eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
6.7هزار ویدیو
205 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
Haj yanos ZangiAbadi-www-mirzabeigi-com - http: taajil.ir .mp3
7.64M
‌ ‌ ‌ ✨شهیدی که با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایی اش کرد 🌷 📞سلام علیکم... من برای ترساندن نیامدن بلکه آمده ام برای ادای حقی که اینک بر ذمه تو افتاده است✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
یه یاد شهید زنگی آبادی که می‌ گفـت: حاج قاسم اسم تیپ ما را گذاشتـه امام حسین (ع) ... چون اسم مـا تیپ امام حسین (ع) است دوسـت دارم مثل امام حسین(ع) شهید شوم ...🕊آخر به آرزویش رسید. 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ به سرم رحمت بی واسعه یعنی بهترین حادثه و واقعه یعنی مهدی♥️ اخم چشمش علی وخنده‌ به لبش جمع این جاذبه و دافعه یعنی مهدی😍 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
آمـــــد و از عطر تـ‌مناے نوشید خورشیـ☀️ـد هم از جامه لبخنـد تـو پوشید😍 دست من و آرامش موزوم هر حادثه از چشمه جوشـید...♥️ 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 💠 معرفی سرداران گمنام 3⃣ #سردارشهید_عباس_کریمی 🔻 قسمت اول 🌷 #شهید_عباس_کر
┄┅═✼🍃🌹🍃✼═┅┄ 🌷به همسرش می گفت: وقتی برای خواستگاری آمدم، بار سنگینی بر سینه ام احساس می کردم، اما وقتی شنیدم که نامت زهراست، . 🌷رمز زندگی ما نام حضرت زهراست. در فتح المبین با رمز یا زهرا مجروح شدم، همسرم زهراست. ارادت ویژه ای به حضرت زهرا ( سلام الله علیها) داشت. 🌷در روضه حضرت به حالت عجیبی گریه می کرد و از خود بی خود می شد. طاقت شنیدن روضه های بانوی دو عالم را نداشت. می گفت: گره همه کارها به دست حضرت زهرا (سلام الله علیها) باز می شود و در آخر هم در عملیات بدر با رمز «یا فاطمة الزهرا» به شهادت رسید. 📚برگرفته از کتاب«مهرمادر» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
💠یکی شون بهت چشمک میزنه! در گوشمان می خواند که 💚رفـیـق شـهـید💚 انتخاب کنید. می گفت: برو تو گلستان شهدا، یکی شون بهت چشمک میزنه،😉 همون رفیقته. 😍😊 خودش هم با حـاج احـمـد طـرح رفـاقــت بسته بود.😉 جمله هایش را روی تابلو می نوشت.از میانشان این در ذهنم حک شد: خدایا! با تمام وجود درک کردم که عــشـق واقــعـی تویی و شـهادت، تــنـها راه رسیـدن به ایـن عـشـق اسـت. 👌 📚برشی از کتاب 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کنترل_ذهن_در_مسیر_تقرب 6⃣1⃣ #استاد_پناهیان 🔻 💠بعضی‌ها ذهن تو را به امور بیهوده مشغول می‌کنند؛
❣﷽❣ 7⃣1⃣ 🔻 💠مهم‌ترین اثر دین و معنویت در انسان، برخوردارشدن از قدرت روحی است 💠باید در جامعه جا بیافتد که دین‌داری انسان را ابرقدرت می‌کند و خوب‌بودن از سرِ ضعف، ارزش ندارد! 💠 قدرتمندی روح انسان از قدرت کنترل ذهن، آغاز می‌شود 💠اکثر کسانی که در تحصیل ناموفقند، آدم‌های بااستعدادی هستند که حوصلۀ تمرکز ندارند 💠عامل «ترس» و «کمال‌طلبی» چگونه موجب می‌شود ذهن آدم منفی بشود؟ ____ 🔰 🔹اینکه «دین به انسان قدرت می‌بخشد» باید در عرف جامعۀ ما یک امر واضح و بدیهی تلقی شود. متأسفانه تبلیغات و تعلیمات دینی در طول سالیان دراز به‌گونه نبوده که برجسته‌ترین اثر دین، معنویت و عرفان در انسان، برخورداری از قدرت روحی تلقی شود. 🔹معمولاً در نظرسنجی‌ها، مردم مهم‌ترین اثر دین را مفاهیمی مثل «مهربانی، معرفت، سخاوت و ادب و...» ذکر می‌کنند؛ البته همۀ اینها جزو آثار دین‌داری است، امّا باید دانست که این ویژگی‌ها بدون قدرت روحی تقریباً ارزشی ندارند، چون «خوب‌بودن از سر ضعف، ارزش ندارد!» باید در جامعه جا بیافتد که دین و معنویت انسان را ابرقدرت می‌کند. 🔹قدرت فقط در جنگاوری نیست؛ یکی از قدرت‌های برجسته، قدرت‌های ذهنی و قدرت تمرکز است. اگر مردم قدرت ذهنی را اثر دین‌داری نمی‌دانند به‌خاطر تبلیغ غلط دین است. 🔹با تعلیم و تربیتِ درست دینی، قدرت تمرکز ذهن انسان بالا می‌رود. اگر در عمل این اتفاق بیفتد، مردم خواهند گفت: هر کسی هیئت و مسجد برود و تربیت دینی پیدا کند، حتی با استعدادِ کم، می‌تواند بهترین علم و دانش را جمع‌آوری کند. چون اکثر کسانی که در تحصیل ناموفق هستند آدم‌های باهوش و بااستعدادی هستند که حوصلۀ تمرکز ندارند و توجّه‌شان هرزه است؛ یعنی واردات و تلاطم‌های روحی آنها نمی‌گذارد ذهن‌شان متمرکز بشود. 🔹قدرتمندی روح انسان از کجا آغاز می‌شود؟ از قدرت کنترل ذهن. قدرت ذهنیِ انسان هم از اینجا آغاز می‌شود: «به چیزی که نمی‌خواهی، ذهنت سراغش نرود و به چیزی که می‌خواهی، ذهنت را روی همان متمرکز کنی» این بزرگترین منشأ قدرت در روح انسان و آغاز قدم‌هایی است که انسان به‌سوی رشد و کمال برمی‌دارد. 🔹البته قبل از این هم می‌توان مقدّماتی برای رسیدن به قدرت ذهنی در نظر گرفت؛ مثل سبک‌زندگیِ درست و برخی رفتارهایی که انسان باید انجام بدهد یا انجام ندهد؛ مثلاً اینکه انسان نباید هرزه‌چشمی و هرزه‌گوشی کند؛ یعنی نباید هر چیزی را گوش بدهد که ذهنش به‌سمت هر فکری برود. 🔹باید ذهن را از آینده‌اندیشیِ بد که موجب نگرانی می‌شود و گذشته‌اندیشیِ بد که موجب حسرت می‌شود، بازداشت. اگر ذهن را رها کنی یا به گذشتۀ خراب می‌رود یا به آیندۀ احتمالاً خراب! باید این قدرت را داشته باشی که در زمان حالِ خودت، فکر کنی، روان‌شناس‌ها این را مقدّمه‌ای برای نجات انسان از بسیاری از مشکلات روحی می‌دانند. 🔹کسی که قدرت کنترل ذهن نداشته باشد، ذهنش به‌صورت خودکار سراغ امور منفی می‌رود، لذا دچار مشکلات فکری و روحیِ بسیار خواهد شد؛ منتها این بیماری‌ها و ضعف‌ها این‌قدر بین مردم، فراگیر است که دیده نمی‌شود! بعضی‌ها آن‌قدر دچار افکار منفی هستند که باید مدام حواس‌شان را پرت کنی و بگویی: «آقا رفتی توی فکر! بیا بیرون!» چون هر موقع به فکر فرو می‌رود، فکرش او را به‌سمت امور منفی می‌برد! 🔹اسلام اصلی‌ترین برنامه‌اش یعنی نماز را برای تمرین کنترل ذهن گذاشته است. چرا قرآن می‌فرماید «از نماز کمک بگیرید»؟ (وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ؛ بقره/45) اصلِ اصلِ نماز این است: «به چی نیندیش و به چی بیندیش!» 🔹به چه چیزهایی نیندیشیم؟ هر چیز بدی در مورد گذشته و آینده! حتی مؤمن وقتی می‌خواهد استغفار کند(یعنی دربارۀ گناهانش حرف بزند و گذشتۀ بدِ خودش را مرور کند) باید فقط نزد خدا این کار را بکند و نباید تنهایی-بدون توجه به خدا- به بدبختی‌های گذشتۀ خودش فکر کند؛ چون این کار برایش یأس می‌آورد. 🔹 کار ابلیس این است که ذهن آدم را به‌سمت امور منفی و به نداشتن‌ها منحرف کند. دو عاملِ «کمال‌طلبی» و«ترس» هم در وجود انسان موجب می‌شود، ذهن آدم منفی بشود. از یک‌طرف، چون کمال‌طلب هستی، نقص‌هایت تو را اذیت می‌کند. و از طرف دیگر، می‌خواهی خودت را از خطرها نجات بدهی و دنیای اطراف هم پر از عوامل خطر است؛ لذا دچار ترس و نگرانی می‌شوی. اگر ذهن انسان تربیت نشود، غالباً دربارۀ امور منفی فکر می‌کند. ذهن را باید تربیت کنی، یک وجهش منصرف‌کردن ذهن از امور بد است، وجه دیگرش هم متوجّه‌کردن به امور خوب است. ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💔💔 #خــاطره✍ ایام #فاطمیه ❣سال اول زندگیمون بود، آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت ح
🍃🌼🍃🌼🍃 ✨همیشه به من می‌گفت که او را از زیر قرآن رد کنم. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم. ✨وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند. ✨به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد. همانجا گفتم: «می‌خواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟ همه اینها را می‌دانم. من با تو زندگی می‌کنم مصطفی» ✍ راوی: همسر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#کلام_شهید🌷 💠| خدایا از غفلت ها و گناهان🔥 و جسارت ها و بی ادبی ها و نشناختن مقام تو طلب بخشش🙏 دارم.
🔻سبک زندگی شهدایی ❣آخرین بار قبل از ، ما را برد ؛ من و خانواده‌اش را..... ❣محل اقامتمان طبقه دوم بود. زانوهایم درد می‌کرد. هر وعده غذا را می‌گذاشت توی سینی از پله‌ها می‌آورد بالا. ❣با دستش درست نمی‌توانست چیزی را بگیرد؛ دلم ریش می‌شد وقتی جسم دربوداغانش را می‌دیدم..... ❣هرچه می‌گفتم: پسرجان نکن؛ می‌گفت: مادرجان حاضرم تا کولت کنم....... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌ #رمان #نخل_سوخته 📚 📑 قسمت 6⃣ 📖محمد حسین یوسف اللهی بعداز سه ماه توانست بهبودی خودش را پیدا کرده
📚 📑 قسمت 7⃣ 📚📖نگاهی به حسین انداختم.همچنان آرام ومصمم منتظر من بود اضطراب رو از چهره ام می خوند،لبخندی زد و گفت:نگران نباش من هم پشت سرت میام. 🔴بسم ا...گفتم ومیله هارو محکم گرفتم و پامو روی پله های دکل گذاشتم،نور ماه زیر پام رو روشن می کرد هرچه بالاتر می رفتم همه چیز روی زمین کوچکتر می شد،خیلی با احتیاط و آرام پیش می رفتیم. 🔴به بالا نگاه کردم خیلی راه مونده بود تا به اتاقک برسیم،لحظه ای مکث کردم دیگه نمی تونستم بالاتر برم تا همین جاهم کلی از زمین فاصله داشتیم.احساس خستگی زیادی می کردم و پاهام شروع به لرزیدن کردن. ⁉️حسین که دید توقفم زیاد شده پرسید:چیه؟ چرا نمیری بالا؟_گفتم:نمی تونم خسته شدم. _گفت:برو چیزی نمونده برسیم،پایین رو نگاه نکن من پشت سرت هستم. _گفتم:حسین پاهام داره می لرزه،نمی تونم برم._گفت:باشه همونطور که هستی صبر کن. ✨وبعد سعی کرد چند پله بالاتر بیاد. _گفتم:کجا میای؟_گفت:صبر کن. خودش رو بالا کشید،دستهاش رو دوطرف پاهام گذاشت و_گفت:حالا بشین روی شونه های من._گفتم:برای چی؟_گفت:خب بشین خستگی در کن._گفتم:آخه این طور که نمیشه. گفت:چاره ای نیست.بشین کمی که خستگی ات رفع شد دوباره ادامه میدیم. ✨چاره ای نبود خسته وضعیف بودم،کار دیگه ای نمی شد کرد.آروم روی شونه هاش نشستم، برام خیلی سخت بود. اینکه اون بایسته ومن روی شونه هاش بشینم،حسین با اینکار باعث شد هم خستگیم تموم بشه هم روحیه ام عوض بشه. ✨بعد چند لحظه دوباره به راه ادامه دادیم.دیگه زانوهام نمی لرزید.انگار انرژی خاصی به تنم تزریق کرده باشن.بلاخره بالای دکل رسیدیم،نفس عمیقی کشیدم وگوشه ای نشستم. ✅به حسین گفتم:خب حالا اومدیم بالا ، هوا که روشن شد باید چیکار کنیم؟ _گفت:چیکار می خوای بکنی؟ _گفتم:بلاخره یه سری امکانات اینجا لازم داریم._گفت:هرچی می خوای من میرم برات میارم،تو اصلا لازم نیست ازجات تکون بخوری،همینجا بشین ودیده بانی کن،شبم خودم میارمت پایین. ‼️آن شب وروز حسین چندین بار از دکل شصت متری بالا وپایین رفت.گاهی برای آوردن پتو،گاهی غذا ولوازم.رفتار او باعث شد روحیه ام کاملا عوض بشه.هوا که تاریک شد اومد دنبالم وگفت:بریم. ✅اینبارخودش اول رفت ومنم پشت سرش بودم.مخصوصا پایین تر ازم حرکت می کرد تا بیشتر مراقبم باشه،تا پایین رسیدیم. 🔰بارها شنیده بودم که چه اندازه نسبت به نیروهاش احساس مسئولیت داره ولی هیچوقت اون طوری حالت پدرونه اش رو حس نکرده بودم. ✅با کار اون شب حسین،هم تونستم منطقه رو اون طور که باید ببینم هم روحیه ام عوض شد.هیچوقت نمی تونم لحظه ای روکه روی شونه هاش نشسته بودم فراموش کنم. ✔️به روایت مهدی شفازند 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
📚 📑 قسمت 8⃣ 📚📖قبل از عملیات والفجر یک بود.زمان عملیات نزدیک می شد وهنوز معبرها آماده نشده بود.فاصله ی ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتادوگاهی کمتر از پنجاه متر بود،واین باعث می شد بچه‌های اطلاعات نتونن معبر باز کنن ودشمن رو شناسایی کنند. ✅نگران بودم،حسین یوسف اللهی رو دیدم وازنگرانیم صحبت کردم.راحت وقاطع گفت:ناراحت نباشین،فردا شب این مشکل رو حل می کنیم. ✅شب بعد بچه‌های اطلاعات برای شناسایی رفتن،آنقدر نگران بودم که نمی تونستم صبر کنم تا از منطقه برگردن، تصمیم گرفتم با علی رضا رزم حسینی جلو بریم وبه محض برگشت بچه‌ها از اوضاع واحوال باخبر شوم. ✅دوتایی به خط رفتیم._گفتم:اینجا می مونم تا بچه‌ها برگردن و ببینم چیکار کردن،ساعتی نگذشت که حسین اومد با همون خنده همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط از لبش دور نمی شد.تا رسید،_گفت:دیدین،من که دیشب گفتم این قضیه رو حل می کنم. ⁉️با بی صبری گفتم:خب چی شد؟بگو ببینم چه کردین؟ خسته بود،روی زمین نشست و شروع کرد به تعریف کردن. 🔴_گفت:امشب یه چیز عجیب اتفاق افتاد.موقع شناسایی وارد میدان مین شدیم به معبر عراقی ها برخوردیم. هنوز چیزی نگذشته بود که سرو کله خودشونم پیدا شد. ‼️انقدر به ما نزدیک بودن که دیدیم هیچ کاری نمیشه کرد،همگی روی زمین خوابیدیم،و آیه ی و جعلنا رو می خوندیم.ستون عراقی ها تو اون تاریکی هرلحظه بهمون نزدیکتر می شد. 🚫بچه‌ها از جاشون تکون نمی خوردن،عراقی‌ها اومدن واز کنار ما رد شدن.نفس تو سینه ها حبس شده بود.یکی از عراقی‌ها پاش رو روی گوشه ی لباس بچه‌های ما گذاشت و رد شد،ولی با این همه متوجه حضور ما نشدن. ✅بی خبر از همه جا عبور کردن وبه سمت خط خودشون رفتن،ماهم معبرشون رو خوب شناسایی کردیم وبرگشتیم. 🔻 🌷 ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🌸ای کاش که انتخابمان بود 🌺هر پرسش و هر جوابمان مهدی بود 🌸ما طالب غیریم💔 و ز این بدبختیم 🌺ای کاش که مهدی بود 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
جـهان با هایتـــــ صورتـــــ زیباتـرے دارد😍 بخنـــــ♥️ـــــد! این خنـده هاے"مـــــاه" کلـے دارد 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - من پادشاه نیستم - حجت الاسلام عالی.mp3
512K
♨️من پادشاه نیستم! 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎧 #کتاب_صوتی ذوالفقار خاطرات #حاج_قاسم_سلیمانی 👌 این مجموعه ساده و کوتاه روایتی ست از مردی که ذوا
┄═✼🌹🍃🍃🌹✼═┄ 📝 زینب سلیمانی فرزند سرباز شهید ولایت 🌹 ‌‌🌷 نه گذاشتند لمست كنم نه گذاشتند دست قطع شده ات را ببوسم... تمام حسرت‌هايم را بايد با نگاه كردن به تابوتی كه تو در آن آرميده بودی و هر شب نگاه به سنگ مشكی‌ای كه از تمام تو برايم باقی ماند، خالی كنم. ‌‌ اين همه حسرت برای قلب يک دختر خيلی سخت است. بابا اما همه اين‌ها به فدای امام حسين(ع)، به فدای خواهر حسين(ع)... ‌‌ دلم به آن وعده‌ای که همیشه به من میگفتی دخترم منو تو با هم شهید میشیم خوش است... ‌‌ میدانم روز وصل منو تو دیر نیست و مرا به زودی در آغوش خواهی گرفت... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠کرامت شهدا 🔰 از زبان مادر شهید ❣✨بعد از شهادت غلام رضا خیلی بی تابی میکردم، دلم میخواست هر طــور
🍃🌸🍃🌸🍃 🌷چند روز قبل از اعزام غلامرضا به سوریه، یک سفارش از من خواست و من گفتم: «سعی کن هرجا هستی یک قران جیبی کوچک همراه داشته باشی👌» و وی قران کوچکی از جیب پیراهنش بیرون آورد و گفت: «این قرآن سال‌ها با من است و آن را از خودم جدا نمی‌کنم☺️». 🌷غلامرضا درباره و مواظبت از فرزندمان بسیار سفارش می‌کرد و تأکید بسیار داشت که ما نماز را اول وقت بخوانیم☝️ و همیشه دعا می‌کرد که فرزندان‌مان سرباز امام زمان (عج) باشند✨ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🚩روضه ایام وفات جانسوز (سلام الله علیها) 💺سخنران: حجت الاسلام فروتن 🎤مداح: کربلایی حسین شیرمحمدی 📆زمان: پنجشنبه(۱۷بهمن)-ساعت۱۹ 🚪مکان: -حجاب۲۱ (علامت پرچم) خواهران برادران (علیه السلام) 🍃🌷🍃🌷 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا