🌷شهید نظرزاده 🌷
#شهید فرامرز(محمد)بهروان. تولد ۴۳/۵/۶ دزفول" شهادت ۶۳/۱۲/۲۵ شرق دجله عملیات بدر #شهید_فرامرز_بهروان
7⃣6⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
🔰بچه های #گردان بلال کجایید؟فرامرزبرگشته"ازسفری به دوری ۳۶سال.📅محمدآمده "به #استقبالش شتاب کنید.اما....آرام جلو نروید" وای من مادرمحمداست با قدی #خمیده و چشمانی کم سو و اشکبار.😭"۳۶ سال چشم رامیخکوب کوچه نمودن نایی برای چشمانش نگذاشته است.
🔰تمام رمق #قلبش 💓را دردست گرفته و کنار تابوت می آید"ونجواگونه می گوید"#محمدپسرم برگشتی چقدرسفرت طولانی شد قربون قدت بشم مادر".بلندای قامتت کجاست امیدمادر... نامش فرامرزبودامادرخانه محمدصدایش می زدند.سال ۴۳ بدنیا آمد درشهرمان دزفول.شهری که بلدالصواریخ نام گرفت.شهری که تن زخمیش هنوزکه هنوزاست التیام نیافته.
🔰داغی سرب #موشک ها وخمپاره☄ هنوز داغ است.محمدتشنه جهادورزم بود.لحظه ای آرام نداشت.قرارش را بیقرارهای #عملیات بدر ربوده بود.دلش بی تاب رفتن وقلبش مشتاق وصال بود.آخرین بار که آمده بود پایش مجروح بود.پدرومادرپاپیچ رفتنش شدند"پدرش نگران از زخم پایش گفت"نروتا زخمت التیام یابد اما او گوشش بدهکارحرفی جز رفتن نبود.در بدر"آنجاکه گردان بلال نورافشانی کرد.💥
🔰انجا که #رادمردان بلال ستاره🌟 شدندوشرق دجله انگشت به دهان عشق❣ ورزی گردان بلال بود محمد زمین را به آسمان نزدیک نمود.و#جسمش ۳۶سال چراغ دجله شد.اکنون آمده است.چه می توانیم بگوییم جز اینکه محمد "شرمنده ایم"
#شهید_فرامرز_بهروان🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📝یک بند از #وصیت_نامه شهید مدافع حرم سردار #مصطفی_زاهدی 🕊
💢وصیت نامه ای #جامع و کامل که موقع اعزام به سوریه نوشته در سه مرحله . در هر بار #اعزام به سوریه وهر مرتبه یک بند به آن اضافه کرده همراه با تاریخ 📅و متن بالا قبل از آخرین اعزام نوشته است.
💢 و رفتن به #سوریه و امضای آن را از امام رضا (ع) می خواهد و چه سری است نمی دانم که #مصطفی ها وحججی ها و...امضای شهادت را از امام رضا تقاضا می کنند.
#شهید_مصطفی_زاهدی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
♨️پیکر #شهید "مسعود منتجبی" بعد از 38 سال به آغوش #خانواده باز میگردد. والدین شهید گرانقدر به تازگی دارفانی را وداع گفته و در آسمان 🌫به استقبال پیکر فرزند خود خواهند رفت.
♨️پیکر شهید #بزرگوار به دلیل مقابله با شیوع ویروس کرونا و رعایت پروتکل های بهداشتی با #حضور محدودی از مسئولان و خانواده گرانقدر شهید منتجبی روز پنجشنبه و #جمعه تشییع و تدفین خواهد شد.
♨️پیکر #شهید در گلزار شهدای 🌸حضرت فاطمه(س) گلزار شهدای پایین و در مزاری که #سالها پیش برای وی در نظر گرفته شده بود تدفین خواهد شد.
♨️شهید "مسعود منتجبی" یکم دی ١٣۴٣ ، در #شهرستان زنجان به دنیا آمد. پدرش مشهود و مادرش رشیده نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. از سوی #بسیج در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۱ ، در شلمچه مرحله دوم عملیات بیت المقدس به #شهادت رسید.
#شهید_مسعود_منتجبی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 4⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨ ⭕️ دو #دستور_تربیتی در قرآن ✍ قرآن میگه اگه کسی به شما خوبی کرد، شما ب
❣﷽❣
5⃣5⃣#سبک_زندگی_قرآنی✨
#تلنگر
📛از خداوند ایراد نگیر....
❌بینیِ بزرگ...
❌ لبِ کلفت...
❌ گوشِ بزرگ...
❌ سرِ بدونِ مو...
❌چشمِ ریز
و....
☝️#مسخره_کردن ظاهر دیگران، یعنی مسخره کردن خدا (نعوذبالله)😱
✔️چون خداوند،آن نقش را اینگونه آفرید👇
🕋 هوَ الَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ
✨اوست که شما را در رحم ها [یِ مادران] به هر گونه که می خواهد تصویر می کند.
🔔#مومن هیچ وقت کسی رو #مسخره نمیکنه❌
🕋«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسخَر قَومُ مِن قَوم(حجرات/۱۶)
✨ای کسانیکه ایمان آوردهاید، نباید برخی، برخی دیگر را مسخره کند
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مهارتهای کلامی_17.mp3
9.26M
#مهارتهای_کلامی ۱۷
🔰 بدترین انسانها کسانی هستند؛
تا یک اشتباه از کسی میبینند ؛
تمام محبتها و خوبیهای او را به یکباره نادیده میگیرند؛
🔰و شروع میکنند به مجادله، بدگویی، و افشای رازهای او ...
اگر اینگونهایم؛ موجودی بشدت خطرناک هستیم.
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📹 یه تیکه #استخون چقدر برکت داره! به روایت: 🌿 #حاج_حسین_یکتا🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
بچهها؛..🌿
🍄یہجوری#توجامعہراهبرید..؛
کہهمہبگناینبویامام زمانمیده..🖐🏻💚
#حاج_حسین_یکتا🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی ⛅️#افتاب_در_حجاب 0⃣7⃣#قسمت_هفتاد 💢مامور #میخندد و به دیگرى مى گوید:_اینه
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣7⃣#قسمت_هفتادو_یک
💢باز به هوش می آید.... خود را بر خاك مى کشد،... بر پاى کودکان بوسه مى زند،... خاك پایشان را به اشک چشم مى شوید و باز از هوش مى رود....
آنچنانکه تو ناگزیر مى شوى دست از #تعزیت_خود بردارى و به #تیمار این زن #غریب بپردازى.... تو هنوز خود را باز نیافته اى.. و کودکان هنوز از تداعى این خاطره #جگر سوز فارغ نشده اند...
🖤که #زنى دیگر با کوزه #آبى💙 در دست وارد خرابه مى شود...
چهره این زن، اما براى تو آشناست .
او تو را به جا نمى آورد اما تو خوب او را به یاد مى آورى.چهره او از دوران کودکى ات به یاد مانده است. زمانى که به خانه مادرت زهرا مى آمد و براى کمک به کارهاى خانه مادرت التماس مى کرد...
او دختر کوچک و دوست داشتنى و شیرینى را در ذهن دارد و به نام #زینب که هر بار به خانه #فاطمه مى رفته ، سراپاى او را غرق بوسه مى کرده...
و او را در آغوش مى گرفته و قلبش التیام مى یافته...
💢آنچنانکه تا سالها کمک به کار خانه را بهانه مى کرده تا با #محبوب_کوچک خود، تجدی د دیدار کند و از آغوش او وام التیام بگیرد.او واله و سرگشته #زینب شده، اما حوادثى او را از مدینه دور کرده... و دست نگاهش را از جمال زینب ، کوتاه ساخته . و براى اینکه خدا عطش اشتیاق او را به زلال وصال زینب فرو بنشاند، عهد کرده که عطش غریبان و اسیران و در راه ماندگان را فرو بنشاند.
🖤او باور نمى کند که تو زینبى!!
و چگونه ممکن است که آن عقیله ،
آن دردانه و عزیز کرده قوم و قبیله ، اکنون ساکن خرابه اى در شام شده باشد؟!چگونه ممکن است که بانوى بانوان عالم ، رخت اسیرى بر تن کرده باشد؟!#انکار او، و #نقل_خاطرات او تنها کارى که مى کند،... مشتعل کردن آتش🔥 عزاى تو و بچه هاست.
خرابه تا نیمه هاى شب،...🌙نه خرابه اى در کنار کاخ یزید... که عزاخانه اى است در سوگ حسین و برادران و فرزندان حسین.
💢بچه ها #باگریه به خواب مى روند...
و تو مهیاى #نمازشب مى شوى.
اما هنوز #قامت_نشسته خود را نبسته اى که صداى #دخترسه_ساله_حسین به گریه بلند مى شود.... گریه اى نه مثل همیشه . گریه اى وحشتزده ،
گریه اى به سان مارگزیده . گریه کسى که تازه داغ دیده . دیگران به سراغش مى روند و در #آغوشش مى گیرند...
#ادامه_دارد...
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
2⃣7⃣#قسمت_هفتادو_دوم
💢و در آغوشش میگیرند...
و تو گمان مى کنى که هم الان آرام مى گیرد و صبر مى کنى.... بچه، بغل به بغل و دست به دست مى شود اما #آرام_نمى_گیرد.پیش از این هم #رقیه #هرگز آرام نبوده است.... از خود #کربلا تا همین #خرابه.... لحظه اى نبوده که آرام گرفته باشد، لحظه اى نبوده که بهانه پدر نگرفته باشد، لحظه اى نبوده که اشکش خشک شده باشد،
لحظه اى نبوده که با زبان کودکانه اش
مرثیه نخوانده باشد.
🖤انگار که #داغ_رقیه ، برخلاف سن و سالش ، از همه #بزرگتر بوده است.
به همین دلیل در تمام طول راه،...
و همه منازل بین راه ، #همه ملاحظه او را کرده اند، به دلش راه آمده اند،
در آغوشش گرفته اند، دلدارى اش داده اند، به تسلایش نشسته اند و یا لااقل پا به پاى او گریسته اند. هر بار که گفته است : _✨کجاست پدرم ؟ کجاست حمایتگرم ؟ کجاست پناهگاهم ؟
#همه با او #گریسته_اند...
💢و وعده #مراجعت پدر از سفر را به او داده اند.هر بار که گفته است :
_✨عمه جان! از ساربان بپرس که کى به منزل مى رسیم .#همه تلاش کرده اند که... با نوازش او، با سخن گفتن با او
و با دادن وعده هاى شیرین به او، رنج سفر را برایش کم کنند... اما #امشب انگار ماجرا فرق مى کند.... این گریه با گریه همیشه متفاوت است . این گریه، گریه اى نیست که به سادگى
آرام بگیرد... و به زودى پایان بپذیرد.
انگار نه خرابه ، که #شهرشام را بر سرش گذاشته است این دختر سه ساله....
🖤فقط خودش که گریه نمى کند،
با مویه هاى کودکانه اش، همه را به گریه مى اندازد... و ضجه همه را بلند مى کند.
تو هنوز بر سر سجاده اى که از سر بریده حسین مى شنوى که مى گوید:_✨خواهرم! دخترم را آرام کن.تو ناگهان از سجاده کنده مى شوى و به سمت #سجاد مى دوى... او رقیه را در آغوش گرفته است ، بر سینه چسبانده است و مدام بر سر و روى او بوسه مى زند...
💢و تلاش مى کند که با لحن شیرین پدرانه و برادرانه آرامش کند اما موفق نمى شود.... تو بچه را از آغوشش مى گیرى... و به سینه مى چسبانى...
و از #داغى_سوزنده_تن_کودك وحشت مى کنى._✨رقیه جان! رقیه جان! دخترم! نور چشمم! به من بگو چه شده عزیز دلم! بگو که در خواب چه دیده اى! تو را به جان بابا حرف بزن... #رقیه که از #شدت گریه به #سکسکه افتاده است، بریده بریده مى گوید:
🖤_✨بابا، #سربابا را #درخواب دیدم که در #طشت بود و یزید بر لب و دندان و صورت او چوب مى زد. بابا خودش به من گفت که بیا.با تو هر زبانى که بلدى...
و با هر شیوه اى که همیشه او را آرام مى کرده اى... ، تلاش مى کنى که آرامش کنى و از یاد پدر غافلش گردانى ،...
اما نمى شود، این بار، دیگر نمى شود.
گریه او، بى تابى او و ضجه هاى او #همه_کودکان و #زنان خرابه نشین را و #سجاد را آنچنان به گریه مى اندازد...
که خرابه یکپارچه #گریه و #ضجه مى شود و #صدا به #کاخ_یزید مى رسد....
💢یزید که مى شنود؛
دختر حسین به دنبال سر پدر مى گردد، #دستورمى_دهد که سر را به خرابه بیاورند....#ورودسربریده_امام_به_خرابه ، انگار تازه #اول_مصیبت است.
#رقیه خود را به روى سر مى اندازد...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#شہیــــــــــــــــــــدانہ ♥️🌿
🌺دلم💗 برای #شهادت پر میزند
🌱آی رفقا #دعا 🤲کنید
🌺ساقی #جبهه سبو بر لب هر مست 🌱نداد
🌺نوبت ما که رسید #میکده را بست 🌱ندادحال خوش بود کنار #شهدا آه 🌺دریغ بعد یاران #شهید حال خوشی 🌱دست نداد
#ما_ملت_شهادتیم
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
آقا سلام! سوز و #نوایی به ما بده
هر صبح ⛅️و شام حال بکایی به ما بده
دل تنگ 💔دیدن تو شدیم #ایّها الغریب
آغوش خویش وا کن و جایی به ما بده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌻میشود آیا #ڪمے سطحے
🌿تر نگاهمان ڪنید...⁉️
🌻عمق #نگاهتان مے کُشَد
🌿ما را از #خجالت..
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺🌱
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - مهمان امام رضا - حجت الاسلام عالی.mp3
8.54M
🏴 #شهادت_امام_رضا(ع)
♨️مهمان امام رضا(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤حجت الاسلام #عالی
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عکس_ماندگار #حاج_قاسم 🌿 عاشق #پدر و مادر... 💠احترام به #پدر ومادرِ سردار زبانزد خاص و عا
#خاطره🌱✨
✍یک ماه قبل از #شهادت حاجقــاســم رفتم سپاه قدس که خدمت این بزرگوار برسم. وقتی که رفتم #ایشان صورت گذاشته بود بر روی تمثال یک شهید و گریه میکرد.
💢سلیمانی یک روز باید میرفت اما اگر مرگ ایشان چیزی به غیر از شهادت بود در #حقش ظلم شده بود.راه #حاج قاسم ادامه دارد رویشهای خون حاج قاسم شمایی هستند که در #دانشگاه و حوزه علمیه و ….. هستید.
💢همرزم #شهید سلیمانی در پایان خطاب به مردم خاطرنشان کرد: شما را به خون حاج قاسم قسم #دعا کنید تا من به زودی زود با #شهادت به حاج قاسم بپیوندم.
📚راوی: سردار عوض شهابی فر
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#یاایهاالرئوف 🌹🍃
🖤با نام رضا به #سینه ها گل🌸 بزنید
با اشک 😢به بارگاه او پل بزنید
🖤فرمود كه هر زمان گرفتار شدید
بر دامن ما دست توسل بزنید
#شهادت_امام_رضا(ع)🍂🖤
#تسلیت_باد 🥀
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - میان کوچه عبای مطهرش افتاد - محمدرضا طاهری.mp3
6.59M
🔳 #شهادت_امام_رضا(ع)
🌴میان کوچه عبای مطهرش افتاد
🌴ز درد بال و پری زد ولی پرش افتاد
🎤حاج #محمدرضاطاهری
⏯ #روضه
👌بسیار دلنشین
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
Page363.mp3
633.1K
🔻طرح تلاوت روزانه قرآن کریم
✨سوره مبارکه فرقان✨
#قرائت_صفحه_سیصدو_شصت_سوم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❥͜͡𖣢❥͜͡𖣢❥͜͡𖣢
.
.
#تلنگرانهـ 💥
💠با خودتـــــ میگے🤔
فقط یه #چت ساده است همین!!
امــــ🔔ــــــا❗️
حواستــــــــــ باشه ؟!⇩⇩
اون لبخندی😁 که روی لبتـــــ👄ـــــ هست
آغاز سرازیری گنــــــــــاهه↯↯😢😔
.
.
#اللهمصلعلےمحمدوآلمحمدوعجلفرج
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh