eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
27.6هزار عکس
6.1هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem زیارت نیابتی @Shahid_nazarzade
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا رسول فوق العاده #با_حیا بود😌 هم با حیا و سر به زیر، هم با #غیرت... موقع هایی که خانواده هامون با هم یک جا بودیم، وقتی میخواست از قسمت مردونه #مادرش رو صدا بزنه می گفت: #حاج.خانم اینی رو که دارم براتون تعریف میکنم برای 7 یا 8 سالگی آقا رسول هست!! 🔺به نقل از آشنایان #شهید_رسول_خلیلی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
7⃣9⃣2⃣1⃣🌷 ♨️️‍ بسم ربّ الشّهداء و الصّدیقین ولادت ١٣٣٣ تهران ۵ مرداد ۶۷ عملیات مرصاد 💢 هنگامی که عاشقان❤️ و شیفتگان امام رئوف پا در حرم منورش می‌گذارند، از کودک و جوان و پیر، همگی به گنبد طلایی امام رضا(ع) و کبوترهای🕊 حرم می‌افتد، ناخودآگاه بعد از عرض سلام و ادب به ساحت قدسی آن امام همام، این را در زیر لب زمزمه می‌کنند: ♨️قربون کبوترای🕊 حرمت قربون این همه لطف و کرمت از روزی که با ت🌼و آشنا شدم مورد مرحمت خدا شدم گفته‌ایی هر کی بیاد به بوسم تو گرفتاری بدادش می‌رسم 💢منم امروز به زیارت اومدم به امیدی در اومدم گفته‌ایی هر کی بیاد به دیدنم من میام سه جا سر می‌زنم توی قبرم رضا جون منتظرم که بزاری کف پاتو رو سرم از گناه بال و پرم سوخته شده چشم من به دوخته شده ♨️شاعر این اشعار کسی نیست جز یکی از ذاکران و مداحان اهل بیت(ع) که در پنجم مرداد سال 1367 📆در عملیات «مرصاد» ردای شهادت را پوشید و به دیدار معبودش شتافت، «غلامعلی جندقی» معروف به رجبی در سال 1333 در محله خیابان آذربایجان تهران در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد، 💢 پدر وی حسن که از اساتید برجسته اخلاق و عرفان زمان خود بود، اهتمام ویژه‌ای در فرزندان خود ورزید.  غلامعلی بنابر راهنمایی‌ها و تربیت پدر بزرگوارش مداحی اهل بیت(ع) را از همان سنین نوجوانی آغاز و به دلیل آشنایی با معارف قرآنی📖 و اسلامی استعداد در حفظ شعر و سوز صدای وی توانست در این عرصه سریع رشد کند ♨️تا بدان جا که از سبک‌ها و او مداحان برجسته بسیاری استفاده می‌کردند. درباره ماجرای شعر «قربون کبوترای🕊 حرمت امام رضا» این گونه تعریف می‌کنند که یک شب🌙 توی صحن توسل کرد که 14 قدم به سمت ضریح بردارد و با هر قدم یک بیت برای آقا امام رضا(ع) بگوید، قدم بر می‌داشت، اشک‌هایش😭 می‌ریخت و زیر لب زمزمه می‌کرد: 💢«قربون کبوترای حرمت، قربون این همه لطف و کرمت». با این وجود شهید غلامعلی رجبی اهل ریا و نبود، برای خدا کار می‌کرد، نیت‌اش برای اهل بیت(ع) بود، یک بار به او گفته بودند «این کلید ماشین🚘 و خانه را بگیر به شرط اینکه قول بدهی مداح ثابت هفتگی ما بشوی»، به بهانه مشورت با پدرش بیرون شده بود. گفته بود: «چون در مجلس امام حسین(ع) حرف پول💵 وسط آوردند دیگر اگر کلاهمم آن سمت بیفتد برنمی‌گردم».⚡️ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
*🖤 💢*شهید ابوالمهدی مهندس* فرمانده شعبی(نیروی مردمی) در کنار نیروی قدس سپاه پاسداران با داعش پدرش عراقی و مادرش ایرانی بود زینب میگوید 💢 تا چند سال کسی پدرم را نمی‌شناخت، اما وقتی برخی در خیابان پدرم را می‌دیدند، او را با قاسم اشتباه می‌گرفتند☝️ سفیدی موهای آنها در راه هر دو مثل هم و رابطه برادریشان را نیز محکم کرده بود، *هر دو مانند ابراهیم چون بت‌شکن بودند..* 💢سوختند و وارد آتش🔥 شدند*👌 خیابان بغداد بسیار تمیز و پاکیزه بود 🥀..اما بعد از این اتفاق تمام دیوارها پر از ترکش☄ شده است. ایالات# متحده آمریکا ابوالمهدی مهندس را در لیست تروریستی خود به عنوان یکی از چند خطرناک جهان گنجانده بودند*‼️ 💢 او در حمله راکتی ✈️ آمریکایی در فرودگاه بغداد به همراه حاج قاسم و همرزمانش به اعلی پرواز کرد🕊🕋 🌷 *(ابوالمهدی المهندس)* 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
☘✨ ⚜از کنار صف جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته برگشتم. آمدم رو به رویش نشستم. را گرفتم . پیشانیش را بوسیدم. التماس دعا🤲 گرفتم و رفتم . انگار مردم تازه فهمیده بودند که قاسم آمده حرم. 🔅 از لابه‌لای صف های می‌آمدند پیش حاجی. آرام و مهربان🌷 میگفت: «آقایون نیاید! صف نماز رو به هم نزنید.» بعد از نماز آمد کنار ایستاده بودم پشت سرش تا بتواند کند . وقت رفتن گفت: ⚜«آقای امروز خیلی از ما مراقبت کردی زحمتت زیاد شد» گفتم: «سردار من برادر دو هستم. شما امانت برادر های من هستید.» نگاه ملیحی انداخت و گفت: « شهدات رو رحمت کنه.» چه میدانستم چند روز بعد خودش هم میرود شهدا..... 📚منبع: کتاب سلیمانی عزیز🌸🌿 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
‍ 🌸در خاکی ترین ی زمین انسانهایی بودند که راه زمین تا را را بلد شده بودندو سلوک الی الله را در کمترین زمان طی می کردند فرشتگان زمینی که به واقع هر کدام شان از اولیاء خدا بودند 🍃خوب یاد دارم در آن ، بزرگان زیادی می آمدند تا خود را به این انسان های خدایی نزدیک کنندو می خوردند از این سلوک زمانی آیت الله جوادی آملی جبهه شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند. 🌸در میان رزمندگان باصفایی بود که 14 سال داشت. پایین ارتفاع ای بود و باران 🌧گلوله☄ از سوی ها می بارید. لذا فرماندهان گفتند برای وضو هم به آنجا نروید. بالا و همانجا تیمم کنید. 🍃هنگامی که الله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان 14 ساله داشت به سمت می رفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو است، آن نوجوان گوش نکرد.❌آخر شدند به این عالم وارسته، حضرت آیت جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. 🌸آقا نوجوان را صدا کردند که کجا می روی⁉️گفت میروم پایین وضو بگیرم. پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند می توانی تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با کافی است. نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این عارف بزرگوار کرد و لبخند😄 زیبایی🌷 زد 🍃و گفت بگذارید آقا نماز آخرمان را با حال بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی و برگشت.دقایقی بعد قرار بود عده ای از بروند جلو و با عراقی ها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان 14 ساله بود. 🌸یکی دو بعد آیت الله جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند ی آوردند. آیت الله جوادی آملی نشستند و دیدند همان با همان لبخند زیبا پرکشیده و رفته.آیت الله جوادی آملی کنار جنازه اش روی نشستند، 🍃 عمامه از سر برداشتند و بر سر ریختند و گفتند : جوادی! فلسفه بخوان. جوادی! عرفان بخوان. امام به چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست⁉️ 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔆🥀🔆🥀🔆🥀🔆‍ 🌸اصغر پاشاپور 💎دانه دانه رسیده می شوندو وقت چیدنشان می رسدو دست چین شده تحویل می گیرد هرکدام زخمی تر ارج و قربش بیشتر.همه برای رسیدن و شدن سر و دست می شکنند ، نوکری،غلامی، کارگری رزمنده ها و مردم را می کنند 💎 تا شان له شود و کند روحشان به پخته شدن.آنقدر خود را خاکی می کنند تا دست آخر در خاک دست و پا بزنند و پریدن🕊 در بیاورندآنها که پیرو مکتب قاسم بوده اند اما محاسبه شان فرق دارد، راه شناخته اند وسیله مسیر را شناخته اند فقط با کمی توسل می پرند، دل بریده اند یعنی دلی ندارند که به چیزی گره بخورد یا ‌شاید دلشان فقط به این گره خورده: 💎🌼🍂 اصغر از کاروان بغداد و و و و جاماند اما از نه.... اصغر گفت:حاج آقا من نوکرتم.... من می گویم:حاج اصغر نوکرتم فقط راه نشان بده ..همین ✍️نویسنده : به مناسبت سالروز تولد 🎉 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🍁تنها خواسته شهید خانزاد از حاج قاسم !ما از طریق لشکر و که به خانه‌مان می‌آمدند درخواست دیدار با حضرت آقا و سردار سلیمانی را داشتیم. تنها خواسته ما همین بود. روزی که حاج قاسم آمد، رفتیم ملاقات، نرگس گفت: «من یک خواهشی دارم». 🍁حاج قاسم گفت: «بگو». :«من از همه خواسته‌ام مرا به دیدار آقا ببرند». سردار پرسید «از کی دوست داری بروی حضرت آقا؟»نرگس گفت: «از بعد شهادت پدرم». حاج قاسم پرسید «چرا؟» 🍁گفت: حس می‌کنم با دیدن ایشان آرام می‌شوم.سردار گفت: «حتما این کار را می‌کنم. یک و نیم بعد هم رفتیم دیدار آقا. وقتی دیدم نرگس با سردار آرام است، سعی کردم حرفی نزنم تا نرگس با قاسم بیشتر حرف بزند و بیشتر آرام شود.» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿باید بخوانیم... 😔 🔷روایت شنیدنی از حسین یکتا....🍂 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
💥 🔺 🤲كنيد شهید "باشيم" نه اينكه فقط "بشويم"... اصلا تا شهید نباشيم، شهید نمي شويم. تا حالا فكر كرده ايد،پشت بعضي دعاهاي ، يك جور فرار از كار و تكليف است. 🔺سريع شهید شويم تا راحت شويم! اما ...دعا كنيد قبل از اينكه شهید بشويم، يك عمر باشيم. مثل قاسم سلیمانی که رهبر به او می گویند تو خودت شهید زنده ای برای ما... 🔻مثلاً هشتاد سال باشیم ...!!!! شهید كه "باشيم"، خودش مقدمه مي شود تا شهید هم "بشويم". 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🌼🍂🌼🍂 🎥ما راهی بجز اینکه یک زنده در این عصر باشیم نداریم! 🌱اینبار احمد کاظمی با شما سخن می‌گوید...🕊️ برای شدن باید شهید زندگی کرد 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
0⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰آستان امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، به آقا پیدا می کرد و می گفت:باید بروم و از اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... 🔰زمانیکه به مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای ⏰طولانی را در حرم به و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن التیام می بخشید.... 🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... امام نگاهی به انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... 🔰ماجرای خوابم را برای حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی ، گفت: جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
♨️ترکش ☄ خورده بود به گلوی حاج حسین و راننده‌اش خونریزیش شدید بود زخمش رو ببندم می‌گفت: اول اون (راننده‌اش رو می‌گفت)شنیدم حسین زیر لب می‌گفت: ♨️اون زن و داره امانته دست من کم کم چشماش داشت بسته میشد شد ... شبیه شهدا رفتار کنیم.. 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷 🔰هميشه سياه 🖤كوچکی بالای جيب لباس👕 سبز پاسداری اش دوخته شده بود؛ دقيقا روي قلبـ💕ــش... روی پارچه حک شده بود "السلام عليك يا فاطمة الزهرا". 🔰همه میدانستند محسن ارادت دور از تصوری به حضرت زهرا دارد... هر وقت سياه كم رنگ ميشد از تبليغات، پارچه نو ميگرفت و به لباسش مي دوخت.... كل محرم را در اوج گرمای جنوب با پيراهن ميگذراند. 🔰در گردان هم هميشه توی عزاداری🏴 و خواندن دعا 🤲پيشقدم بود. حاج محسن بين عزاداريها بارها و بارها دم "يا زهرا(س)" ميداد و هميشه رو با ذكر حضرت زهرا(سلام الله عليها) به پايان مي برد. 🔰پ.ن: ما فرق میکند با معبرهای شما!!نوع ِ ... ... !تخریبچی هایت را بفرست ...اینجـا، گرفتار ِمعبر ِ ... 🚫احاطه کرده تمام خاکریزهایمان را .. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌲🍂🌲🍂🌲🍂🌲 💢پاسدار بود اما یک او را خطاط ماهر، باربر صلواتی و اوستاکار با انصاف می دانستند. کسی خبر نداشت او امین قاسم و مهندس مختل کردن سیستم ارتباطی گروه های تکفیری است. . 💢متولدمرداد ۱۳۶۰ استـ 📅 در شهررے متولد شد. مجرد و جوانے مومن و انقلابـے، کلام نورانے ولے فقیه زمان خویش بود. او یڪ سال در سوریه به خطوط مبارزه با دشمن 🐲تڪفیرے پیوست و جزو مدافعانـــ حریـم آل الله شـد.ایشان از طرف حاج قاسم سلیمانے نزدیڪ دوسال مامور شد 💢به محور هاے ی مقاومت و همزمان با سردارسلیمانے و یارانش در صعده یمن درساعت ۱:۲۰ بامداد مورخ ۱۳۹۸/۱۰/۱۳ در این راه به فیض شهادتـ نائل آمد..یادبود مصطفی محمد میرزایی📍حرم حضرت عبدالعظیم در شبستان امام خمینی . هدیه به روح پاک و پرفتوح 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌱✨ ✍یک ماه قبل از حاج‌قــاســم رفتم سپاه قدس که خدمت این بزرگوار برسم. وقتی که رفتم صورت گذاشته بود بر روی تمثال یک شهید و گریه می‌کرد‌. 💢سلیمانی یک روز باید می‌رفت اما اگر مرگ ایشان چیزی به غیر از شهادت بود در ظلم شده بود.راه قاسم ادامه دارد رویش‌های خون حاج قاسم شمایی هستند که در و حوزه علمیه و ….. هستید. 💢همرزم سلیمانی در پایان خطاب به مردم خاطرنشان کرد: شما را به خون حاج قاسم قسم کنید تا من به زودی زود با به حاج قاسم بپیوندم. 📚راوی: سردار عوض شهابی فر 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
مـیگفتـ یهـ بـاشـ 💪 بهتـ می‌رسنـد بگنـ مالـ کـدومـ مـکتبیـ😊 که ایـنقدر مـشتیـ هـستیـ؟👌 بـگیـ مـکتبـ قـاسمـ💚 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
حسین‌یکـــــتا... اگه‌قــــاطی‌بشی؛ رفیق‌بشی،دوست‌بشی/ با‌امـــــــام‌زمــان‌ (عج)خودمونی‌بشی؛ بی‌ریشه‌پیشه‌بشی، بی‌خورده‌شیشه‌بشی، پشتِ‌رودخونه‌ی‌چه کنم‌چه‌کنمِ‌زندگـــــی؛ رشته‌یِ‌دلـــــت‌دستِ‌آقا‌باشه... آقـــــــاخودش‌عبورت‌میده...! 🤲التماس دعای فرج ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh