراب #نماز_اول_وقت همیشه در چهره اش نمایان بود.
#مدافع_حرم
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#نماز_اول_وقت
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺یادم میاد مقداری از #موهای اطراف سرش کمی سفید شده بود... هر وقت جلوی #آینه می ایستاد و خودش را می
⚜آقاسجاد روز #عملیات گشته بود و یک کاغذ کوچک پیدا کرده بوده و روی آن نامهای نوشته بود📝 و خواسته بود تا #خانم یکی از دوستانش در جمع خانمها👩💻 بخواند.
⚜نوشته بود که✍ «اگر من رفتم فکر نکنید💭 از سر دوست #نداشتن بوده، اتفاقاً از سر زیادی دوست داشتن❤️ است.» بعد خطاب به #من گفته بود که اگر کسی گفت شوهر شما، شما را دوست نداشت❌ که گذاشت و رفت، همه اینها حرفهای #دنیاییست و من شما را از خودم جدا نمیدانم💞
⚜به #پسرش هم نوشته بود با اینکه خیلی دوست داشتم تو را ببینم😍 ولی #نشد. من صدای بچههای شیعیان #سوریه را میشنیدم و نمیتوانستم بمانم🚷
راوی: همسرشهید
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⚜آقاسجاد روز #عملیات گشته بود و یک کاغذ کوچک پیدا کرده بوده و روی آن نامهای نوشته بود📝 و خواسته بود
5⃣5⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰آقا سجاد ساعت 8 غروب بود که رفت🚌 و درست 6 ساعت #بعد از رفتنش پسرمان به دنیا آمد👶 همان روز ظهر زنگ زد☎️ که رسیدنش را اطلاع بده. #پسرم گریه میکرد و منم از فرصت استفاده کردم و تلفن را گرفتم📞 جلوی دهانش.
🔰آقا سجاد پرسید صدای چیست⁉️ گفتم #پسرت دنیاآمد😍خیلی خوشحال شد. خودم خبر تولد #محمدحسین رو به او دادم. اوایل که در سوریه بود هر 2 روز یکبار تماس📞 میگرفت، اما چون تلفن کردن از آنجا سخت بود گاهی 3 یا 4 روز #بیخبر میماندیم. هربار هم صدا خیلی بد🔉 میآمد.
🔰 #آخرین تماسش 4 روز قبل از #شهادتش بود. خواهر آقا سجاد آمده قم تا پیش من باشد. به آقاسجاد گفتم خواهرش آمده منزل ما🏘 خیلی خوشحال شد که من تنها نیستم🚫از بچهها و پدر و مادرش پرسید و آخرش گفت: از پدر و #مادر_خودت هم عذرخواهی کن که من نیستم و همه زحمتها به گردن آنها افتاده.
🔰روز تاسوعا ساعت 8 یا 9 صبح عملیات میشود. یکی از دوستانش میگفت آتش سنگینی🔥 بود. ما در حرکت بودیم که دیدیم #آقاسجاد ایستاد👤 و شروع کرد زیر لب حرف زدن. چشمانش را هم بسته بود😌 ما فکر کردیم شاید #ترسیده باشد. زدم پشتش و گفتم حالت خوبه؟ ترسیدی⁉️ چشمش را باز کرد و گفت نه، حالم خوب است، #بهتر از این نمیشود.
🔰10 قدم جلوتر که رفتیم، موشکی کنارشان برخورد💥 کرده و آقاسجاد از ناحیه #پهلو و پا آسیب میبینه. در مسیر بیمارستان🚑 هم مدام ذکر #یازهرا میگفت و در بیمارستان #شهید_شد.
#شهید_سجاد_طاهرنیا
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خوشا آنان که دادن #جان .. به جای گریه #خندیدند و رفتند... نگردیدند هرگز گرد باطل🚷 #حقیقت را پسندید
🔹یه روز یکی از بچه های کلاس یه حرکتی کرد که #معلم ناراحت شد، وقتی سوال کرد کی این کار رو کرد، شهید #سجادطاهرنیا گردن گرفت
🔸معلم گوشش رو گرفت و از کلاس #اخراجش کرد۰ دوستاش بهش گفتن چرا گردن گرفتی⁉️ گفت چون اون #پدر_نداشت و نمیخواستم ناراحت بشه❌
#شهید_سجاد_طاهرنیا🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh