eitaa logo
شهید صیاد شیرازی
131 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.8هزار ویدیو
9 فایل
👈به ڪانال#شهید_صیاد_شیرازی خوش آمدید @Shahidsayaad @esmaili422
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید صیاد شیرازی
#شریان_های_اصلی و #شاهرگ ، #عصب_ها ، #تارهای_صوتی ، #حنجره ، #سیستم_بلع و #لاله_گوش به شدت آسیب دیده
هم پس از گذشت حدود 8 ماه از حادثه! در شعبه 1033 مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار شد و قاضی دادگاه متهم ردیف اول پرونده را به سه سال حبس و پرداخت 35 میلیون تومان دیه محکوم کرد. البته این حکم مورد اعتراض طلبه ناهی از منکر و خانواده اش قرار گرفت ولی نهایتاً به همراه پدرش برای رضایت به دادگاه مراجعه کرده و رضایت خود را از پرونده شکایت اعلام کرد. شاید گفتنش خالی از لطف نباشد که بگوییم ، واقعاً 3 سال زندان و 35 میلیون تومان دیه برای کسی که چاقو دست گرفته و به عمد شاهرگ یک نفر را در ملاء عام و به قصد کشتن ، بریده و بعد هم پا به فرار گذاشته ، کافیست؟ یعنی با این حکمی که آقای قاضی زحمت آن را کشید فرد ضارب یا همنوعانش متنبه شده و حکم جاری شده بازدارنده بوده است؟ بگذریم... از وقتی که حال عمومی اش بهتر شده بود ، درسش را هم شروع کرده بود ، بعد از یک سال و اندی از مدرسه امام خمینی (ره) به حوزه علمیه امام محمد باقر (ع) رفت. در اردوی مشهدی که قبل از ضربت خوردن رفته بودند به بچه گفته بود دعا کنید کربلای ما هم جور شود. بعد از ضربت خوردن در طی این 2 سال (ع) هم نگاه ویژه ای به علی کرده بود و 5 مرتبه به مشرف شد و پاسپورت فقط مهر کربلا خورده بود و بس! آخرین بار هم همین اربعین سال 92 بود. خاطرات نقل شده از کربلا هم بسیار دارد که بماند... بعد از آخرین سفر کربلا ، در 21 دی ماه 1392 بود که با دل درد شدید راهی بیمارستان الغدیر شد و یکی دو روزی در آن بیمارستان بستری شد و سپس مجدداً به بیمارستان عرفان که در آنجا پرونده پزشکی داشت منتقل شد. هزینه های درمان این دوره نیز بسیار کمرشکن بود و دولت جدید هم تعهدی نسبت به موضوع تقبل نکرد و حساب و کتاب هزینه های درمان در دولت قبل را سلیقه و خواست وزیر قبلی عنوان کرد. از آن بعضی هایی هم که 2 سال پیش با عکس یادگاری می‏گرفتند دیگر خبری نبود. به هر حال با تشخیص پزشک ، مرخص شد و به خانه برگشت. خانه ای در افسریه. به شدت به (س) و (ع) حساس بود و تا نامی از می‏شنید، اشک از چشمانش جاری می شد. این آخری ها چله گرفته بود ، . بعد از روضه با اینکه حالش خیلی بد بود به سختی روی پاهاش می ایستاد. اصرار داشت باید چایی روضه را خودم بریزم. دستمال اشک هم که بین دوستانش شهرت داشت. یکی از هم حوزه ای هایش می گفت : دو روز بود معده‌ش درد شدیدی گرفته بود ... یه روز دیدم داخل حجره نشسته و دارد گریه می کند گفتم علی چیزی شده؟ درد معده اذیتت کرده؟ گفت دو سه روزی میشه که دل درد گرفتم، ولی گریه‌ام برای این نیست. دارم برای (علیه السلام) گریه می کنم. قربون آقا برم که روی خاک افتاده بود به خودش می‌پیچید. علاقه ی خیلی شدیدی به داشت ، عکس های بیمارستان و خانه ی را که ببینید همیشه یا بالای سرش یا کنارش بود. این اواخر در بیمارستان یک عکس تخته شاسی کوچک از را گذاشته بود بر روی جایی که معمولاً بیمارها غذایشان را می‏خورند ، که عکس دائما جلوی چشمانش باشد. نزدیک عید نوروز بود که به گفتند از تماس گرفته اند و جویای احوالت شده اند. گفته اند شاید بعد از سفر مشهد که به تهران برگشتند بتوانیم ببریمت پیش شان. دیگر سر از پا نمی شناخت و با لبخند می گفت اگر آقا را از نزدیک ببینم شوکه می‏شوم! کلی توی فکر بود که اگر آقا را ببینم چه کار کنم؟ چه بگویم؟ به هم گفته بود که مبادا نامه ای ، دست خطی ، چیزی برای آقا بنویسید و از مشکلات من برایشان بگویید ، یعنی نمی خواست خدای نکرده ، به خاطر معضلات و آلام ، لحظه ای ناراحت شوند. معتقد بود آقا خیلی است و ما باید از بار مشکلات شان کم کنیم نه اینکه... @shahidsayaad