eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
💥یــادت باشــد #شهیــد اسـم نیست رســـم است!!! شهیــد عکس نیست❌ ڪـه اگـر از دیوار اتاقت برداشتــی #فراموش بشـــود!!!💔 شهیــد #مسیــر است ⇜زندگیـست♥️ ⇜راه است ⇜مرام است #شهیـــــــــد🌷🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #رمان #مثل_هیچکس ♥️ #قسمت_شصت_وپنجم 5⃣6⃣ 🍁بالاخره بعد از تحمل هفت سال رنج زندگی در غربت به #ایر
‍❣﷽❣ ♥️ 6⃣6⃣ 🔰از زبان یوسف👇👇 🍂اشک هایم روی دفتر ریخت و کمی از جوهر نوشته ها پخش شد. دستخطش📝 را روی سینه ام گذاشتم و به قاب عکس دسته جمعی مان خیره شدم. همه جا ساکت بود و بجز صدای تیک تاک ساعت چیزی شنیده نمی شد. نگاهی به ساعت انداختم، از نیمه شب گذشته بود. فردا صبح آزمون جزء 29 را داشتم. مادرم از پنج سالگی من و یاسین را برای حفظ قرآن آماده کرده بود و بعد از بازگشتمان به ایران🇮🇷 ما را به کلاس می فرستاد. تا حافظ کل شدنم فقط یک جزء باقی مانده بود. 🌿با آنکه سال بعد کنکور داشتم اما حاضر نبودم بخاطر درس، قرآنم را رها کنم. این کار بخشی از وجودم شده بود و نمیتوانستم از آن جدا شوم. بلند شدم تا بگیرم و کمی قرآن بخوانم. آباژور سالن روشن بود. فهمیدم مادرم مثل همیشه مشغول نماز خواندن📿 است. بعد از اینکه وضو گرفتم و کمی تمرین کردم خوابم برد... 🍂« بابا نرو... تو قول داده بودی روزی که سرود دارم بیای و شعر خوندمو ببینی. پدرم خم شد و را بوسید و گفت: _ دختر گلم ببخش که مجبور شدم زیر قولم بزنم. عوضش ایندفعه که برگردم برات یه هدیه ی خوب🎁 میارم. 🌿" از مسافران پرواز هواپیمایی ماهان ایر🛩 به شماره ی 3484 به مقصد تقاضا می شود هم اکنون با خروج از گیت های بازرسی وارد سالن ترانزیت شوند." پدرم اشک های زینب😭 را پاک کرد و او را محکم در گرفت و کمی قلقلکش داد. 🍂با خنده یاسین را بغل کرد و روی شانه اش زد و گفت: _مِسی جون، حواست باشه از درسات عقب نیفتی. نشنوم بازم بخاطر مدرسه رو پیجوندی. اگه این ترم معدلت بالای نوزده بشه جایزت یه هفته اجاره ی سالن اختصاصی فوتساله😉 یاسین خنده ی شیطنت آمیزی کرد و گفت: _ نمیتونم قول بدم ولی سعی خودمو می کنم😁 🌿پدرم دستش را در موهای یاسین فرو برد و موهایش را بهم ریخت. به سمت من آمد و گفت: _ ، حواست به خواهر و برادرت باشه. هوای مادرتم♥️ داشته باش. مرا در آغوش گرفت و در گوشم گفت: _ بعد از من، مرد خونه ای. محکم باش و هیچوقت کم نیار❌ 🍂از شنیدن حرف هایش ترسیدم. جوری حرف می زد که انگار قرار نیست برگردد. گفتم: _من بدون شما کم میارم . زود برگرد و تکیه گاهم باش. انگشتر عقیقش💍 را بیرون آورد و به من داد و گفت: _این مال تو. فقط بدون دستت نکن⛔️ روش اسم پنج تن هک شده. 🌿مادرم کمی عقب تر ایستاده بود. پدرم از ما فاصله گرفت و سمت رفت. چند دقیقه بدون اینکه چیزی بگویند فقط به هم خیره شدند. اشک های مادر😢 را میدیدم که به آرامی با هر پلکی که می زد از گوشه ی چشمانش میریخت. اما پدرم به ما پشت کرده بود. دوباره صدا بلند شد: " از مسافران پرواز هواپیمایی ماهان ایر به شماره ی 3484 به مقصد دمشق تقاضا می شود هرچه سریعتر با خروج از گیت های بازرسی وارد سالن ترانزیت شوند. " 🍂وقتی پدرم برگشت از رد اشکهایش فهمیدم که او هم . مادرم گفت: _مواظب خودت باش. چمدانش را روی زمین کشید و رفت. قبل از ورود به گیت برایمان دست تکان داد👋 و... » 🌿با صدای زنگ ساعت⏰ بیدار شدم. این چندمین باری بود که در طول شش ماه اخیر، آخرین تصاویر پدر را خواب می دیدم. از روزی که را آورده بودند آخرین صحنه ی دست تکان دادنش از چشمم دور نمی شد. صدای اذان می آمد. بلند شدم و نماز صبحم را خواندم. مادر هنوز بیدار بود. بعد از نماز کمی باهم حفظ قرآن تمرین کردیم. ساعت هشت صبح بعد از صبحانه خانه را ترک کردم. از حفظ جزء 29 هم موفق و سربلند بیرون آمدم😍 به خانه برگشتم و گوی موزیکال مورد علاقه ی پدر را از کتابخانه اش بیرون آوردم. به اتاقم بردم و کوکش کردم... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4_311104783559688611.mp3
3.63M
💔★💔★💔 الو سلام‌ #بـابـا...😔 🌾گوشیت داره بوق مے خوره 🌾پس چرا #چیزےنمیگے😭 🎤بـانـواے: مـحـمـد #مـحـمـدزاده 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#دور نباش💕 در این دنیاے کوچک در این #آغوش دنج #نزدیک تر باش ↵از روح بہ جان❣ ↵از جان بہ تن ↵از تن بہ #من #تو، خود من باش... #سید_محمد و باباجون #شهید_سیدرضا_طاهر #شبتون_شهدایی🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ #سلام_امام_زمانم ❣ 🍃 #نوکر برای آنکه دلش را جلا کند 🌷یا آنکه فکر سینه ی پرمبتلا💔 کند 🍃باید بلافاصله بعد بیدارباش #صبح 🌷بایک #سلام رو به سوی شما کند😍 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh
🦋کبوترانه🕊 میگردم گِرد ... 🦋ردّی از گــذشته ها مانده روی قلبـمـ♥️ که میکند بسیار😔 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - برای خدا - حجت الاسلام عالی.mp3
1.58M
🎧برای خدا #سخنرانی بسیار شنیدنی👌👌 🎤حجت الاسلام #عالی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسفرانه 💗|• 💖لحظه‌ای که سر سفره #عقد نشسته بودم این باور قلبی را داشتم که حسین روزی به #شهادت م
#همسر_شهید: 🔸وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت⏰ یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خوابم برد.... 🔹در خواب «حسین» را با همان لباس‌های #خاکی در ضریح حضرت بی‌بی #زینب (سلام الله) دیدم😍 دستمال سفید در دستش بود و با لبخند گفت: اجازه می‌دهی #ضریح را تمیز کنم⁉️ 🔸من هم با #چادر سیاه که به سر داشتم و با چشمان گریان😭 روبه‌روی او ایستاده بودم. سرم را به علامت #تأیید تکان دادم. در صورتی که من تا حالا نه #سوریه رفته بودم که ببینم ضریح بی‌بی زینب (سلام الله) به چه صورت است و ✘نه عکسی از آنجا دیده بودم. 🔹وقتی که عکس #ضریح را به من نشان دادند دیدم دقیقاً👌 همان چیزی است که در خواب دیدم.... #تخریب_چی_مدافع_حرم #شهید_حسین_هریری🌷 #سالروز_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید: 🔸وقتی که از مراسم #وداع با شهید برگشتم ساعت⏰ یازده صبح بود که با همان چادر سیاه خسته #خ
1⃣0⃣2⃣1⃣ 🌷 🔰برای ما عکس📸 میفرستاد. ما در مسیر بودیم که یک عکس فرستاد، به گفته‌ی دوستش حموم رفته و 🌷 کرده بود. 🔰در عکس، مثل حوله‌های به کمرش بسته و به شانه هم انداخته بود. و در پاسخ دوستی که میگفت: «دیگه !» گفت: برای اینکه مَحرَم بشی♥️ باید مُحرم بشی 🔰موقع سلمونی دوستش از پشت سر با گوشی📱 میگه آقای هریری كجا⁉️ میگه: 🔰ما تجربه‌ی دفاع مقدس رو هم که داشتیم، دیدیم که معمولا نزدیک شهادتشون🕊 که میشده سربسته یه کنایه هایی میگفتن... 🔰حسین جدا از اینکه علمی و نظامی بود، یک بالله بود... یعنی با تمام وجود💖 خدارو میشناخت و این خیلی مهمه... انشاءالله همتون به این مرحله برسید و بدونین که هم شهادت نیست❌ حضرت علی میفرماید ... " ♨️ پدر بزرگوار شهید هم، رنگی از غربت مادر داشت... ِوصیت كرده بود: میروم تا انتقام سیلی رو بگیرم😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
10.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ام وهب ها بسیارند... 🔻واکنش #مادر 🌷شهید حسین هریری🌷 وقتی خبر شهادت شهید مدافع حرم را به خانواده بزرگوارشهید دادند. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh