eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
28.1هزار عکس
6.4هزار ویدیو
204 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @Ma_chem
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴جـــاي شهــ❤️ـدا خــالــی 🔰جای " " خالی که توی وصیت نامه خطاب به همسرش نوشت: ✍"اگر نصیبم شد منتظرت میمانم😍.. 🔰جای " " خالی که میگفت: در زمان غیبت✨ امام زمان(عج) به کسی ⏱میگویند که منتظر 🕊باشد... 🔰جای " " خالی که خانمش میگفت: همیشه به شوخی بهش میگفتم اگه بدون ما بری گوشتو👂 میبرم.. اما وقتی جنازه رو آوردن دیدم که اصلا سری در کار نیست...😔 🔰جای " " خالی که همسرش گفت: لباسهای خونی همسرم را گذاشته بودند داخل یک کیسه پلاستیک.. روز سوم که خانه خلوت تر شد رفتم کیسه را آوردم... خون هم اگر بماند بوی مردار😷 میگیرد. با احتیاط گره اش را باز کردم و لباسها را آوردم بیرون.. بوی عطر🌸 پیچید توی خانه... عطر گل محمدی. بوی عطری که حسن میزد.. 🔰جای " " خالی که میگفت: برای بهترین دوستان خود دعای شهادت🕊 کنید 💢ای شُهدا🌷 برای مــا حمدی بخوانید که شُما زنــده ایــد😇 و مــا مـُـرده ... شهادت یک لباس تک سایز 👕است هر وقت و هر زمان اندازه ات را به لباس شهادت رساندی،هر جا باشی با شهادت از دنیا میروی🕊... 👈" " 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
ممکن است مرا در حال #مبارزه ببینید اما هرگز در حال #تسلیم شدن نمی بینید🚫. چون من یک #ارتشی هستم✊. #شهید_حسن_آبشناسان فرمانده لشکر ۲۳ نوهد ولادت: ۱۳۱۵ شهادت: ۸/ مهر/ ۱۳۶۴ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
0⃣5⃣5⃣ 🌷 💠شهید آبشناسان، تکاوری که به شهرت داشت 🔰شهید آبشناسان در تمام لحظات عمرش از اوایل جوانی به و تحرک پایبند بود و در طول خدمت درجات پایین تر همواره در سمت ورزش یگان انجام وظیفه می کرد✔️ 🔰به ورزش باستانی علاقه وافر داشت و همواره در منزل🏡 و محل کار و حتی در ها به این ورزش می پرداخت👌 🔰و همواره با ذکر# نام_مولی المومنین (ع)، الگوی جوانمردان بود و با یاد حق به پالایش تن و روان می پرداخت.  🔰این شهید والامقام ، در آخرین روزهای عمر شریف خود نیز با وجود سن به گواهی همرزمانش هر روز صبح☀️ در محل کار به ورزش🏋 و آماده کردن جسم خود می پرداخت 🔰و همیشه این در دفتر کارش📖 نقش بسته بود و هم اکنون نیز زینت بخش سنگ مزارش🌷 است: 🔹ما زنده به آنیم که آرام نگیریم 🔸موجیم که آسودگی ما عدم ماست.  🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷|جمعه به جمعه با دوستاش می رفت یه بار نشد که دست خالی برگرده.همیشه برام وحشی زیبا یا بوته های میاورد. معلوم بود از میون صدتا شاخه و بوته به چیده. بعد از رفتم اتاق فرماندهی تا وسایلشو ببینم و جمع کنم. دیدم گوشه اتاقش یه خار طلایی گذاشته بود که تازه بود. جریانش رو پرسیدم. گفتند: از ارتفاعات لولان عراق آورده بود. شک نداشتم که برای آورده بود|🌷 ✍همسر شهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔵ساده ترین خانه🔵 🌷شروع زندگیمان ساده بود و در عین حال با صفا. نمی شد گفت خانه! دو تا اتاق کرده بودیم که نه آشپزخانه داشت نه حمام. 🌷کنارِ در یکی از اتاق ها، یک تورفتگی بود که حسن برایش دوش گذاشته بود و شده بود حمام. 🌷زیر پله هم یک سکوی آجری بود که چراغ سه فتیلۀ خوراک پزیمان را گذاشته بودیم رویش، شد آشپزخانه. به نظر من خیلی قشنگ بود، خیلی هم ساده. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍃🌼🍂🌻🍂🌼🍃 🔻همسر #شهید_حسن_آبشناسان: ❤️✨آستان ملکوتی #امام_هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، #توسل به آقا پیدا می کرد و می گفت: باید بروم و از #مولایم اجازه بگیرم.... ❤️✨از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... ❤️✨زمانیکه به #مشهد مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای طولانی را در #حرم به مناجات و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن الائمه التیام می بخشید.... ❤️✨در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم #شهید_مطهری، پرونده ای را به محضر #امام راحل آورند و با اشاره به #حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... ❤️✨امام نگاهی به پرونده انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... ❤️✨ماجرای خوابم را برای #حاج_حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت: جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... #امیر_سرلشگر #شهید_حسن_آبشناسان🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔰فرماندهی لشکر ۲۳ نوهد (ملقب به ) 🍂شهادت: ۶۴/۷/۸ - کلاشین عراق 📝نامه‌ای به نوشت که اگر فنون نظامی را خوب بلدی و نظریه‌پرداز جنگی هستی، پس به راحتی می‌توانی در با من و دوستانم بجنگی☄ نه این‌که مسکونی را کنی. 🔅در جواب صدام قادر عبدالحمید را به عباس فرستاد که پس از درگیری طولانی از سردار آبشناسان خورد. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
0⃣6⃣3⃣1⃣🌷 🔰آستان امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، به آقا پیدا می کرد و می گفت:باید بروم و از اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... 🔰زمانیکه به مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای ⏰طولانی را در حرم به و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن التیام می بخشید.... 🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... امام نگاهی به انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... 🔰ماجرای خوابم را برای حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی ، گفت: جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🔰 | 🌟 زندگی مشترک ما، رنگ سادگی و معنویت داشت. مراسم اولیه، بدون تکلف و با رعایت مسائل اسلامی برگزار شد و مدت کوتاهی پس از پایان مراسم عقد، حسن به اهواز رفت. من نیز، در پایان امتحانات به او پیوستم و زندگی خود را در ۲ اتاق کوچک اجاره‌ای، آغاز کردیم. یکی از اتاق‌ها، به وسایل شخصی اختصاص یافت و اتاق دیگر با یک فرش و چند صندلی ساده، تزیین شد. 📍 قسمتی از اتاق نیز به عنوان آشپزخانه‌ای با یک چراغ خوراک‌پزی و مقداری ادویه‌جات، مورد استفاده قرار گرفت. آن زمان، روزگار را در مضیقه شدید مالی، سپری می‌کردیم و مشکلات زیادی داشتیم تا جایی که گاهی اوقات، برای تأمین هزینه‌های زندگی، مبلغی را قرض می‌کردیم. 📚 کتاب خاکی‌ها 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh