eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
29.7هزار عکس
7.8هزار ویدیو
211 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
تولد داریم😍😍 تولدت مبارک فرمانده #شهید_حمید_باکری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد😌 🎀دو برادر👥 بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. 🎀قلم اینبار از بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید🕊 🎀قد می‌کشید اما روح بلندش😇 وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! 🎀تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند❣️ 🎀رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود💪 و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ🙂 🎀بی‌وقفه در تکاپو بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از شهادت"🌷 شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از مجنون باز نگشت😔 اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده❤️ 🎀فرمانده حمید؛ این روزها به چون تویی نیاز داریم ...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد✅درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد❌ 🎀از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! 🎊گرچه ، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده😍🌺 ✍️نویسنده: 🌺به مناسبت سالروز تولد 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃اما اینبار این است که خود را به آب و آتش می زند که از تو سخنی به میان آورد♡ 🍃انگار سلول های مغزش تمام توانشان را به روی سِن آورده اند که همه ی تو را به تصویر خاطرها برسانند🌹 🍃درست است، تو همان شجاعتی هستی که حتی آوازه اش در میان آن همه دلاوری و پهلوانی به گوش رسید❣️ 🍃شجاعتی که نامش ، میشود گفت، لاله ای از دیار مردمان سلحشور . 🍃درست سه سال پیش، ۲۸ ابان۱۳۹۶ علیرضا در هشتمین اعزامش برای دفاع از حرم در شب شهادت بر اثر اصابت ترکش خمپاره به پهلویش دستان را به گرمی فشرد و به رفقای آسمانیش پیوست🕊 🍃به راستی ما چه خاطره ها با زخم پهلو داریم🥺 ✍️نویسنده: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🥀🌸🥀🌸🥀🌸🥀 ☁️از پــاے " تــ✨ـو " مـے گیـــرد ، ☁️هــــر دارد " آرزوے آســـــماڹ " 🌫 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
✨ و عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ❇️ و با آنان(زنانتان)، بطور شایسته رفتار کنید! 📔 قسمتی از آیه 19 سوره نساء ✍🏻 همسر منوچهر مدق: 💠 هرچه سختی بود، با یک می رفت. همین که جلوی همه بر می‌گشت می‌گفت: "یک موی خانم را نمی‌دهم به دنیا، تا آخر عمر هستم"، خستگی‌هایم را می‌برد.🍃 💠هیچ وقت بودن با برایم عادت نشد. گاهی یادمان می‌رفت چه داریم. بدترین روز ها را باهم خوش بودیم! از خنده و شوخی اتاق را می‌گذاشتیم روی سرمان... 📚 اینک شوکران۱، ص57 و 58 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📚 #رمــان •← #من_با_تو ... 7⃣1⃣ #قسمت_هفدهم از پلہ هاے دانشگاه آروم رفتم پایین، بهار و بچہ
❣﷽❣ 📚 •← ... 8⃣1⃣ روے پلہ ها نشستم، چند دقیقہ بعد بنیامین عصبے😡 اومد بیرون،بدون اینڪہ نگاهم ڪنہ رفت سمت در خروجے! سهیلے هم اومد بیرون، اطرافش رو نگاہ میڪرد، انگار دنبال من بود! از روے پلہ ها بلند شدم. _آقاے سهیلے! 😥 با شنیدن صدام،برگشت سمتم،سر بہ زیر اومد ڪنارم _بہ حراست دانشگاہ گزارش دادم تو دانشگاہ نمیتونہ ڪارے ڪنہ اما خارج از دانشگاہ....😐 مڪثے ڪرد و گفت: _موبایلشو📱 براے اطمینان گرفتم! خجالت ڪشیدم،احساس میڪردم دارم آب میشم! 😥 سرم رو انداختم پایین، مِن مِن ڪنان گفتم: _هے...هیچے نیست... 😥😔 چے مے گفتم بہ یہ پسرہ غریبہ؟! 😞 تازہ داشتم معنے شرم رو مے فهمیدم! نفسے تازہ ڪردم: _چیز خاصے بین مون نبود میخواست بہ بچہ هاے ڪلاس و خانوادم بگہ! 😔😥 بہ چهرہ ش نگاہ ڪردم،آروم و متفڪر! وقتے دید چیزے نمیگم گفت: _از پدرتون اجازہ گرفتید؟ 😕 با تعجب 😳نگاهش ڪردم! _بابت چے؟! +اینڪہ دوست پسر داشتہ باشید؟! خواستم بگم پسر احمق و بے شرم برم چہ اجازہ اے بگیرم ڪہ با لبخند گفت: _هرچے تو دلتون گفتید بہ دیوار! 🙂 بند ڪیفش رو انداخت روے دوشش و گفت: _وقتے انقدر براتون شرم آورہ ڪہ پدرتون در جریان باشہ پس چرا انجامش دادید؟! گفتم اجازہ گرفتید سریع میخواستید فحشم بدید ڪہ بے حیا این چہ حرفیہ؟! پس چرا از پشت خنجر میزنید؟ 🙂 با شنیدن حرف هاش لبم رو گزیدم،حرف حساب جواب نداشت!😔 با یاد پدر و برادرم قلبم ایستاد،داشتم از خجالت مے مردم! زل زد بہ پلہ هاے دانشگاہ و گفت: _من شناختے از شما ندارم اما یا چیزے تو زندگے تون گم ڪردید یا ڪم دارید ڪہ رفتید سراغ چیزے ڪہ جاش رو براتون پر ڪنہ اگہ اینطور نیست پس یہ دلیل بدتر دارہ! نفسے ڪشید و ادامہ داد: _من ڪہ ڪارہ اے نیستم اما چندتا استاد خوب هستن معرفے ڪنم؟ نفس بلندے ڪشیدم،فڪر ڪنم معنے نفسم رو فهمید! _هیچڪس بہ اندازہ خودم نمیتونہ ڪمڪم ڪنہ! 😥😔 لبخندے زد.🙂 _دقیقا!یہ سوال بپرسم؟ آروم گفتم: _بفرمایید!😔 +معنویات چقدر تو زندگے تون نقش دارہ؟ چیزے نگفتم،هیچ نقشے نداشتن! 😕 اگر هم قبلا بود با خواست خودم نبود ظاهر بود براے رسیدن بہ امین! مثل امین بودن!براے خودم هیچے! سڪوت رو شڪست: _گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش خدانگهدار! از فڪر اومدم بیرون، تازہ یادم افتاد ڪہ از مشهد برگشتہ خواستم چیزے بگم ڪہ دیدم باهام فاصلہ دارہ! با دست زدم بہ پیشونیم،ادبت رو قربون هانیہ!😬 جملہ آخرش پیچید تو گوشم: 💭گمشدہ تون پیدا شد،برید دنبالش! نگاهے بہ آسمون ڪردم. _هستے؟ 💫 بہ سهیلے ڪہ داشت میرفت اشارہ ڪردم و ادامہ دادم: _اینم از اون بندہ خوباتہ ڪہ وسیلہ میشن؟😊 انگار ڪسے ڪنارم بود،سرم رو برگردوندم اما هیچڪس نبود! بے اختیار گفتم: _از رگ گردن نزدیڪتر! .... ✍نویسنده: Instagram:leilysoltaniii 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
4_5793920189498131037.mp3
10.12M
🎤🎤 🌷تقدیم به همه ی شادی روح همشون 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍁 یک روز بودے: من کجا و کجا⁉️ و گفتے: ☘شـ‌هید، را بہ چنگ مےآورد..و امروزتو شـ‌هادت را بہ آوردے،و همنشین گشتے... "🌷 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 🦋از ‌تو هوس‌ دارد‌ دل من😍 🦋چشمی ‌به درو ‌به ‌دارد دل ‌من 🦋تا کی به صبور؟ برگردآقا 🦋 آقا به ‌خدا ‌گناه ‌دارد ‌دلِ‌ من💔 ......🤲😔 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🌸بر خاک ها تا نه فقط خاک که و شرف و ندهند❌ 🍃با چه کردیم⁉️ یادشهیدان🌷را زنده کنیم که بر خاک افتادند😔 🌺 🌹🍃🌹🍃 @ShahidNazarzadeh