شهید صیاد شیرازی
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان به نیابت از شهیدان؛ #حمیدرضا_الداغی #علی_خلیلی @shahidsayaad
زندگی نامه #طلبه_بسیجی_شهید ؛ #کربلایی_علی_خلیلی
#نهمین_روز از #آبان_ماه_سال_۷۱_هجری_شمسی بود که یگانه ی هستی بخش ، در بیمارستان میزراکوچک خان #تهران به #خانواده_خلیلی طفلی سالم و زیبا اعطا کرد و اولین فرزند این خانواده قدم در عرصه وجود گذاشت.
پدر و مادر این کودک ، به یمن وجود نازنین #مولای_متقیان ، #امیرالمومنین_علی (ع) ، نام زیبای #علی را بر این طفل نورسیده نهادند و در شناسنامه ی او حک شد : " #علی_خلیلی".
آن روزها منزل پدر علی در منطقه تسلیحات بود و روزهای اول زندگی #علی در خانه ای در ۱۵ متری تسلیحات ، پشت باشگاه دیهیم سپری شد.
روزها به سرعت گذشت و #علی پیش روی پدر و مادر جان میگرفت و پای میگرفت و ۷روزه و ۷ ماهه و ۷سال شد.
اول مهر سال ۷۸ بود که علی کیف بر دوش و دست در دست مادر راهی دبستان #شهید_سید_عباس_محمدی در خیابان مرجان نارمک شد.
۵سال در این مدرسه درس خواند و مثل تمام بچه های هم سن و سالش بزرگ و بزگتر شد.
بعد از اتمام دوره دبستان وارد مدرسه راهنمایی #امام_خمینی (ره) در منطقه۸ تهران شد.
ذهن خوبی داشت و درسش هم خوب بود ، یعنی جزو بهترین ها.
در همان دوره راهنمایی ، سال ۸۳ بود که همراه چند تن از دوستان هم مدرسه ای وارد #مسجد_فاطمه_الزهرا (س) چهارراه تلفنخانه نارمک شدند و اسمشان شد " #بچه_مسجدی " .
نخستین تجربیات انجام کارهای دینی و مذهبی و
شرکت در محافل فرهنگی را پای منبر حاج محمد اکرمی و در جمع دوستان هم مسجدی شان تجربه کردند. شرکت در نمازهای جماعت ، جلسات قرآن، هیئات مذهبی ، برنامه های تابستانه مسجد ، اعتکاف ، جلسات درس اخلاق و شرح کتاب چهل حدیث امام خمینی (ره) ، شرکت در فعالیت های پایگاه بسیج شهید حکمت پناه همان مسجد و اردوهای فرهنگی مختلف از رویدادهای آن روزهای #علی و دوستانش بود.
بعد از اتمام دوره راهنمایی ، وارد دبیرستان نمونه دولتی دانشمند در منطقه نارمک شد که این مدرسه بیش از #70_شهید تقدیم #اسلام و #انقلاب و #ملت_ایران کرده بود.
در همان سالها ، یک محرم نذر کرده بود فقط در آشپزخانه #هیئت_انصارفاطمه (س) دبیرستان خدمت کند و تا کارهای آشپزخانه تمام نشده سراغ عزاداری نرود و مردانه هم پای قولش ایستاد.
#علی در سال اول یا دوم دبیرستان بود که تصمیم قاطع به ادامه تحصیل در حوزه علمیه گرفت اما وقتی با مخالفت خانواده روبرو شد ، برای دلخوشی مادرش ، دوره دبیرستان را با نمرات عالی طی کرد و دیپلمش را هم با نمره بالا گرفت.
@shahidsayaad
شهید صیاد شیرازی
زندگی نامه #طلبه_بسیجی_شهید ؛ #کربلایی_علی_خلیلی #نهمین_روز از #آبان_ماه_سال_۷۱_هجری_شمسی بود که ی
پس از اتمام دوره دبیرستان وارد #حوزه_علیمه_امام_خمینی (ره) شد.
#علی بسیار تکلیف مدار بود و در همه حال سعی میکرد ببیند چه کاری درست و بجاست که انجام بدهد. حتی حوزه رفتنش هم از روی احساس تکلیف بود...
همزمان با خواندن #درس_طلبگی در #کانون_سائلین_ثامن_الحجج (ع) نارمک نیز مشغول به انجام فعالیت های فرهنگی و مذهبی شد و با استفاده از تجربیات گذشته و با ضمیر آماده ای که داشت روز به روز موفق تر و موثر تر واقع میشد.
کم کم مسئولیت های سنگین را در این کانون بر عهده گرفت و برنامه ریز و مدیر بسیاری از فعالیت های این مجموعه شد.
شنیده بود که #حضرت_آقا فرمودند من از جوانان 3 چیز میخواهم: #تهذیب ، #تحصیل ، #ورزش.
لذا به گواه اساتید و همدرس ها و هم بحث هایش از طلبه های درس خوان و موفق بود و کار فرهنگی مانع از درس خواندنش نشده بود ، البته علی از بهره هوشی بالایی هم برخوردار بود.
تهذیب نفس هم که کار هر روزش بود!
در کنار تفریحاتی همچون فوتبال و شنا و... ، از ورزش های حرفه ای ، جودو را انتخاب کرده بود. دوستانش می گفتند چنان منظم بود که در تمام لیست های حضور غیاب کلاس های حوزه و کلاس جودو جلوی اسم علی خلیلی پر از تیک بود و کمترین غیبت ها را داشت.
#علی شدیداً به کار فرهنگی اعتقاد و علاقه داشت.
به تربیت و هدایت بچه ها هم حریص بود و خیلی برایشان وقت میگذاشت تا جایی که وقتی یکی از بچه ها می خواست وارد حوزه بشود، علی هم پول ثبت نام اینترنتی اش را داده بود، هم تک تک حوزه های تهران را گشته بود تا یک حوزه ای که لیست ثبت نامش پر نشده باشد برایش پیدا کند و بالاخره پیدا کرد.
#شب_نیمه_شعبان که هیئت شان طول کشیده بود ، رفته بود 2 نفر از همین بچه ها را به خانه هایشان برساند که آن اتفاق افتاد.
چون مسیر دور بود راضی نشده بود که بچه ها خودشان تا خاک سفید بروند.
موتور یکی از هم هیئتی ها را گرفته بود و رفته بودند سمت تهرانپارس.
سر #چهارراه_سیدالشهدا (س) که رسیده بودند ، ناگهان متوجه #چند_جوان شده بود که #دو_خانم را به زور سوار ماشین می کنند و #خانم_ها هم درخواست کمک می کردند.
#علی_رسولی که یکی از همان 2 شاگرد همراهش بود اینطور میگفت که : { #علی_آقا وقتی با این صحنه مواجه شد، موتور را زد کنار ، پیاده شد و فقط یک تذکر داد.
به خودم که آمدم دیدم با چک و لگد من و دوستم رو هم دارند میزنند.
سرم را که برگرداندم واقعاً باورم نمیشد.
#علی_آقا دو تا دستش را گذاشته بود روی #گردنش و #خون بود که فواره میزد.
چند ثانیه نشده بود که دیگر بی حال شد و با یک یا #امام_رضا (ع) روی زمین افتاد...}
#خون از #شاهرگ_علی_آقا جاری بود ، یکی دو نفری هم جمع شده بودند ، یکی از بچه ها داد میزد کمک کنید ، یکی از مردم به پلیس زنگ میزد ، یکی تلفن اورژانس رو میگرفت...
توی این شلوغی ها #علی_رسولی (شاگرد دوم) سوار موتور شده بود و رفته بود دنبال #ضارب و شماره #پلاک_ماشین شان را برداشته بود.
#نامرد_ها_6_نفر بودند در مقابل #1_نفر!.
#علی_رسولی که خودش هم از ناحیه #کتف آسیب دیده بود روی کاپوت ماشین ها می افتاد و التماس می کرد.
4 ماشین بدون توجه رد شدند و پنجمین ماشین که یک پراید بود ایستاد.
درب عقب ماشین را باز کرده بودند و #علی_آقا را به هر زحمتی که بود سوار ماشین کردند و فرستادند بیمارستان فلکه سوم تهرانپارس.
بیمارستان گفته بود ما متخصص عروق نداریم و شب تعطیلی کاری از دست ما بر نمیاد.
فقط توانسته بودند چند واحد خون تزریق کنند و به #رفقای_علی که حالا دیگر جلوی بیمارستان دست به دعا بودند ، بگویند که بگردید یک بیمارستان مجهز پیدا کنید که اگر دیر بجنبید #علی_آقا از بین خواهد رفت.
حالا دیگر #مادر_علی هم از راه رسید ه بود و به #سرتاسر_بدن_علی_بوسه_میزد و شاهد #پتوهای_خونین و #پسر_بی_جانش بود.
#دوستان_علی هم کم نگذاشتند و در طول چند ساعت به #26_بیمارستان_تهران مراجعه حضوری و تلفنی داشتند و هیچ بیمارستانی به علت وخامت حال و بریدگی #شاهرگ_علی را پذیرش نمی کرد ، به دلایل مختلف از پاسخگویی سر باز زده بودند.
بین این همه بیمارستان فقط #بیمارستان_خصوصی_عرفان به شرط پرداخت #5_میلیون_تومان پول نقد پذیرش را انجام داده بود و #دوستان_علی به سرعت این پول را جور کرده بودند.
#علی از #بیمارستان_تهرانپارس به #بیمارستان_عرفان منتقل شد.
@shahidsayaad
#شریان_های_اصلی و #شاهرگ ، #عصب_ها ، #تارهای_صوتی ، #حنجره ، #سیستم_بلع و #لاله_گوش به شدت آسیب دیده بود و #خون_بسیار_زیادی از بدن #علی خارج شده بود!
و نرسیدن #خون و #اکسیژن به #مغز، شد عامل #سکته_مغزی_علی_آقای_خلیلی!
#زنده_ماندن در این شرایط یک #معجزه بود.
چند وقتی در #کما بود و هیچ عکس العملی نشان نمیداد.
هر روز بیمارستان عرفان شاهد جمعیت زیادی از #دوستان_علی بود که پشت بخش مراقبت های ویژه بیمارستان تجمع می کردند بلکه از #علی خبری بشود.
از #مسئولین هم خیلی ها به #علی سر زدند ، بعضی برای #عیادت ، بعضی برای #کمک ، بعضی ها هم برای #عکس_یادگاری...
در بین این همه " #بعضی" ، فقط #دکترمرضیه_وحید_دستجردی وزیر محترم بهداشت دولت وقت ، که خودش هم #داغ_جوان دیده بود و البته تقصیر بیمارستان ها در عدم پذیرش #علی را پذیرفته بود ، #هزینه_های_بیمارستان را حساب کرد و #فیزیوتراپی و #گفتار_درمانی_علی را به #رایگان هماهنگ کرد و البته بعدها #سردار_نقدی هم رئیس سازمان بسیج ، بحث وکیل و دادگاه #علی را پیگیری کرد.
همچنان همه دست به #دعا بودند.
یکی از #رفقای_علی رفته بود #مشهد پابوس #امام_رضا (ع) و #انگشتر_زرد_رنگ_شرف_شمسی که توی دستش بود را به نیت #شفای_علی_خلیلی به #ضریح_آقای_مهربانی_ها ، #حضرت_علی_ابن_موسی_الرضا (ع) #تبرک کرده بود و به #مادر_علی که هر روز و هر شب در بیمارستان می ماند داده بود.
#انگشتر را که در #دست_علی کرده بودند اولین #واکنش و #رفلکس را نشان داده بود و #مادر_علی با گلویی بغض گرفته از اتاقICU خارج شد و #علی هم شد : " شفا گرفته ی #امام_رضا (ع)."
از آن روز ، روز به روز حال #علی بهتر می شد و آهسته آهسته به هوش آمد و یک هفته بعد اولین سخن از دهان #علی بیرون آمد و به مادرش گفت " #حله " یعنی بالاخره تونستم حرف بزنم.
و بعد چندین عمل و بستری و مراقبت و مرخص شدن از بیمارستان و شروع دوره گفتار درمانی و فیزیوتراپی و ...
#علی دوباره جلوی چشمان مادرش جان می گرفت و درست مثل همان سال های #دهه_70 روی پایش ایستاد و یواش یواش راه رفت و خندید و گفت و رفت و آمد...
#مادر_علی مثل شیر پای #علی ایستاد و مردانه جنگید تا دوباره پسرش را بدست بیاورد.
#علی رو به بهبودی بود.
هرچند که عوارض #حادثه_نیمه_شعبان90 دست از سر #علی بر نمی داشت.
سمت راست بدن #علی ضعیف بود و دست راستش جان نداشت ، صدایش ضعیف بود و قدرت بلع غذا نداشت و به خاطر وجود سیستم حنجره مصنوعی در گلویش به خوبی نمی توانست حرف بزند ، حافظه اش ضعیف شده بود و درسش آسیب جدی دیده بود.
چند وقتی از طریق لوله گاواژ غذا را مستقیم به شکم علی تزریق میکردند.
غده تیروئیدش هم دچار مشکل شده بود.
با همه این اوصاف #علی دست از کارهای گذشته اش نکشید و دوباره از فعالیت های فرهنگی اش سر درآورد.
دوباره هیئت و شاگرد و اردو و فوتسال و استخر و ...
جودو را هم با همان وضع بدنی دوباره از نو شروع کرده بود.
اتفاقاً خیلی هم پیگیر کارهای بچه ها بود و کمبود توانمندی جسمی بر روی جدیتش در کار ها اثری نداشت.
مسیری که #علی را #علی_کرد از #1400سال پیش آغاز شده بود و #علی تربیت شده ی همان مکتب بود.
مسجد و هیئت و طلبگی و تربیت بچه ها و کارهای فرهنگی اش همه از همان حادثه عظیم عاشورا نشئت می گرفت.
وگرنه شاهرگ دادن برای بی دین و بی خدا و بی #امام_حسین (ع) ، آنقدرها هم آسان نیست.
@shahidsayaad
شهید صیاد شیرازی
#شریان_های_اصلی و #شاهرگ ، #عصب_ها ، #تارهای_صوتی ، #حنجره ، #سیستم_بلع و #لاله_گوش به شدت آسیب دیده
#دادگاه_ضاربین_علی هم #17_اسفند_ماه_سال_90 پس از گذشت حدود 8 ماه از حادثه!
در شعبه 1033 مجتمع قضایی شهید قدوسی برگزار شد و قاضی دادگاه متهم ردیف اول پرونده را به سه سال حبس و پرداخت 35 میلیون تومان دیه محکوم کرد.
البته این حکم مورد اعتراض طلبه ناهی از منکر و خانواده اش قرار گرفت ولی نهایتاً #علی_خلیلی به همراه پدرش برای رضایت به دادگاه مراجعه کرده و رضایت خود را از پرونده شکایت اعلام کرد.
شاید گفتنش خالی از لطف نباشد که بگوییم ، واقعاً 3 سال زندان و 35 میلیون تومان دیه برای کسی که چاقو دست گرفته و به عمد شاهرگ یک نفر را در ملاء عام و به قصد کشتن ، بریده و بعد هم پا به فرار گذاشته ، کافیست؟
یعنی با این حکمی که آقای قاضی زحمت آن را کشید فرد ضارب یا همنوعانش متنبه شده و حکم جاری شده بازدارنده بوده است؟
بگذریم...
#علی_آقا از وقتی که حال عمومی اش بهتر شده بود ، درسش را هم شروع کرده بود ، بعد از یک سال و اندی از مدرسه امام خمینی (ره) به حوزه علمیه امام محمد باقر (ع) رفت.
در اردوی مشهدی که قبل از ضربت خوردن رفته بودند به بچه گفته بود دعا کنید کربلای ما هم جور شود.
بعد از ضربت خوردن در طی این 2 سال #مولایش_حسین (ع) هم نگاه ویژه ای به علی کرده بود و 5 مرتبه به #کربلا مشرف شد و پاسپورت #علی_آقا فقط مهر کربلا خورده بود و بس!
آخرین بار هم همین اربعین سال 92 بود.
خاطرات نقل شده از کربلا هم بسیار دارد که
بماند...
بعد از آخرین سفر کربلا ، در 21 دی ماه 1392 بود که با دل درد شدید راهی بیمارستان الغدیر شد و یکی دو روزی در آن بیمارستان بستری شد و سپس مجدداً به بیمارستان عرفان که در آنجا پرونده پزشکی داشت منتقل شد.
هزینه های درمان این دوره نیز بسیار کمرشکن بود و دولت جدید هم تعهدی نسبت به موضوع تقبل نکرد و حساب و کتاب هزینه های درمان در دولت قبل را سلیقه و خواست وزیر قبلی عنوان کرد.
از آن بعضی هایی هم که 2 سال پیش با #علی عکس یادگاری میگرفتند دیگر خبری نبود.
به هر حال با تشخیص پزشک ، #علی مرخص شد و به خانه برگشت.
خانه ای در افسریه.
به شدت به #روضه_حضرت_زهرا (س) و #حضرت_اباعبدالله_الحسین (ع) حساس بود و تا نامی از #ارباب_بی_کفنش میشنید، اشک از چشمانش جاری می شد.
این آخری ها چله گرفته بود ، #چله_زیارت_عاشورا.
بعد از روضه با اینکه حالش خیلی بد بود به سختی روی پاهاش می ایستاد.
اصرار داشت باید چایی روضه را خودم بریزم.
دستمال اشک #علی هم که بین دوستانش شهرت داشت.
یکی از هم حوزه ای هایش می گفت : دو روز بود معدهش درد شدیدی گرفته بود ...
یه روز دیدم داخل حجره نشسته و دارد گریه می کند گفتم علی چیزی شده؟
درد معده اذیتت کرده؟
گفت دو سه روزی میشه که دل درد گرفتم، ولی گریهام برای این نیست.
دارم برای #آقام_امام_حسن (علیه السلام) گریه می کنم.
قربون آقا برم که روی خاک افتاده بود به خودش میپیچید.
#علی علاقه ی خیلی شدیدی به #مقام_معظم_رهبری داشت ، عکس های بیمارستان و خانه ی #علی را که ببینید همیشه یا بالای سرش یا کنارش #عکس_حضرت_آقا بود.
این اواخر در بیمارستان یک عکس تخته شاسی کوچک از #حضرت_آقا را گذاشته بود بر روی جایی که معمولاً بیمارها غذایشان را میخورند ، که عکس #نایب_امام_زمانش دائما جلوی چشمانش باشد.
نزدیک عید نوروز بود که به #علی گفتند از #بیت_رهبری تماس گرفته اند و جویای احوالت شده اند.
گفته اند شاید #حضرت_آقا بعد از سفر مشهد که به تهران برگشتند بتوانیم ببریمت پیش شان.
#علی دیگر سر از پا نمی شناخت و با لبخند می گفت اگر آقا را از نزدیک ببینم شوکه میشوم!
کلی توی فکر بود که اگر آقا را ببینم چه کار کنم؟
چه بگویم؟
به #مادرش هم گفته بود که مبادا نامه ای ، دست خطی ، چیزی برای آقا بنویسید و از مشکلات من برایشان بگویید ، یعنی نمی خواست خدای نکرده ، #حضرت_آقا به خاطر معضلات و آلام #علی ، لحظه ای ناراحت شوند.
معتقد بود آقا خیلی #مظلوم است و ما باید از بار مشکلات شان کم کنیم
نه اینکه...
@shahidsayaad
شهید صیاد شیرازی
دعای روز بیست و دوم ماه مبارک رمضان به نیابت از شهیدان؛ #حمیدرضا_الداغی #علی_خلیلی @shahidsayaad
#حمیدرضا_الداغی ( #زاده_۱۳۵۶ - #شهادت_۸_اردیبهشت_۱۴۰۲) مشهور به #شهید_غیرت؛ #جوانی_ایرانی و اهل #سبزوار که در دفاع از #دختری_جوان که مورد تعدی تعدادی از #اراذل_و_اوباش قرار گرفته بود، به #شهادت رسید.
#شهادت_الداغی، موجی از احساسات را در #جامعه_ایران برانگیخت و بازتاب رسانهای گستردهای یافت.
#زندگی_نامه
#حمیدرضا_الداغی، در #سال_۱۳۵۶ در #سبزوار متولد شد.
وی مدرک کارشناسی معماری داشت و در حوزه طراحی و نقشهکشی ساختمان در سبزوار کار می کرد.
#الداغی_متاهل بود و از وی یک فرزند #دختر_15_ساله به یادگار مانده است.
#نحوه_شهادت
#الداغی در مسیر بازگرداندن #دخترش از کلاس، حوالی #ساعت_21 مزاحمت چند #مرد_جوان برای یک #دختر را مشاهده می نماید؛ طبق گفته دختری که توسط اراذل و اوباش مورد آزار قرار گرفته بود اوباش مذکور قصد داشتند وی را به زور با خودشان ببرند و حتی یک چاقو به دست وی نیز می زنند که در همین حین #شهید_الداغی با هدف حمایت از دختر مذکور وارد درگیری با اراذل و اوباش می شود.
بلافاصله پس از ورود #الداغی به درگیری، اشرار ضربات متعدد #چاقو به #پشت_و_پهلو وی می زنند که همین امر موجب #جراحات و #خونریزی_شدید وی و #شهادت او پیش از رسیدن به #بیمارستان می شود.
تمامی مراحل #درگیری و #شهادت_الداغی توسط دوربین های مداربسته ضبط و به صورت گسترده در فضای مجازی پخش شد و موجب جریحه دار شدن #احساسات_ملی و #دینی_جامعه_ایران گردید.
#متهمان
پرونده بلافاصله پس از #شهادت_الداغی، #نیروی_انتظامی شهر #سبزوار، در کمتر از ١٠ ساعت #قاتلان وی دستگیر نمود.
طبق گفته غلامعلی صادقی، رئیس کل دادگستری خراسان رضوی، این پرونده چهار متهم دارد که همگی آنها بعد از دستگیری تفهیم اتهام شدند.
تا کنون برای یک متهم قرار بازداشت موقت، برای متهم دیگر به علت سن زیر ۱۸ سال قرار نگهداری در کانون اصلاح و تربیت و برای ۲ متهم دیگر قرار قانونی متناسب صادر شده است.
یکی از متهمان این پرونده که در حال حاضر زیر ۱۸ سال سن دارد در دوازدهم آذرماه سال ١۴٠٠ در یک نزاع دسته جمعی که منجر به قتل یک نفر شده است شرکت داشته است.
وی هم اکنون دستگیر و بهعنوان یکی از متهمان پرونده با قرار بازداشت موقت در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می شود.
#وضعیت_پرونده
طبق گفته رئیس دادگستری خراسان رضوی این پرونده در حال رسیدگی است و به دلیل برخی پیچیدگیها از جمله ضرورت شناسایی متهمان اصلی قتل، هنوز منجر به صدور رای نشده است.
@shahidsayaad
⭕️ تصاویر شهدای روز گذشته حمله رژیم صهیونیستی به بخش کنسولگری سفارت ایران در یک قاب
شهادت؛ دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳
@shahidsayaad
شهید صیاد شیرازی
⭕️ تصاویر شهدای روز گذشته حمله رژیم صهیونیستی به بخش کنسولگری سفارت ایران در یک قاب شهادت؛ دوشنبه ۱
روابط عمومی کل سپاه در اطلاعیهای از شهادت سرداران محمدرضا زاهدی و محمد هادی حاج رحیمی و پنج تن از همراهان در جنایت تروریستی رژیم صهیونیستی در حمله موشکی به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق خبر داد.
🔹متن این بیانیه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ
(آل عمران۱۶۹)
با آرزوی قبولی طاعات و عبادات و تسلیت سالروز شهادت مولی الموحدین امام علی علیه السلام به آگاهی ملت شریف و قهرمان ایران میرساند:
در پی شکست های ترمیم ناپذیر رژیم گرگصفت صهیونیستی برابر مقاومت فلسطین و ایستادگی مردم غزه و سرشکستگی مقابل اراده پولادین رزمندگان جبهه مقاومت اسلامی منطقه، ساعاتی قبل هواپیماهای این رژیم جعلی در جنایتی جدید ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق را مورد هدف حمله موشکی قرار داد که بر اثر این جنایت سرداران رشید مدافع حرم سرتیپ پاسدار محمدرضا زاهدی و سرتیپ پاسدار محمدهادی حاج رحیمی از فرماندهان، پیشکسوتان و جانبازان سرافراز دفاع مقدس و مستشاران نظامی ارشد ایران در سوریه و ۵ تن از افسران همراه آنان به شرح زیر به فیض شهادت نائل آمدند:
▫️۱- شهید حسین امان اللهی
▫️۲- شهید سید مهدی جلالتی
▫️۳- شهید محسن صداقت
▫️۴- شهید علی آقا بابایی
▫️۵- شهیدسید علی صالحی روزبهانی
با محکومیت شدید این جنایت و تبریک و تسلیت شهادت شهدای گرانقدر به محضر مقام معظم رهبری و فرماندهی معظم کل قوا حضرت امام خامنهای (مدظله العالی) خانواده های معظم و همرزمان آنان و آحاد ملت شریف و قدرشناس ایران اسلامی؛ برنامه های انتقال، تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر شهدا متعاقباً اطلاع رسانی خواهد شد.
@shahidsayaad
🔸انصارالله یمن حمله رژیمصهیونیستی به کنسولگری ایران در سوریه را محکوم کرد
@shahidsayaad
آخرین مراسم #شب_قدر
امشب از ساعت ۲۳
مسجد سیدالشهداء(ع) _ میدان انقلاب
هیئت قمرالعشیره
@shahidsayaad
✅ بهیاد مولای محرومان، در نهضت خانهسازی برای محرومان جنوب کرمان مشارکت کنید
🔹مرکز نیکوکاری «دوکوهه» که سابقه اقدامات جهادی گستردهای در مناطق محروم کرمان دارد، تصمیم دارد تا نهضت خانهسازی برای محرومان جنوب کرمان را با مشارکت مردم پیش ببرد.
🔹شما نیز میتوانید با مشارکت در این امر خیرخواهانه و مومنانه از طریق شمارههای اعلامی مشارکت فرمایید.
🔹شماره حساب: ۰۱۱۰۲۷۶۹۴۴۰۰۳
🔹شماره کارت: ۶۰۳۷۶۹۱۹۸۰۱۱۳۸۶۴
🔹شبا: ۵۶۰۱۹۰۰۰۰۰۰۰۱۱۰۲۷۶۹۴۴۰۰۳
«بهنام مرکز نیکوکاری دوکوهه»
#سرپناه_بسازیم
#دست_جهادی
@shahidsayaad