کفنت را بردند
گرگها یوسف من ، پیرهنت را بردند
نیزه داران با سر نیزه تمام بدنت را بردند
#شهید_بی_سر
#شهید_گره_گشا
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷🏴
@shahidseyyedmiladmostafavi
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
✨ خاطره ای از شهید
مدافع حرم سید میلاد مصطفوی ✨
تو اردوگاه شهيد درويشی يه روز صبح از خواب بيدار شديم. #سيد اومد سراغ من وگفت:《 علی جان بيا محوطه رو آب و جارو کنيم ،مهمون قراره برامون بياد.》
گفتم: سيد جان، ما که بعد از نماز صبح تمام زائرها رو بدرقه کرديم ورفتند. تا شب هم که خبری نيست .مهمون کجابود؟!
اما ديدم سيد اصرار دارد گفتم: چشم #آقاسيد. جارو برداشتم و شروع کردم به آب و جارو کردن محوطه، عرق از سرو صورتم پايين ميريخت و زيرلب غر ميزدم وميگفتم: سيد جان عجب کاری دست مون دادی؟!
تو افکار مسموم خودم غوطه ور بودم که مسئول اردوگاه اومد و گفت: بچه ها آماده باشيد خانواده و مادر #شهيددرويشی برای بازديد دارند ميان اردوگاه!! با شنيدن اين خبر چشمانم ازتعجب گرد شد!
اين #سيدميلاد نکنه علم غيب داره!؟
ماشين ها وارد شدند .مادر شهيد تا ما خادم هارو ديد برق شادی در چشمانش موج زد. خوشحال بود که بعد از سالها نام و يادپسرش هنوز زنده است. عکس بزرگی از شهيد درويشی جلوی چشمانش بود. چشمم به سيد ميلاد افتاد، سيد داشت بال درمی آورد. ازفرط خوشحالی تو پوست خودش نميگنجيد. سيد رو تا اين اندازه خوشحال نديده بودم. اومد گفت: کيشه(مرد)ديدی گفتم مهمون داريم !؟
#مادرشهيد درويشی چرخی تو اردوگاه زد وبه بچه ها خسته نباشيد گفت. دقايقی بين بچه ها بودتا اومد ازبچه ها خداحافظی کنه از بين اين همه خادم که اونجا بودند رفت سراغ سيد، سيد خيلی مؤدب روبروی مادر ايستاده و سرش پايين بود. مادر شهيد درويشی سنی ازش گذشته بود و ما رو مثل بچه های خودش ميدونست، دستش رو گذاشت روی سينه ی سيد ميلاد و برای سيد دعا کرد. من گوشم روتيز کردم ببينه چی داره ميگه. صدای ضعيفش به زور به گوشم ميرسيد. ميگفت جوان ان شاءالله عاقبت به خيربشی. ان شاءالله هر آرزويی که داری بهش برسی و به پسرم #ملحق بشی...
سيد حالت #عجيبی پيدا کرده بود
(عکس اين صحنه موجود است)
سرش رو پايين انداخته بود گريه ميکرد. مادر شهيد که رفت. سيد هم رفت تو خلوت خودش. بالای پشت بام یکی از اتاقهای پادگان محل خلوت سيد بود. رفت اونجا و زار زار گريه کرد.
#برگرفته_از_کتاب_مهمان_شام
#شهید_بی_سر
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
✨خاطره ای از سر به راه شدن سرباز بی نماز توسط شهیدسیدمیلادمصطفوی✨
تو اردوگاه سربازی داشتیم که هیچی رو قبول نداشت ، نماز نمی خوند، راهیان نور رو حرکتی بی مورد می دونست، اصلا اعتقاد به ولایت فقیه نداشت. خود من چند بار خواستم نصیحتش کنم اما بی فایده بود. با سیدمیلاد موضوع رو مطرح کردم، سیدمیلاد گفت: حواسم هست
اون رو بسپار به شهدا، ان شاءالله که تحولی پیش بیاد. با روش خاص خودش با اون سرباز رفیق شد. چند روزی رو حسابی با هم عیاق شده بودند؛ سید رو می دیدم که دائم با اون سرباز صحبت می کرد؛
گذشت! یه شب تو اردوگاه بی خوابی زده بود به سرم؛ رفتم داخل چادر تنها باشم، در کمال ناباوری صحنه عجیبی رو دیدم، اون سرباز داشت #نماز میخوند. تعجب کردم؛ اصلا باورم نمی شد. خدایا چی شده این داره نصفه شبی نماز می خونه؟! وایستادم، تا نمازش تموم شد رفتم سراغش، گفتم: دیوونه شدی تو که نماز واجبم نمی خوندی، به ولایت توهین می کردی، حالا چت شده؟ گفت خواهش می کنم هیچی نپرس! دیدم تنها باشه بهتره، اومدم بیرون. فردا صبح به سیدمیلاد موضوع رو گفتم چشم های سید برق قشنگی زد، گفت الحمدالله #شهدا بهش نظر کردند و یه نفر رو به تعداد رفقاشون اضافه کردند من کوچیک همه شهدا هستم.
با انگشتای دستم حساب کردم، کمتر از نه روز سید اون سرباز رو به شهدا وصل کرده بود! دیگه نمازاش رو می خوند. صورتش رو ریش و محاسن گذاشته بود، گفتم: تو که صورتت رو با تیغ می زدی؟! گفت: سید میلاد بهم گفته حرامه؛ منم دیگه هرگز این کار رو نمی کنم. سیدمیلاد خیلی برای این بچه ها زحمت کشید، چند ساعت بیشتر تو شبانه روز نمی خوابید، خیلی زود بیدار می شد، بعضی شبها بلند می شدم می دیدم نیست، می رفتم می دیدم تو چادرها نشسته پیش بچه ها، داره از #شهدا براشون میگه.
#برگرفته_از_کتاب_مهمان_شام
#گروه_نشر_شهید_ابراهیم_هادی
#شهیدی_که_حاجت_میدهد
#شهید_بی_سر #شهیداربااربا #شهربهار
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
🍃
@shahidseyyedmiladmostafavi
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
✨👆
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
💢اهمیت به نماز اول وقت
❣شهیدمدافع حرم #سیدمیلاد_مصطفوی❣
⚜یه روز ساعت ده صبح بود سیدمیلاد بهم زنگ زد گفت بیا بریم #همدان چون قرار بود دو روز دیگه آقا سیدعباس (پدر بزرگوار شهید )و عموش اینها از سفر مکه بیان ، گفتش که بابام از مشهد برا یه نفر تو همدان نوشابه میاره حالا اون آقا گفته بیاین نوشابه رو از خودم ببرین خلاصه رفتیم پشت مسجد چهارده معصوم همدان توی #انباری که بود #بار_زدیم همه می دونید که اون مسجد توی #چاپار_خونه(محله شلوغ و پر تردد) هستش و اونجا همه جور آدم پیدا میشه .تا بار زدیم و خواستیم حرکت کنیم
💠اذان ظهر رو دادن سیدمیلاد گفت بریم نماز گفتم میلاد پشت ماشین پر نوشابه هستش گفت #بابام برا نماز رفته #مکه من برا نوشابه #نماز_اول_وقتم رو ترک کنم من گفتم میل خودته نماز ظهر رو خوندیم و راه افتادیم.
#رفیق_شهیدم
#نماز_اول_وقت
#شهید_بی_سر
#سیدمیلاد_مصطفوی
#نشر_با_ذکر_صلوات
🌸🕊
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
🍃🌹🌴🌺🌿🌷🍃
🌹🌴🌺🌿
🍃بسم رب الشهدا والصدیقین🍃
#مهمان_شام
#سید_میلاد_مصطفوی
🍃 چند روز قبل از عملیات ، مجتبی کرمی رفت گوشه ای نشست و با خودش فکر میکرد و چیزی #مینوشت و #گریه میکرد ،
حال عجیبی داشت ، با سختی رفتم پیش مجتبی و گفتم: مجتبی جان چت شده؟ دلت برا دختر کوچولوت ، ریحانه جان تنگ شده؟ بلند شو بریم یه زنگی بزن خونه ....
گفت: این حرفها نیست میخوام تنها باشم .
من وسط #شهیدان #کرمی و #مصطفوی نشسته بودم ، سالهای سال به این لحظه غبطه خواهم خورد .بین دو نفر بهشتی نشستم اما متوجه نبودم .این دو نفر آنقدر #گریه کردند که نزدیک بود روح از تنشون جدا بشه .
🌿قبل از عملیات با هم #عقد_اخوت بستیم ، عهد کردیم که اگه به سلامتی از #عملیات برگشتیم برادریمون ثابت بمونه ، و اگه شهید شدیم #شفاعت رفقا یادمون نره
به همدیگه قول شفاعت دادیم .
به سید گفتم : سید ، جان بابات دستم رو بگیر ، اگه #شهید شدی حداقل خوابمون بیا .
گفت: حالا ببینم خدا چی میخواد؟؟
🍂خوب یادمه من تو اون روزا حال خوشی نداشتم ، میگفتم خدایا من هنوز ازت شهادت نمیخوام چون آمادگیشو ندارم ، ولی سید کاملا آماده بود .
روحانی با صفایی اونجا بود .خیلی صحبتهای دلنشینی داشت در مورد جایگاه مجاهدین در راه خدا و #شهدا و ...
حین صحبتهای حاج آقا چشمم افتاد به سید میلاد
دیدم سرش رو انداخته پایین و آروم آروم با دستش میزد رو سرش و زیر لب با زبان ترکی #زمزمه میکرد "اِی الله مَنِ
دَ ا یِسّ"ای خدا من رو هم قبول کن
"اِی الله مَنِ دَ باغیش لا"خدایا منو ببخش
"عمه جان مَنِ دَ قَبول اِلَ"عمه جان من رو هم بپذیر
دیگه تو اون روزا سید به #انقطاع رسیده بود .کم کم در کنار تمام شوخ طبعیها و شور و #هیجانی که داشت ، راز و نیازش نمود بیشتری پیدا کرده بود .
همیشه قبل از اذان صبح #بیدار بود و مشغول عبادت ، یه شب هوا خیلی #سرد بود سید یه پتو دور خودش پیچیده بود و #نماز_شب میخوند .
روزای آخری بود که در حال #تمرین و آمادگی بودیم ، سید دسته ی اصلیش آرپی جی زن بود .
یکی از تیر بارچی هامون #مصدوم شد ، و مجبور شدیم به سید تیربار بدیم .
به سید گفتم : سید جان به تیپ و هیکلت میخوره تیربار چی #گروهان باشی .
سید اولش یه مقدار بهونه آورد وقتی دید تکلیفشه ، با #جان و #دل قبول کرد .
سلاح رو که تحویل گرفت ، دیگه تیر بار ازش جدا نشد .نوار تیربار رو هم دور کمرش می انداخت و یک #هیبت خاصی پیدا میکرد .
سید تو #تقسیم_بندی افتاد دسته ی احتیاط
تا متوجه شد ، که جزو نیروهای هجوم نیست تا صبح مرتب میومد میگفت : ممد آقا منو #جانذارید ها من فقط اومدم بجنگم ، احتیاط کار من نیست .
شب قبل از عملیات مصادف بود با #سوم_محرم ، بچه ها عزاداری عجیبی برگزار کردند ، #سیدمیلاد یه شال مشکی بست به سرش و با شور و حرارت خاص سینه میزد .
فردا قرار بود بریم #عملیات ، معلوم نبود کدوم یکی از بچه ها از بین ما جدا خواهند شد ؟ البته به ظاهر معلوم نبود اما اونهایی که #سیمشون_وصل بود و حساب و کتابشون رو با خدا و خلق خدا صاف کرده بودند ، میدونستند که #رفتنی هستند
#راوی: #همرزم_شهید
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر
🌸🕊
🍃به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید🍃
🇮🇷
@shahidseyyedmiladmostafavi
.
پیچید شمیمت همه جا ای تن بی سر.
چون شیشه عطری که درش گم شده باشد…
#شهید_بی_سر
#شهید_بی_دست
#شهید_بی_پا
#شهید_قفل_گشا
#شهر_بهار
#اربا_اربا
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🏴
@shahidseyyedmiladmostafavi
🇮🇷🕊🏴
@shahidseyyedmiladmostafavi
#خاطره_ای_ازشهیدسیدمیلادمصطفوی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🔆یک روز توی دفتر کارم در #حوزه_علمیه شهر بهار نشسته بودم
سیدمیلاد تماس گرفت گفت باهاتون کار دارم
گفتم مانعی نیست بیا حوزه
گفت یکی از دوستام نیاز به مشاوره داره.
اومد و خیلی با دلسوزی و نگرانی مشکل اون بنده خدا رو مطرح کرد و تاکید کرد که کمکش کنم و بهش مشاوره بدم
✅یاد اون روایت شریف افتادم که فرمود هرکس به مشکلات مسلمانان اهمیت ندهد مسلمان نیست
♻️سیدمیلاد تا چند وقت پیگیر حل مشکل روحی اون بنده خدا بود، خیلی وقتها حتی اگه خودش نمیتونست مستقیما مشکل فرد رو برطرف کنه اینجور نبود که مثلا عذر خواهی کنه و بگه از دست من کاری برنمیاد ، بلکه حداقل کاری که میکرد واسطه میشد برای حل مشکلات افراد و معرفیشون میکرد به کسانی که میتونستند کمک کنند
خلاصه در راه #خدمت به دیگران آرام و قرار نداشت.
داستانها دارم از دیاران که سفر کردی و رفتی بی من ، و صبوری مرا کوه تحسین میکرد
#شهیدگره_گشا
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_بی_سر
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi
24.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥
🌷ورود پیکر اربا اربای شهید مدافع حرم سیدمیلادمصطفوی به زادگاهش (شهر بهار)
#شهید_بی_سر
#شهید_گره_گشا
#امان_از_دل_زینب
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi
💠بزرگی و عزت منشی شهید سیدمیلاد مصطفوی💠
🌸#سیدمیلاد طوری زندگی میکرد که تمام کارهایش الگوی زندگی ما بود ، اکثر مواقع درآمدش را برای دیگران هزینه میکرد
چند بار موقعیت پیش آمد که به #کربلای معلی برود ، ولی هر بار سفر کربلایش را هدیه داد و چند نفر را که کربلا نرفته بودند و در عین حال آرزوی کربلا داشتند را ، راهی کربلا کرد بدون اینکه آنها بدانند میلاد هزینه سفرشان را پرداخت کرده است.
#سیدمیلادمصطفوی #کربلایی شد قبل از آنکه کربلا برود.
#شهید_گره_گشا
#شهیدی_که_سفرکربلا_هدیه_میدهد
#شهید_بی_سر
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi
شب را
خبری نیست
مـگر آهِ دل ما..!
تا کی
زِ فراقـش
به خفا زار بِگرییـم💔
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
#شهید_گره_گشا
#آبروی_شهربهار
#شهید_بی_سر
9.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شهید_بی_سر
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
کنارت هر کجا باشم
کمی عالی تر از خوبم
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi
سلام بر تو به اندازه اشتیاق،آرزو و علاقه ام...
#شهید_بی_سر
#شهیدسیدمیلادمصطفوی
به کانال #شهیدسیدمیلادمصطفوی خوش اومدید
🇮🇷🕊🕊🇵🇸
@shahidseyyedmiladmostafavi